• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

omidreza

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
212
امتیاز
1,874
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1400
تو اتوبوس بودیم نسبتا همه صندلیها پر بود
دو تا خانم از در عقب سوار شدن و کارت زدن
بعد از رسیدن به ایستگاه . اومدن از در جلو پیاده شن راننده گفت: کرایه!!!@:
خانم اول گفت : اول بار دادیم:-w
راننده گفت : نه ندیدم باید دوباره کارت بزنی
اون یکی خانومه گفت یعنی چی از عقب دادیم حالا باید از جلو بدیم !:Oops:

و اینگونه بود کل اتوبوس پاره شد از خنده.:)):))
 

MHJazini

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
123
امتیاز
15
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
1400
هییییییییییییییی


من خودم یکی از کاندید های سوتی تو مدرسه بودم
اما جامو گرفتن خخخخخخ








ی بار مب خواستم از معلم زیستمون سوال بپرسم
که :آیا در شار های مغزی...
بعد گفتم ببخشید آیا در شیاف های مغزی...
بعد کلاس رف رو هوا

ی بار هم سر کلاس فیزیک من داشتم کتابو می خوندم چند صفحه خوندم دیگه خسته شده بودم همینطور که می خوندم کره فلزی را خوندم کُرِّره فلزی را یا ترشی سیر رو گفتم ترشی شیر یا صفت پسین رو صفت پشین خوندم
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:

Reza43

Reza
ارسال‌ها
121
امتیاز
2,079
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کرمانشاه
سال فارغ التحصیلی
1401
یه بار که داشتم توی بازی 41148 به پسرعموم کمک میکردم، یه کارخونه بود به اسم circle.
یادش بخیر داشتم با هیجان براش توضیح میدادم که سیرکلو، ..یرکل خوندم:D
 

Manamm

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
1,013
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1397
رفتم پیلینگ انجام بدم
دکتر اومد بالای سرم جوری که پشت سرش و نمیدیدم
بعد خاطره داشت تعریف میکرد (خیلی خصوصی نبود که بفهمم و این سوتی رو ندم )
بعد من هی فکر میکردم برای من تعریف می کنه!! هی میگفتم عه؟!! آها !!!
بعد چند دقیقه گفت پروانه رو که میشناسی ؟ :/
بعد فهمیدم منشیش پشت سرشه از اول داشته برای اون تعریف میکرده
 

>____<

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
11,528
نام مرکز سمپاد
Farzanegan1
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
1396
هنگام کارت زدن برای ورود به جلسه امتحان پایانی(امتحان سیستمی)؛چون تعداد غیبت های ثبت شدم بیشتر از حد مجاز بود؛سیستم اِرور داد و باید میرفتم حضوری امتحان میدادم و این یعنی کلی بدبختی و منت کشی و...
خلاصه
لحظه ای که روی سیستم نوشته بود: یو کنت تیک دِ اگزم بیکاز فلان...
زیر لب گفتم:به *** شیر!این ******هام واس ما ادم شدن
مراقب دم در گفت:
خانم محترم!شما غیبت زیاد کردی دلیل نمیشه عفت کلام رو رعایت نکنی!
من::|
دوباره من::|:|
و باز هم من::|:|:|
یک لبخند ملیح زد و گفت:بچه اردبیلم:Dنگران نباش!به کسی چیزی نمیگم:-"
 

Sana81

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
1,699
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
:)
سال فارغ التحصیلی
1400
حدود به دو سه ماهی که مدرسه مون زنگ اول بعد گذشته یه 45 دیقه ای آهنگ بی کلام پخش می کنه که پاشیم نرمش کنیم :|
زنگ اول بود و آهنگ شروع شد و من به زور بچه ها بلند شدم که مثلا ورزش کنم از آنجایی که خیلی خوابم میومد و از دست دوستان دلخور بودم ~X(~X(
رو کردم به معلم ریاضی و گفتم : آه بابا اینم می ذارن آدم خوابش می پره :-?:-"
معلم :|@:
بعدش من خودم نفهميدم چی گفتم :))
ولی یکی از بچه ها یادآوری که که : قشنگ اعتراف کردی که حین درس دادنش خوابیده بودی :DX_Xzzz:
من :O
 

>____<

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
11,528
نام مرکز سمپاد
Farzanegan1
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
1396
سوتی من نیست:
-حاج آقا!چقدر این کرمانی ها بی ادبن!
-چطور؟؟!!
-تو جاده نوشته بود باد ندین!!سنگین حرکت کنین!!
-چی!؟

کاشف به عمل اومد تابلو"با دنده سنگین حرکت کنید"رو اینگونه خونده:
باد نده؛سنگین حرکت کنید
 

>____<

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
11,528
نام مرکز سمپاد
Farzanegan1
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
1396
دبستان که بودم کانون میرفتم؛فکر کنم Run 2 یه درس داشتیم که تاپیک بود at the circus
استاد به یکی از بچه ها گفت بخونه
اونم خوند اَد دِ ک.ر کُ.
با اینکه کلاس مختلط بود ولی چون دهه هفتادی بودیم؛اکثرا متوجه سوتی نشدیم ولی یادمه صورت استاد سرخ شد!خخخ
 

Kourosh06

کاربر فعال
کنکوری 1403
ارسال‌ها
52
امتیاز
513
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
سوتی شهید بابایی ۱ قزوین:
رفته بودیم اردو ۳ روزه قزوین،
بعد اقامتگاهمون مدرسه ی شهید بابایی ۱ بود ( تو نماز خونه ش می خوابیدیم)
رو دیوارش بزرگ زده بودن "مرکز ملی پرورش استعداد های درخشان".
ما هم هی می گفتیم "اینجا سمپاد نیست که، ممپاده"
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,695
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
امروز صبح با قطار از تهران اومدم کرمان :-"
بعد ساعت 6 و نیم پاشدم دیدم رسیدیم :-" و داره اعلام میکنه که پیدا شید :-"
هم کوپه ای هارو بیدار کردم میگم پاشید رسیدیم ... یکیشون پاسده میگه اسکل این تازه زرنده :)) بگیر بخواب یه ساعت دیگه میرسیم :-" حالا من اصرار ک نه آقا کرمونه :-" بعد 1 ساعت فهمیدم ن زرنده :)) یارو فوشای بدی بنظرم تو دلش بهم داد :)) =)) دیگه نتونست بخوابه =))
 

الینا:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
506
امتیاز
4,673
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1400
بدترین سوتی عمرم اتفاق افتاد:((
دیروز فهمیدم نیل پاتریک هریس همجنسگرا هس بعد اومدم به دوستم بگم ولی اشتباهی عکس نیل پاتریک هریس و شوهرش رو با توضیحات برای خاله دوستم فرستادم و تهشم به زیبایی این عبارت رو اضافه کردم: خیلی خوبن*-*
حالا بماند شماره خاله اش رو از کجا داشتم:((:((:((:((:((:((
آبروم رففففففففففففففففففت:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((
 

نسیـم

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
سابقه مدیریت فروم
ارسال‌ها
1,443
امتیاز
35,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرراز
سال فارغ التحصیلی
98
عاقا پارسال نزدیکای کنکور به دلیل مساعد نبودن حال روحی هی میخوابیدم ینی طوری بود که روزا و شبا رو قاطی کرده بودم و حتی نمیتونستم تشخیص بدم اینا واقعا اتفاق افتادن یا من خواب دیدم کلا !
بعد به یه نفر گفته بودم چند تا کتاب سفارش بده واسم بعد اون طرف سفارش داده بود بعد قرار بود از شیراز بیاد داراب بعد هنوز کتابا نیومده بود بعد داشتم با همین طرفی که واسم سفارش داده راحب کتابا حرف میزدیم بعد گفتم اتفاقا برام پیامش اومد کتابه قم بود :)):))با خنده گفت مگه کتاب برعکسم میره ؟رفته قم چیکار ؟:)):))هیچی من حتی این پیامه هم تو خواب دیده بودم :))حق داشتم کنکورو برینم خداشاهده :))
￿..........
چ قدر هی نوشتم (بعد ):))
 

Mkj

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
139
امتیاز
3,698
نام مرکز سمپاد
FRZ 1
شهر
BND
سال فارغ التحصیلی
1403
پارسال تو مدرسه من یه گندی به باد دادم.قضیه بدین گونه بود:من یه کرمی برای بچه های کلاس ریخته بودم که اونا اومدن منو تیکه تیکه کنن بنده هم از سر ترس یهویی زبونمو گاز گرفتم بعد داد کشیدم نیاین دنبالم «دهنمو گاز گرفتم»
بدین گونه بنده کل ابرویش در مدرسه در برابر تمام دانش آموزان مدرسه رفت خداییش خیلی بد بود.:)):))
 

نیو نارنجی

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
107
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1395
جستارهایی در باب عشق رو خوندم جسارت های درباب عشق هم تو تاپیک اشتباه نوشتم هم به یگانه گفتم و اصلاح کرد باز نفهمیدم هم به خواهرم گفت اونم درستشو بهم گفت بازم نفهمیدم اخرش به دوستم گفت برو این کتابرو بگیر بخون گفت اسمش چیه و سرچ کرد عکسشو برام فرستاد اون موقع تازه فهمیدم :))
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,156
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
ما یه معلمی داشتیم من باهاش رو دروایسی داشتم اسمش خانم مرادخانی بود

دم زنگ ادبیات پشنم به در بود داشتم به بچه ها با صدای بلند یاداوری میکردم : بچه هااااا تست های این معلمه رو بزنید وگرنه میاد کلاس به... میده
بعد برگشتم سمت در دیدم خانم مرادخانی با صورت قرمز به زور جلو خنده شو گرفته
هیچی دیگه بدبخت سوالشو پدسید رفت همراه با اون آبروی منم رفت
 

reyna

MelloW
ارسال‌ها
372
امتیاز
6,388
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
پردیس هاشمی‌ نژاد مشهد
رشته دانشگاه
آموزش ریاضی
من توی درس های حفظی اصلا خوب نیستم و معمولا تاریخ و واژه های ادبیات و برای امتحان ها تقلب مینویسم...))
امسال ترم اول امتحان تاریخمون آخری بود و بعدش هم تایم مدرسه بود و باید ساعت ۷ میرفتیم مدرسه
منم روز قبلش یک دور داستان وار خوندم و گفتم صبح تا ساعت ۹ تو کلاس تقلبا رو مینویسم( چون کلا امتحانا ساعت نه شروع میشد)
روز بعد رفتم مدرسه دیدم همه تو سالنن کتاب دستشونه و معاون هم میگه اماده شید برین امتحان ساعت هفت و نیم برگزار میشه ://
دیگه حال منو تصور کنید ؛ البته کلا نمره واسم مهم نیس وگرنه پس میفتادم
خلاصه ۱۵ شدم( پایین ترین نمره در طی تحصیلم) و خیلی هم خوشحال شدم و دبیر حسابانمون هم گفت تو که رشتت ریاضیه اصلا باید تاریخت این میشد چون این یکی از مشخصه های این رشتس :Dو حالا بماند که تو کارنامم اشتباهی ۱۹ وارد کرده بودند:D البته منم خیلی جوانمردانه رفتم بهشون گفتم که نمرمو زیادی دادید چون اینطوری من شاگرد اول میشدم و حق دوستم ضایع میشد
ازونموقع قهرمان ملی شدم:))
 

Dddd

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۶
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
داشتیم با هم یه معلم رو مسخره می کردیم پشت سرمون در اومدX_X
یه بارم داشتیم تو کلاس اسکل بازی در می آوردیم تا معلم اومد صلوات فرستادیم.:))
یه بار دیگه رو طاقچه پنجره نشسته بودم با دوستام پرده رو کشیده بودیم. دیدم نمی شدیم یهو یکی اومد تو گفتم هر کی هستی برو با داد و هوار.بعد دیدم ناظمه. هیچی دیگه زمین متاسفانه دهن واز نکرد برم توش .:-s
 
بالا