- ارسالها
- 358
- امتیاز
- 14,105
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- همدان
- سال فارغ التحصیلی
- 94
- مدال المپیاد
- یه سری خاطرات سبز شیمیایی
- دانشگاه
- همدان
- رشته دانشگاه
- پزشکی
پاسخ : سوتیها
عاغا ما یه معلم زیستی داریم ک میشه گفت تنها معلمیه ک کلی ازش حساب می بریم بعد یکی از دوستام ک خیلی این معلممونو دوس داره داشت فوق العاده جدی و مودب باهاش صحبت می کرد ما هم اقدام کردیم ک حواس اینو پرت کنیم خلاصه از پشت سر معلمِ گرام طوری ک کاملا تو میدان دید ساغر[nb]همون دوست اشاره شده[/nb] قرار می گرفتیم اقدام کردیم ب اینکه اداشو موقع حرف زدن با خانوم دراریم و هی دستامونو ب حالت قلب و لاو و این صُبتا درمیاوردیم بعد میدیدیم هی داره می خنده ماعم سرخوش از این که تمرکزشو ب هم زدیم برگشتیم ک بریم تو، دیدیم کل اون مدت معاون ِ گرام پشت سرمون بود هیشی دیگه شرف نموند واسمون، تیکه ی جالب ترش این بود ک اونا دقیقا جلو در حیاط وایساده بودن و سر ِ ساعت 12.35 هم بود ک برادران علامه تعطیل شده بودن و همزمان با اون حرکات خوشگل ما از جلو در مدرسمون می گذشتن
عاغا ما یه معلم زیستی داریم ک میشه گفت تنها معلمیه ک کلی ازش حساب می بریم بعد یکی از دوستام ک خیلی این معلممونو دوس داره داشت فوق العاده جدی و مودب باهاش صحبت می کرد ما هم اقدام کردیم ک حواس اینو پرت کنیم خلاصه از پشت سر معلمِ گرام طوری ک کاملا تو میدان دید ساغر[nb]همون دوست اشاره شده[/nb] قرار می گرفتیم اقدام کردیم ب اینکه اداشو موقع حرف زدن با خانوم دراریم و هی دستامونو ب حالت قلب و لاو و این صُبتا درمیاوردیم بعد میدیدیم هی داره می خنده ماعم سرخوش از این که تمرکزشو ب هم زدیم برگشتیم ک بریم تو، دیدیم کل اون مدت معاون ِ گرام پشت سرمون بود هیشی دیگه شرف نموند واسمون، تیکه ی جالب ترش این بود ک اونا دقیقا جلو در حیاط وایساده بودن و سر ِ ساعت 12.35 هم بود ک برادران علامه تعطیل شده بودن و همزمان با اون حرکات خوشگل ما از جلو در مدرسمون می گذشتن