maria16
Unknown
- ارسالها
- 414
- امتیاز
- 1,157
- نام مرکز سمپاد
- 1
- شهر
- طهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1398
پاسخ : سوتیها
آشپزخونه ی ما پله میخوره ب سمت بالا... بعد چون بالاتر از پذیراییه دیگه TV دیده نمیشه ...
ما سر میزناهار خوری نشسته بودیم...داشت فیلم مهمی میداد..
یهو صدای آهنگ این فیلم خیلی بلند شد... که مثلا یه اتفاق مهم رخ داده و اینا...
بعد آبجی فسقلی و مامانم بدو بدو رفتن پذیرایی ببینن فیلم چی شده...
من پرسیدم. مامان چی شد فیلم؟
مامان با خجالت : هیچی مهم نیس :-s :-[
آبجی فسقلی [در حالی که بلندگو قورت داده]: داشتن همدیگرو بغل میکردن.. 2 ساعتم بوس از جلو و اینا دیگه..
بابام :
فک و فامیل:
مامانم : :-$ :-$ :-$
من: اههههممممم... میخای با جزییات بیشتر تعریف کن... بسه عزیزم. فهمیدیم ما...
آبجی فسقلی: وااااا مگه چیه!!! تو مدرسه که ازین بدتراشو حرف میزنن بچه ها. مگه چیز بدیه؟؟ ینی جدن تو فک میکنی کار بدیه؟ [-(
خلاصه دگمه آف آبجیرو بزور پیدا کردیم تا آبرومون بیشتر نرفته....
:-تربیت درست کودک
پ.ن : من جدن نگران دهه ی هشتادیام... نمیدونم چه بلایی قراره سرمون بیاد با این اوضاع :-s :-s
هعـــــــــــــی
آشپزخونه ی ما پله میخوره ب سمت بالا... بعد چون بالاتر از پذیراییه دیگه TV دیده نمیشه ...
ما سر میزناهار خوری نشسته بودیم...داشت فیلم مهمی میداد..
یهو صدای آهنگ این فیلم خیلی بلند شد... که مثلا یه اتفاق مهم رخ داده و اینا...
بعد آبجی فسقلی و مامانم بدو بدو رفتن پذیرایی ببینن فیلم چی شده...
من پرسیدم. مامان چی شد فیلم؟
مامان با خجالت : هیچی مهم نیس :-s :-[
آبجی فسقلی [در حالی که بلندگو قورت داده]: داشتن همدیگرو بغل میکردن.. 2 ساعتم بوس از جلو و اینا دیگه..
بابام :
فک و فامیل:
مامانم : :-$ :-$ :-$
من: اههههممممم... میخای با جزییات بیشتر تعریف کن... بسه عزیزم. فهمیدیم ما...
آبجی فسقلی: وااااا مگه چیه!!! تو مدرسه که ازین بدتراشو حرف میزنن بچه ها. مگه چیز بدیه؟؟ ینی جدن تو فک میکنی کار بدیه؟ [-(
خلاصه دگمه آف آبجیرو بزور پیدا کردیم تا آبرومون بیشتر نرفته....
:-تربیت درست کودک
پ.ن : من جدن نگران دهه ی هشتادیام... نمیدونم چه بلایی قراره سرمون بیاد با این اوضاع :-s :-s
هعـــــــــــــی