اشعار برگ پاییزی

پاسخ : فرهنگ

این شعر مال کیه؟
 
پاسخ : فرهنگ

شعر خوبیه یعنی چیزای خوبی رو میخواین بگین اما طرز بیانتون شاعرانه نیست!
من فکر میکنم اگه بیشتر بخونید و بنویسید شعراتون خیلی بهتر میشه (; (;
 
پاسخ : فرهنگ

مثل بقيه شعرات نيست
بقيه بهتر بود
اين اصلا شاعرانه نيست
 
پاسخ : فرهنگ

به نقل از فائزه.م :
مثل بقيه شعرات نيست
بقيه بهتر بود
اين اصلا شاعرانه نيست
خب برای این که عاشقانه نیست!
 
تهران

بخونین حال کیننی :)

تهران تو خوب بودی,تهران تو خوب بودی
اما چه شد شدی بد؟اما چه شد شدی بد؟
روزی و روزگاری,مردم درون این شهر
خوبی به پیشه کردند,خوبی به پیشه کردند
کردند مهربانی,لطف و وفا بسی شد
کینه برفت از دل,دیگر جفا نمی شد
در پامنار و شوش و,در مولوی و هر جا
در خانه های کهنه]مردم چه خوب بودند
یادش بخیر تهران!آن لاله زار زیبات
یادش بخیر ای وای,یادش بخیر ای وای
******
اما چه شد ندانم,مردم حزین شدند و
دشمن شدند بر هم,دشمن شدند برهم
دیگر به دیده نی شد,یک تک ستاره در شب
دیگر به دیده نی شد,یک آفتاب روشن
شد آسمان آبی یک آسمان تیره
شد قلب نرم مردم,یک قلب سنگ و تاریک
از زن برفت متن و,از مرد رفت غیرت
...
یک عده در شمال و یک عده در جنوب و یک عده شرق و غربند
یک عده در نیازند,نانی به شب ندارند
چندین به ناز و نعمت پارو کنند نان را!
تهران شدست بی خود,تهران شدست بی خود
آبی دگر ندارد,آبش بسی کثیف است,نوشیدن آن ندارد
دیگر هوا ندارد
آیید تا رویم از
این شهر زشت و تیره
و ار نه بباید آن را
ما ها کنیم زنده
با عشق و مهر و وفّا
با چشم پر محبت
آن را کنیم زنده
آن را کنیم زنده................................

2/5/1389
تهران!
 
شعر جدید ترین

لطفا برای هر شعر اگه چیزی خاستین بدین جدا گونه بدین(چه مثبت چه منفی :D)

ستاره
مگر این که آن ستاره,بشود به من دوباره
بروم خودم پیاده,بکنم ورا سواره!
همه چیز خود کنم من,به فدای راه دیدار
مگر این که او ببینم,مگر این که بینم آن یار
اگر او نبینم امشب,من اگر نگیرمش لب
بروم ز این جهان و,بروم ز پیش آن رب
دل جنگل مرا تو,چون یک کویر کردی
من مظهر امیدان ز حیات سیر کردی
خبری بیاوری گر,بکنم فدای تو سر
بدهم چه مژدگانی,بدهم بسی بسی زر
که شده ست یار پیدا!که شده ست او هویدا!
خبر از من او گرفته ست,که کجاست یار تنها؟
.....

عجب این خیال و رویاست,نه نیاید او به پیشم
من پر ز ضعف و رنجور,به وصال او سریشم
مگر این که سوزم و دود,بکند برای من سود
اگر او ز این شد اخبر,بشوم چه هستی و بود!
و اگر نیامد آن یار,بکشم خودم ز دستش
هم از این که بی وفا بود,هم از آن لبان مستش!
تو رهایی منی و,تو رهایی منی و
تو اگر نباشی این جا,نبوم رها من هرگز!
 
پاسخ : شعر جدید ترین

اینم دومیش

در دشت و علفزار,اگر گل هایند
از لطف و وفا و مهر ماهایند
ای پروانه معشوقه ت وابسته است!
اما چه کنم که عاشقان خود رایند.....
 
پاسخ : شعر جدید ترین

خیلی ممنون که خوندین!بابا اگه خوشتون نیومد حداقل منفی بدین!اگه خوشتون اومد هم که.....
 
این هم یک شع دیگر(خواهشا بخونین)

عشق خود را من دگر پنهان نخواهم کرد مردم!
من دگر از این همه بازی بکردن خسته هستم
من کنم ابراز عشقم من تنرسم از کسی نه!
هر چه می خواهند گویند,باز او را می پرستم!
من در او هم عطربینم,من در او هم چهر دیدم
من ورا زیبا بدیدم,جنسش از دیبا بدیدم
هر چه می خواهید گویید,من ورا خواهم همیشه!
من کنم رد هر چه مشکل در ره وصلم به یارم
...
من رهایی را بدیدم اندرون نرگس او
تا ابد او را کشم بو,تا ابد او را کشم بو............
10/5/1389
 
  • لایک
امتیازات: psi-3
پاسخ : این هم یک شع دیگر(خواهشا بخونین)

مضمون قشنگی داشت.... خیلی خوبه!
موفق باشین!
 
پاسخ : شعر جدید ترین

شما لازم نیس این همه پشت سر هم اسپم بدیا!
این شعرا رو کی گفته؟
 
پاسخ : اشعار برگ پاییزی

یادش بخیر یه زمان شعر هم می گفمتیم !
چند روز پیش دلم انقدر سوخت که دوباره به وجد شعریدن اومدم !سلام شاعری!
(این یکی خیلی شعر نیس ها ...بیشتر نظمه ..)

یاد آن روز خوش که من با تو
خلوتی داشتیم و آرامش
گل و بلبل کنار دستان بود
سبزه زاری میان پامان بود
مردم آزار می نشد پیدا
تو غزل خواندی و سرودی شعر
من زدم و ساز و خواندمت آواز
خنده هایی به زیر لب کردیم
این چنین روز را به شب کردیم
من در آغوش تو گرفتم جای...
**
گفتم این شب سکوت بدنامی است
ترس دارم که قلب من را این
از تو دورم کند در این نزدیک!
روی آن لب گذاشتم لب را
که به این سان گذر کنم شب را
آن لبان طعم نان شب می داد
نان که این روز ها شده کمیاب!
بس که خوش بود و دل پسند آن طعم
خاطرات خوشم به یاد آمد
ناگهان رفتم خواب . . .
***
این چنین بود حال ما روزی
لیکن امروز روز دیگری است
گر چه آن روز درد و سوزی بود
سوزِ امروز ,سوز دیگری است
ناگهان من جدا شدم از تو
تو در آن جا و من هنوز این جا
آن قدر در فراق گرییدم
که سوخت قلب و جان این دنیا
گفتم امروز روز دیگری است
سوز امروز روز دیگری است
چند بگذشت و سال نو آمد ...
گفتم امسال سال دیگری است
سوز امسال کمتر از پار است
**
پر من ریخت و برفت دو بال
نای پرواز از دو دستم رفت
دل چه آشفته است و پژمرده
چشم ها کاسه ای پر از خون است
آری !
این بلا ها ز ظلم گردون است . . .
**
نیست یاری که دست من گیرد
مهربانی کند سخن بزند
خند ه ای از صمیم قلب کند
آبی از چشمه ی نگاه آرد
غنچه ای از دو باغ سرّ آلود
بر من بی امید هدیه دهد . .
**
ماه با من بزن تو یک حرفی
شاید آخر تو یاریم بکنی
تو که زیبایی و دل انگیزی
تو که مهتاب بر سرم ریزی
ذره ای نا امیدیم کم کن
هم چنین راه پیش روشن کن
بوسه باران بکن مرا ای ماه
با نگاه صریح و معصومت !
**
عالم امروز دور و من نزدیک
آسمان روشن و دلم تاریک
ای خداوند ره به من بنمای
شاید این سوز ,خاک سرد شود
شاید امسال سال قبل شود
شاید این باغ باز سبز شود
شاید آن دوست پیش من آید
شاید این جمعه صاحبش آید
شاید این دل دوباره دل بشود
شاید این بال باز,باز شود
تا تا دل از سوز و غم رها بشود
عالم از ظلم خود رها بشود
عدل از دشمنش رها بشود .
آری !!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟


............

وقتی دلت اون قدر برای یه نفر تنگ می شه که می خوای داد بزنی .وقتی هیچ دلیلی برای زنده موندن نداری .وقتی احساس می کنی انگیزه ای برای هیچ کاری نداری .وقتی احساس می کنی هیچ دوستی نداری .وقتی احساس میکنی هیچ کس جز پدر مادرت دوست ندارن .وقتی هیچ هم صحبت درست حسابی نداری .وقتی عزیز ترین کست رو می بینی که افتاده رو تخت و نا امیده .وقتی عزیز ترین کست رو از دست می دی ....تازه می فهمی که دنیا فقط سختی داره ....همه چی نابوده ....................همه فقط عین گوش دراز ها هستند ..حتی ما دانش آموزان هم گوش درازیم ...فکر میکنیم؟ ..................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
پاسخ : اشعار برگ پاییزی

توی کل شعرایی که ازت خوندم به این 2 تا نکته رسیدم.امیدوارم کمکت کنه:
1- اینکه بهتره از کلمات متفاوت تری استفاده کنی
2- روی وزن شعرات بیشتر کار کن.درسته که مفهوم خیلی مهم تره ولی تا جایی که به وزن شعرم آسیب نزنه!

ولی خوب بود.ادامه بده! :D
 
پاسخ : اشعار برگ پاییزی

به نقل از Angel_f :
توی کل شعرایی که ازت خوندم به این 2 تا نکته رسیدم.امیدوارم کمکت کنه:
1- اینکه بهتره از کلمات متفاوت تری استفاده کنی
2- روی وزن شعرات بیشتر کار کن.درسته که مفهوم خیلی مهم تره ولی تا جایی که به وزن شعرم آسیب نزنه!

ولی خوب بود.ادامه بده! :D
اولا الان که شعرای قبلیم رو می بینیم احساس حماقت می کنم !
دوم که اتفاقا احساس می کنم مفهوم فدای وزن شده نه وزن فدای مفهوم !
سوم که شعر های من کاملا ذهنی هستند.راستش متاسفانه تا حالا شعری نگفتم که واقعیت رو به تصویر بکشه..... :(
 
پاسخ : اشعار برگ پاییزی

دیدم تاپیک بالا اومده اول تعجب کردم...
خوش اومدی دوباره ;))

خیلی وزن و آهنگش به هم میریخت این آخری
 
Back
بالا