• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

با وجدان باشیم

  • شروع کننده موضوع
  • #1

behnaz81

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
642
امتیاز
9,005
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
شهید رجایی
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
اینجا از خاطراتی بگین که بی وجدانی رو توش احساس کردین بگین شاید اینجوری هممون درس بگیریم
اول من:
چند ماه پیش مادرم توی یه بیمارستان دولتی بستری بود یه لوله توی مریش گذاشته بودن که به لوزالمعده اش ختم می شد تا ترشحاتش رو بیاره بالا صبح روز دوم این لوله شروع میکنه به بالا اومدن از دهن مادرم شاید چون خوب نبسته بودنش مادرم متوجه این موضوع میشه و چند بار به پرستارا اخطار میده ولی اونا رسیدگی نمی کنن بعد از چند ساعت این لوله بیرون میاد پرستار میاد و لوله رو میندازه سطل آشغال موقع مرخص شدن هم مادر من رو متهم میکنن که لوله رو خودش کشیده بیرون
حالا مرخص شدنش هم داستانی داشت اون شب پرستار بهشون میگه احتمال اینکه فردا مرخص بشین کمه ولی فردا صبح وقتی دکتر میاد برای معاینه با شنیدن اسم دکتری که به مطبش رفته بودن میگه مرخصید و چند روز بعد دوبار حال مادرم به هم میخوره و این بار توی بیمارستان خوصی بستری میشه این بار حدود یک هفته اون جا میمونه
با گفتن این ماجرا به هیچ وجه قصد توهین به هیچ قشری رو ندارم چرا که توی هر قشری خوب و بد وجود داره
ای کاش به هر جا میرسیم فقط وجدان داشته باشیم
 
بالا