• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

عراقی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
+شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر متخلص به عراقی
+اوایل قرن 7
در دهی در اطراف همدان به دنیا آمد. پس از تحصیل علوم و فنون و کسب دانش، برای ادامه تحصیل به همدان رفت. سپس با جمعی از دراویش رهسپار هندوستان شد و به خدمت شیخ بهاءالدین زکریا [ بهاءالدین زکریا (مشهور به بهاءالحق)، عارف قرن ششم و هفتم، از مریدان شیخ شهاب الدین سهروردی و مروج طریقت سهروردیه در هند] درآمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد.
بعدها به عربستان و سپس به قونیه رفت و به خدمت مولانا رسید و مصاحب و معاشر او شد.
+آثار: دیوان اشعار، مثنوی عشاق نامه، کتاب لمعات
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گُل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی

مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی خَتایی

در گلسِتان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگِ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی

به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کُشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

به طواف کعبه رفتم،به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهدِ ریایی


در دِیر می‌زدم من، که یکی ز در درآمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی

+از دیوان اشعار
 

ÄBČDE FGHÏ

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
10,833
نام مرکز سمپاد
علامه ی حلی 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1395
  • شروع کننده موضوع
  • #4

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
فک کنم بزرگوار چندان به تواضع و فروتنی اهمیت نمیداده
یه جا اینطوری خودشو پست کرده [همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت] یه جام اونطوری!
واقعا از درکم خارجه که چرا ولی بیتای نابی داره این شعر.
 

ÄBČDE FGHÏ

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
10,833
نام مرکز سمپاد
علامه ی حلی 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1395
یه جا اینطوری خودشو پست کرده [همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت] یه جام اونطوری!
واقعا از درکم خارجه که چرا ولی بیتای نابی داره این شعر.
منم برام سواله که اصلا معنای بیت آخر چیه
اول میره کعبه راش نمیدن ، بعد میره قمار خونه و صومعه
نهایت به یه دیر میرسه و در میزنه و ازش استقبال می کنن

انگار چون کعبه راش ندادن رفته سمت دیر ، خوب اگه کعبه مفهومش مشخص باشه و اینم مشتاق بوده و راش ندادن اون وقت دیر چیه که در زده و راش دادن
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
منم برام سواله که اصلا معنای بیت آخر چیه
اول میره کعبه راش نمیدن ، بعد میره قمار خونه و صومعه
نهایت به یه دیر میرسه و در میزنه و ازش استقبال می کنن

انگار چون کعبه راش ندادن رفته سمت دیر ، خوب اگه کعبه مفهومش مشخص باشه و اینم مشتاق بوده و راش ندادن اون وقت دیر چیه که در زده و راش دادن
آره متناقضه
تو فرهنگ معین دیر رو هم همون صومعه معنی کرده؛درواقع عبادتگاه مسیحیان...اگه بخوایم اینقد سطحی نگاهش کنیم که خب عراقی اصن مسیحی نبوده!
دیر حتی معنی معبد زرتشتیان هم میده که خب زرتشتی هم نبوده.
اما معنی کنایی دیر خراب آباد یا دنیای مادی هست...
درواقع فکر میکنم داره میگه که توی امکان مذهبی و معنوی یا راهش ندادن یا جایی نداشته[با توجه به اینکه ریا میدیده] اما ویژه تو دنیای مادی یه جایگاه خاص داره.
+ شاید عشق زمینیش رو اونقدر خاص میدیده که از زبان دیگری نوشته "تو خاص از آن مایی"
+شایدم یه جورایی برگرده به همون کلیشه ی از عشق زمینی به عشق الهی رسیدن!((:
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #7

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟
به جان می‌جویمت جانا، کجایی؟

همی پویم به سویت گرد عالم
همی جویم تو را هر جا، کجایی؟

چو تو از حسن در عالم نگنجی
ندانم تا تو چونی، یا کجایی؟

چو آنجا که تویی کس را گذر نیست
ز که پرسم، که داند؟ تا کجایی؟

تو پیدایی ولیکن جمله پنهان
وگر پنهان نه‌ای، پیدا کجایی؟

ز عشقت عالمی پر شور و غوغاست
چه دانم تا درین غوغا کجایی؟

فتاد اندر سرم سودای عشقت
شدم سرگشته زین سودا، کجایی؟

درین وادی خون‌خوار غم تو
بماندم بی کس و تنها، کجایی؟

دل سرگشتهٔ حیران ما را
نشانی در رهی بنما، کجایی؟

چو شیدای تو شد مسکین عراقی
نگویی: کاخر، ای شیدا، کجایی؟
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,662
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
آره متناقضه
تو فرهنگ معین دیر رو هم همون صومعه معنی کرده؛درواقع عبادتگاه مسیحیان...اگه بخوایم اینقد سطحی نگاهش کنیم که خب عراقی اصن مسیحی نبوده!
دیر حتی معنی معبد زرتشتیان هم میده که خب زرتشتی هم نبوده.
اما معنی کنایی دیر خراب آباد یا دنیای مادی هست...
درواقع فکر میکنم داره میگه که توی امکان مذهبی و معنوی یا راهش ندادن یا جایی نداشته[با توجه به اینکه ریا میدیده] اما ویژه تو دنیای مادی یه جایگاه خاص داره.
+ شاید عشق زمینیش رو اونقدر خاص میدیده که از زبان دیگری نوشته "تو خاص از آن مایی"
+شایدم یه جورایی برگرده به همون کلیشه ی از عشق زمینی به عشق الهی رسیدن!((:
البته دیر اینجا بیشتر به عبادتگاه اهل تصوف میخوره.
منو یاد اون شعر عطار انداخت که میگفت ره میخانه و مسجد کدام است که هردو بر من مسکین حرام است و...

ارتباط ابیات جالبه. اول میگه سگ درگاهت بودم و ادعای عاشقی میکنه، بعد میگه حوصله گل و مل ندارم که همشون بی وفان و قدر عشقمو نمیدونن، بعد میناله از معشوق که کجا دهن عاشقو سرویس میکنن که چرا عاشقمی؟ بعد میرسه به کعبه و قمارخانه و دیر. چرا کعبه راش ندادن؟ چون معتقد بودن خارج کعبه کاری نکرده که حالا اونجا بخواد بکنه. (ادعای عاشقی کرد اما از یار نالید، تو دوره عاشقی چی کرد که بعد از وصال بخواد بکنه؟ )
بعد میره قمار خونه، میبینه اونجا همه چیزشونو در طبق اخلاص میذارن. ینی ترسی از باخت ندارن، پس گله ای هم ندارن. (برعکس عراقی که معامله میکنه تا حتما سود کنه)
تو صومعه همه زاهد ریایی بودن، در ظاهر مخلص بودن اما ته دلشون؟ هرگز! زهدشون هم بخاطر ترس از دست دادن بود. (اینا کلن سمت چیزی که دلشون میخواد نمیرن، از ترس باختن چیزای با ارزش، خیلی ترسو تر و طماع تر از عراقی)
آخر میره دیر، پیش اهل تصوف. اینا نه دل و جرات قمار کردن دارن، نه اهل ریان. اینا از دور میشینن برای اون چیزی که میخوان گریه میکنن.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
البته دیر اینجا بیشتر به عبادتگاه اهل تصوف میخوره.
منو یاد اون شعر عطار انداخت که میگفت ره میخانه و مسجد کدام است که هردو بر من مسکین حرام است و...

ارتباط ابیات جالبه. اول میگه سگ درگاهت بودم و ادعای عاشقی میکنه، بعد میگه حوصله گل و مل ندارم که همشون بی وفان و قدر عشقمو نمیدونن، بعد میناله از معشوق که کجا دهن عاشقو سرویس میکنن که چرا عاشقمی؟ بعد میرسه به کعبه و قمارخانه و دیر. چرا کعبه راش ندادن؟ چون معتقد بودن خارج کعبه کاری نکرده که حالا اونجا بخواد بکنه. (ادعای عاشقی کرد اما از یار نالید، تو دوره عاشقی چی کرد که بعد از وصال بخواد بکنه؟ )
بعد میره قمار خونه، میبینه اونجا همه چیزشونو در طبق اخلاص میذارن. ینی ترسی از باخت ندارن، پس گله ای هم ندارن. (برعکس عراقی که معامله میکنه تا حتما سود کنه)
تو صومعه همه زاهد ریایی بودن، در ظاهر مخلص بودن اما ته دلشون؟ هرگز! زهدشون هم بخاطر ترس از دست دادن بود. (اینا کلن سمت چیزی که دلشون میخواد نمیرن، از ترس باختن چیزای با ارزش، خیلی ترسو تر و طماع تر از عراقی)
آخر میره دیر، پیش اهل تصوف. اینا نه دل و جرات قمار کردن دارن، نه اهل ریان. اینا از دور میشینن برای اون چیزی که میخوان گریه میکنن.
چه قشنگ *_*
 
بالا