• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

نقطه ضعف من...پیشنهاد شما

  • شروع کننده موضوع wdr
  • تاریخ شروع

queen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
269
نام مرکز سمپاد
حضرت معصومه
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1402
فکر کنم اولش باید روی اعتماد به نفست کار کنی.‌ بعد سعی کن با آدمای مختلف آشنا بشی . فک کن ببین چه موضوع مشترکی بین تون وجود داره و در موردش شروع کن به صحبت کردن تا اونم وارد بحث شه
ممنون از جوابت..آره یه مقداری اعتماد به نفسم پایینه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #22

wdr

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
426
امتیاز
1,826
نام مرکز سمپاد
hElLi
شهر
tEh
سال فارغ التحصیلی
86
من یه مشکلی دارم وقتی میخوام با یکی دوست شم اصن نمیتونم برم جلو زبونم بند میاد:/

فکر کن ببین اون لحظه به چی فکر میکنی که باعث میشه زبونت بند بیاد؟
از اینکه طرف مسخرت کنه؟
جوابتو نده؟
یه چیزی بگه تو متوجه حرفش نشی؟

آیا قبلا خاطره تلخی شبیه این داشتی و از اون ببعد اینطوری شدی؟

ریشه قضیه رو که پیدا کنی، رفع کردنش خیلی راحتتر میشه
 

merfan x1

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
566
امتیاز
7,309
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
اقتصاد
مشکل من اینه که زیادی نترسم!
تو باشگاه وسط فایت(مبارزه) بسیار خونسردم و لبخند میزنم!
مکان های ترسناک هم اصلا ... خوراکمه!
با فیلم <<راهبه ۲۰۱۸>> که آخرین فیلم ترسناکم بود اصلا نترسیدم! (این فیلم ترسناکه نبینید نمیتونید بخوابید.)

میترسم یه روزی به فنا برم، نظری حرفی سخنی دارید بگید منتظرم..
 
  • لایک
امتیازات: wdr

merfan x1

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
566
امتیاز
7,309
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
اقتصاد
من یه مشکلی دارم وقتی میخوام با یکی دوست شم اصن نمیتونم برم جلو زبونم بند میاد:/
بهتره در این مورد مطالعه کنی
خیلی کمکت میکنه

خودم از این روش استفاده کردم و اعتماد به نفسمو دوبرابر کرد
 

Asinus

کازمو ، عزازیل مزمل
ارسال‌ها
289
امتیاز
852
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک جنگلی 1.5
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1400
مشکل من اینه که زیادی نترسم!
تو باشگاه وسط فایت(مبارزه) بسیار خونسردم و لبخند میزنم!
مکان های ترسناک هم اصلا ... خوراکمه!
با فیلم <<راهبه ۲۰۱۸>> که آخرین فیلم ترسناکم بود اصلا نترسیدم! (این فیلم ترسناکه نبینید نمیتونید بخوابید.)

میترسم یه روزی به فنا برم، نظری حرفی سخنی دارید بگید منتظرم..
نقطه قوتتو به عنوان نقطه ضعفت بیان میکنی؟؟؟:))
به نظرم نقطه ضعفت ضعف در شناخت نقطه ضعفاته
 

merfan x1

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
566
امتیاز
7,309
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
اقتصاد
نقطه قوتتو به عنوان نقطه ضعفت بیان میکنی؟؟؟:))
به نظرم نقطه ضعفت ضعف در شناخت نقطه ضعفاته
اراده بالا و نترس بودن گاها ترسناکه...

ولی آره، نقطه ضعفم نشناختن نقطه ضعفامه!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #27

wdr

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
426
امتیاز
1,826
نام مرکز سمپاد
hElLi
شهر
tEh
سال فارغ التحصیلی
86
مشکل من اینه که زیادی نترسم!
تو باشگاه وسط فایت(مبارزه) بسیار خونسردم و لبخند میزنم!
مکان های ترسناک هم اصلا ... خوراکمه!
با فیلم <<راهبه ۲۰۱۸>> که آخرین فیلم ترسناکم بود اصلا نترسیدم! (این فیلم ترسناکه نبینید نمیتونید بخوابید.)

میترسم یه روزی به فنا برم، نظری حرفی سخنی دارید بگید منتظرم..

به اون روی سکه ی نتایج هم اگر تگاه کنی شاید یکم ترسیدی!
مثلا من تا وقتی به نتیجه ی موفقیت امیز لایی کشیدن فکر کنم همچنان ادامه میدم به کارم. ولی وقتی فکر کنم ممکنه گوشه اش بگیره و 4تا ملق بزنم و یه بچه کوچیک تو ماشینی که بهش زدم باشه و ..... شاید نظرم تغییر کرد!
 

queen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
269
نام مرکز سمپاد
حضرت معصومه
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1402
فکر کن ببین اون لحظه به چی فکر میکنی که باعث میشه زبونت بند بیاد؟
از اینکه طرف مسخرت کنه؟
جوابتو نده؟
یه چیزی بگه تو متوجه حرفش نشی؟

آیا قبلا خاطره تلخی شبیه این داشتی و از اون ببعد اینطوری شدی؟

ریشه قضیه رو که پیدا کنی، رفع کردنش خیلی راحتتر میشه
ممنون یه دوستی دارم خیلی اعتماد به نفسمو آورده پایین همش مسخره ام میکنه الان نصف ریشه مشکلم اینه:((
 
  • لایک
امتیازات: wdr

queen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
269
نام مرکز سمپاد
حضرت معصومه
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1402

queen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
269
نام مرکز سمپاد
حضرت معصومه
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1402
مشکل من اینه که زیادی نترسم!
تو باشگاه وسط فایت(مبارزه) بسیار خونسردم و لبخند میزنم!
مکان های ترسناک هم اصلا ... خوراکمه!
با فیلم <<راهبه ۲۰۱۸>> که آخرین فیلم ترسناکم بود اصلا نترسیدم! (این فیلم ترسناکه نبینید نمیتونید بخوابید.)

میترسم یه روزی به فنا برم، نظری حرفی سخنی دارید بگید منتظرم..
فکر کن بدترین حالت ممکنش چیه شاید ترسیدی
 

merfan x1

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
566
امتیاز
7,309
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
اقتصاد
ممنون یه دوستی دارم خیلی اعتماد به نفسمو آورده پایین همش مسخره ام میکنه الان نصف ریشه مشکلم اینه:((
اگه حوصله فیلم داری...
مشکلت حله، چند تا پیشنهاد میکنم ببینی
البته انیمست ولی زیباست
 

Flying_girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
764
امتیاز
4,481
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
هیچ
دانشگاه
تربیت مدرس
رشته دانشگاه
پیشرانش
من خودم چراغ اولو روشن میکنم(هرچند هنوز بیم پاک شدن تاپیک رو دارم!)

من یه چیزی که خیلی ازارم میده و شاید کل زندگیمو تحت تاثیر قرار داده، اینه که انگار همیشه دلم میخواد یکی رو داشته باشم که باهاش حرف بزنم! و اصلا ادمی نیستم که از خودم توی فضای عمومی حرف بزنم. و پست هایی که تو این سایت دارم از خودم مینویسم، تقریبا بی سابقه است.

این شاید از این جهت خوب باشه که ادم سفره ی دلشو همه جا وا نمیکنه، و فردا بقیه ازش اتو نمیتونن بگیرن که موقع دعوا، چیزایی که ازش میدونن رو ازش سو استفاده کنن. ولی از اونطرف همه ی بار این حرف زدن میفته گردن یه نفر. یه دوست صمیمی(که حتما جنس مخالفه دیگه!) که باید بیاد همه ی اینارو گوش بده. و این یعنی من باید تو کل عمرم همیشه میگشتم یه دوست جنس متفاوت(نگوییم مخالف!) پیدا میکردم که باهاش حرف میزدم. و وقتایی هم که به هر دلیل دوستی تموم میشد، باید میگشتم دنبال یکی دیگه!

نمیدونم واقعا این ژن معیوب رو از کی به ارث بردم، و هنوزم نتونستم یه راه حل درست درمون واسش پیدا کنم. البته به فکرم رسید زن بگیرم ولی اونم به دلایلی نشد. الانم فکر رفتن از ایرانم، و دیگه زن گرفتن یه جورایی کنسله چون شرایطم خیلی رو هواس و نمیخوام توی ایران درگیری تازه برای خودم درست کنم. و زن گرفتنم خودش حداقل 1 سال پروسه داره. (اینکه قبلا چرا نگرفتم هم چون شرایطش(پولش!!)نبود.و یه دخترم 3 سال معطل کردم که شرایطش جور شه...اخرش خسته شد ول کرد رفت و البته ضربه های زیادیم با این کارش به من زد و تصمیم گرفتم دیگه تا پولش جور نشده از این کارا نکنم)

حالا نمیدونم واقعا چطور میشه این ضعف رو برطرف کرد. بعضی وقتها حسودیم میشه به کسی که میبینم اصلا دوست جنس متفاوت(چه لغت باحالی...هرچند به همینم میشه گیر داد!) نداره و میتونه تنها اینقدر حال کنه با خودش و زندگیش! بعضی وقتا فکر میکنم اگر منم اینطوری بودم تا حالا نصف دنیارو گرفته بودم.

اینم از نقطه ضعف احمقانه ی من :))
راه حلی پیدا کردی به منم بگو
چون این مشکل منم هست
خیلی خیلی سخت با آدم ها کنار میام و سخت تر از اون بهشون اعتماد میکنم
و خب آدمی هم هستم که دوست دارم همه چی رو تعریف کنم، یادمه زمان هایی که از مدرسه میومدم از زمانی که از خونه میرفتم بیرون تا وقتی پامو‌میذاشتم خونه، همه چی رو تعریف میکردم، از نحوه راه رفتن مورچه ها و ویترین مغازه ها کرفته تا تمام اتفاقات مهمتری که افتاده
و خب الان بنا به شرایط خانوادگی مامانم نیست که براش باز هم حرف بزنم و این حرف ها میمونه تا وقتی یکی رو‌پیدا کنم و همه رو بهش بگم
وای برخلاف تو‌جنسیت آدم خیلی مهم نیست، صرفا بتونم باهاش کنار بیام و بعد بتونم بهش اعتماد کنم
 

Flying_girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
764
امتیاز
4,481
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
هیچ
دانشگاه
تربیت مدرس
رشته دانشگاه
پیشرانش
مشکل من اینه که زیادی نترسم!
تو باشگاه وسط فایت(مبارزه) بسیار خونسردم و لبخند میزنم!
مکان های ترسناک هم اصلا ... خوراکمه!
با فیلم <<راهبه ۲۰۱۸>> که آخرین فیلم ترسناکم بود اصلا نترسیدم! (این فیلم ترسناکه نبینید نمیتونید بخوابید.)

میترسم یه روزی به فنا برم، نظری حرفی سخنی دارید بگید منتظرم..
به نظرم این که تو باشگاه خونسردی مربوط به هیجانت میشه، و ربطی به ترس نداره
برای دوتا مورد بعدی به نظرم یکم قوه تخیلت رو قوی کن، یکم تصورات وحشتناک فکر کنم مشکلت رو حل کنه
بعد هم فقط از خدا بترسی کافیه، بقیش سوسول بازیه (;
 

Flying_girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
764
امتیاز
4,481
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
هیچ
دانشگاه
تربیت مدرس
رشته دانشگاه
پیشرانش
ممنون یه دوستی دارم خیلی اعتماد به نفسمو آورده پایین همش مسخره ام میکنه الان نصف ریشه مشکلم اینه:((
به نظرم این دوستی با دوست نیست
دوست باید سازنده باشه
بیا و دوستت رو تغییر بده
 
  • لایک
امتیازات: wdr
  • شروع کننده موضوع
  • #35

wdr

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
426
امتیاز
1,826
نام مرکز سمپاد
hElLi
شهر
tEh
سال فارغ التحصیلی
86
این ک نمیگی واسه اینه که : you have trust issues my friend + و خب قدرت دیدن اینده بر طبق گذشته ات و کمی پارانویا.. منم به هیشکی اعتماد نمیکنم .. چه کنم چیکار کنم..؟؟

سلام(اقا چرا نسل جدید اصلا سلام نمیکنن:)) فکر کنم تا حالا یه سلام نخوندم از کسی تو این سایت(مزاح بود...ولی خیلی وقت بود تو ذهنم بود که بالاخره اینو تو یه پستی بگم))

درباره ی مشکل اعتماد. دقیقا درست میگی. با اینکه شاید ضربه ی بزرگ و خاصی از اعتماد کردن تو زندگیم نخوردم، ولی یقینا همین ریز ریز ریز اعتمادهایی که در طول عمرم کردم و انگار خیری ازش ندیدم، حتما در ناخوداگاه ذهنم انباشته شدن و یه کوه بزرگ از بی اعتمادی درست کردن

ببین من اینقدر وضعیتم یه زمان حاد بود، شرکت داشتم، ولی فقط خودم بودم! و فقط یه سری اسم فیک نوشته بودم چون باید مینوشتم! و جالبه تنهایی دانش بنیانشم کردم. همه کاراشم کردم. حالا اینا به کنار. من مثلا میخواستم یه اپ موبایل واسه یه پروژه بسازم. یه سایت بسازم. مجبور بودم برم خودم یاد بگیرم. چیزی که تو حوزه تخصصیم نبود. میخواستم یه بدنه واسه ربات هام درست کنم، خودم رفتم نرم افزارهای طراحی 3 بعدی مکانیک(سالیدورکز) رو یاد گرفتم و طراحیاشونو کردم! حتی خودم پرینتر سه بعدی ساختم چون رفتم تو نمایشگاه پرینتر 3 بعدی دیدم با این قیمتایی که میگن اصلا نمی ارزه! پرینتری که من خودم حدود یک و پونصد ساختم حداقل 4-5 میلیون داشتن میفروختن. و خیلی کارای دیگه(از طراحی مدارات دیجیتال بگیر تا کارهای حقوقی شرکت و ...).

بعد دیگه یه جایی دیدم نمیشه دیگه. واقعا مسخره بازی دیگه بسه! واقعا شورشو دارم درمیارم. و اینطوری نمیشه. و جالبه تو فروم های مدیریتی خارجی هم سوال میکردم (مثلا میپرسیدم من تخصصم برنامه نویسی موبایل نیست، چطور بفهمم این کارمندی که دارم میگیرم، اولا کارمند خوب و متخصصیه؟ دوما این کارو که داره انجام میده، به بهترین شکل داره انجام میده و راه بهتری نداره و ....). آخرش همه میرسیدن به یه جمله:
باید اعتماد کنی! راه دیگه ای نداره!
و من شاید چند ماه شرکتم تعلیق(تعطیل) بود تا من برم اول خودم یه پایه از این چیزایی که میخوام رو یاد بگیرم! بعد بتونم اعتماد کنم به نفراتی که میگیرم. و یکطوری نباشه که کلا سر درنیارم چکار دارن میکنن و هرطور خواستن منو بپیچونن!!

(چقد نوشتم! )

ولی بنظرم دوست از جنس موافق خیلی مهمتره تقریبا مطمعنم مهمتره.. از نوع خوبش ک من تاحالا ندیدم
منم ندیدم. البته بعضا پیش اومده اولش خوب به نظر برسه. ولی تهش خراب میشه همیشه.
بعدشم میدونی یه مشکل اساسی چیه؟ اینه که دوست هم مثل خود ادم توقع متقابل داره. و من چون شاید ادم خودخواه و خود رایی باشم، خیلی حاضر نیستم به خواسته های دیگران تن بدم. از اونطرف دوستی 1 طرفه هم که نمیشه. فلذا انگار به نتیجه رسیدم تنهایی بهتره!(ولی بازم تو ناخوداگاهم دنبال دوست میگردم همیشه).

از اونطرف ادم بالاخره تهش میخواد زن بگیره(ممکنم هست نگیره. ولی بالای 50% معمولا میگیره و منم دوس دارم بگیرم). گفتم اون دوست رو با همسرم اگر یکی بتونم بکنم، یک تیر و 2 نشان میشه. و شاید همین علت اصلی بود که همیشه دنبال یه دوست جنس مخالف گشتم.

ازون مهمتر رابطه با سازگارترین تیپ شخصیتی ات از جنس مخالفه..که من فقط در خواب دیدم(good luck finding an NTJ woman)

من تقریبا دارم به این نتیجه میرسم اینی که گفتی محاله! البته من تیپ تورو نمیدونم چیه. ولی چون خودم همیشه INTJ میشدم(البته بار اخر یکمی به ازمون اعتماد بیشتری کردم فکر کنم و ENTJ شدم. با E=5 البته که لب مرزه!). اما 2-3 نفری که باهاشون رابطه طولانی داشتم، و به نظرم (خصوصا اولا) خیلی شبیه میومدیم همه تا جای ممکن مخالف من بودن. یکی ESFP بود(یعنی حتی 1 حرف مشترکم نداشتیم) و بعدی ENFP بود! اینجا حداقل به 1(شایدم 2) حرف مشترک رسیده بودیم!:))
من فکر کنم 2 تا NTJ شاید نتونن با هم بسازن. اینو از این جهت میگم که احتمالا برای همینه جذب همچین کسی تا حالا نشدم!(حدس میزنم اون دخترای مغرور و خودخواه و از چیز فیل افتاده و بد اخلاق و وحشی(شوخی میکنم:-ss:D) NTJ باشن که خب من همیشه از اینا فراری بودم.(منو وسوسه کردی برم تو تاپیک MTBI بگردم دنبالشون ببینم کیا میشن!!)

بزرگترین ترس زندگی م هم خواسته نشدن از طرف اون کسی که میخام منو خیلی بخاد که هنو ندیدمش..

منم وقتی از یکی خوشم میاد قبل اینکه بهش بگم به همین فکر میکنم!

والا من اینطوریم ولی یه وجبم تا حالا نگرفتم حالا شاید تو فرق کنی..
تو ام حتما یه جای دیگت میلنگه! من از این جهت گفتم که این نقطه ضعف خیلی به من اسیب زده. و فکر میکنم اگر از اول نداشتمش زندگیم خیییییییییییییلی جلو تر بود. خیلی زیاد.

من (چقدر من من کردم وای بر من ) خودم اصن به هیچ رابطه ای فکر هم نمیکنم تا مادیش اوکی نشه .. شایدم فک کنم اگر NTJ بود:/ ..

کار درست رو تو میکنی. من تو تاپیک ملاک دخترا گفتم و همه منفی زدن. اما تجربه به من اثبات کرده، تو ازدواج پول با فاصله ی زیاد حرف اول رو میزنه. شما مادی رو اوکی کنی، حداقل 99% دخترا رو میتونی بگیری. ولی مادیت ضعیف باشه، دختره هم حتی واست پر پر بشه، باباش تهش بهت نمیده. درواقع اینقدر بازیت میدن و تحقیر میکنن(خیلی شیک و مودبانه ها) که خودت پشیمون میشی از کاری که کردی.
کلا پول خیلی رفتار ادمهارو عوض میکنه!

یه بنده خدایی تعریف میکرد دوران دانشجویی یه پیکان خریدم. بردم معاینه فنی(اون سال اول که معاینه راه افتاده بود). بعد اونجا یکی از پشت میکروفون گفت "خودروی بنز لطفا تشریف بیارید ورودی فلان" بعد گفت "پیکان تو ام بیا ورودی بهمان. زود باش بجمب". درحالیکه بنز داشت با گوشی حرف میزد و خیلی هم فس فس کرد تا بره. من از همون اول تو نیمکلاچ بودم:)) (اینی که گفتم از نخبه های کامپیوتر بود و الان خودش BMW داره)

تو ازدواجم مثل همه ی بقیه ی دیگه ی زندگی همینطوره... دخترا میان میگن بابای ما اینطوری نیس ولی باور نکن!

تقریبا خیلی مواقع مخصوصن در گذشته در ترس و تنش و نامیدی ززندگی کردم که اگر زندگی کرده باشم اصن خدارو شکر اون دوران گذشت..چه نا امید کننده خسته کننهده.. اسپم بود یا نه چه کسی میداند؟!!؟

منم تقریبا تجربه هام مشابه هست. طوریکه بعضی وقتها شک میکنم دلم میخواسته هیچوقت برگردم عقب یا نه! خصوصا دوران نوجوانی رو! و در نهایت بیشتر به اینده فکر میکنم تا گذشته. امیدوارم برای شما هم از این ببعدش، جبران کل گذشته و خیلی بیشترش رو بکنه.

اما تاپیک زیبایی ست

ممنون
خوشحال شدم و این نوشته ی طولانی هم اثبات مدعایم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #36

wdr

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
426
امتیاز
1,826
نام مرکز سمپاد
hElLi
شهر
tEh
سال فارغ التحصیلی
86
راه حلی پیدا کردی به منم بگو
چون این مشکل منم هست
خیلی خیلی سخت با آدم ها کنار میام و سخت تر از اون بهشون اعتماد میکنم
و خب آدمی هم هستم که دوست دارم همه چی رو تعریف کنم، یادمه زمان هایی که از مدرسه میومدم از زمانی که از خونه میرفتم بیرون تا وقتی پامو‌میذاشتم خونه، همه چی رو تعریف میکردم، از نحوه راه رفتن مورچه ها و ویترین مغازه ها کرفته تا تمام اتفاقات مهمتری که افتاده
و خب الان بنا به شرایط خانوادگی مامانم نیست که براش باز هم حرف بزنم و این حرف ها میمونه تا وقتی یکی رو‌پیدا کنم و همه رو بهش بگم
وای برخلاف تو‌جنسیت آدم خیلی مهم نیست، صرفا بتونم باهاش کنار بیام و بعد بتونم بهش اعتماد کنم

یه نفر دیگه بود توی یه انجمن دیگه مثل من میرزا بنویس بود... بعد سر همین قضیه باز شد و اون اونجا گفت بقول باباش ماها "شهوت حرف زدن" داریم:))
حالا تو باز یه پله وضعت بهتره و دختر و پسرش واست فرقی نمیکنه. من نمیدونم چرا انگار کل پسرهارو بیشتر رقیب میبینم تا رفیق! و خیلی با کسی حرف نمیزنم و حتی معاشرت انچنانی هم ندارم(البته نوجوانی دقیقا برعکس بودم. یه چیز در حد رفیق باز مشتی خیلی باحال).

یه چیز بدتر راجع به من اینه که، من حرف زدن مدل تعریف وقایع نیست. مدل اظهار فضل کردنه! یعنی نمیگم بیا بشین تعریف کنم از صبح تا حالا چی شد! میگم بیا بشین من نظرمو درباره کل اتفاقات صبح و تا حالا بگم و تحلیل هامو گوش کن:| (قشنگ اون بیچاره ای که یه روز بزرگترین اشتباه زندگیشو بکنه و زن من بشه، نابوده مغزش. احتمالا میره توی جفت گوش هاش سرب میریزه که کر بشه هیچی نشنوه).

فکر کنم راه حلش اینه یه شوهری پیدا کنی خوشش بیاد از قبافت. بعد تو بشینی حرف بزنی، هی اون تورو نگاه کنه=P~. بعد تو فکر کنی داره گوش میکنه. بعد هی اون نگاه کنه=P~ اینطوری زندگی شیرین میشه!

تو این فاصله هم یه سری دوست پیدا کنی مخشون رو بخوری دیگه... چون فکر نکنم ماها بتونیم حرف نزنیم:-? (شما الان صفحه اول سایت رو ببینی نصف تاپیکا رو نوشته wdr :)) بخاطر اینکه الان دوستی ندارم که باهاش حرف بزنم)

(ببخشید که هیچ راه حل خاصی نگفتم. اخه من معمولا وقتی یکمی حرف میزنم وسطاش یه راه حلی هم به ذهنم میرسه. ولی اینبار هرچقد نوشتم هیچی به ذهنم نرسید! شرمنده:-<)
 

Elaheh_nas

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
2,794
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ دبیرستان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1399
مدال المپیاد
نداشته بید
دانشگاه
محقق
رشته دانشگاه
فیزیک
تلگرام
اینستاگرام
من اعتماد به نفس خیلی کمی دارم، قبلا اینجوری نبودم البته، از بس پشت سرهم شکست خوردم به تواناییام شک کردم و شدم این
از چیزی که هستم راضی نیستم، نمیتونم حقمو بگیرم، وقتی یکی یه حرفی بهم میزنه که آزاردهنده‌س برام راحت نیس وایسم تو روش و از خودم دفاع کنم، بی عدالتی خیلی اذیتم میکنه ولی حتی صدامم نمیتونم دربیارم. زیادی منطقیم و درسته که خیلی گریه و اینا میکنم ولی ایناهمش تو خودمه معمولا احساساتم رو تصمیمام اثر نمیذارن به جز یه مورد خاص:-" و به خاطر همین مسئله همه بهم میگن خیلی تو ذوقی و بی احساسی و عاطفه نداری و اینا. اصلا اراده قوی ای ندارم و از شکست خوردن خیلی خیلی ناراحت میشم، احستس میکنم با هر شکست ذره ای وجودم ازم جدا میشه. برنامه میریزم و نمیتونم بهش عمل کنم، اصلا نمیدونم چجوریاس
بی نظم و شلخته بودن و خواب درست و حسابی نداشتنم به همه اینا اضافه کنین
*سمپادیا تنها جاییه که چون کسی منو نمیشناسه مثل دفتر خاطره ازش استفاده میکنم و میتونم هرچی تو دلمه بنویسمو بریزم بیرون، مرسی که هست♡
 
  • لایک
امتیازات: wdr
  • شروع کننده موضوع
  • #38

wdr

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
426
امتیاز
1,826
نام مرکز سمپاد
hElLi
شهر
tEh
سال فارغ التحصیلی
86
به به ... سلام داداش حالت چطوره

باید تهش میگفتی من تو ایرانم گااااایزززز... !! :D:D:))
دقیقا! ولی میترسیدم اینو بگم بلاک کنه سایت منو:))
واقعا ولی حرفت درسته. اونجا یه قراردادی دارن که اسمش یادم نمیاد، ولی ریز به ریز جزییات کار رو مینویستن توش. از اونطرف یه دادگاه قوی و سریع!! که هیچکس جرات تخلف نداره. اما اینجا چی؟ اینجا کاملا جنگله و تجربه اثبات کرده با کسی کار کن که: 1-قید اون کارو زده باشی و برات مهم نباشه اگر نشد(سکته نکنی بمیری). 2- زورت بهش برسه و بتونی حداقل پولتو بگیری یا یکی بهش بزنی دلت خنک شه.3- طرف خیلی ادم حسابی باشه و سابقه اش خیلی خوب باشه(هرچند همینم ریسکه باز).
ولی در کل کوچکترین حسابی رو قانون نباید بکنی اصلا.

من ENTP ام و بالاترین سازگاری رو با INTJ دارم

برعکسشم صادقه؟ یعنی منم بگردم دنبال دختر ENTP؟(بدبختمون نکنی:)))
چون همه چیزایی که گفتی درسته. بقول یکی از این سریالای چینی(ببر خیزان فکر کنم) : "دو ببر در یک اقلیم(کوه؟) نمیگنجد"
(عاشق نقل قول کردنم شدم:))).

ولی جالبه بدونی، حتی منم که خودم I/ENTJ هستم از این دخترا خوشم میاد. ولی فقط اولش. بعدا که باید نظر یه نفر باشه که تهش تایید میشه و عمل میشه، من نمیتونم زیر بار برم که نظر اون باشه! فلذا اخرش به مشکل میخورم حتما با این افراد. تو ام خوب فکراتو بکن. اینا خیلی خود رای هستنا! فکر نکنم از 10 تا 1کی هم قبول کنن نظر تو بشه(اون 1دونه رم اخرش طوری میپیچونن که خودشون رو راضی کنه). برای همین واژه ی "خودخواه" رو تا حالا چند بار شنیدم از دوستام.(و البته "خود رای" رو هم که همیشه میشنوم). با اینکه ممکنه خیلی هم شعار دموکراسی و برابری و اینا بدم. ولی تهش تو عمل ناخوداگاهم کار خودشو میکنه!(خواستم بهت هشدار بدم شاید تجدید نظر کردی:)))

اره من همه چیزو خودم باید ازمون و خطا کنم و پند و نصیحت خیلی تو کله ام نمیره(چون فکر میکنم باهوش ترین ادم دنیام درصورتی که هه زهی خیال ابطل) بخاطره همینم خیلی لجبازی و اسکول بازی یه سری جاها دراوردم و مسیرو جابجا رفتم که دیگه تازه دارم میزامشون کنار(خسته نباشی خداقوت!!)

بسوزه پدر ازمونو خطا. این مربوط به کدوم حرف میشه؟ N ؟ یا T ؟ چون منم دارم اینو. و تقریبا تا چیزی رو تجربه نکنم از کسی نمیپذیرم!
و اتفاقا خوبه بعضی وقتها. خصوصا برای پیدا کردن کار. من شدیدا توصیه با تاکید میکنم که حرف هیچکسو گوش نده درباره ی کار(جاب آی مین). چه اونا که میگن این کارو بکن عالیه. چه اونایی که میگن اینکارو نکن به درد نمیخوره. حتما ادم باید خودش بره چند ماه توی اون شغل فعالیت کنه بعد شخصا تصمیم بگیره خوبه یا بد؟

حرف بزن حاجی حرف بزن اشکال نداره :D

قربانت x:(اولین قلبمو تو سایت واسه تو گذاشتم)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #39

wdr

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
426
امتیاز
1,826
نام مرکز سمپاد
hElLi
شهر
tEh
سال فارغ التحصیلی
86
من نقطه ضعفام زیاده

خیلی زود اعتماد میکنم و پسر خاله میشم

زوود عصبانی میشم و زود رنج‌م و حساس

چون آدم شادی هستم زیاد لبخند تحویل این و اون میدم و همه فکر میکنن منظور دارم...در صورتی که من هیچ منظوری ندارم(راستش میترسم سر کار هم همین حرکت ازم سر بزنه و اخراج بشم)

خیلی اسکلم و دیر میفهمم و میگیرم طرفم چی میگه وقتی مسائل پیچیده بشن...

سلام...افتخار دادین اولین پستتون رو اینجا نوشتید<D=
میگن شاهد از غیب رسید...شما میدونید تیپ شخصیتتیون چیه؟

این زود عصبانی شدن و زود رنج بودن رو منم دارم. چند سالم سعی کردم کمترش کنم. ولی فکر کنم تاثیر خاصی نتونستم بذارم روش. اما بخاطر بالا رفتن سن و پخته تر شدن، خود به خود خودش بهبود یافته تا میزان بالایی. و هر سال فکر میکنم داره بهتر میشه.

راجع به دیر گرفتن هم. فکر کنم مدل ذهنی فکر کردنت فرق میکنه با اکثر افراد. برای همین باید یه translate کنی این وسط تا بفهمی طرف چی داره میگه. اینم خیلی مهم نیست. در عوض یه حسن داره، اونم اینکه بقیه هم نمیتونن فکر(دست) تورو سریع بخونن. و تو کارایی که نیاز باشه یه حرکتی کنی که رقیب نفهمه(چپ رو نگاه کنی پاس بدی به راست) راحت میتونی سرکار بذاریشون و ازشون جلو بزنی. فلذا تو کارهای رقابتی و خلاقانه احتمالا از بقیه جلوتری.
 

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,062
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
این دوتا رو چه نوشابه واسه هم باز می‌کنن
دیابت نگیرید
 
بالا