• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
دقت بفرمایید که من هیچکدام از پیشفرض های شما رو قبول ندارم.
پس با پیش فرض صحبت نکنید.
با توجّه به این حرف، به سوال من پاسخ بدید:
برای این قواعد میشه نوعی صدق کذب در نظر گرفت. مثلا میشه پرسید اجتماع نقیضین، محال است یا نیست؟
یعنی میشه برای اجتماع نقیضین، حالتی خلاف حالت مفروض شما در نظر گرفت.
شما روی چه حسابی میگید که محال نیست؟
ربطی به پیشفرض و این ها نداره. این اصول، در حوزه یک علم خاص هستن و اون علم هم تعریفی خاص داره. حالا من خبر ندارم که تقسیم بندی جدیدی از علوم مد نظرتونه یا نه.
من دلیلی نمیبینم که اصل عدم تناقض، محال نباشه. چون از درک های پایه ای و بدیهی ما درباره جهانه و تابحال هم مثال نقضی براش پیدا نشده. منظورم اینه که تابحال وجود وضعیتی متناقض دیده نشده و اصل امتناع تناقض جواب داده. همچنین در بیان درستش، خیلی بدیهیه. همه اینها امتیازات بزرگی برای این قانون هستن.
ولی باید توجه داشته باشیم که ایناصل، زیرشاخه منطقه و منطق هم به معنی "قوانین صحیح اندیشیدن". اینکه آیا ممکنه واقعیتی فرای دسترس اندیشه ما وجود داشته باشه که بطور موضعی، این اصل رو نقض کنه، خب میتونه یه احتمال باشه. ولی دلیلی براش نمیبینم. در کل این اصل، خیلی پایه ای و بدیهی و دارای مزایاست.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #22

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
بدیهی یعنی چی؟
دفعه قبل یادمه که گفتید یعنی توهم جمعی!
-------
ربطی به پیشفرض و این ها نداره. این اصول، در حوزه یک علم خاص هستن و اون علم هم تعریفی خاص داره. حالا من خبر ندارم که تقسیم بندی جدیدی از علوم مد نظرتونه یا نه.
من دلیلی نمیبینم که اصل عدم تناقض، محال نباشه. چون از درک های پایه ای و بدیهی ما درباره جهانه و تابحال هم مثال نقضی براش پیدا نشده. منظورم اینه که تابحال وجود وضعیتی متناقض دیده نشده و اصل امتناع تناقض جواب داده. همچنین در بیان درستش، خیلی بدیهیه. همه اینها امتیازات بزرگی برای این قانون هستن.
ولی باید توجه داشته باشیم که ایناصل، زیرشاخه منطقه و منطق هم به معنی "قوانین صحیح اندیشیدن". اینکه آیا ممکنه واقعیتی فرای دسترس اندیشه ما وجود داشته باشه که بطور موضعی، این اصل رو نقض کنه، خب میتونه یه احتمال باشه. ولی دلیلی براش نمیبینم. در کل این اصل، خیلی پایه ای و بدیهی و دارای مزایاست.
پس قبول دارید که حتّی منطق فکر کردن شما هم، صد در صد یقینی نیست؟
به این معنا که احتمال خلاف آن را نمی شود کاملا برطرف کرد!
لطفا جواب صریح بدید تا بریم سراغ سوال بعدی!
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
بدیهی یعنی چی؟
دفعه قبل یادمه که گفتید یعنی توهم جمعی!
اون در حیطه اخلاق بود و با بار معنایی خاص.
اما شک گرایی افراطی، میتونه چنین ادعایی هم کنه!
پس قبول دارید که حتّی منطق فکر کردن شما هم، صد در صد یقینی نیست؟
به این معنا که احتمال خلاف آن را نمی شود کاملا برطرف کرد!
لطفا جواب صریح بدید تا بریم سراغ سوال بعدی!
تقریبا احتمال خلاف هیچ چیزی رو نمیشه کاملا برطرف کرد!
همونطور که گفتم، من به خردگرایی انتقادی معتقدم و این رو در همه مسائل(و احتمالا سوالات بعدی شما) تعمیم میدم. ابطال ها و تاییدها، همواره غیر یقینی هستن. ما فقط میتونیم بر اساس تعداد این ها در یک تئوری و همچنین معیارهای کلی دیگه ای مثل کارایی و سادگی و قابل فهم بودن، از بین تئوری های رقیب، در هر دوره، یک تئوری رو انتخاب کنیم که البته جوابی "بقینی" نیست، فقط بهترین چیزیه که در یک دوره داریم. ممکنه تغییر کنه، ممکنم هست نکنه. چیزی که پویایی و تکامل علم رو میسازه هم همینه که ازش با عنوان استنتاج بر اساس بهترین تبیین یاد میشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #24

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
خب الان تعریفتون از بدیهی چیه؟
واضح بودن
طوری که استدلال برخلافش، معقول بنظر نیاد.
هرچند این معنا مطلق نیست. بدیهیاتی بودن که طبق گذر زمان، یا منسوخ شدن یا تغییرات قابل توجهی کردن، بعضیاشونم ثابت موندن. مثل اصل عدم تناقض. چنین مواردی رو میشه موقتا قبول داشت، چون تابحال هم ساده و قابل فهم بودن و هم کارا
البته درباره اخلاق هم منظورم همینه، اما عبارت توهم جمعی در اونجا به این دلیل بود که احکام اخلاقی، صرفا از جنس باید هستن و ارتباط خاصی با هست ها و درک توصیفی ما از طبیعت ندارن. اون ها صرفا قواعد عملن نه بازنمایی بی طرفانه و توصیفی.
اما این بدیهیات هم گرچه بعضیشون همچنان حالت هنجارین و باید دارن، اما تفاوت بزرگی با اخلاق هم دارن. اونم اینه که قوانین اندیشه و درک ما از جهان هستن. یعنی با هست های ما ارتباط زیادی دارن و درک توصیفیمون رو شکل میدن.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #26

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
شناسنانمه نظام معرفتی شما تا الآن:
1. دلیل یقینی بر وجود جهان خارج نداریم.
2. قواعد فکری انسان هم یقینی نیست.
3. کلّا هیچگونه علم بدیهیه یقینی نیز نداریم.

حالا سوال بعدی:
مبانی شما در در درجه بندی معرفت‌های مشکوک چیست؟
یعنی به نظر شما، یک انسان که معرفت ها و علوم مشکوکی تو ذهنش داره، چطوری یکی رو بر دیگری ترجیح میده؟
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
شناسنانمه نظام معرفتی شما تا الآن:
1. دلیل یقینی بر وجود جهان خارج نداریم.
2. قواعد فکری انسان هم یقینی نیست.
3. کلّا هیچگونه علم بدیهیه یقینی نیز نداریم.

حالا سوال بعدی:
مبانی شما در در درجه بندی معرفت‌های مشکوک چیست؟
یعنی به نظر شما، یک انسان که معرفت ها و علوم مشکوکی تو ذهنش داره، چطوری یکی رو بر دیگری ترجیح میده؟
یعنی چی مشکوک؟ یعنی دربارشون کاملا مطمئن نیست؟ خب در اینصورت که مثل همون چیزی که چندین بار گفتم و فرقی نداره! ولی اگه حتی با این وسیله هم نتونه انتخاب کنه(یا خیلی بهم نزدیک باشن. مثال ها در زندگی روزمره هم حتی زیادن)، طبیعتا فقط باید بگه نمیدونم!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #28

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
یعنی چی مشکوک؟ یعنی دربارشون کاملا مطمئن نیست؟ خب در اینصورت که مثل همون چیزی که چندین بار گفتم و فرقی نداره! ولی اگه حتی با این وسیله هم نتونه انتخاب کنه(یا خیلی بهم نزدیک باشن. مثال ها در زندگی روزمره هم حتی زیادن)، طبیعتا فقط باید بگه نمیدونم!
سوالم رو یک بار دیگه واضح‌تر بیان میکنم.
طبق مبانی شما، هیچ معرفتی یقینی صددرصد نیست.
خب حالا بین این معرفت‌های غیریقینی که خیلی‌هاشون با هم تضاد دارند، کدوم رو انتخاب می کنید.
(به صورت ضمنی قبلا گفته بودید. امّا الان اینجا فقط میخوام همون رو بفرمایید تا روش دقیق بشیم و قشنگ بحث کنیم.)
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
سوالم رو یک بار دیگه واضح‌تر بیان میکنم.
طبق مبانی شما، هیچ معرفتی یقینی صددرصد نیست.
خب حالا بین این معرفت‌های غیریقینی که خیلی‌هاشون با هم تضاد دارند، کدوم رو انتخاب می کنید.
(به صورت ضمنی قبلا گفته بودید. امّا الان اینجا فقط میخوام همون رو بفرمایید تا روش دقیق بشیم و قشنگ بحث کنیم.)
اولین قدم که داشتن تصوری واضح از نظریه ها و بررسی سازگاری درونی اونهاست. همچنین تطبیق با پارادایم های فعلی
دوم، تا جای ممکن ابطالپذیر و آزمایش پذیر بودن تئوری ها
سوم، رجوع به آزمایشات تجربی عینی و تحلیل های عقلی
چهارم، اگه مرحله سوم هم کافی نبود و همچنان چند نظریه میتونن اون شواهد تجربی رو توجیه کنن، در اینجا از تیغ اوکام استفاده میشه. یعنی نظریه ای که بتونه به شکل ساده تر و معقول تر، بیشترین شواهد رو توجیه کنه
در مرحله پنجم، در اختیار گذاشتن تئوری در نزد دیگران(ترجیحا متخصصین) و بحث و بررسی بیشتر

چیزی که گفتم برای دوره های علم عادیه. در دوره های انقلاب های علمیو شیفت پارادایم ها، پارادایم رایج به حدی مشکل زا شده که برخی به شک و تصحیحش میفتن. بدیهیه که این افراد درباره مرحله اول، نیاز چندانی به تطابق به پارادایم ندارن(هرچند اگه بتونن کارشونو با تطابق بیشتری انجام بدن، بهتره. ولی مثل حالت عادی، موضوعیت نداره) اما بقیه مراحل همینجوریه. مثل جایگزنی نسبیت اینشتین با مکانیک نیوتونی.

همچنین، اولویت برخی مباحث مطرح شده در این روش، برای دانش های مختلف یکسان نیست. در حالی که مسائل تجربی در ساینس بیشترین اهمیت رو دارن، این اهمیت در علوم انسانی کمتره. همچنین در علوم انسانی تاحدی با کثرت پارادایم هم مواجه هستیم.

در آخر، ممکنه در یک زمان حتی با طی مراحل هم نشه انتخاب رو بخوبی به یک تئوری محدود کرد. در این مواقع باید انتظار پیشرفت بیشتر در طول زمان رو داشت. مثلا ارتقاء ابزار برای آزمایشات بیشتر و دقیقتر، یا تحلیل های نظری بدیع تر.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #30

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
اولین قدم که داشتن تصوری واضح از نظریه ها و بررسی سازگاری درونی اونهاست. همچنین تطبیق با پارادایم های فعلی
دوم، تا جای ممکن ابطالپذیر و آزمایش پذیر بودن تئوری ها
سوم، رجوع به آزمایشات تجربی عینی و تحلیل های عقلی
چهارم، اگه مرحله سوم هم کافی نبود و همچنان چند نظریه میتونن اون شواهد تجربی رو توجیه کنن، در اینجا از تیغ اوکام استفاده میشه. یعنی نظریه ای که بتونه به شکل ساده تر و معقول تر، بیشترین شواهد رو توجیه کنه
در مرحله پنجم، در اختیار گذاشتن تئوری در نزد دیگران(ترجیحا متخصصین) و بحث و بررسی بیشتر

چیزی که گفتم برای دوره های علم عادیه. در دوره های انقلاب های علمیو شیفت پارادایم ها، پارادایم رایج به حدی مشکل زا شده که برخی به شک و تصحیحش میفتن. بدیهیه که این افراد درباره مرحله اول، نیاز چندانی به تطابق به پارادایم ندارن(هرچند اگه بتونن کارشونو با تطابق بیشتری انجام بدن، بهتره. ولی مثل حالت عادی، موضوعیت نداره) اما بقیه مراحل همینجوریه. مثل جایگزنی نسبیت اینشتین با مکانیک نیوتونی.

همچنین، اولویت برخی مباحث مطرح شده در این روش، برای دانش های مختلف یکسان نیست. در حالی که مسائل تجربی در ساینس بیشترین اهمیت رو دارن، این اهمیت در علوم انسانی کمتره. همچنین در علوم انسانی تاحدی با کثرت پارادایم هم مواجه هستیم.

در آخر، ممکنه در یک زمان حتی با طی مراحل هم نشه انتخاب رو بخوبی به یک تئوری محدود کرد. در این مواقع باید انتظار پیشرفت بیشتر در طول زمان رو داشت. مثلا ارتقاء ابزار برای آزمایشات بیشتر و دقیقتر، یا تحلیل های نظری بدیع تر.
سوال:
آیا ملاک هایی که گفتید، دلیلی براشون دارید یا همینجوری به عنوان ملاک انتخاب کردید؟
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
سوال:
آیا ملاک هایی که گفتید، دلیلی براشون دارید یا همینجوری به عنوان ملاک انتخاب کردید؟
اکثرشون بنظرم چیزهای عجیبی نیستن و خیلی واضحن، حتی توی برداشت های روزمره خودمونم بهشون رجوع میکنیم! مثل انتخاب تئوری ساده تر(وقتی یخچالتون خالی باشه، فرض میکنید که اعضای خانواده خوردنش، نه اینکه توسط آدم فضایی ها دزدیده شده باشه!)
ولی عمده دلیل، این ها توصیفاتی کلی(یعنی خیلی دقیق و جزئی نیستن، چون تاکیدها توی حوزه های مختلف فرق میکنن) از روش علمی هستن. ما با اینها به روش علمی(منظورم ساینس هست) میرسیم، که خودِ اون علم رو نتیجه ای مناسب ارزیابی میکنم. بخاطر دستاوردهای فناورانه، پویایی، داشتن نتایج درست و محسوس
اما درکل، چیزهای عجیبی نیستن و توی زندگی روزمره هم از خیلیاشون استفاده میکنیم. همین پیشفرض های ساده عملی هستن که گسترش پیدا میکنن و پایه درک ما از جهان قرار میگیرن. این ها صرفا قواعد ساده کسب دانشن، حقایقی هستی شناسانه درباره جهان نیستن. ما برای هر نوع سازه معرفتی و تئوری پردازی، چاره ای جز شروع کردن از پیشفرض های ساده و بدیهی عملی خودمون نداریم؛ مسئله اینجاست که بتونیم به خوبی اونهارو تشخیص و گسترش بدیم، کاری که علم بخوبی انجام داده و پیامدهای محسوسش گواهی بر همینن.
احتمالا متوجه شده باشید که این استنتاج بر اساس بهترین تبیین، همون کاریه که یک کارآگاه هم انجام میده! در واقع این ملاک در حالت کلی خودش، حوزه های نفوذ زیادی چه در زندگی روزمره و چه حوزه های تخصصی تری مثل علم، جرم شناسی و نظریه پردازی فلسفی داره. کاربرد گسترده(که من این رو نشونه ای از بدیهی بودنش هم میدونم)، نتایج محسوس و پویا بودن و توانایی سازگاری با تغییرات دانش، بهترین گواه برای ترجیح این روش بر بدیل هاشن. خصوصا که استدلال های قیاسی و استقرایی، چندان قابل کاربست مستقیم نیستن و برای پیشفرض هاشون، همواره به استدلال از راه استنتاج بهترین تبیین، نیازمندن.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #32

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
اکثرشون بنظرم چیزهای عجیبی نیستن و خیلی واضحن، حتی توی برداشت های روزمره خودمونم بهشون رجوع میکنیم! مثل انتخاب تئوری ساده تر(وقتی یخچالتون خالی باشه، فرض میکنید که اعضای خانواده خوردنش، نه اینکه توسط آدم فضایی ها دزدیده شده باشه!)
ولی عمده دلیل، این ها توصیفاتی کلی(یعنی خیلی دقیق و جزئی نیستن، چون تاکیدها توی حوزه های مختلف فرق میکنن) از روش علمی هستن. ما با اینها به روش علمی(منظورم ساینس هست) میرسیم، که خودِ اون علم رو نتیجه ای مناسب ارزیابی میکنم. بخاطر دستاوردهای فناورانه، پویایی، داشتن نتایج درست و محسوس
اما درکل، چیزهای عجیبی نیستن و توی زندگی روزمره هم از خیلیاشون استفاده میکنیم. همین پیشفرض های ساده عملی هستن که گسترش پیدا میکنن و پایه درک ما از جهان قرار میگیرن. این ها صرفا قواعد ساده کسب دانشن، حقایقی هستی شناسانه درباره جهان نیستن. ما برای هر نوع سازه معرفتی و تئوری پردازی، چاره ای جز شروع کردن از پیشفرض های ساده و بدیهی عملی خودمون نداریم؛ مسئله اینجاست که بتونیم به خوبی اونهارو تشخیص و گسترش بدیم، کاری که علم بخوبی انجام داده و پیامدهای محسوسش گواهی بر همینن.
احتمالا متوجه شده باشید که این استنتاج بر اساس بهترین تبیین، همون کاریه که یک کارآگاه هم انجام میده! در واقع این ملاک در حالت کلی خودش، حوزه های نفوذ زیادی چه در زندگی روزمره و چه حوزه های تخصصی تری مثل علم، جرم شناسی و نظریه پردازی فلسفی داره. کاربرد گسترده(که من این رو نشونه ای از بدیهی بودنش هم میدونم)، نتایج محسوس و پویا بودن و توانایی سازگاری با تغییرات دانش، بهترین گواه برای ترجیح این روش بر بدیل هاشن. خصوصا که استدلال های قیاسی و استقرایی، چندان قابل کاربست مستقیم نیستن و برای پیشفرض هاشون، همواره به استدلال از راه استنتاج بهترین تبیین، نیازمندن.

در مجموع دلیل شما برای انتخاب این ملاک‌ها، وضوع و عجیب نبودنه؟!
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
در مجموع دلیل شما برای انتخاب این ملاک‌ها، وضوع و عجیب نبودنه؟!
واضح بودن و کاربرد گسترده-نتایج مثبت محسوس و عملی-پویا بودن و توانایی سازگاری
البته میشه برتری در مقایسه با ایرادات مدل های رقیب رو هم اضافه کرد!
تمام این ها بنظرم دلایل کافی برای انتخاب یک معیارن و هیچ تعجبی نداره! معیار یک پیشنهاده برای انتخاب تئوری موجه و هدفش اینه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #34

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
واضح بودن و کاربرد گسترده-نتایج مثبت محسوس و عملی-پویا بودن و توانایی سازگاری

اوّلا که معنای واضح مشخص نیست. واضح یعنی چی؟

ثانیا به پیش فرض‌های این حرفتون توجه دارید؟
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
اوّلا که معنای واضح مشخص نیست. واضح یعنی چی؟

ثانیا به پیش فرض‌های این حرفتون توجه دارید؟
شما میتونید تا ابد این سلسله پیشفرض رو ادامه بدید. اما این تسلسل کامله و به هیچ نتیجه ای نمیرسه.
برای متوقف کردنش، میایم ببینیم که برای چیزی که میخوایم براش ملاک تعریف کنیم، چنتا مصداق که معمولاوقتی اسم اون کلمه میاد، میاد تو ذهنمون و تقریبا همگی قبولش داریم، در نظر میگیریم. بعد هم ویژگی مشترک بین اونها رو پیدا میکنیم.(البته این شیوه رو بطور سلبی هم میشه انجام داد. یعنی بجاش، مصداق هایی که همه قبول داریم این کلمه رضی بهشون اطلاق نمیشه رو بررسی کنیم و توجه کنیم که تعریفمون، اون هارو در نظر نگیره که اینکار با بررسی لوازم یا ویژگی مشترک اون مصداق ها انجام میشه)
یا به جاش میایم شروع ملاک رو، چیزی قرار میدیم که خیلی کاربردیه و تقریبا همه قبولش داریم و ازش همیشه کم و بیش استفاده میکنیم. طوری که این ملاک، بتونه مصداق هارو در بر بگیره و به شکل منطقی گسترش پیدا کنه.

من از هردو شیوه استفاده کردم. برای مورد اول، اینکه توجه کردم به روش مشترک حوزه هایی مثل علوم تجربی و جرم شناسی که به عنوان نمونه هایی از دانش و معرفت قبولشون داریم و نتایج محسوسی در این حوزه دارن.
برای دومی هم، اینکه ما در زندگی روزمره هم ازشون استفاده میکنیم و اگه دقت کنیم، از فرض های عمیق ما در زندگی عملیه. واضح منظورم همینه. یعنی برای همه بدیهین و رعایتش میکنن. شرط ما در کسب معرفت و عمل، چه در حوزه روزمره و چه تخصصی.

کل ادعای من هم از چیزی بیش از اینها بدست نیومده. دو راه ممکنی که برای ارائه یک تعریف و یا ملاک، داریم. اگه اشتباه نکنم به اولی میگن مشیوه پسین و دومی هم پیشین. من صرفا از هر دو روش، برای تعریف یک ملاک مناسب و نظریه پردازی درباره معرفت استفاده کردم. توجه داشته باشید که ما در اینجا نمیخوایم درباره جهانی فرضا خارجی، تئوری های هستی شناسانه ارائه بدیم. هدفمون داشتن معنایی واضح و خوب از یک مفهومه، با توجه به مصداق ها یا معیارهای اولیه پذیرفته شده بین همه، که معمولا اون کلمه رو دربارشون به کار میبریم.
هر وقت میخواید درباره تعریف، ملاک و پایه های نظریه پردازی درباره هر مفهوم "متعارف" مثل معرفت، اخلاق و...صحبت کنید، روش هایی برای تحلیل معنا و تعریف مفهوم و کلمه مورد نظر رو فرض گرفتید که دوتایی که گفتم، روش های اصلین. البته من کمی خلاصه ترش کردم، اینجا دقیق تر توضیحش داده:
در اینجا، مثل جاهای دیگر، از دو راه می توانیم به مفهوم عدالت نزدیک شویم: یکی شیوه «پیشین » و دیگری شیوه «پسین » . شاید بالاترین و مهم ترین نتیجه ای که با شیوه های پیشین حاصل شده است، این باشد که عدالت شامل ادای دین یا ایفای حقوق است . تعدی به حق کسی خلاف عدالت است و وفا کردن به حق کسی عین عدالت . مفهومی هم داریم که برتر از عدالت است و آن مفهوم «کرم » است . کرم به معنای گذشتن از حق خویش است . این یک نوع نظر و یک شیوه نظریه پردازی در باب عدالت است .

در شیوه دوم به نمونه های برجسته، و به قول فرنگی ها «پارادایم کیس » (1) نظر می کنیم تا برای آنها نظریه و راه حل بدهیم . آن گاه آن راه حل را تعمیم داده و از دل آن یک نظریه عام به دست می آوریم . به این معنا که شما یک یا چند مورد بی عدالتی اجماعی و مسلم را در نظر بیاورید . آن گاه نظریه ای بدهید که در آن بی عدالتی ها، اولا به منزله بی عدالتی به رسمیت شناخته شده ای باشد، ثانیا نظریه شما آنها را از بیخ و بن برکند و طرد کند . آن گاه آن را تعمیم دهید و انسجام درونی بخشید و از دل آن یک نظریه کلی و عام بیرون آورید . یعنی شما در واقع یک معالم فی الطریق دارید . به بیان دیگر نشانه هایی را سر راهتان می گذارید و جاده ای می کشید که دقیقا از کنار این نشانه ها عبور کند . آن گاه مطمئن می شوید که جاده درستی کشیده اید . اگر شما در باب عدالت نظریه ای بدهید و از استبداد یا از بردگی - به عنوان نمونه های جدی بی عدالتی - غافل باشید، اگرچه احتمال دارد نظریه شما ظاهر تمیزی داشته باشد، اما از قضا ممکن است با استبداد یا بردگی سازگار باشد . این هم یک نوع شیوه نظریه دادن است . اگر به نظریه پردازی «جان راولز» توجه کنید از این طریق عبور خواهید کرد و مطلقا شیوه پیشین را در پیش نمی گیرید .

در راه سوم نظریه پردازی به لوازم امور نظر می کنیم . شما ممکن است خود استبداد یا بردگی و یا حتی خود عدالت را مستقیما در نظر نگیرید، بلکه لوازم آن را مورد توجه قرار دهید . باید در نظر داشت که استبداد و بردگی، لوازم و آثاری در جامعه دارد و به نتایجی می انجامد . می توانید پاره ای از لوازم کلی و عام را، که لوازم برجسته ای هستند، در نظر بگیرید و از روی آنها، برای مفهومی که مایلید، نظریه پردازی کنید .

من شیوه سوم را برای تامل تازه ای در باب عدالت انتخاب کرده ام . یعنی نظر به لوازم امور و نرفتن به سوی قلب و ماهیت خود مفهوم . برای مثال، چشم آدمی ضعیف است و گاه نمی توان به آفتاب مستقیما نگاه کرد . شما یا با عینک یا در سایه باید نگاه کنید ولی از روی همان سایه هم می توانید بر وجود آفتاب دلالت کنید .
منبع: https://hawzah.net/fa/Article/View/89817/رابطه-عدل-و-صدق

آیا معتقدید به روش دیگه ای برای ارائه تعریف هستید؟! البته توجه کنید که منظورم برای تعریف واضح درباره مفاهیمیه که در تاریخ و مستقل از ما، به کرات تکرار شدن و به کار رفتن. وگرنه میشه به دلخواه، کلمه من در اوردی ای مثل "یبیلبلطل" رو هم تعریف کرد، که چنین مواردی مد نظر نیست.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #36

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
شما میتونید تا ابد این سلسله پیشفرض رو ادامه بدید. اما این تسلسل کامله و به هیچ نتیجه ای نمیرسه.

یادم نمیاد که طبق مبانی شما تسلسل محال باشه!
پس محال بودن تسلسل رو به عنوان پیش فرض اثبات نشده قبول کردید؟!
--------------------------------
برای متوقف کردنش، میایم ببینیم که برای چیزی که میخوایم براش ملاک تعریف کنیم، چنتا مصداق که معمولاوقتی اسم اون کلمه میاد، میاد تو ذهنمون و تقریبا همگی قبولش داریم، در نظر میگیریم. بعد هم ویژگی مشترک بین اونها رو پیدا میکنیم.(البته این شیوه رو بطور سلبی هم میشه انجام داد. یعنی بجاش، مصداق هایی که همه قبول داریم این کلمه رضی بهشون اطلاق نمیشه رو بررسی کنیم و توجه کنیم که تعریفمون، اون هارو در نظر نگیره که اینکار با بررسی لوازم یا ویژگی مشترک اون مصداق ها انجام میشه)
یا به جاش میایم شروع ملاک رو، چیزی قرار میدیم که خیلی کاربردیه و تقریبا همه قبولش داریم و ازش همیشه کم و بیش استفاده میکنیم. طوری که این ملاک، بتونه مصداق هارو در بر بگیره و به شکل منطقی گسترش پیدا کنه.

برای این دو راه دلیل دارید؟
---------------------------
آیا معتقدید به روش دیگه ای برای ارائه تعریف هستید؟! البته توجه کنید که منظورم برای تعریف واضح درباره مفاهیمیه که در تاریخ و مستقل از ما، به کرات تکرار شدن و به کار رفتن. وگرنه میشه به دلخواه، کلمه من در اوردی ای مثل "یبیلبلطل" رو هم تعریف کرد، که چنین مواردی مد نظر نیست.
ما اصلا روش شروعمون با شما فرق میکنه.
هروقت بررسی دیدگاه معرفتی شما تموم شد، من شروع می کنم. اون وقت هرنقدی داشتید در خدمتم.

---------------------------
دیگه داره حوصله‌م سر میره. خلاصه کلام:
اگر شما برای نقطه‌ی شروع، دلیل دارید، اون وقت به یقین‌ها و ظن‌ها و گمان‌هایی که به دست میارید، میشه گفت یقین یا ظن منطقی.

امّا اگر از ترس تسلسل که دلیلی بر محال بودنش ندارید، همینجوری بیاید بگید که باید از یه جایی شروع کرد و برای شروع، دلیل نداشته‌باشید، یقین‌ها و ظن‌ها و ... همه‌شون از سنخ روان‌شناختی هستن. یعنی هیچ اعتباری ندارن. صرفا یک حس هستند، همین!

اگر دلیل محکم داری بگو. والّا بریم سراغ سوال بعدی!
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
یادم نمیاد که طبق مبانی شما تسلسل محال باشه!
پس محال بودن تسلسل رو به عنوان پیش فرض اثبات نشده قبول کردید؟!

اگر شما برای نقطه‌ی شروع، دلیل دارید، اون وقت به یقین‌ها و ظن‌ها و گمان‌هایی که به دست میارید، میشه گفت یقین یا ظن منطقی.

امّا اگر از ترس تسلسل که دلیلی بر محال بودنش ندارید، همینجوری بیاید بگید که باید از یه جایی شروع کرد و برای شروع، دلیل نداشته‌باشید، یقین‌ها و ظن‌ها و ... همه‌شون از سنخ روان‌شناختی هستن. یعنی هیچ اعتباری ندارن. صرفا یک حس هستند، همین!
نه! شکاک همچنان میتونه ادعا کنه ممکنه حالت هایی وجود داشته باشن که تسلسل براشون قابل قبوله!(هرچند بعیده که چنین موقعیتی وجود داشته باشه و تابحال هم نمونه ای ندیدم)
اما در این مورد خاص، هیچ دلیلی برای پذیرفتن تسلسل نداریم و برعکس، کاملا برامون واضحه که در اینجا قابل قبول نیست.
در واقع مدعای من اینه که "تسلسل در اینجا، عقلانی بنظر نمیرسه"(بدیهی بودن محال بودنش در اینجا)، اما درباره خودِ این قانون در همه موارد، اظهار نظری نکردم.
چنین چیزی درباره اصل عدم تناقض هم صادقه و....چرا که اصول منطقی ای رو هم داریم که با کشف موارد جدید، مواردی که قبلا فکرشونم نمیکردیم، تغییر کردن. ولی صدقشون در اون موارد خاصی که قدیم براشون متصور میشد، همچنان زیر سوال نرفت.
شکاک میتونه در کلیت پذیری و جامعیت کامل موارد بدیهی شک کنه. کاری که باید هم انجام بشه چون چنین نقض هایی در تاریخ وجود داشتن. اما این مشکلی برای وضعیت فعلی ای که بنظر میاد این قوانین براشون بدیهیه(و نه وضعیت های خاص و ممکن در آینده)، پیش نمیاره. عمل طبق بدیهیات، با رعایت حوزه کارکرد، مشکلی نداره و تابحال هم ندیدن مورد انتقاد و شک قرار بگیره. بلکه مسئله مورد اختلاف، جامعیت این موارده که من اظهار نظری دربارش نکردم.

توجه داشته باشید که ما برای بررسی یک اصل(از جمله بدیهی بودنش)، همیشه تو ذهنمون مثال میزنیم. وقتی این مثال ها برامون غیر عقلانی میرسه،اصل مشترک رو انتزاع، صورت بندی منطقی، و قبول میکنیم و ازش استفاده میکنیم. تا اینجای کار هیچکس مشکلی نداره. حتی شکاک هم برای معنادار بودن حرفهاش، همین کارو میکنه! کاری که من درباره اصول منطقی میکنم و قبول دارم(مثل تناقض، تسلسل و....)، به همین حد محدوده. مسئله استدلال درباره ملاک هم جزء همین دسته ست و برقراری این قوانین براشون بدیهی و واضحه.
اما اختلاف و محل شک درست، در قابلیت تعمیم پذیری این اصوله. ممکنه طبیعت بعدا برامون مثال های نقضی که هیچوقت فکرشو نمیکردیم، آشکار کنه. همونطور که خیلی از قوانین علم که زمانی بدیهی بودن، به همین طریق نقض شدن. که من در این باره هیچ حرفی نزدم.

در اینباره، میتونم تحولات منطق فراسازگار رو مثال بزنم. در منطق کلاسیک، با باور به حتی یک گزاره متناقض، میشه هر چیزی رو نتیجه گرفت. چیزی که اتفاقا تاحدی مخالف شهود هم هست. اما با منطق فراسازگار، میشه تناقض رو در یک جا پذیرفت، اما لزوما در همه جای دیگه معتبرش ندونست و ساختار منطق، کلا فرو نپاشه. بر این اساس، اعتبار اصلی مثل عدم تناقض هم، میتونه موضعی باشه. در یکسری موارد ممکنه معتبر باشه و در موارد دیگه نه. برای اینکار شیوه های مختلفی وجود داره و منطق های فراسازگار مختلفی داریم.
به همین شکل، ما نمیتونیم درباره موقعیت های فرضی ای که بعدا ممکنه باهاشون روبرو بشیم و بنیادی ترین بخش های معرفتمون رو هم هدف قرار بدن، مطمئن باشیم. اما تا زمانی که چنین مواردی پیدا نشدن و اون اصول دارن بخوبی جواب میدن، خب ازشون استفاده میکنیم و نیازی به کنار گذاشتنشون نیست چون فقط کار رو سخت تر میکنیم. رویکرد من به تسلسل و سایر اصول هم همینه. در این حوزه، بدیهی بودن و اعتبارشون(چون انکارشون منجر به نتایج غیر قابل فهم و غیر عقلانی میشه) رو قبول دارم. اما برای همه موارد ممکن در آینده، نمیدونم!

*مثلا:
اولين پاسـخ به اين اشكال ميتواند اين گونه باشد كه در اينجا نيز، «همه» با «برخـي» خلـط شـده اسـت. تناقض باوري به معناي آن نيست كه همة جمله ها با نقيض خود سازگارند، آنها معتقدنـد كـه برخي جمله ها نقيض خود را منتفي نميكنند.
منبع: http://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_55_0962508028f02617a8fd557212497dca.pdf
بنابراین حتی تناقض باوران، و به تبع افراد معتقد به امکان استفاده از سایر چیزهایی که در منطق کلاسیک محال بنظر میرسن از جمله تسلسل، میتونن هم ملاک هایی از کارکرد و هم عدم کارکرد اون قوانین رو قبول داشته باشن. اما در مورد مثال خاصی که من دارم صحبت میکنم، نقض کردن این قوانین غیر عقلانی و بی معنی و مشکل زا بنظر میاد.
در واقع کل شک ها و ردیه های سوفیست ها و دیگران در نقد اصل عدم تناقض در واقع مصال نقضی برایکلیت این قانون بودن. نه اعتبارش در همه موارد. درباره اصول دیگه هم به همین صورت. ما باید نسبت به موقعیت هایی که در آینده ممکنه ظاهر بشن شکاک باشیم. اما نیازی نیست تا زمانی که این اصول دارن به خوبی کار میکنن و همچنان در موقعیت های فعلی بداهت خودشون رو نگه داشتن کنارشون بذاریم.
برای این دو راه دلیل دارید؟
بداهت! وقتی به دنبال داشتن معنای کلمه ای رایج هستید، یا مصداق هاشو بررسی میکنید و ملاک مشترک رو انتزاع میکنید، یا ملاک مشترک رو از کلیات تفکری که دربارشون میشه، بدست میارید. من حالت دیگه ای به ذهنم نمیرسه.
البته ممکنه حالت دیگه ای هم باشه که در مواقع خاص و جدیدی شاید به کار بیاد، اما چنین چیزیو نمیشناسم که بخوام باهاش کار کنم. اگه هست بگید.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #38

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
تا اینجای کار هیچکس مشکلی نداره.

اینکه کسی مشکل نداره که نشد دلیل!
اصلا من مشکل دارم! من دلیل می خوام. من نمی تونم یه حرفی رو به خاطر بقیه قبول کنم.


یعنی میخواید بگید که نقطه شروع شما، بداهته؟
خب حالا یه سوال، دلیلی برای اینکه بداهت رو انتخاب کردید دارید؟
اگر ندارید، که اون وقت همه ی یقین و ظن های شما میشه روانشناختی.
اگر هم ندارید، بداهت نقطه شروع شما نیست. پس باید دلیل بداهت را بفرمایید.

اجمالا این نکته رو هم بگم که ملاک بودن بداهت، در بین فلاسفه اسلامی دیگه ورافتاده. یعنی قدیمیا بهش اعتقاد داشتن، امّا بعدا دیدن می لنگه و کنارش گذاشتن.
چون بداهت یه حالت روانشناختیه نه یک دلیل علمی!
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
اینکه کسی مشکل نداره که نشد دلیل!
اصلا من مشکل دارم! من دلیل می خوام. من نمی تونم یه حرفی رو به خاطر بقیه قبول کنم.

یعنی میخواید بگید که نقطه شروع شما، بداهته؟
خب حالا یه سوال، دلیلی برای اینکه بداهت رو انتخاب کردید دارید؟
اگر ندارید، که اون وقت همه ی یقین و ظن های شما میشه روانشناختی.
اگر هم ندارید، بداهت نقطه شروع شما نیست. پس باید دلیل بداهت را بفرمایید.

اجمالا این نکته رو هم بگم که ملاک بودن بداهت، در بین فلاسفه اسلامی دیگه ورافتاده. یعنی قدیمیا بهش اعتقاد داشتن، امّا بعدا دیدن می لنگه و کنارش گذاشتن.
چون بداهت یه حالت روانشناختیه نه یک دلیل علمی!
اگه مشکل دارید، باید مشکل رو بگید. همونطور که یک تئوری علمی مادامی که پیش بینی های تجربی خوبی میکنه باقی میمونه و بیخودی کنارش نمیزارن، در این باره هم همینطوره. اگه مثال نقضی برای این اصول دارید و همچنین نظریه ای کامل تر برای در برگیری نکات مثبت و منفی فرض های معرفتی پیشین دارید، خب خیلیم عالی! ولی اگرم ندارید، هیچ دلیلی نداره اصولی که دارن کار میکنن و نتایج محسوس و عقلی اونهارو میبینیم کنار بذاریم(در حالی که کارکردشون، دلیل مناسبیه برای قبول کردنشون)
گزاره های پایه و اصطلاحا بدیهی، حالت ناگذیر ما هستن. ما با اونها پیش میریم چون عقل بخودی خود قبولشون میکنه و منطقی بنظر میرسن. اما نقض شدن برخی از این بدیهیات، ممکنه و در تاریخ هم اتفاق افتاده، که در اینصورت کنارشون میذاریم. اما تا زمانی که کارکرد اونها برامون روشنه، هیچ دلیلی برای اینکار وجود نداره. این یعنی شما توقع دلیل دارید، اما خودتون در ابتدا بی دلیل اونهارو کنار گذاشتید!
ما این هارو قبول میکنیم، بخاطر کارکردشون(وضوح عقلی اولیه و تبیین قابل فهم و درست محسوسات). اما زمانی که از عهده ایفای این نقش بر نیان، خب کنار میرن!
در واقع هدف اصلی از نظر من، داشتن توصیفات قابل فهم، ساده و اصطلاحا عقل پسند از جهان روبروی ماست. برای اینکار، طبیعتا از بدییهیات شروع میشه که بخودی خود برای ذهن قابل تصدیقن و ادامه میدیم...
اما این ها مطلق نیستن. بدیهیات هم ممکنه ناتوان بشن و کنار برن، کما اینکه به کرات این اتفاق افتاده.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #40

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
اما خودتون در ابتدا بی دلیل اونهارو کنار گذاشتید!
من برای حرفای خودم دلیل دارم و پس از انتهای ارائه ی شما، ادله ی خودم رو ارائه خواهم داد. لطفا صبر کنید. یعنی مبنای ما بی دلیل نیست.

اگه مشکل دارید، باید مشکل رو بگید. همونطور که یک تئوری علمی مادامی که پیش بینی های تجربی خوبی میکنه باقی میمونه و بیخودی کنارش نمیزارن، در این باره هم همینطوره. اگه مثال نقضی برای این اصول دارید و همچنین نظریه ای کامل تر برای در برگیری نکات مثبت و منفی فرض های معرفتی پیشین دارید، خب خیلیم عالی! ولی اگرم ندارید، هیچ دلیلی نداره اصولی که دارن کار میکنن و نتایج محسوس و عقلی اونهارو میبینیم کنار بذاریم.
گزاره های پایه و اصطلاحا بدیهی، حالت ناگذیر ما هستن. ما با اونها پیش میریم چون عقل بخودی خود قبولشون میکنه و منطقی بنظر میرسن. اما نقض شدن برخی از این بدیهیات، ممکنه و در تاریخ هم اتفاق افتاده، که در اینصورت کنارشون میذاریم. اما تا زمانی که کارکرد اونها برامون روشنه، هیچ دلیلی برای اینکار وجود نداره. این یعنی شما توقع دلیل دارید، اما خودتون در ابتدا بی دلیل اونهارو کنار گذاشتید!
ما این هارو قبول میکنیم، بخاطر کارکردشون(وضوح عقلی اولیه و تبیین قابل فهم و درست محسوسات). اما زمانی که از عهده ایفای این نقش بر نیان، خب کنار میرن!
در واقع هدف اصلی از نظر من، داشتن توصیفات قابل فهم، ساده و اصطلاحا عقل پسند از جهان روبروی ماست. برای اینکار، طبیعتا از بدییهیات شروع میشه که بخودی خود برای ذهن قابل تصدیقن و ادامه میدیم...
اما این ها مطلق نیستن. بدیهیات هم ممکنه ناتوان بشن و کنار برن، کما اینکه به کرات این اتفاق افتاده.

نتیجه اینکه جمع بندی حرف شما این میشه:
ما برای شروع قضاوت در مورد معرفت‌های مختلف دلیل نداریم، بلکه می بینیم کدومشون بهتر به نظر میان، و مورد پسند هستند.
به عبارت دیگر، شما برای نقطه‌ی شزوع، هیچ دلیلی ندارید، بلکه نقطه‌ی شروع، از حالت روانی افراد نسبت به برخی معارف شکل میگیره.

به عبارت دیگه، وقتی نقطه‌ی شروع شما، از حالت روانی نشأت بگیره، اون وقت تمام قضاوت های علمی شما هم برپایه ی همون حالات و احساسات روانی هستش.

به عبارت دیگر، اگر کسی مثل حالات روانی خودش را کنار بگذارید، بین هیچکدام از معارف نمی تواند قضاوت کند.


درست گفتم؟!
 
بالا