• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اثبات یا ابطال برهان ناظر بیرونی متعالی

موافقید باهاش؟

  • بلی کاملا

  • نه زیاد

  • اصلا


نتایج فقط بعد از رای‌دادن قابل مشاهده هستند. لطفا الکی رای ندید!
  • شروع کننده موضوع
  • #1

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,062
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
IMG_20181230_003227_658.jpg


خب این یک برهان پوچ‌گرایانه است و من ازتون می‌خوام بیاید راجع بهش صحبت کنیم. خودمم حین صحبتا نظرمو می‌گم.

باهاش موافقید؟ چرا؟
می‌خواستم متنو‌ کپی‌پیست کنم ولی فیدیبو اجازه نمی‌داد
 

ÄBČDE FGHÏ

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
10,833
نام مرکز سمپاد
علامه ی حلی 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1395
IMG_20181230_003227_658.jpg


خب این یک برهان پوچ‌گرایانه است و من ازتون می‌خوام بیاید راجع بهش صحبت کنیم. خودمم حین صحبتا نظرمو می‌گم.

باهاش موافقید؟ چرا؟
می‌خواستم متنو‌ کپی‌پیست کنم ولی فیدیبو اجازه نمی‌داد
توضیحو متوجه نشدم. یعنی یک برهان (دیدگاه)پوچگرایانه برای معنا دادن به زندگیه؟؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,062
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399

ÄBČDE FGHÏ

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
10,833
نام مرکز سمپاد
علامه ی حلی 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1395
از منظر کسی که به خدا اعتقاد داشته باشه که خوب قطعا چنین استدلال هایی محلی از اعراب ندارن
فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره
البته ممکنه به خدا اعتقاد داشته باشه فرد ولی نه به صورت دینی ،که در این صورتم باز خودش را در محضر کسی می دونه اقلا
————-
اگه کسی به خدا و کلا معنویات اعتقاد نداشته باشه و معتقد باشه زندگی پوچ نیست به نظرم داره خودش رو گول می زنه و چنین استدلال هایی قطعا در ارشاد چنین فردی راهگشا هست . البته فکر نکنم چنین کسی وجود داشته باشه

نمی دونم دیگه حالت دیگه ای هست؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,062
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
از منظر کسی که به خدا اعتقاد داشته باشه که خوب قطعا چنین استدلال هایی محلی از اعراب ندارن
فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره
البته ممکنه به خدا اعتقاد داشته باشه فرد ولی نه به صورت دینی ،که در این صورتم باز خودش را در محضر کسی می دونه اقلا
————-
اگه کسی به خدا و کلا معنویات اعتقاد نداشته باشه و معتقد باشه زندگی پوچ نیست به نظرم داره خودش رو گول می زنه و چنین استدلال هایی قطعا در ارشاد چنین فردی راهگشا هست . البته فکر نکنم چنین کسی وجود داشته باشه

نمی دونم دیگه حالت دیگه ای هست؟
خب مثلا نوعی پوچی عرفانی هم داریم که از همین قیاس در مقابل خدا استفاده می‌کنه
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

انسان مبدا افرینش است همین هم با عث می شود با دید انسان نگاه به طبیعت جهان نگاه بیندازیم در همین متن که فرستادیم فرد می خواهد با استفاده از قیاس انسان را حقیقت مطلق و خیر مطلق را نفس فی الساعه انسان بداند( خیر مطلق ورای حد ونهایت و ورای صورت و ورای وجود انسان است ومرتبه وجود مرتبه است درون اللهیت مرتبه ایی که حد وماهیتی دارد وموجودات از فیض احد صور میگیرند) و از برهان
بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشئ منها دوری کرده و پوجی انسان را حالتی کلی در نظر گرفته.
(این برهان که (حق تعالی دارنده تمام کمالات است), از یک صغری و یک کبری تشکیل شده است
صغری: واجب تعالی بسیط است و هیچ گونه ترکّبی حتّی ترکیب وجود و عدم در او راه ندارد.
کبری: هر امری که بسیط حقیقی باشد, نمی تواند فاقد هیچ کمالی از کمالها باشد; زیرا در غیر این صورت. مرکّب از وجود و عدم خواهدبود.
آن گاه به عکس نقیض نتیجه می دهد که از واجب تعالی که بسیط الحقیقه است, هیچ امر وجودی را نمی توان سلب کرد و او کل الاشیاء است و اگر چیزی را بتوان از او سلب کرد, هویّت او متحصّل از یک ایجاب (ثبوت خودش برای خودش) و یک سلب (نفی غیراو از او) خواهدبود و این با بساطت ناسازگار است. بنابراین, هیچ کمال وجودی از او قابل سلب نیست و هرآنچه در عالم وجود یافت شود, مثل علم و قدرت, به گونه اعلی و اشرف در او وجود دارد و مناسب ساحت کبریایی او بر او حمل می گردد.)

خب مثلا نوعی پوچی عرفانی هم داریم که از همین قیاس در مقابل خدا استفاده می‌کنه

منظورت از پوجی عرفانی چه نوع پوچی است؟
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

انسان مبدا افرینش است همین هم با عث می شود با دید انسان نگاه به طبیعت جهان نگاه بیندازیم در همین متن که فرستادیم فرد می خواهد با استفاده از قیاس انسان را حقیقت مطلق و خیر مطلق را نفس فی الساعه انسان بداند( خیر مطلق ورای حد ونهایت و ورای صورت و ورای وجود انسان است ومرتبه وجود مرتبه است درون اللهیت مرتبه ایی که حد وماهیتی دارد وموجودات از فیض احد صور میگیرند) و از برهان
بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشئ منها دوری کرده و پوجی انسان را حالتی کلی در نظر گرفته.
(این برهان که (حق تعالی دارنده تمام کمالات است), از یک صغری و یک کبری تشکیل شده است
صغری: واجب تعالی بسیط است و هیچ گونه ترکّبی حتّی ترکیب وجود و عدم در او راه ندارد.
کبری: هر امری که بسیط حقیقی باشد, نمی تواند فاقد هیچ کمالی از کمالها باشد; زیرا در غیر این صورت. مرکّب از وجود و عدم خواهدبود.
آن گاه به عکس نقیض نتیجه می دهد که از واجب تعالی که بسیط الحقیقه است, هیچ امر وجودی را نمی توان سلب کرد و او کل الاشیاء است و اگر چیزی را بتوان از او سلب کرد, هویّت او متحصّل از یک ایجاب (ثبوت خودش برای خودش) و یک سلب (نفی غیراو از او) خواهدبود و این با بساطت ناسازگار است. بنابراین, هیچ کمال وجودی از او قابل سلب نیست و هرآنچه در عالم وجود یافت شود, مثل علم و قدرت, به گونه اعلی و اشرف در او وجود دارد و مناسب ساحت کبریایی او بر او حمل می گردد.)

حاج اقا یعنی چی انسان مبدا افرینشه ؟ :/
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,062
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
منظورت از پوجی عرفانی چه نوع پوچی است؟

گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی

تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی

سایه‌ای شو تا اگر خورشید گردد آشکار

تو چو سایه محو خورشید آیی و محرم شوی

جانت در توحید دایم معتکف بنشسته است

تو چرا در تفرقه هر دم به صد عالم شوی

بوده‌ای همرنگ او از پیش و خواهی بد ز پس

این زمان همرنگ او شو نیز تا همدم شوی

چون نداری ز اول و آخر خبر جز بیخودی

گر بکوشی در میانه بیخود اکنون هم شوی

رنگ دریا گیر چون شبنم ز خود بیخود شده

تا شوی همرنگ دریا گرچه یک شبنم شوی

چیست شبنم یک نم از دریاست ناآمیخته

گر بیامیزی تو هم در بحر کل بی غم شوی

ور در آمیزی ز غفلت با هزاران تفرقه

چون نتابد بحر صحبت بو که تو محرم شوی

دل پراکنده روی از جام جم در آینه

جز پراکنده نبینی از پی ماتم شوی

هیچ نبودی هیچ خواهی شد کنون هم هیچ باش

زانکه گر تو هیچ گردی تو ز هیچی کم شوی

گر تو ای عطار هیچ آیی همه گردی مدام

ور همه خواهی چو مردان هیچ در یک دم شوی

این مدلیش
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

انسان مبدا افرینش است همین هم با عث می شود با دید انسان نگاه به طبیعت جهان نگاه بیندازیم در همین متن که فرستادیم فرد می خواهد با استفاده از قیاس انسان را حقیقت مطلق و خیر مطلق را نفس فی الساعه انسان بداند( خیر مطلق ورای حد ونهایت و ورای صورت و ورای وجود انسان است ومرتبه وجود مرتبه است درون اللهیت مرتبه ایی که حد وماهیتی دارد وموجودات از فیض احد صور میگیرند) و از برهان
بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشئ منها دوری کرده و پوجی انسان را حالتی کلی در نظر گرفته.
(این برهان که (حق تعالی دارنده تمام کمالات است), از یک صغری و یک کبری تشکیل شده است
صغری: واجب تعالی بسیط است و هیچ گونه ترکّبی حتّی ترکیب وجود و عدم در او راه ندارد.
کبری: هر امری که بسیط حقیقی باشد, نمی تواند فاقد هیچ کمالی از کمالها باشد; زیرا در غیر این صورت. مرکّب از وجود و عدم خواهدبود.
آن گاه به عکس نقیض نتیجه می دهد که از واجب تعالی که بسیط الحقیقه است, هیچ امر وجودی را نمی توان سلب کرد و او کل الاشیاء است و اگر چیزی را بتوان از او سلب کرد, هویّت او متحصّل از یک ایجاب (ثبوت خودش برای خودش) و یک سلب (نفی غیراو از او) خواهدبود و این با بساطت ناسازگار است. بنابراین, هیچ کمال وجودی از او قابل سلب نیست و هرآنچه در عالم وجود یافت شود, مثل علم و قدرت, به گونه اعلی و اشرف در او وجود دارد و مناسب ساحت کبریایی او بر او حمل می گردد.)


کل چیز که من اینجا گفتم این بود که طرف اومده با قیاس صمیر بگه چون این اون پس جهان پوچه اما من با استقاده از برهان تمام کمالات منظر عالم مال خداست گفتم که حرفش غلطه

گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی

تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی

سایه‌ای شو تا اگر خورشید گردد آشکار

تو چو سایه محو خورشید آیی و محرم شوی

جانت در توحید دایم معتکف بنشسته است

تو چرا در تفرقه هر دم به صد عالم شوی

بوده‌ای همرنگ او از پیش و خواهی بد ز پس

این زمان همرنگ او شو نیز تا همدم شوی

چون نداری ز اول و آخر خبر جز بیخودی

گر بکوشی در میانه بیخود اکنون هم شوی

رنگ دریا گیر چون شبنم ز خود بیخود شده

تا شوی همرنگ دریا گرچه یک شبنم شوی

چیست شبنم یک نم از دریاست ناآمیخته

گر بیامیزی تو هم در بحر کل بی غم شوی

ور در آمیزی ز غفلت با هزاران تفرقه

چون نتابد بحر صحبت بو که تو محرم شوی

دل پراکنده روی از جام جم در آینه

جز پراکنده نبینی از پی ماتم شوی

هیچ نبودی هیچ خواهی شد کنون هم هیچ باش

زانکه گر تو هیچ گردی تو ز هیچی کم شوی

گر تو ای عطار هیچ آیی همه گردی مدام

ور همه خواهی چو مردان هیچ در یک دم شوی

این مدلیش

این درباره اینه که کار عقل نظر است

حاج اقا یعنی چی انسان مبدا افرینشه ؟ :/

اولا حاج خانوم من حاج اقا نیستم خوشم نمیاد از این لقب بازیا ...:)):)):))
دوما در اصالت وجود محوری وجود داره که معنی را انسان حول اون ایجاد میکنه و در منظر نویسنده برهان بالا انسان رو اون مبدا در نظر گرفته یعنی هرچیز را حقیقتی است که ذات ان انسان است.
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
اولا حاج خانوم من حاج اقا نیستم خوشم نمیاد از این لقب بازیا ...:)):)):))
دوما در اصالت وجود محوری وجود داره که معنی را انسان حول اون ایجاد میکنه و در منظر نویسنده برهان بالا انسان رو اون مبدا در نظر گرفته یعنی هرچیز را حقیقتی است که ذات ان انسان است.

شکسته نفسی نفرمایین :D

چون ک موضوع تاپیک دقیقن تناقص داره حس میکنم با چیزی ک شوما اومدین بیان کردین . اون انسان رو ی چیز کوچیک مقابل کل عظمت جهان میدونه اما نویسنده ای ک از رو کتابش برامون نوشتین اومده انسان رو مبدا گرفته :/ چجوری با این اون برهان رو رد کردین ؟ بر چ اساسی انسان رو مبدا قرار داده ؟
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
عکسی که بالا است انسان رومبدا قرار داده
انسان رو چون مبدا قرار داده پس از مشاهده گستردگی کیهان قیاس کرده که ما پوچیم و همه این کار نیروی ذرات و از این چیزا بنده هم با استقاده برهان بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشئ منها نشون دادم که ورای حقیقت وجود ذرات اگر ما به هرچیز از لحاظ کمی نگاه کنیم هر چیز دارای حدی میشود وماهیت پیدا میکند ولی ورای همه این ها موجودی است که فقط با دید کیفی قابل تصوراست و موجودات از فیض او هستند در نتیچه پوچی انسان به طور کل رد میشود.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #12

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,062
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
آقا من نفهمیدم چی شد. از این تاپیک قطع امید کرده و استدلالامو با خود به گور می‌برم:))
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
من گیج شدم :D کجاش ؟ :D
من زبان ادبیاتم ضعیفه یکم :D X_X
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
حال سوال من چرا منطر عالم رو حدی گرفته وبه صورت دامنه تو ضیح نداده؟
اگر کیفی گرفته که هیچگاه نمیشه علایق موجودات رو سنجید به چه نسبتی سنجیده ؟
بی خدایان پاسخ دهند....خواهشا
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
قبلش یه تمایزی رو بذاریم بین ارزش/معنا/هدف(که پوچی هم متضادشونه) درونی و بیرونی
درونی یعنی اینکه این ما انسانها هستیم که به زندگی خودمون معنا میدیم و براش هدف "میسازیم"، در حالی که جهان بخودی خود دارای هدف و چنین چیزی نیست. طبعا مخالف این تعریف، میشه اینکه فرد در زندگی شخصی خودش، هیچ هدف و ارزشی نبینه و حتی خودکشی کنه.
بیرونی هم یعنی اینکه جهان در بیرون از خودش، یک هدف و مسیر خاصی داره. متضادشم که واضحه، جهان هدفی نداره.
از روی این دو تعریف، میبینیم که این دوتا(بیرونی و درونی) تاحد زیادی باهم ناسازگارن. اگه جهان هدفی بیرونی داشته باشه(معمولا خداباوری رو میشه به عنواننمونه ای از این نگرش نام برد)، پس ما هم طبعا به عنوان موجوداتی از همین جهان، باید در راستای این هدف حرکت کنیم و منمیتونیم هر هدفی رو که دلمون میخواد انتخاب کنیم. توی این نگرش، هدف از خودمون نیست، بلکه از قبل و از بیرون، تحمیل شده. بخشی از درس های دینی دبیرستان هم در همین رابطه بود که هدف زندگی، رسیدن به قرب الهی ئه و بقیه اهداف فرعین و این از همه اصلی تره و این حرفا! (خودِ این موضوع، از نظر درونی، میتونه پوچ و ترسناک جلوه کنه! اینکه اصل زندگی ما، از قبل توسط یه فرمانروای الهی تعیین شده و خودمون در درجه دوم قرار داریم، حتی برای زندگی خودمون. حس زندگی تو یه حکومت فاشیست و دیکتاتور رو به آدم دست میده!)
برعکس، اگه هدف و معنا و ارزشی از بیرون تحمیل نشده باشه و در خودِ جهان وجود نداشته باشه، تعیین هدف میفته به عهده خودِ انسان.
از اونجایی که من اعتقادی به وجودِ خدا ندارم، از فرض درونی استفاده میکنم. یعنی جهان و زندگی ما، از نظر بیرونی اهمیتی نداره، اما بطور درونی، مهمه.
این هدف درونی، فقط وقتی معناداره، که با آگاهی طرف باشیم. بدونِ آگاهی بی معناست. همچنین این هدفِ درونی، برای کل جهان نیست، بلکه محدود به زندگی فردی و اجتماعی خودمونه. ما برای جهان، ناچیز و بی ارزشیم، و اینجاست که استدلال ناظر بیرونی درست میگه، اما برای خودمون و اجتماعمون، دارای ارزش هستیم. ما انسانها، ناظرانی متعالی نیستیم و نمیتونیم مدت زیادی در این حالت بمونیم، بلکه همون موجودات کوچیک و دارای سلایقیم، که زندگیمون برای خودمون ارزشمنده. همون جمله معروف که "ما برای جهان(ناظر متعالی) هیچی نیستیم، اما برای خودمون همه چیزیم". ما اون ناظر متعالی نیستیم و دلیلی نداره دیدگاه چیزی که نیستیم(ناظر متعالی) رو وارد زندگیمون کنیم و بهش اهمیت زیادی بدیم. این درسته که در هر ساختاری که آگاهی نباشه، این ارزش درونی هم بی معناست(مقیاس خیلی بزرگ مثل کل جهان، یا خیلی کوچیک مثل اتم ها)، اما مسئله دقیقا همینجاست که ما واجد کیفیتی به نام آگاهی هستیم، و همینجاست که هدف و ارزش درونی، محلی از اعراب پیدا میکنه.

ساده بگم، بطور خلاصه: "از منظر ناظر متعالی"، کارها و کل زندگی ما، کاملا بی ارزشه(برای یک ناظر بزرگ و متعالیِ فرضی). نسبت کل گوی آبی کوچک(زمین) به کل جهان، مثل نسبت یه ویروس به منظومه شمسیه. یک انسانش که بماند! اما مسئله اینجاست که ما، ناظر متعالی نیستیم و الزامی نداره نظرگاهمون مثل اون باشه، بلکه دقیقا همون افراد ناچیز روی اون ویروسیم، و "برای خودمون" و "از منظر خودمون"(بجای اینکه بگیم "از منظر ناظر متعالی")، زندگیمون مهم و ارزشمنده. همونطور که شاید یه مورچه به راحتی زیر دست و پای ما له بشه و بی ارزش جلوه کنه، اما زندگیش برای خودش، مهم و باارزشه و طی چندین میلیون سال هم سعی کرده حفظش کنه، یعنی حتی بیشتر از ما!(و چقدر زیباست که تا جای ممکن، این ارزش ها رو زیر پا نذاریم!)
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
برعکس، اگه هدف و معنا و ارزشی از بیرون تحمیل نشده باشه و در خودِ جهان وجود نداشته باشه، تعیین هدف میفته به عهده خودِ انسان.
از اونجایی که من اعتقادی به وجودِ خدا ندارم، از فرض درونی استفاده میکنم. یعنی جهان و زندگی ما، از نظر بیرونی اهمیتی نداره، اما بطور درونی، مهمه.
این هدف درونی، فقط وقتی معناداره، که با آگاهی طرف باشیم. بدونِ آگاهی بی معناست. همچنین این هدفِ درونی، برای کل جهان نیست، بلکه محدود به زندگی فردی و اجتماعی خودمونه. ما برای جهان، ناچیز و بی ارزشیم، و اینجاست که استدلال ناظر بیرونی درست میگه، اما برای خودمون و اجتماعمون، دارای ارزش هستیم. ما انسانها، ناظرانی متعالی نیستیم و نمیتونیم مدت زیادی در این حالت بمونیم، بلکه همون موجودات کوچیک و دارای سلایقیم، که زندگیمون برای خودمون ارزشمنده. همون جمله معروف که "ما برای جهان(ناظر متعالی) هیچی نیستیم، اما برای خودمون همه چیزیم". ما اون ناظر متعالی نیستیم و دلیلی نداره دیدگاه چیزی که نیستیم(ناظر متعالی) رو وارد زندگیمون کنیم و بهش اهمیت زیادی بدیم. این درسته که در هر ساختاری که آگاهی نباشه، این ارزش درونی هم بی معناست(مقیاس خیلی بزرگ مثل کل جهان، یا خیلی کوچیک مثل اتم ها)، اما مسئله دقیقا همینجاست که ما واجد کیفیتی به نام آگاهی هستیم، و همینجاست که هدف و ارزش درونی، محلی از اعراب پیدا میکنه

حقیقت کامل بسیط از این همه چیز ها است و در هیچ چیز نیست (این تعریف حقیقت )

بند دوم متن شما که درباره اصالت وجود درست منتها محور که این معنا ایجاد میشه کجاست تو اگزیستانسیالیسم خدا باور این محور خدا است این اگاهی حول چی تشکیل میشه ؟ تو اسلام جواب بر زیبایی است که انسان بدان اندیشه می کنه منتها زیبایی برای انسان اگاهی بخش که منوط به خدا باشه
اما شما در بند سوم اومدین همین عکس بالایی رو معنا کردین .سوالی که من
پرسیدم این ناظر متعالی که تو عکس گفته چیه؟
احساسات ماست ؟نسبت به چی در چه مبنایی؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,062
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
5mmwlx.jpg

اگه وقت داشتین انیمیشن هورتون رو ببینین.
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
حقیقت کامل بسیط از این همه چیز ها است و در هیچ چیز نیست (این تعریف حقیقت )

بند دوم متن شما که درباره اصالت وجود درست منتها محور که این معنا ایجاد میشه کجاست تو اگزیستانسیالیسم خدا باور این محور خدا است این اگاهی حول چی تشکیل میشه ؟ تو اسلام جواب بر زیبایی است که انسان بدان اندیشه می کنه منتها زیبایی برای انسان اگاهی بخش که منوط به خدا باشه
اما شما در بند سوم اومدین همین عکس بالایی رو معنا کردین .سوالی که من
پرسیدم این ناظر متعالی که تو عکس گفته چیه؟
احساسات ماست ؟نسبت به چی در چه مبنایی؟
اکثر پست رو اصلا نفهمیدم چی گفتید!
ولی درباره ناظر متعالی، این صرفا یه موجودیت فرضیه. لزومی نداره چیز واقعی ای باشه. فکر کنم حتی تو ریاضیات هم گاهی از عبارت ناظر بیرونی فرضی استفاده بشه(وقتی که یه موجود از بعد بالاتر، دنیای با بعد کوچیکتر رو ببینه. یعنی منظر اون عالم بعد کمتر، به بعد بیشتر. مثلا وقتی که ما به یه کاغذی که با تقریبی دو بعدی در نظرش میگیریم، نگاه میکنیم). ناظر متعالی، چیز نیست، یک منظره. نگاه کردن به جهان، از یک جای خاص. جایی که کل جهان رو در بر بگیره. مثل یه غول خیلی بزرگ و کیهانی!
مثلا ناظر متعالی، یعنی جایی که همچین چیزی ببینید:
16-8-6-12592paleblue_custom-b200d49e728a183a8622779513762ba435508898-s6-c30-1.jpg
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
از لحاظ ریاضی ناظر درونی خیلی فرق میکنه با اینی که مطلب بحث تاپیک وعکسی که در صفحه اول گزاشتیم
از لحاظ شما اون درست یا غلطه؟
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
از لحاظ ریاضی ناظر درونی خیلی فرق میکنه با اینی که مطلب بحث تاپیک وعکسی که در صفحه اول گزاشتیم
از لحاظ شما اون درست یا غلطه؟
ممکنه تو جاهای دیگه ایم با معانی متفاوت از این کلمه استفاده بشه، ولی مثالی که من زدم تقریبا شبیهه. ناظر متعالی توی استدلال، اونقدری بزرگ و دروه که مثلا میتونه کل کیهانی که از بیگ بنگ ایجاد شده رو ببینه.
اگرم خیلی مصدق عینی براتون مهمه، "با تقریب نسبتا خوبی"، میتونید یه کاوشگر فضایی که حسابی از زمین و منظومه شمسی دور شده رو به عنوان ناظر متعالی در نظر بگیرید. به هرحال نکته کلیدی استدلال، نگاه کردن از منظری خیلی بزرگ و فراانسانی هستش، طوری که انسان توش خیلی کوچیک و ناچیز جلوه کنه.

همونطور که گفتم، کلیت این استدلال درسته. "برای ناظر متعالی فرضی"، کل زندگی و کارای ما، ناچیز و بی ارزش جلوه میکنه. اما مسئله اینجاست که ما ناظر متعالی نیستیم و دلیلی نداره به حرفاش اهمیتی بدیم! زندگی ما برای جهان کلی بی اهمیته درست، ولی برای خودمون که مهمه(همین که تا الان زنده موندیم و داریم این بحثو میکنیم و فعلا خودکشی نکردیم، نشون دهنده همینه!). و ما هم "خودمونیم" نه "جهان کلی"، "ناظر متعالی"، "غول کیهانی فرضی" و...
 
بالا