• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شیطنت ها

نظر شما راجع به گول زدن چیه؟

  • انجام دادم.بد نیست.

    رای‌ها: 52 73.2%
  • انجام ندادم.بد نیست.

    رای‌ها: 4 5.6%
  • انجام دادم.بده.

    رای‌ها: 9 12.7%
  • انجام ندادم.بده.

    رای‌ها: 6 8.5%

  • رای‌دهندگان
    71
  • Poll closed .

loverman

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
109
امتیاز
296
نام مرکز سمپاد
helli 2
شهر
tehran
پاسخ : شیطنت ها

دستگیره در کلاس خراب بود . از بیرون خیلی سخت باز میشد . ما هم عربی داشتیم .
در رو بستیم و هممون ساکت نشستیم تو کلاس
معلمه اومد یه کم با در ور رفت . گفت " بچه ها ؟ باز کنید " ما هم که به رو خودمون نیاوردیم
دیگه دید داره کم میاره کلاس ما رو ول کرد رفت کلاس بغلی :))
جالب اینجا بود که کلاس بغل هم حسابان داشت ولی مث اینکه معلمشون با معلم عربیه رودروایسی داشت چون کلاس خودشو داد به اون :D
ما هم یه زنگ بیکار بودیم هیچکی هم نگفت " بچه ها معلم ندارید چه غلطی میکنید " B-)
 

Vahid Flash

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
49
نام مرکز سمپاد
12 بهمن
شهر
داراب
پاسخ : شیطنت ها

سلام به همه دوستان...یادمه یه معلم عربی داشتیم؛تمام جزوه ها و معنی درسها رو تو دفترش نوشته بود...بعد یه روز من دفترمو گم کرده بودم...معلممون یه کاری واسش پیش اومد یه دفه رفت.وسایلشم نبرد.منم فرصتو غنیمت شمردم و دفترو دزدیدم.بعدشم خودمو زدم به سر درد و رفتم خونه.معلممون دید دفترش پیدا نمیشه به مدیر مدرسه گفت که دیگه نمیتونه ادامه بده.مدیرمونم یه معلم جدید واسمون گرفت...بیچاره معلممون!!! [-o< :-s
 

flight

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم اباد _تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : شیطنت ها

ما روی در دفترمون نوشتیم ورودی 800 تومان ازش عکسگرفتیم فرستادیم 20:30 ! :D :D :D
 

Samane.M

کاربر فعال
ارسال‌ها
45
امتیاز
191
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6
شهر
تهران
پاسخ : شیطنت ها

دوم راهنمایی زنگ تفریح تموم شده بود ولی هنوز معلما نیومده بودن سر کلاسا. معلم علوممون رفته بود تو آزمایشگاه کار داشت. کلید آزمایشگاه هم به در بود :D
با دیدن کلید افکار شومی به ذهنمون رسید B-) و در قفل شد ;))
معلم علوممون با تمام قدرت به در می کوبید و ما =))
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,954
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : شیطنت ها

آقا این مالِ چن سال پیشه...اون موقعا که ملت با دایال آپ وصل میشدن :D
اعتراف میکنم منو دختر عمه هام توی خونه بودیم ساعتای 2 ی نصف شب...بعدش خونه ی عمم اینا با دایال اپ وصل بود به اینترنت،پسر عمم یه سوپپرمارکت داشت نزدیک خونشون،که از تلفن همون سوپر مارکت به اینترنت وصل میشدیم...اون شب همون ساعتای دو و اینای نصف شب پسر عمم رفته بود خونه ی بابابزرگش ،سوپر مارکتشم بسته بود قاعدتاً! :D

بعد ما دیدیم حوصلمون سر رفته از طریق دایال آپ که وصل بود به تلفن سوپر مارکت زنگ زدیم به موبایلش... (<
بیچاره کم مونده بود سکته کنه... :))
 

Vahid Flash

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
49
نام مرکز سمپاد
12 بهمن
شهر
داراب
پاسخ : شیطنت ها

سلام...بچه که بودم همیشه وقتی میرفتیم خونه عمم یه حوض داشتی تو خونشون...همیشه ظرفاشونو میذاشتن لب حوض.منم همیشه مینداختمشون تو حوض... :D :D چه شیطون بودیما...
 

pucy cat

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
2,345
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 4
شهر
تهــران
پاسخ : شیطنت ها

ماسر کلاس اجتماعي خوابيم واينا من اومدم با اينه نور بندازم تو چشم دوستم افتاب شديد کور کننده اشتباهي افتاد تو چشم معلمه انقدر شديد بود جلو چشمشو گرفت ري.م به خودم
 

Vahid Flash

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
49
نام مرکز سمپاد
12 بهمن
شهر
داراب
پاسخ : شیطنت ها

سلام به همگي...بچه كه بوديم تو همسايگي خونه پدر بزرگم يه خونواده بودن كه يه بچه تقريبا 4 ساله داشتن...يه روز اون بيچاره رو گرفتيم و آرد بهش خورونديم بعدشم يه ليوان آبم به زور بهش داديم...بيچاره داشت خفه ميشد.ما كه ترسيده بوديم فرار كرديم رفتيم خونه پدر بزرگم بعد خالم اومد واسش بيرون آورد...بيچاره اون بچه
 

arezoo1995

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
942
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : شیطنت ها

راهنمایی ک بودیم معلم دینیمون همیشه میگفت 1 تک زنگو بخونین اون یکی تک زنگو ازتون میپرسم.ما هم همیشه قبل از زنگ دینی میرفتیم برق مدرسه رو قطع میکردیم ک نتونن تک زنگو بزنن.معلممون هم یادش می رفت بپرسه (;
 

pucy cat

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
2,345
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 4
شهر
تهــران
پاسخ : شیطنت ها

اسم معلم اجتماعيمون شعله ست بعد بچه ها قبل کلاسش هميشه اتيشو شعله واينا ميکشن پاي تخته بعد اخرين جلسه اومدگفت بچه ها شوخي از يه حد بگذره لوس ميشه ما:O
جنبه رو داشتي
 

zeynab75

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
776
امتیاز
5,336
شهر
قوچان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : شیطنت ها

سر کلاسای دینی من کلا عادت دارم سرمو میذارم رو میز گوش میدم تا خوابم ببره (:|
حالا این دبیر ما یه جلسه داشت درس میپرسید خواست مچمو بگیره به خیاله خودش B-)
خلاصه وسط سوالای یکی از دوستام یهو به من گف فلانی دو مورد از .....نام ببرید؟ :-/
منم داشتم خواب میدیدم!! 8->
بخت باهام یار بودو به همون حالت خوابیده یه چرتو پرتایی گفتم که بازم از بخت خوش ما عین جواب بود B-)
کف کرد! :O
راستش خود منم کف کرده بودم! :O :))
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : شیطنت ها

همین امسال از طرفِ مدرسه رفته بودیم مشهد.. بعد 2تا اتفاقِ بد افتاد که کلن همه حالشون گرفته بود بعد من یه ماسکِ ترسناک خریدم :D بعد تو رستورانِ هتل همه نشسته بودیم منتظر معلما که بیان بعد از اونجایی که زهرا دقیقن پشتِ معلما نشسته بود دادم بهش بعد معلما اومدن پایین و نشستن بعد معاونمون داشت با مدیر صحبت میکرد که یهو یه ماسک اومد جلو صورتش..
بیچاره چقد ترسید =)) =))
ولی حال و هوا عوض شد خوب بود.. : )
 

Love OnFire

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
باقرالعلوم
شهر
داراب
پاسخ : شیطنت ها

سلام.یه روز پسر عموم گفت بیا یرم مغازه بستنی بخریم...رفتیم و از اونجایی که من میدونستم که پسر عموم واسم یه نقشه ای کشیده من پیش دستی کردم و تا پسر عموم میخواست بستنی ها رو بگیره و فرار کنه من چندتا بیسکویت و پفک نمکی و...برداشتم و زدم به چاک... :D حالا صاحب مغازه پسر عمومو گرفته بود و ...صاحب مغازه X-( X-( X-( پسر عمومم ^#^ ^#^ صاحب مغازه دوباره بیشتر X-( X-( X-( پسر عموم :(( :(( :((
 

pucy cat

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
2,345
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 4
شهر
تهــران
پاسخ : شیطنت ها

داداشم میرفته مدرسه از این ادامسا که میجویی بعد تفت رنگی میشه :D
میجوئیده میریخته رو میز معلم
معلمم برگه ها رو میذاشته رو اینا :-&
 

leila j00j000

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
109
امتیاز
304
نام مرکز سمپاد
dabirestan farzanegan4
شهر
طهران
پاسخ : شیطنت ها

مدرسه قبلیمون سقفش 3 متر بود دوستم رو میز وایساد قلاب گرفت من رفتم رو سقف اسمه دوستمو نوشتم !!!! :-\
موقع کارنامه دادن مدیرمون کارناممو نمی داد میگفت چطوری نوشتی!!!!!! :D
 

roze maryam

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
18
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : شیطنت ها

یه بار راهنمایی بودیم.اخرین روز بود با دوستم رفتیم 6 تا ساندویچ خریدیم یه جوری برنامه ریزی کردیم به موقع بر گردیم اما استثنا اونروز زود زنگو زده بودن .رفتیم تو حیات خالی دوییدیم بیرون .اخه مدیر افتاده بود دنبالمون....تو خونه یه زنه بیرون مدرسه قایم شدیم...اون که رف رفتیم صحیح و سلامت تو کلاس نشستیم....وسطاش اتفاقا افتاد که اگه مدیر لهمون میکرد بهتر بود
 

nasrin.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
428
امتیاز
1,446
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قوچان
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی( گرایش جداسازی)
پاسخ : شیطنت ها

8ساله بودم ميخ فولادىرو كردم توپريز برق اما سالم موندم
فقط چن ثانيه بندرى رقصيدم جاى رقاصاى حرفه اىخالى بود;-)
 

zahra.s

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
1,519
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کاشان
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : شیطنت ها

من بچه که بودم ، البته نه خیلی بچه حدودا 8،9 ساله،وقتی میرفتیم پارک مینشستم هر کی رد میشد بش تیکه مینداختم :D
فرقی هم نمیکنه کی بودا... :D یه بار یه افسر پلیس اومد رد شه بعد از این چوب ــا دستش بود. :-" بعد من بش گفتم:آقا پلیسه به جا تفنگ چوب دستته؟؟؟ :)) :-"
اونم با حالت :D و :-" رد شد وگذشت ولی من میدونم تو دلش حالت X-( و L-: داشت فوران میکرد :D
 

mahdyan

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
241
نام مرکز سمپاد
farzangan 4
شهر
تهران
رشته دانشگاه
هر چی خدا بخواد
پاسخ : شیطنت ها

یه بار قبل زنگ عربی فکر کنم هف هشتا اسپری با بو های مختلف رو میز معلمه خالی کردم .که بیچاره معلمه نمی تونست سر میزش بشینه و تا اخر زنگ وایساد.فکر کنم سرطان ریه گرفت
 

This is me

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,189
امتیاز
2,119
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان٢ :x
شهر
تهرانْ
مدال المپیاد
برنز زیست
پاسخ : شیطنت ها

مايه روز تو مدرسه كلاس داشتيم ،بعد پدر مهربان بنده گويا منو فراموش كرده بودن :-"

بعد من تو مدرسه تنها بودم با اين سرايداره،بعد خيلى احساس بچه مثبتى و بى خاصيتى بهم دست داد!

پاشدم رفتم تو كلاسمون ،بعد كل كِرِم ِچرب كننده رو خالى كردم رو تخته ى كلاس ^#^

بع يادم اومد فرداش شنبه است،واسه زبان ميريم تو يه كلاس ديگه..بد يه ذره بيشتر كرم برام نمونده بود.

رفتم تو اون كلاسه كرم هارو يه خط درميون زدم \:D/يعنى به صورت عمودى از بالا ماليدم اومدم پايين ،مثلا ٥سانت ميزدم٥سانت نميزدم كه كم نياد(:لامپ!)

عملا فرداش سوت ميزديم تو كلاس. زنگ اول رياضى بعدش زبان و ورزش و زيست(پاتخته مينويسه معلمه)

به هيچ بنى بشرى هم نگفتيم چ كرديم(يه وقت فكر نكن برا عدمه اعتماده ها..آخ آخ دماغم!)

رياضيه همش ميگفت جون من چيكار كرديد مگه ميشه تخته خود به خود اينطورى شه =))
 
بالا