• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

روز اول مهر

Tahmine

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
423
امتیاز
1,280
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين1
شهر
اصفهان
دانشگاه
صنعتي اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : خاطرات روز اول

ما اول رفتيم با هزار ذوق و شوق، كلاس بنديامون عالي بود. بعد ديديم بچه‌ها جمع شدن رفتيم ببينيم چي شده... كلاسا افتضاح بود :(( با اون چيزي كه قرار بود باشه زمين تا آسمون فرق داشت :(( اين از اولش.
بعد مدير جديد حرف زد سر صف. ماشالا لهجه :)) :-& اين حرف ميزد و ما ميخنديديم.
رفتيم سر كلاس من تو راهرو وايسادم بچه‌هارو ببينم وقتي رفتم تو كلاس ديدم برا من جا نيست :( :(( ديگه مجبور شدم بشينم تو حلق معلم :-&
زنگ اول فيزيك داشتيم. بايد سرمونو ميگرفتيم بالا تا نگاش كنيم. قد نبود كه :O تازه اندامشم تناسب نداشت! سرش نسبت به بدنش خيلي كوچيك بود! اصلا نميخورد [-(
بعدشم رياضي :-ss بد نبود ولي خوبم نبود حس ميكنم قراره خيلي سطح بالا درس بده آخه بعضي معلما يه جوري درس ميدن كه انگار همه اينارو ما بلديم فقط بايد دوره كنيم :rolleyes:
زنگ سوم دفاعي داشتيم. يه دبير ديگرو جا خودش فرستاده بود من از اين خيلي خوشم اومد. كاش اين دبير ما بود ^-^
ولي در كل از امسال ترسيدم :-s :-< بچه‌ها خيلي درس ميخونن #-o من نميتونم :((
:(( :(( :((
 

andia

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
311
امتیاز
1,509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : خاطرات روز اول

امروز با زور از خواب بيدار شديم و رفتيم به مدرسه :D
رفتيم ديديم مدرسمون پيشرفت كرده تو حياط واسه مراسم صندلي گذاشتن :)) :D
درست مقابل و روبر يه 60-70 تا مسوول و رييس نشسته بودناز جمله:​
مشاور وزير اموزش وپرورش :D
يه يارو از استان(سمتش يادم نيست :D
فرماندار :D
شهردار :D
امام جمعه :D
رييس سپاه​
ريس اداره ي محيط زيست {-8 :D
كلي خبرنگار از استان و شهر :-"
خلاصه فرض كنيد هر كودوم از اينام سخنراني كردن يه 20 دقيقه X-(
صندلي ها هم به خاطر اومدن اونا بود :)) :D
بعد از اينكه مخمون زير افتاب داغون شد بهمون هد بند دادن {-8و رفتيم سر كلاس
ما سوما و پيش ها رو اورده بودن اين يكي ساختمون X-( :((
بعدشم حسابان علاف بوديم
و بعد شيمي كه همش نيم ساعت بود ارايش الكتروني از پارسال نوشتيم {-8 :D
خلاصه زنگ خورد و اومديم خونه :-\
راستي گلدون كتابخونه رو هم كش رفتيم اورديم كلاسمون (<
اگه خانوم مح...بفهمه كلمونو ميكنه {-8 :P
اين بود خاطره ي ما <D= :)) :D
 

robo94

عــلــــی (مهندس سابق)
ارسال‌ها
781
امتیاز
1,702
نام مرکز سمپاد
دبيرستان شهيد اژه اى
شهر
اصفهان/تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
تـــهـــران (دانشکده فنـے )
رشته دانشگاه
مهندسی بــرق
پاسخ : خاطرات روز اول

امروز به صورت مفصل :) عجب روزی بود! {-8

ما امسال یکم اول صبح الاف بودیم بعد رفتیم سر صف، مدیرمون خیلی حال نداشت حرف بزنه (نمیدونم یه اتفاقی افتاده بود!) فقط گفت پیشیا و تجربیا پایین بقیه بالا بفرمایین کلاس!

رفتیم کلاس :( گفتیم کلاسمون خلوت شده :( دیدم یکیمون رفته تجربی سه تا اومدن ریاضی :O این حالا هیچی :( قبلا صندلی تک نفره هواکش دار داشتیم ( :-") حالا تو مدرسمون فقط سومیا نیمکت دارن B-) ما هم یاد راهنمایی نشستیم :) نیم ساعت نشستیم دیدیم نمیشه :D اما نشستیم :(

زنگ اول : حسابان :O اولین زنگ سال تحصیلی!( :P) هیچی یکم گفت کتاب عوض شده پس شما تلف میشین بعد شروع کرد به درس دادن :( چی چی؟ مجموع n جمله تصاعد حسابی که سال پیش همه خوندن!

بعد زنگ تفریح اونم به ضر زدن گذشت!

حالا زنگ دوم! زبان! اومد شروع کرد درس دادن :( اتفاق خاصی نیفتاد!

بعد دوباره زنگ تفریح! که اونم مثه قبلی بود!

برو زنگ سوم! عربی ^-^ معلممون معلم سال های پیشمون بود پس یه دوره کرد بعد درس داد! #-o

--------------
ساعت یک شد گفتن برید خونه هاتون! :P یعنی یه زنگم به بطالت نگذشت :( هر سه تاشون درس دادن :( دیگه خیلی ضد حال بود!

جهنم میریم خونه! با دوستان رفتیم رفتیم رفتیم تا به ایستگاه اتوبوس برسیم! یه ربع نیشستیم! ... .... .... .... ... چه جالب :D امروز 5 شنبس اتوبوس نیست تو دانشگاه که B-) خب راهمونو گرفتیم تو اون آفتاب رفتیم! گفتیم بابا ما که امروزمون :-& شد! حداقل بیاین بریم گیم نت !!

کلی پیچ و تاب خوردیم تا رسیدیم گیم :) دیدیم یه 10، 15 نفری آشنا اونجان! گفتیم حتما تو صفن!

دیدیم صفم نیست، پس جریان چیه؟ هیچی مسئول گیم نت شیفتش تا یه ربع بیشتر نیست! رفتیم خواهش و تمنا "آخه خواهر من ما این همه راه اومدیم حالا محبت کن یه زنگ بزن همکارت بیاد!" گفت باشه

رفتیم یکم تو چمنا نشستیم یه آهنگی گوش دادیم اومد گفت 20 دقیقه باید منتظر بمونین :) ما گفتیم خب میریم بازی میکنیم عیب نداره که! گفت پول یه ساعت رو بدین ما هم گفتیم جهندم اینم روش! رفتیم بشینیم پا PC ییهو مسئوله گفت میخوام برم :O گفتیم همکارت کی میاد؟ یه لبخند زد و گفت :) تا 3 بعد از ظهر منتظر بمونین (;

:D :D بعله :D :D برگشتیم خونه :)

اومدیم ناهارو کوفت کردیم گفتیم حالا یکم بخوابیم کمبود خوابمون رفع بشه :)

دیگه یواش یواش آرامش اومد سراغم sms اومد منم جنگی پریدم ببینم کیه. ..... :D .... فک میکنی کی بود؟ :D ....... همراه اول! (:|

دوباره رفتیم بخوابیم سرمون شروع کرد به درد گرفتن ! حالا هم در خدمت شماییم!
 

zahra96

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,008
امتیاز
6,369
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 / میدیا
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه هنر تهران
رشته دانشگاه
گرافیک
پاسخ : خاطرات روز اول

رفتیم داخل مدرسه دوستان رو سرمون پریدن که تو یه کلاسیم! ما هم شاد شدیم! :D
بعد از دقایقی فهمیدیم که یه سری افراد کاملا محترم تو کلاسمونن و ... {-8 :((
ولی گفتیم بیخیال با همیم! :D
صف بستیم بعد طرف گفت (دقیقا در همین حد) خوش اومدین! حالا دوستامون قرآن میخونن! قران خونن بعد اومد یکی دعای فرج خوند بعد گفت برین سر کلاس!! من در این حالت بودم: همین؟!! :O ^-^ یه سلام درست حسابی ای چیزی!
تازه دوم سوما نبودن اصلا احساس مدرسه بهم دست نداد خیلی خلوت بود فقط ما و پیش ها بودیم! :(

بعد من فهمیدم که ساعت 11 تعطیل میشیم ولی من به بابام گفته بودم 2/30 بیاد دنبالم (طبق گفته ی دانش آموزان قدیم) بع بنده در یک عملیات انتحاری (!) به بابا جان اس ام اس دادیم ولی جواب ایشون دلیور نشده و من تا آخر درگیر این مسئله بودم!! :-\

رفتیم سر کلاس فیزیک داشتیم دیدم 2تا از همون دوستای گلی که گفتم جلوم نشستن و اونی که جلوی من بود طبق اندازه گیری بنده با خط کش 15 سانتی ( :D ) حدود 45 سانت از سطج میز من بلندی داشت و هی وول میخورد X-(
معلم جان هم پای تخته نوشته بود درسو و خلاصه اندکی شکنجه شدیم!! بعد بهش گفتم فدات شم جاتو عوض کن! قدت واسه ای اینجا زیییادی بلنده بنده کور شدم!" اوشون گفتن خودت جاتو عوض کن و به من چه و.. (گفتم که فرد شریفی هستن!! البته شنبه باید این مشکلو حل کنیم :-w ) من هم یه یادی از دبستان کردم و افسوس خوردم! :rolleyes: :-"

بعد هم دوتا آفای محترم تو آمفی واسمون سخنرانی کردن که خیلی هم مفید بود ولی از اونجایی که ما و رفقا "دقیقا" در آخرین ردیف سالن بویم اونجا هم تاریک و .. بود آخراش رسما خوابمون برد. (:|

بعد زنگ تفریح بود که شیرکاکائوی من ریخت رو زندگیم و سه ساعت طول کشید جمش کنم..!

بعد پژوهش داشتیم یه زنگ بعد تعطیل شدیم! :O :(( خیلی زود بود! ساعت 11! من هرجا میرم دارم مینالم از این! :D

پ.ن:بابام نیم ساعت منو کاشت! :-w
 

nahid

violet
ارسال‌ها
1,604
امتیاز
5,949
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1388
پاسخ : خاطرات روز اول

ما که اول مهرمون شنبه است!!
ولی من طبق معمول تابستون امروز هم مدرسه بودم.
انگشت های پام درد میکنه اینقدر بدو بدو کردم.
انگشت های دستم هم اینقدر تایپ کردم.

شاید باورتون نشه ولی من امروز با Paint, بله با شخص شخیص paint 4 تا پوستر درست کردم. {-8 چون اون کامپیوتری که سرش بودم فوتوشاپ نداشت. :D
10 دقیقه نشده رسیدم خونه. دارم میمیرم. ولی خیلی خوشحالم.
loveshower.gif
 

محدثه

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
54
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
یزد
مدال المپیاد
سوت:دى
دانشگاه
دانشكاه يزد
رشته دانشگاه
داروسازي
پاسخ : خاطرات روز اول

از خوش حالی در پوست خودم نمگنجیدم ولی وارد سالن امفی تئاتر شدم کف کرده بودم
من از یه مدرسه عادی تو یه محله ی درب و داغون قبول شده بودم بعد اقای دانافر اومدن و برامون صحبت کردن واقعا روز قشنگی بود
 
  • لایک
امتیازات: Oghab

محدثه

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
54
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
یزد
مدال المپیاد
سوت:دى
دانشگاه
دانشكاه يزد
رشته دانشگاه
داروسازي
پاسخ : خاطرات روز اول

امروز زیادی خوش نگذست بر خلاف سایر سال ها که همیشه ساعت اول پیچیده بود امسال
مدیر ــــــــــــــچیز جدید نبردمون امفی تئاتر و حیاط وایسوندمون تا از گرما بمیریم و یه خورده صحب ت داشت برمون
بعدشم همش رفتیم کلاس و معلم های معزز درس دادن :-ss
 
  • لایک
امتیازات: Oghab

armita

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,204
امتیاز
686
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
‫علوم کامپیوتر‬‎
پاسخ : خاطرات روز اول

بله امروز اول مهر بسیار زیبایی بود :D تعطیل بودیم ! :))
صبح که خواهرم داشت می رفت مدرسه مامانم من رو هم بیدار کرد مجبورم کرد کتابخونم رو مرتب کنم ! وحشتناک ترین بخشش مرتب کردن ورقه های پارسال بود که بعد از خرداد همشون رو به روش هایی جوری که مامانم متوجه نشه جاهای مختلفی جا سازی کرده بودم :-"و امروز رو نمایی شدن #-o
روهم که گذاشتمشون ارتفاعشون به ۵۰ سانتی متر می رسید تقریبا ! بعد محکوم به جدا کردن این ها و مرتب کردنشون از روی تاریخ شدم ! :(( :(( تا ساعت ۱ بعد از ظهر طول کشید !
بعش هم اومدم سمپادیا :D
 

armita

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,204
امتیاز
686
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
‫علوم کامپیوتر‬‎
پاسخ : خاطرات روز اول

به نقل از Kimiaj :
خود من اولین روز ، اولین زنگ با بشکیده کلاس داشتم! بچه های تهران میشناسنش!!! :)) میدونن چه حالی بهت دس میده وقتی سمپادیتت رو با بشکیده آغاز کنی......
:-ss #-o منم دومین زنگ سمپادی بودنم با ایشون کلاس داشتم #-o

اولین روز جالب بود نسبتا !(غیر از زنگ دومش !)
زنگ تفریح اول با یکی از دوستان (یک ساعت از دوستیمون می گذشت :))) کافی شاپ رو کشف کردیم کلی ذوق زده شدیم ! چون قبلش کل حیاط رو گشته بودیم بوفه پیدا نکرده بودیم فکر می کردیم اینجا از خوراکی خبری نیست :-"
زنگ تفریح دوم هم سایت رو کشف کردیم ذوق زدگیمون کامل شد ! :D زنگ بعدیش هم سوما وسط حیاط اشینبله ( :-" فرزانگان تهرانی ها می دونن چیه :D) می خوندن ما هم :-\ :-\ شدیم !
 
  • لایک
امتیازات: Atieh

ZMF

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
4
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
ارومیه
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات روز اول

به نقل از Captain. Pisko :
امروز که به سلامتی و خوشی(برای بعضی به نحسی)گذشت چه اتفاقی برات افتاد؟ (< (دوباره حالم بد شد^-^ )
خب میگفتم...
امروز زنگ اول که ولش کن
زنگ دوم که ولش نکن(الان میگم چی شد)
زنگ سومم ولش کن

خب قرار بود زنگ دوم رو بگم
B-)

زنگ دوم خوش و خرم اومدیم توی کلاس
کلی خوشبخت بودیم که یهو یک نفر با قد رعنا
با کفش های تلق تلقی
اومد توی کلاس
یهو کلاس ساکت شد
همه چشم ها منتظر بود :-\ (به این صورت)
دل همه قیژی ویژی میرفت که بشینن سر اون قد رعناییه (دبیر عربی) رو بخورن و یک زنگ رو به خوشی و خرمی به پایان برسونن :D
که یهو اون قد رعنایه مهربون گفت :
بچه ها سلاااااااام
خوبین؟
سال نوی تحصیلی....(چند تا از همین جمله کلیشه ای ها گفت و بعد:)خب حالا کتاب آوردین یا درسای سال قبل رو دوره کنیم؟ B-)
قیافه بچه ها در اون لحظه: :O :-\ :-& (:|
این چهار تا شکلک که قیافه بکس خودمون بود
بقیه هم ایضا

خلاصه که شروع کرد به دوره کردن و تا آخر زنگ هم ولمون نکرد
زنگ که خورد همه دوباره خوشبخت شدن :D

ماله ماکه در کل روز خیلی فوق العاده ای نبود
همه خاطره دارند، شما چطور؟
بنویسید ببینیم چیکار کردین امروز :-"
زنگ دوم ماکه دقیقا مثل مال شما بود.
امروز از 20 نفر 15 نفر بودیم که 7 نفرمون هنوز مانتو نداشتیم(چون سال اولی ها 24 شهریور ثبت نام کردن در نتیجه نصف سال اولی ها امروز مانتوی غیر مدرسه ای پوشیده بودن.از جمله خودم :D)
زنگ آخر هم که اجتماعی داشتیم ولی نشستیم اسم شهر شهرت بازی کردیم(خیلی حال میده :)))
و همین دیگه... :)
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,119
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

صبح پا شدم! دو دست کله پاچ رو میز دیدم با یه مامان بابای خندون :D >:D<! رفتیم سه تایی خوردیم! پا شدیم راه افتادیم!
7.30 رسیدم مد! با استقبال دوستم روبرو شدم! :-[ >:D<
بعد ناهید و می و یه سری دیگه (پلنگه چش قشنگه=مدیر! :D که مانتو پلنگی داشت) رویت شدن!
بعد از اولا اومدیم پذیرایی کردیم! با کیک کپک زده و شیر! :)) :))
بعد هم سرویس ثبت نام کردم بعد اومدم خونه صبحونه خوردم! :-" :P
 

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات روز اول

ورودی های ما که امروز فقط پررو بازی در آوردن.. :-" در اولین روز سمپادی شدن... :rolleyes:
قبل از زنگ اومده میگه سلام، شما ها دومین؟ میگیم آره .. :-" میگه نباید زیاد با ما سختگیر باشید وگرنه به خانوم ناظم میگیم! =)) :))
دوباره قبل از زنگ : اوله : سلام! میشه بگید این ها چرا مقنعه سورمه ای دارن؟ -چون سومن :-" - پس اون هایی که مقنعه توسی داشتند و روز آشنایی ما بودند کجان؟ - اونا دبیرستانن :-" - خب چرا امروز دبیرستانی ها نیومدن؟ - چون که مدرسشون یه جا دیگس :-"
دوباره قبل از زنگ : اوله جلو آبخوری بیرون : ببخشید، چرا این ها صابون ندارن؟ -زحمت بکش برو اون تو رو ببین :-" - ولی اون تو اصلا شیر آب جود نداره! میبریمش توی دسشویی: پس این ها چین این جا؟ :-" - معذرت میخوام من توی روز اول این ها رو ندیده بودم! :-[
زنگ تفریح اول : اوله پولت از جیب کیفت افتاد زمین... :-" اوله : خب شما چرا در کیف من رو باز کردید؟! :))
موقع سوار شدن سرویس : اوله : شما ها مسیر 45 اید؟ - اوهوم :-" - شما ها همتون مسیر 45 اید؟؟؟ - اوهوم! :-" - واقعا مسیر چهل و پنجید؟!!! -اول جان مگه ما باهات شوخی داریم؟ - نه، آخه منم مسیر چل و پنجم!
:))
 

mahaba

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
204
امتیاز
229
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

:(( یادش بخیر همیشه یه هفته ی اول مهر چقدر ذوق داشتیم که معلمای جدیدمونو ببینیم. :(
امسال که ما از تابستون می رفتیم مدرسه. روز اول مهر هم همه معلمامون درس دادن :-<
 

4245

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
591
امتیاز
2,386
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ارومیه
سال فارغ التحصیلی
1392
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

زنگ اول هندسه داشتیم ! معلممون نیومد ! :)) :)) {-8
 

!!...me

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
568
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۲ تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : خاطرات روز اول

اولش که یکم حرفیدن از معاون گرفته تا ...
بعدشم که رفتیم تو سالن اجتماعات کام. داشتیم ، برنامه نویسیو از این حرفا !
و با شیر :-& . کیک پذیرایی شدیم ، مثلاً !
بعدش تایین سطح ِ زبان ... :-"
بعدشم ریاضی و کوییز ! :-"
در کل یکم مزخرف بود ...
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,119
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

من واقعا شرمده ام که بد گذشت تو مدرسه بهتون! :D
اما در کل مدرسه باحاله دیگه
 

alex delpiero

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
796
امتیاز
1,215
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی (شعبه دیگری ندارد ...)
شهر
کرج
مدال المپیاد
سال 1388 قبولی المپیاد نجوم مرحله اول ، سال 1389 و 1390 قبول مرحله اول المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : خاطرات روز اول

شما ها همتون معلم اومده درس هم داده
ما تا ساعت 9 مراسم صبحگاهی و معرفی معلم ها و معاونین و تقدیر از المپیادی ها و صحبت سرهنگ دفاع مقدس و اینا داشتیم و بچه ها هم از ساعت 8 تا 9 زیر آفتاب وایساده بودن
البته من عکاس بودم و رفته بودم بالا زیر سایه :D (<
بعد گفتن 9 تا 11 کلاس دارید امروز
رفتیم سر کلاس یه یه ربع به شادی گذشت دیدم از معلم اثری نیست
رفیتم به معاون گفتیم معلم نیومده کلاس ما ها
گفت بیشتر دبیرستانی ها معلم نیومده کلاسشون آخه معلمامون تموم شده :D :))
اگه معلم پیدا کردیم می فرستیم کلاستون
خلاصه تا 10:30 نشستیم تو کلاس و گل گفتیم و گل شنیدیم بعد ولمون کردن رفتیم خونه
 

armita

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,204
امتیاز
686
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
‫علوم کامپیوتر‬‎
پاسخ : خاطرات روز اول

ما پنجشنبه تعطیل بودیم امروز روز اول بود !
زنگ ها رو کوتاه کرده بودن که دو نفر بیان حرف بزنن (:|
زنگ اول حسابان داشتیم که نسبتا خوش گذشت !
زنگ دوم دینی داشتیم با معلمی که جدید اومده بود فرزانگان ! زیاد هیجان انگیز نبود !
زنگ سوم فیزیک داشتم که رسما خواب آور بود کلی هم تکلیف داد برای فردا ! :(
زنگ آخر باز هم حسابان داشتیم که یکم مثال و اینا حل کردیم و می شه گفت خوب بود!

غیر از بخش دیدن بچه ها بقیش بی مزه بود :D
 
ارسال‌ها
2,779
امتیاز
11,238
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
یه زمانی واسه شیمی/ نجوم میخوندم
پاسخ : خاطرات روز اول

5 شنبه اول سر صف مدیر جدید 45 دقیقه نطق کردن ، به طرز فجیعی خسته کننده بود، با بکس صف های آخری خاطرف تعریف میکردیم و میخندیدیم، من تو چشای مدیر نگاه میکردم ، خیلی جدی جوری که انگار دارم بش گوش میدم ولی در واقع بغلیم ( که در نقطه ی کور وایساده بود ، کسی از اون جلو نمیدیدش ) داشت کنارم خاطره تعریف میکرد که رفته تعلیم رانندگی چی شده، بعد من همینطور که تو چشای مدیر زل زده بودم یهو از خنده میترکیدم! بعد جا ها عوض میشد ، اون به مدیر نیگا میکرد من میرفتم توی نقطه ی کور خاطره تعریف میکردم و به همین ترتیب...

زنگ اول کامپیوتر داشتیم ، اتفاق جالبی نیفتاد، معلم ، همون معلم کامپیوتر سال اولمون بود، یک سری توضیحات داد نتیجه این بود که دوباره امسال باید vb ( :-& :-&) بخونیم ، ( من واقعا تو این مدرسه احساس بی سوادی بم دست میده!! مردم جاهای دیگه چی میخونن ما اینجا چی میخونیم!! یعنی اند برنامه نویسی اینه که timer بذاری یه lable بیاد اون وسط چشمک بزنه!!!! )

زنگ دوم حسابان ، ، شروع کرد دوره کردن و یکمم درس داد تکلیف هم داده واسه فردا

زنگ سوم جبر ، خیلی خوش گذشت، معلمشو من خیلی خوشم میاد ازش :D حرف از گزینه 2 و قلم چی اینا بود ، بحث ردیف ما هم سر کنکور و اشکان اسماعیلی ( :-" :-" ) و انتخاب رشته و من برق میرم تو مکانیک، بعد هم دیالوگ تنظیم میکردیم که پس فردا به عنوان رتبه تک رقمی رفتیم برنامه ماه عسل چی بگیم ( خوش بودیم :D )

دیگه خیلی تو فاز کنکور و خرخونی و جوگیری ، ردیف ما جلبک بازی در میورد!! تا یکی میومد سؤال بپرسه باهاش شدیدا برخورد میشد که آقا نه تنها وقت خودت، بلکه وقت ما رو هم داری میگیری!! بذار معلم درسشو بده! اطرافیان اینطوری :-& :-& شده بودن :D :D ( جلبک ها هم واسه خودشون عالمی دارنا! :-")

در نهایت هم زنگ خونه خورد... خوش گذشت :D
 

Toobiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
940
امتیاز
6,151
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
تهران
مدال المپیاد
شیمی
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

امروز برنامه ی ما این بود:Dنی,تست زیست,زبان فارسی,فیزیک
زنگ دوم و چهارم خوب بود
امسال چون 10 نفر تغییر رشته ای و انقالی داشتیم کلاس سوم تجربی 40 نفره بود,تازه نیمکت هم نداشتیم و باید رو صندلی تکی میشستیم!مدیرمون گفته تا 50 نفر نشین 2 تا کلاستون نمیکنیم!
تا آخر سال فکر کنم همگی تنگی نفس بگیریم(ولی برای زمستون خوبه :)) )
فردا هم برنامه اینه:فیزیک,شیمی,ریاضی,ریاضی!! همه درسای اختصاصیو گذاشتن تو یه روز!
ولی از همه بهتر دیدن دوباره ی بچه ها بود :)
 
بالا