اشعار من

[A.R.P]

زیر پوست شب
زیر پوست شب
داستان ها می رقصند
داستان هایی که کس نشنیده است
اه نشناختن عجب دردی است
زیر پوست شب
مردی از بالای دیوار مرد پیر
فکر هایی اهریمنی بس می کشد
زیر پوست شب دزد ها و جنایت مرد هانقشه هاشان را اجرا می کنند
در تاریکی حرکت های نهانی است
هیس
صدا می اید
صدا می اید
صدای دزدکی در پی پول
صدای مردکی دیوانه در رویای دور
و صدا می اید
زیر پوست شب داستان های عجیبی رخ میدهد
در تاریکی
در زیر پوست شب
غافل از تاریکی
صدا می اید
صدای بم صدای گنگ شب
تاریکی میتازد
ارام می تازد

ارااااااااااام
هیس گوش بکن تاریکی می تازد
زیر پوست شب تاریکی فرمان ها می راند

 

[A.R.P]

پاسخ : اشعار من حقیر بلند مرتبه

یاس درون رگ هایمان دمیده است
دست از صخره ی موفقیت سریده است
نسل مان صدای درد و رنگ راحتی
رمیده و ندیده و نه ,شنیده است
تاریک و سرد و تلخ میبینم اینده را
نفس ,....,نفس هایمان بریده است
امید کجایی که نمیبینم تو را
گویی هیولای ترس تو را هم دریده است

 

[A.R.P]

افسوس که در فسوس ماهر شده ایم
محکوم به یک عذاب دائم شده ایم
هرچند که خود گرسنه و محتاجیم
محکوم به تقسیم غنائم شده ایم
اردیبهشت ۹۷