• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

ای حافظ شیرازی...!

  • شروع کننده موضوع
  • #1

Reihaneh.a

کاربر فعال
ارسال‌ها
46
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
حافظ سخن بگوی که بر صفحه ی جهان این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

دوستای اهل دل ایرانیم, همه ی ما حافظ رو می شناسیم.
خیلی از ما عادت داریم گاهی سری به دیوانش بزنیم و تفالی داشته باشیم.توی غزل های زیباش که برای هر کسی به فراخور حالش معنا و مفهومی داره دنبال حرف دل خودمون بگردیم و پیامی که از عالم غیب برای ما داره رو بین کلماتش پیدا کنیم....و همیشه معنایی هست!



و حالا اینجا می خوایم یک محفل دوستانه و ساده داشته باشیم.



هر شب، هر کسی که دلش می خواد، می تونه نیت کنه.من با دیوان حافظ کوچیکم میایم اینجا؛و به نیت تمامتون تفالی می زنم و اینجا می ذارمش.
اگر نکته ای به نظرتون رسید ، تفسیری دوست داشتید داشته باشید از حافظ و کلام او و معنی غزلی که برای ما انتخاب کرده می تونید اینجا مطرح کنید.
هر برداشتی که از اون شعر دارید رو بگید ... حالا از هر جنبه ای که خودتون دوست دارید (ادبی,عاشقانه,عارفانه,اجتماعی,یا....)
حافظ بین شاعران، به این شهرت داره که هر کسی می تونه معنای شعرهاش رو از همون جنبه که با دل و نیتش هماهنگه برداشت کنه, و این یعنی به تعداد کسانی که تفال می زنن برای یک غزل ممکنه معانی و برداشت های گوناگون و متفاوتی وجود داشته باشه. حالا اگر ما هر کدوم نظر شخصی و برداشت خودمونو از هر غزل بیان کنیم با دیدگاه های هم آشنا می شیم و می تونیم از دریچه ی نگاه دیگران با جلوه ی تازه و معنایی جدید از اون غزل آشنا بشیم که شاید قبلش هیچ وقت به ذهنمون هم نرسیده بود، و این یعنی دریچه ای به دنیایی غیر از دنیای خودمون به رومون باز می شه و وسعت درکمون گسترش پیدا می کنه.
البته این به اون معنی نیست که بحث ما خیلی قراره تخصصی باشه...نه! هر کسی میتونه توی بحث شرکت کنه و البته به شرط اینکه مراقب باشه بحث انحراف پیدا نکنه.



ممنون!
هر شب منتظر حافظ شیرازی باشین!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

Reihaneh.a

کاربر فعال
ارسال‌ها
46
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : ای حافظ شیرازی...!


تفال
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد
به کوی می فروشانش به جامی بر نمیگیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمیارزد
رقیبم سرزنشها کرد کز این باب رخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاک در نمیارزد
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد
چه آسان مینمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمیارزد
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمیارزد
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمیارزد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

Reihaneh.a

کاربر فعال
ارسال‌ها
46
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : ای حافظ شیرازی...!


شاهد
خوش است خلوت، اگر یار یارِ من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد!
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاهگاه بر او دست اهرِمن باشد
روا مدار خدایا! که در حریم وصال
رقیب محرم و حِرمان نصیب من باشد
همای گو: «مفکن سایه شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد»
بیان شوق چه حاجت؟ که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
هوای کوی تو از سر نمیرود؛ آری
غریب را دل سرگشته با وطن باشد
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

Reihaneh.a

کاربر فعال
ارسال‌ها
46
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : ای حافظ شیرازی...!

تفال

ز در درآ و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانيان معطر کن

اگر فقيه نصيحت کند که عشق مباز
پياله ای بدهش گو دماغ را تر کن

به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان
بيا بيا و تماشای طاق و منظر کن

ستاره شب هجران نمی فشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه برکن

بگو به خازن جنت که خاک اين مجلس
به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن

از اين مزوجه و خرقه نيک در تنگم
به يک کرشمه صوفی وشم قلندر کن

چو شاهدان چمن زيردست حسن تواند
کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن

فضول نفس حکايت بسی کند ساقی
تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن

حجاب ديده ادراک شد شعاع جمال
بيا و خرگه خورشيد را منور کن

طمع به قند وصال تو حد ما نبود
حوالتم به لب لعل همچو شکر کن

لب پياله ببوس آنگهی به مستان ده
بدين دقيقه دماغ معاشران تر کن

پس از ملازمت عيش و عشق مه رويان
ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

Reihaneh.a

کاربر فعال
ارسال‌ها
46
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : ای حافظ شیرازی...!

شاهد

می فکن بر صف رندان نظری بهتر ازین
بر در میکده می کن گذری بهتر ازین

در حق من لبت این لطف که می فرماید
سخت خوبست ولیکن قدری بهتر ازین

آنکه فکرش گره از کار جهان بگشاید
گو درین کار بفرما نظری بهتر ازین

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر ازین

دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم
مادر دهر ندارد پسری بهتر ازین

من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس
بشنو از من که نگوید دگری بهتر ازین

کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین
که درین باغ نبینی ثمری بهتر ازین
 
بالا