• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

  • شروع کننده موضوع NEO
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

hossein33

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
392
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز زیست دوره 16
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

پارسال بود که ساعت 2 نصفه شب شرو کردم دیدن این فیلم و تا ته تیتراژش فیلمو قطع نکردم و از معدود فیلمایی بود که یه تیکه دیدمش و چشم ازش برنداشتم

بنظرم همونقد که شخصیت لئونو دوس داشتم شخصیت پلیسه گری الدمنو هم دوس داشتم

و بنظرم قویتر از دیالوگاش حرکات صورت و رفتارهای بدون دیالوگ ژان رنو بود

و تهش هم آهنگی که هیچوقت از شنیدنش سیر نمیشم

واسه اسکار هم بنظرم حقش بود

پ.ن:دوتا پوستر تو اتاقمه یکیش چگوارا یکیش ژان رنو به عمق عشق من به این فیلم پی ببرین
 

paradox of sand

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
174
امتیاز
2,094
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی اسلامشهر
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه صنعتی خواجه نصیر
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

خب همه چیزو بچه ها اشاره کردن، فقط میخواستم بگم که منم تا وقتی فیلمای تماشای گروهی از بین فیلمای برتر سینمای جهان انتخاب بشه هستم!
این فیلم رو هم دیدم، خیلی خوب بود! نکته هایی که به ذهنم میرسه اکثرا گفته شده!
اینو منم بگم که موسیقی فیلم فوق العاده بود!
و البته لهجه ی خاص ژان رنو و حالات چهرش جذابیت خاصی به فیلم داده بود!
همین دیگه، دستتون درد نکنه! :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23

NEO

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,368
امتیاز
5,899
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

بعضی فیلمها مثل« مسیر سبز» یا «گلادیاتور» هستند که اساسا درام نیستن ولی در این فیلمها روابط بین شخصیت‌ها و بده بستان‌هایی که هر کدوم از اینها باهم پیدا میکنن در نهایت باعث این میشه که فیلم ژانر و موضعش هرچی که بوده در نهایت درام از آب دربیاد.
لئون از همون نوع فیلمهاست. داستان آدمکشی که واسه خودش خطوط قرمز داره و زن و بچه نمیکشه و به شدت هم باهوشه و میتونه خودش رو از مخمصه هایی که درگیرش میشه نجات بده ولی در عین حال اونقدر کودنه که پولهاش رو توی بانک نمیزاره و با این استدلالِ کارفرماش که از بانک دزدی میشه ولی از تونی دزدی نمیشه پولهاش رو تمام و کمال به دست کسی میسپاره که داره ازش سو استفاده میکنه.
فیلم هم جنایی و اکشنه هم درام و هم کمدی!
کل زمان دو ساعته فیلم طوریه که ابدا شما رو خسته نمیکنه و همون داستان اصلی ای رو که داره بدون شاخ و برگ دادن اضافی به پیش میبره.
اگر بخوایم خیلی خلاصه بگیم میشه گفت فیلم فقط و فقط سه شخصیت داره که از این بین شخصیتهای ماتیلدا و استنسفیلد بیشتر از همه به چشم میان.
بازی گری اولدمن که نقش یک پلیس فاسد و عصبی رو به عهده داره و کلا از اون نوع شخصیتهاییه که من به شخصه خیلی دوست دارم واقعا محشر بود!
ناتالی پروتمن هم که دیگه نمیشه حرفی راجبش زد و میشه گفت سکانسی که اونو توی نوجوانی تبدیل به یک ستاره کرد همین صحنه زیر بود:

url_4.gif
 

-elham-

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
308
امتیاز
927
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
هرمزگان
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

آهنگ آخر فیلم(shape of my heart) رو قبل از اینکه فیلم رو ببینم شنیده بودم اما اونقدر که معروف بود ازش خوشم نیومد اما خداییش مناسب این فیلم بود و وقتی که فیلم تموم شد فهمیدم که این آهنگ خیلی به فیلم میخوره و فیلمو تاثیرگذار کرده!

آخر فیلم هم فوق العاده تموم شد و خزبازی درنیاوردن لئون رو زنده نگه دارن.

فیلم یکسری از معناهارو هم میخواست برسونه که فیلمو جذاب کرده بود. که تو زندگی هر فرد چیزای خیلی مهمی وجود دارن که هرچقدرم بی اهمیت باشن اما بازم میتونن بخش خیلی بزرگی از زندگی یک نفرو دربر بگیرن حتی یک گل!

موضوع فیلم هم به خاطر مخلوط کردن اکشن و درام جالب شده بود.
در آخر هم دوباره باید بگم که آهنگ آخر فیلم فوق العاده بهش میخورد و درکل آهنگ گذاری های فیلم خوب بود.
 

prof.m.d

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
237
امتیاز
1,024
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

شاید سه سالی میشه که من دیده بودمش و بعد سه سال واقعا عـــــــــــالی بود ولی هنوز از اظهار نظر در مورد فیلم میترسم یکم چون من تخصصشو ندارم!در هر حال چیزی که بیشتر از همه توجهمو جلب کرد شخصیت لئون بود که چطور آدم بودن رو با اینکه یک "cleaner"بود به نمایش گذاشت"no woman !no child"و تاثیری که ماتیلدا روی لئون گذاشت!

زندگی لئون قبل از ورود ماتیلدا یه نمونه ی کامل از موفقیت بود به نظرم سلامتی(شیر)،کار و زندگی(گل لئون)و اینکه وقتی تغییر کرد از بین رفت دقیقا همون توصیه ای که تونی بهش کرد"تغییر کردن اصلا خوب نیست!"

از دو تا سکانس که از همه بیشتر خوشم اومد یکی اون قسمتی بود که لئون رفته بود سینما ویکی دیگه هم اونجایی که ماتیلدا پشت تلفن به مدیرش گفت"اون مرده"!

و البته طرز لباس پوشیدن لئون که دیگه معرکه بود!

و در آخر شخصیت استنسفیلد هم خیلی خوب بود ولی وقتی مرد خدایی دلم خنک شد! :D
 

آلفرد جیمز

کاربر فعال
ارسال‌ها
69
امتیاز
225
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
مدال نقره المپیاد شیمی 91
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

سلام
یعنی هیچکس اینجا پیدا نمی شه که از این فیلم بدش اومده باشه؟ :O

یعنی هیچکس نیس که فکر کنه نزدیک به دو ساعت به زور موسیقی و بازی گریه درآر ناتالی پورتمن مجبور شده با یه قاتل حرفه ای تنهای مامانی (که نمی دونم چه مرگشه که فقط شیر میخوره(یعنی تو معدن هم کار میکنه؟)) هم ذات پنداری کنه؟

یعنی کسی قبول نداره بازی گری الدمن تو فیلم اصلا هم اعجاب آور نیست و خوردن کپسول به همراه چرخش 180درجه گردن کار فوق العاده ای نیس . (:| (تازه توپ بسکتبال چن تا بچه رو هم دزدید. نچ نچ نچ چه پلیس فاسدی!)

یعنی قبول ندارین یه بابایی هر چه قدر هم پروفشنال باشه باز هم نمی تونه با دوتا مشت از دل اداره پلیس یه دخترو نجات بده؟

یعنی شک دارین صحنه مرعوب کردن قبل از مرگ رو(البته بدون خرابکاری!) ساموئل ال جکسون و کوئنتین تارانتینو همون سال 94 خیلی تمیز تر و خیلی کمک کننده تر به روایت فیلم تو پالپ فیکشن اجرا کردن؟
یه :ضدلایک محکم
 

amparisay

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
928
امتیاز
4,431
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1386
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
برق
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

به نقل از آلفرد جیمز :
سلام
یعنی هیچکس اینجا پیدا نمی شه که از این فیلم بدش اومده باشه؟ :O

یعنی هیچکس نیس که فکر کنه نزدیک به دو ساعت به زور موسیقی و بازی گریه درآر ناتالی پورتمن مجبور شده با یه قاتل حرفه ای تنهای مامانی (که نمی دونم چه مرگشه که فقط شیر میخوره(یعنی تو معدن هم کار میکنه؟)) هم ذات پنداری کنه؟

یعنی کسی قبول نداره بازی گری الدمن تو فیلم اصلا هم اعجاب آور نیست و خوردن کپسول به همراه چرخش 180درجه گردن کار فوق العاده ای نیس . (:| (تازه توپ بسکتبال چن تا بچه رو هم دزدید. نچ نچ نچ چه پلیس فاسدی!)

یعنی قبول ندارین یه بابایی هر چه قدر هم پروفشنال باشه باز هم نمی تونه با دوتا مشت از دل اداره پلیس یه دخترو نجات بده؟

یعنی شک دارین صحنه مرعوب کردن قبل از مرگ رو(البته بدون خرابکاری!) ساموئل ال جکسون و کوئنتین تارانتینو همون سال 94 خیلی تمیز تر و خیلی کمک کننده تر به روایت فیلم تو پالپ فیکشن اجرا کردن؟
یه :ضدلایک محکم
عزیز دل برادر، چنین ایراداتی به فیلمها گرفتن که کار زیاد سختی نیست، شما توی تقریبا همۀ فیلمها این قضیه رو می بینی که فیلمنامه نویس از یه سری صحنه های فیلم به سادگی عبور می کنه و وارد جزئیات نمیشه، اما یه سری سکانس ها رو کامل و با جزئیات تعریف می کنه...! اینکه چطوری لئون ماتیلدا رو نجات میده رو ذهن بیننده به راحتی با توجه به سابقه اش توی فیلم بازسازی می کنه. جالبه، اتفاقا من از فیلم پالپ فیکشن خیلی بدم اومد، یه روایت یه داستان خیلی معمولی، که فقط بازی های بازیگرها کمی قابل تامل بود، وگرنه هیچ داستان و روایت و تند و کند شدنی در کار نبود.
بازی گری اولدمن رو هم به نظرم هیچ ایرادی بهش نمیشه وارد کرد، گری اولدمن این فیلم رو فوق العاده بازی کرده. صحنۀ قرص خوردن گری اولدمن توی اون فیلم اصلا چیز شاخصی نبود. کاری که بازیگر باید بکنه، اینه که حالت روحی شخصیت فیلم رو به بیننده خوب القا کنه. من به شخصه تقریبا تمام زندگی اون پلیس فاسد جلوی چشمم رژه رفت. شاید یه سری صحنه هاش رو توی عمق فیلم که بری باورپذیر نباشه...! اما فیلم، مثل پالپ فیکشن یه فیلم دارای جزئیات نیست. به سرعت رد شده از روی بعضی از جزئیات و به ذهن مخاطب واگذارش کرده. مثلا توی همون سال، بهترین فیلم اسکار رو فارست گامپ برد. بیشمار صحنه توی اون فیلم هست که باورش سخته. اما آیا این فیلم رو با سبک خاصش فیلم بدی می کنه؟ معلومه که نه. چون اون فیلم برای پرداختن به جزئیات ساخته نشده.
به کلیشه های سینما هم اشاره کردی، مثلا گرفتن توپ یه سری بچه وسط خیابون که نماد خبث طینت هست. با توجه به اینکه فیلم مال 1994 هست، این کلیشه هنوز توی سینما کلیشه نشده بوده! پس نمیشه اینکه بیننده اون صحنه رو به پای ضعف فیلم میذاره رو از ضعف خود فیلم دونست.
اینکه لئون فقط شیر می خوره هم باز هم جزو نمادهای فیلم هست. بازی ژان رنو، حس زنده بودن کودک درون و سادگی این قاتل رو به خوبی نشون میده. اما بحث اینجاست که داریم به لحاظ پزشکی این فیلم رو بررسی می کنیم یا به لحاظ معنا و مفهوم؟ توی پالپ فیکشن صحنه ای که دارن راجع به همبرگر صحبت می کنن اتفاقا به نظرم 100 برابر بی معنی تر و خسته کننده تر از شیر خوردن لئونه. کشش دو فیلم پالپ فیکشن و لئون رو اصلا نمیشه با هم مقایسه کرد.
 

Carina

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
179
امتیاز
724
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سبزوار/تهران
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
معماري
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

خیلی فیلم زیبایی بود 8->
نقد مقدم بلد نیستم :D

فقط یه سوال برام پیش اومده
اون صحنه ای که لئون خودشو جای یکی از اون گاردا جا زد و اومد بیرون،چرا دوباره برگشت تو راهرو که اون یارو اولدمن زدش؟!
 

آلفرد جیمز

کاربر فعال
ارسال‌ها
69
امتیاز
225
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
مدال نقره المپیاد شیمی 91
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

سلام مرسی که بالاخره اومدین بحث کنیم و فقط ننشستین بگین این خوب بود اون عالی بود
اینایی هم که من نوشتم و می نویسم قطعا نقد فیلم نیس اما به عنوان یه فیلم بین معمولی نظرمو میگم.
به کلیشه های سینما هم اشاره کردی، مثلا گرفتن توپ یه سری بچه وسط خیابون که نماد خبث طینت هست. با توجه به اینکه فیلم مال 1994 هست، این کلیشه هنوز توی سینما کلیشه نشده بوده! پس نمیشه اینکه بیننده اون صحنه رو به پای ضعف فیلم میذاره رو از ضعف خود فیلم دونست.

ببینید من اصلا با سال ساخت فیلم کاری ندارم .این حرکت لوسیه که بگیم یه پلیس بد و روانی وفاسد(که بازم من نفهمیدم شما چطور تمام زندگی اونو دیدین!چون در مورد موتزارت و بتهوون حرف میزنه حدسایی زدین ؟ولی تو تمام فیلم حس نکردین تمام تعلیق هایی که این عزیز دل ایجاد می کنه چقدر آبکیه؟تو اون دستشویی هی تفنگ رو به سمت ماتیلدا نشونه میگیره هی برمیگردونه .خب که چی؟ ولی بازم خوشحال میشم بگین چرا این شخصیت وبعد بازی فوق العادس؟ >:D<)توپ بچه ها رو میدزده.چه 94 باشه چه 1924 باشه چه 2024.

اینکه لئون فقط شیر می خوره هم باز هم جزو نمادهای فیلم هست. بازی ژان رنو، حس زنده بودن کودک درون و سادگی این قاتل رو به خوبی نشون میده. اما بحث اینجاست که داریم به لحاظ پزشکی این فیلم رو بررسی می کنیم یا به لحاظ معنا و مفهوم؟ توی پالپ فیکشن صحنه ای که دارن راجع به همبرگر صحبت می کنن اتفاقا به نظرم 100 برابر بی معنی تر و خسته کننده تر از شیر خوردن لئونه.

حس زنده بودن کودک درون قاتل حرفه ای هم از اون حرفاس .من کاملا با این ایدئولوژی عقب مونده فیلم مخالفم(و کلا عصبانیتم از فیلم برای همینه)که تنهایی=پاک و معصوم بودن(حتی اگر هر وقت دلت خواس شکم یکی رو سفره کنی). عقب مانده بودن(حتما قبول دارین که رو این وجه لئون عزیز مانور داده میشه)=قهرمان بودن

کشش دو فیلم پالپ فیکشن و لئون رو اصلا نمیشه با هم مقایسه کرد.
:-s پالپ فیکشن کشش نداره!!!(بگم که من فقط همین فیلم تارانتینو رو دوس دارم .فقطططط)شاید فیلم رو ندیدین!قطعا لئون جاذبه داره همون طور که گفتم موسیقی فیلم که در 90درصد فیلم روش سواره(90درصد!!) و بازی بازیگراش مهم ترین عاملشن به نظرم.اون عدم قطعیتی که تو پالپ فیکشن هس یه ذره هم اینجا نیس .اینجا ما به تمامی کنار لئون و ماتیلدا هستیم .میدونیم اینور خوبه اونور بده .خلاص .سیاه .سفید.

خیلی ممنون
 

amparisay

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
928
امتیاز
4,431
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1386
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
برق
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

به نقل از آلفرد جیمز :
سلام مرسی که بالاخره اومدین بحث کنیم و فقط ننشتین بگین این خوب بود اون بد بود
اینایی هم که من نوشتم و می نویسم قطعا نقد فیلم نیس اما به عنوان یه فیلم بین معمولی نظرمو میگم.
ببینید من اصلا با سال ساخت فیلم کاری ندارم .این حرکت لوسیه که بگیم یه پلیس بد و روانی وفاسد(که بازم من نفهمیدم شما چطور تمام زندگی اونو دیدین!چون در مورد موتزارت و بتهوون حرف میزنه حدسایی زدین ؟ولی تو تمام فیلم حس نکردین تمام تعلیق هایی که این عزیز دل ایجاد می کنه چقدر آبکیه؟تو اون دستشویی هی تفنگ رو به سمت ماتیلدا نشونه میگیره هی برمیگردونه .خب که چی؟ ولی بازم خوشحال میشم بگین چرا این شخصیت وبعد بازی فوق العادس؟ >:D<)توپ بچه ها رو میدزده.چه 94 باشه چه 1924 باشه چه 2024.

حس زنده بودن کودک درون قاتل حرفه ای هم از اون حرفاس .من کاملا با این ایدئولوژی عقب مونده فیلم مخالفم(و کلا عصبانیتم از فیلم برای همینه)که تنهایی=پاک و معصوم بودن(حتی اگر هر وقت دلت خواس شکم یکی رو سفره کنی). عقب مانده بودن(حتما قبول دارین که رو این وجه لئون عزیز مانور داده میشه)=قهرمان بودن
:-s پالپ فیکشن کشش نداره!!!(بگم که من فقط همین فیلم تارانتینو رو دوس دارم .فقطططط)شاید فیلم رو ندیدین!قطعا لئون جاذبه داره همون طور که گفتم موسیقی فیلم که در 90درصد فیلم روش سواره(90درصد!!) و بازی بازیگراش مهم ترین عاملشن به نظرم.اون عدم قطعیتی که تو پالپ فیکشن هس یه ذره هم اینجا نیس .اینجا ما به تمامی کنار لئون و ماتیلدا هستیم .میدونیم اینور خوبه اونور بده .خلاص .سیاه .سفید.

خیلی ممنون
منم خوشحالم که نظر مخالف داریم اینجا. اینکه یه فیلمی رو همه بیان اینقد بگن خوبه، چیزی به ما اضافه نمیشه.
من قصد بحث سکانس به سکانس هم ندارم، چون فیلم رو آخرین بار حدود 6 ماه پیش دیدم.
در مورد پالپ فیکشن هم باید بگم که فیلم رو دو بار دیدم. از روی صحبتی هم که کردم در مورد سکانس همبرگرها باید اینو می فهمیدید.
اینکه شما با فیلم ارتباط برقرار نکردید هم دلیلی بر ضعف فیلم و بازی ها نیست. من از حرکت تفنگ اولدمن اتفاقا توی دستشویی خیلی خوشم میاد. حس قدرت و عدم قدرت توام رو خیلی خوب منتقل می کنه. یا اون قسمتی که براش دارن از کشته شدن ماموراش توسط لئون می گن، حس استرس رو خیلی خوب منتقل می کنه. یا در سکانسی که بازوی کتش پاره میشه، خیلی خوب عصبانی شدن رو نشون میده. خیلی خوب بی مسئولیت بودن رو نشون میده. به لحاظ تکنیکی شاید یکی از بهترین بازی های منفی کل تاریخ سینماست به نظرم. گاهی شخصیت بد فیلم، روانی نیست. اما این فیلم شخصیت بدش یه روانی بوده که بسیار هم بازی قوی یی پشت این شخصیت قرار گرفته.
جالبه که ایدئولوژی این فیلم رو با لفظ توهین آمیز عقب مونده خطاب می کنی، اما از فیلمی به عنوان فیلم خوب دفاع می کنی که فقط یک شخصیت پردازی خوب داره. به نظرم فیلم پالپ فیکشن حتی فیلمبرداری قوی یی هم نداشت. لئون حداقل در بحث فیلمبرداری، نورپردازی، صداگذاری و موسیقی حرفهای زیادی برای گفتن داشت. فیلم پالپ فیکشن صرفا و صرفا یه فیلمنامه داشت که توش شخصیت پردازی خیلی خوبی داشت. دوتا بازیگر نابغه هم بازی کرده بودن که با کارگردانی خوب به یه نتیجۀ قابل قبول رسیده. من به شخصه لئون رو در دسته بندی ژانر در ژانر پالپ فیکشن قرار نمیدم، و به نظرم مقایسه کردنشون بی معنیه.
 

usboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
424
امتیاز
1,679
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

واقعا فيلم عالي اي بود
با وجود قديمي بودنش واقعا عالي بود
بازي هاي خيلي خوبي بازيگرانش به ارمغان گذاشتند و واقعا بازيه تاثير گذاري داشتند
مخصوصا ناتالي پورتمن كه عالي بود
 

Majids

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
327
امتیاز
2,711
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

یعنی من وحشتناک ممنونم از هرکی ایده این فیلم رو داد
جریان از اینجا شروع میشه که اون زمانا که ما بچه بودیم و همه چی گل و بلبل بود، یک بار من این فیلمو دیدم و همیشه خاطره اش تو ذهنم بود و همیشه میگفتم این خیلی فیلم شاخیه خیلی شاخه فلان اینا، در حالی که فقط موضوع کلیشو در حد یکی دو خط میدونستم :)) بعد دیدم دانلود هست و گروهیم هست و ته شارژ ماهانم هم که یکم مونده خلاصه دیدم
از نظر فاز گنگستری و ایناش خوب بود، ولی خب مثلا یه فیلمی مثه پالپ فیکشن رو در نظر بگیری واقعا نمیشه در این مورد لیون رو خیلی عالی دونست، کلا پالپ فیکشن (پستارو نخونده بودم، بعد این که این رو نوشتم دیدم قبل هم اشاره شده :د) دیالوگاش و ایناش اسطوره اس :-" (با این نظر که میگن ضعف داشت موافقم، مثلا این که چه طور لیون اینقد احمقانه وارد ساختمون دولتی شد و ماتیلدا رو برداشت و رفت بیرون و هیچکی هم دنبالش نیومد :/ ) ولی خب این یه چیز متفاوتیه، یه جور رومانتیکه که در قالب گنگستر اجرا شده انگار. یه سری نکات خوبی این فیلم داشت، اولا یک حالت خیلی (چه طور بگم) نمادین داشت (درسته آیا؟) منظورم اینه که یه سری نکات خیلی بارزی تو فیلم حضور داشتن، یه سری چیزایی که تو یک صحنه هایی میدونستی هستن مثلا اون گلدون، اون دیالوگ تونی که "من حتی از بانک هم بهترم الخ..."، لیوان شیر و ... و یه حس خوبی میدن اینا! مثلا حس میکنی الان تو اون زندگی ای، اون زندگی رو میشناسی
بازی نقش اولش که اسمش یادم نیست عالی! به عنوان یک انسان شکست خورده و سرخورده و در عین حال قاتل، هم فیلم نامه اش هم بازیش فقط عالی بود، مثلا همون گلدون که اونقد باهاش احساس نزدیکی میکنه و یکجا میگه "این بهترین دوست منه. مثل خودمه، ساکت". کلا فیلم فاز عالی ای داره.
و آخرش، کاملا میشه گریه کرد مثلا باهاش :-" این که چه طور یه دفعه ای اعتماد میکنه به اون زن و بعد میره تو حیاط و اون گیاه رو میکاره (این هم از همون نقاطی بود که گفتم تو فیلم کاملا پیش بینی میکنیش، با توجه به این که اول فیلم ماتیلدا اصرار داره که اینو باید تو یه فضای باز بکاری) و بعد دیالوگش و اصا چیزی که کل فیلم رو خریده، موزیک آخرش. sting - shape of my heart تنها بخش این فیلم بود که من تو این چندین سال ازش شنیده بودم، خود آهنگ تنهایی پتانسیل گریه اش بالاست بعد کاملا از نظر ساز و صدای استینگ و اینا با آخر فیلم فیته، خلاصه عالیه دیگه :-"
 

nimafo

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,084
امتیاز
3,128
نام مرکز سمپاد
888
شهر
888
سال فارغ التحصیلی
888
مدال المپیاد
888
دانشگاه
888
رشته دانشگاه
888
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional


ساده ولي قشنگ و خوش ساخت.خوبه كه يه فيلم اينطوري باشه. يا لااقل من دوس دارم اينجوري باشه

بازيها خيلي خوب بود.
فقط حس ميكنم تو بازي استنسفيلد يكم اغراق بود


بازي ناتالي پورتمن واقعاً خوب بود.

در ضمن خيلي اتفاقا ميتونس بيفته تو فيلم كه بتونه به راحتي فيلمو به گند بكشه.ولي خدا رو شكر نيفتاد .از نويسنده راضي ام

كلاً فيلم جالبي بود

آهنگسازيشم خيلي كمك كرده بود به خوبي فيلم

فك كنم آهنگسازش اٍريك سٍرا بود.يا همچين چيزي.من نميشناختمش خلاصه. ولي كارش خوب بود


همين...
 

Kinder

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
434
امتیاز
2,315
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی عمران/جامعه‌شناسی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

من اولین بار با انتظار زیادی پای این فیلم نشستم. یعنی با توجه به امتیازات تماشاگران توی وبسایت‌های معتبر، حداقل‌های داستانی و فیلم‌نامه‌ی قوی رو توی ذهنم تصویرسازی کرده بودم که هیچکدومش در لئون وجود نداشت.
در مورد فیلم نمیشه چندان صحبت کرد، چون اصلاً چیزی در فیلم وجود نداره که بحث‌برانگیز باشه. شخصیت‌های کاملاً سیاه و سفید که هرلحظه از فیلم رو با اولین برداشت از اون‌ها می‌شه پیشبینی کرد، چیز جدیدی نیستن. شخصیت‌پردازی فیلم از ضعیف‌ترین نمونه کارهای سینماست؛ یکجور تلاش یا حتی التماس برای جاودانه کردن کاراکترهایی که چیزی توی چنته ندارن. من از بازی هیچکدوم از بازیگران لئون خوشم نیومد چون از اول خط اشتباهی براشون نوشته شده. این سبک پرداختن به جزئیاتِ درظاهر بی‌اهمیت همیشه جذاب بوده؛ چیزی که از نمونه‌های شاهکارمانندش رو می‌شه در انیمیشن Mary and Max که دراولین دوره‌ی تماشای گروهی بررسی شد پیدا کرد.
شخصیت لئون، یعنی لباس ساده و گلدون و شیرخوردنش، باعث می‌شن شما لبخند بزنین؛ اما هیچکدوم حس همذات‌پنداری، درک یا ترحم نسبت به کاراکتر رو درتماشاگر ایجاد نمی‌کنن. درواقع هیچکدوم ریشه و عمقی ندارن. یک خط دیالوگن که برای تاثیرگذاری نوشته شدن؛ نه چیزهایی که یک کاراکتر به یادماندنی و پیچیده بسازن. رفتارهای کاراکتر گری اولدمن بی‌نهایت بی‌معنی، کلیشه‌ای و مسخرست؛ از گرفتن توپ بچه‌ها تا حرکات روانی‌ای که بروز می‌ده. این ویژگی که یک شخصیت علاقه‌ی زیادی به موسیقی کلاسیک داشته باشه هم موضوع جدیدی نیست؛ اما در لئون به نهایت تهی بودن می‌رسه و هیچ بازخوردی از این همه بتهوون و موتزارتی که سرزبون گری اولدمن هست نمی‌بینیم. اصلاً دلیل این علاقه چیه؟ چه تاثیری برروند فیلم یا شخصیت داره؟
درکل پیچیدگی و عمق داستانی و شخصیتی فیلم سطح پایینی داره و به‌الطبع نمی‌شه انتظار زیادی از تیم بازیگری داشت. با این‌حال فکر می‌کنم ناتالی پورتمن خیلی خوب از پس نقشش براومده و شاید اگر فیلم از فیلم‌نامه‌ی قوی‌تری بهره می‌برد شایسته‌ی تقدیر بود. موسیقی متن فیلم هم که قطعاً زیباست.
1994 سال بزرگی برای سینما بود و به حق لئون شانسی در جشنواره‌های معتبر سینمایی نداشت. فیلم کشش نسبتاً خوبی داره و تماشاگران معمولی رو یا دیالوگ‌های نمادینش راضی می‌کنه. اما منتقدین جبهه‌ی چندان دهن‌پرکنی نسبت به فیلم نگرفتن و نهایت تعریفشون تشبیه لئون به شخصیت هیتمن‌ـه! امتیاز منتقدین راتن به فیلم 79 هست که خب یعنی یک فیلم خوب؛ فقط "خوب" و نه بیشتر! لئون و تفکر ساده‌ی گانگستری و قهرمانانه‌ی پشتش خیلی با "بهترین فیلمی که تابحال دیدم" و "شاهکار" و این صحبت‌ها فاصله داره...

به‌نظرم مقایسه‌ی داستان کلیشه‌ای و پرازنمادهای مصنوعی لئون با شاهکار فیلم‌نامه‌ی غیرخطی پالپ‌فیکشن، یک نوع بیشعوری سینمایی‌ـه! شما شخصیت‌های سطحی لئون رو با پالپ‌فیکشن می‌سنجی و از اون هم بهتر می‌دونی؟ و بعد هم پاسخت "همبرگر"ـه؟! :-ناامیدی

خلاصه: من از این فیلم خوشم نیومد :د
 
  • شروع کننده موضوع
  • #35

NEO

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,368
امتیاز
5,899
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

به نقل از Kinder :
من اولین بار با انتظار زیادی پای این فیلم نشستم. یعنی با توجه به امتیازات تماشاگران توی وبسایت‌های معتبر، حداقل‌های داستانی و فیلم‌نامه‌ی قوی رو توی ذهنم تصویرسازی کرده بودم که هیچکدومش در لئون وجود نداشت.
در مورد فیلم نمیشه چندان صحبت کرد، چون اصلاً چیزی در فیلم وجود نداره که بحث‌برانگیز باشه. شخصیت‌های کاملاً سیاه و سفید که هرلحظه از فیلم رو با اولین برداشت از اون‌ها می‌شه پیشبینی کرد، چیز جدیدی نیستن. شخصیت‌پردازی فیلم از ضعیف‌ترین نمونه کارهای سینماست؛ یکجور تلاش یا حتی التماس برای جاودانه کردن کاراکترهایی که چیزی توی چنته ندارن. من از بازی هیچکدوم از بازیگران لئون خوشم نیومد چون از اول خط اشتباهی براشون نوشته شده. این سبک پرداختن به جزئیاتِ درظاهر بی‌اهمیت همیشه جذاب بوده؛ چیزی که از نمونه‌های شاهکارمانندش رو می‌شه در انیمیشن Mary and Max که دراولین دوره‌ی تماشای گروهی بررسی شد پیدا کرد.
شخصیت لئون، یعنی لباس ساده و گلدون و شیرخوردنش، باعث می‌شن شما لبخند بزنین؛ اما هیچکدوم حس همذات‌پنداری، درک یا ترحم نسبت به کاراکتر رو درتماشاگر ایجاد نمی‌کنن. درواقع هیچکدوم ریشه و عمقی ندارن. یک خط دیالوگن که برای تاثیرگذاری نوشته شدن؛ نه چیزهایی که یک کاراکتر به یادماندنی و پیچیده بسازن. رفتارهای کاراکتر گری اولدمن بی‌نهایت بی‌معنی، کلیشه‌ای و مسخرست؛ از گرفتن توپ بچه‌ها تا حرکات روانی‌ای که بروز می‌ده. این ویژگی که یک شخصیت علاقه‌ی زیادی به موسیقی کلاسیک داشته باشه هم موضوع جدیدی نیست؛ اما در لئون به نهایت تهی بودن می‌رسه و هیچ بازخوردی از این همه بتهوون و موتزارتی که سرزبون گری اولدمن هست نمی‌بینیم. اصلاً دلیل این علاقه چیه؟ چه تاثیری برروند فیلم یا شخصیت داره؟
درکل پیچیدگی و عمق داستانی و شخصیتی فیلم سطح پایینی داره و به‌الطبع نمی‌شه انتظار زیادی از تیم بازیگری داشت. با این‌حال فکر می‌کنم ناتالی پورتمن خیلی خوب از پس نقشش براومده و شاید اگر فیلم از فیلم‌نامه‌ی قوی‌تری بهره می‌برد شایسته‌ی تقدیر بود. موسیقی متن فیلم هم که قطعاً زیباست.
1994 سال بزرگی برای سینما بود و به حق لئون شانسی در جشنواره‌های معتبر سینمایی نداشت. فیلم کشش نسبتاً خوبی داره و تماشاگران معمولی رو یا دیالوگ‌های نمادینش راضی می‌کنه. اما منتقدین جبهه‌ی چندان دهن‌پرکنی نسبت به فیلم نگرفتن و نهایت تعریفشون تشبیه لئون به شخصیت هیتمن‌ـه! امتیاز منتقدین راتن به فیلم 79 هست که خب یعنی یک فیلم خوب؛ فقط "خوب" و نه بیشتر! لئون و تفکر ساده‌ی گانگستری و قهرمانانه‌ی پشتش خیلی با "بهترین فیلمی که تابحال دیدم" و "شاهکار" و این صحبت‌ها فاصله داره...

خلاصه: من از این فیلم خوشم نیومد :د

فیلم از لحاظ داستانی خارق‌العاده نیست ولی داستان خوبی داره که بخاطر پرداخته شدن شخصیت‌ها به شدت عالی از آب در اومده.
فیلم فقط یک فیلم جنایی خشک مثل زودیاک نیست بلکه در واقع نوعی درام هم هست!
توی این فیلم آدمکشی به تصویر کشیده میشه که علاوه بر هوش بالا در انجام ماموریت‌هاش درگیر نوعی رابطه احساسیه پدر و فرزندی با یک دختربچه میشه و کسی که تا قبل از اون در انجام کارهاش بسیار محتاطانه عمل میکنه و حتی نشسته میخوابه در نهایت جلوی استدلال‌های یک بچه تسلیم میشه.
گفتی فیلم صحنه بحث برانگیز نداره. خوب من در جواب میتونم بگم که صحنه مواجه شدن ماتیلدا با جسد غرق در خون پدرش که با اسلو موشن و موسیقی عالی و بعد از اون با تمناهای ماتیلدا پشت در خونه لئون همراه میشه از بهترین سکانس های تاریخ سینماست!
نمیدونم چطوری از چنین صحنه‌ای گذشت کردی. این یک نمونه‌اش بود البته.
بعد از اون میشه سکانس بازی ماتیلدا و لئون توی هتل رو مثال زد که با هنرمندی فیلمنامه‌نویس، شخصیت‌های مشهور تاریخ سینما از چارلی چاپلین گرفته تا جان وین بازسازی و در عین حال دوستی و عمق رابطه ماتیلدا و لئون به هم برای بیننده یادآوری میشه.
یا مثلا سکانس مرگ لئون و استنسفیلد واقعا محشر بود!
کسی که با هزار زحمت و در حالی که مخفی شده خودش رو از اون مخمصه نجات میده و در یک قدمی آزادی از پشت خنجر میخوره ولی در آخر نشون میده که چرا لقب حرفه‌ای رو یدک میکشه.
واقعا نمیشه درباره این سکانس حرفی زد.
باز مجددا اخرین سکانس فیلم و زمانی که ماتیلدا در تنهایی کامل مشغول کاشتن اون گیاه توی فضای بازه از سکانس‌های خوبه فیلم و دقیقا باعث همذات‌پنداری مخاطب با این شخصیت میشه.
گذشته از اون مگه در این فیلم معمایی مطرح میشه که بخواید اون رو پیش بینی کنید؟!
فیلم همه چیز هست بغیر از ژانر معمایی (Mystery). نمیشه فیلم رو بخاطر چیزی که نیست و ادعایی دربارش نداره ملامت کرد.
فیلم داستان مبهمی نداره چون اصلا نیازی به ابهام افکنی در فیلم وجود نداره.
این بحث بتهوون و کلا علاقه‌ای استنسفیلد به این سبک موسیقی رو هم بیش از حد گندش کردید به نظرم.
فیلم به هیچ وجه دیالوگ نمادین نداره. در طول فیلم جمله فلسفی‌ای از دهن کاراکترها در نمیاد که نیاز به تفسیر داشته باشه.
کل زیبایی فیلم هم به همین سادگیش هست در واقع.
شخصیت های مثبت و منفی فیلم یعنی لئون و استنسفیلد در طول فیلم به جز سکانس آخر حتی یکبار هم به طور مستقیم با هم رو در رو نمیشن و در عوض کل ارتباط این دو و داستان فیلم از طریق یک واسطه، یعنی ماتلیدا پیگیری میشه.
حتی استنسفیلد جایی که اومده آدرس لئون رو از تونی بگیره و میگه «من برای دیدن این آدم دارم میمیرم!» آدم از خودش میپرسه اگر این دوتا که دقیقا دو روی سکه هستند همدیگه رو ملاقات کنن و چهره تو چهره بشن واقعا چی پیش میاد!

در رابطه با بحث نمره منتقدین هم باز کفه ترازو به سمت لئون هست و نمیشه بخاطر نمره خوب 79 به فیلم خرده گرفت.

لئون از موسیقی متن و صحنه‌های اکشن تا تدوین و هر پارامتر دیگه‌ای بهترین عملکرد رو داره.
طنز فیلم فاخر و بجاست و هرگز لودگی در اون وجود نداره و در مجموع یک فیلم ماندگاره.

به طور کامل از این فیلم حمایت میکنم (;
 

amparisay

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
928
امتیاز
4,431
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1386
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
برق
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

به نقل از Kinder :
من اولین بار با انتظار زیادی پای این فیلم نشستم. یعنی با توجه به امتیازات تماشاگران توی وبسایت‌های معتبر، حداقل‌های داستانی و فیلم‌نامه‌ی قوی رو توی ذهنم تصویرسازی کرده بودم که هیچکدومش در لئون وجود نداشت.
در مورد فیلم نمیشه چندان صحبت کرد، چون اصلاً چیزی در فیلم وجود نداره که بحث‌برانگیز باشه. شخصیت‌های کاملاً سیاه و سفید که هرلحظه از فیلم رو با اولین برداشت از اون‌ها می‌شه پیشبینی کرد، چیز جدیدی نیستن. شخصیت‌پردازی فیلم از ضعیف‌ترین نمونه کارهای سینماست؛ یکجور تلاش یا حتی التماس برای جاودانه کردن کاراکترهایی که چیزی توی چنته ندارن. من از بازی هیچکدوم از بازیگران لئون خوشم نیومد چون از اول خط اشتباهی براشون نوشته شده. این سبک پرداختن به جزئیاتِ درظاهر بی‌اهمیت همیشه جذاب بوده؛ چیزی که از نمونه‌های شاهکارمانندش رو می‌شه در انیمیشن Mary and Max که دراولین دوره‌ی تماشای گروهی بررسی شد پیدا کرد.
شخصیت لئون، یعنی لباس ساده و گلدون و شیرخوردنش، باعث می‌شن شما لبخند بزنین؛ اما هیچکدوم حس همذات‌پنداری، درک یا ترحم نسبت به کاراکتر رو درتماشاگر ایجاد نمی‌کنن. درواقع هیچکدوم ریشه و عمقی ندارن. یک خط دیالوگن که برای تاثیرگذاری نوشته شدن؛ نه چیزهایی که یک کاراکتر به یادماندنی و پیچیده بسازن. رفتارهای کاراکتر گری اولدمن بی‌نهایت بی‌معنی، کلیشه‌ای و مسخرست؛ از گرفتن توپ بچه‌ها تا حرکات روانی‌ای که بروز می‌ده. این ویژگی که یک شخصیت علاقه‌ی زیادی به موسیقی کلاسیک داشته باشه هم موضوع جدیدی نیست؛ اما در لئون به نهایت تهی بودن می‌رسه و هیچ بازخوردی از این همه بتهوون و موتزارتی که سرزبون گری اولدمن هست نمی‌بینیم. اصلاً دلیل این علاقه چیه؟ چه تاثیری برروند فیلم یا شخصیت داره؟
درکل پیچیدگی و عمق داستانی و شخصیتی فیلم سطح پایینی داره و به‌الطبع نمی‌شه انتظار زیادی از تیم بازیگری داشت. با این‌حال فکر می‌کنم ناتالی پورتمن خیلی خوب از پس نقشش براومده و شاید اگر فیلم از فیلم‌نامه‌ی قوی‌تری بهره می‌برد شایسته‌ی تقدیر بود. موسیقی متن فیلم هم که قطعاً زیباست.
1994 سال بزرگی برای سینما بود و به حق لئون شانسی در جشنواره‌های معتبر سینمایی نداشت. فیلم کشش نسبتاً خوبی داره و تماشاگران معمولی رو یا دیالوگ‌های نمادینش راضی می‌کنه. اما منتقدین جبهه‌ی چندان دهن‌پرکنی نسبت به فیلم نگرفتن و نهایت تعریفشون تشبیه لئون به شخصیت هیتمن‌ـه! امتیاز منتقدین راتن به فیلم 79 هست که خب یعنی یک فیلم خوب؛ فقط "خوب" و نه بیشتر! لئون و تفکر ساده‌ی گانگستری و قهرمانانه‌ی پشتش خیلی با "بهترین فیلمی که تابحال دیدم" و "شاهکار" و این صحبت‌ها فاصله داره...

به‌نظرم مقایسه‌ی داستان کلیشه‌ای و پرازنمادهای مصنوعی لئون با شاهکار فیلم‌نامه‌ی غیرخطی پالپ‌فیکشن، یک نوع بیشعوری سینمایی‌ـه! شما شخصیت‌های سطحی لئون رو با پالپ‌فیکشن می‌سنجی و از اون هم بهتر می‌دونی؟ و بعد هم پاسخت "همبرگر"ـه؟! :-ناامیدی

خلاصه: من از این فیلم خوشم نیومد :د
اگر یک دور دیگه خودت نوشتۀ خودت رو بخونی، می بینی که بیش از 60 درصد نوشتۀ تو در مورد "شخصیت پردازی" فیلم داره صحبت می کنه. چیزی که من هم گفتم یکی از بهترین نمونه هاش توی تاریخ سینما، پالپ فیکشن هست. اما فیلم فقط شخصیت پردازی نیست. از صحبت هات مشخصه که توی فیلم تقریبا فقط به شخصیت پردازی توجه می کنی و بعدهای دیگه ای که توی فیلم شاخص هستن (مثل موسیقی متن، نورپردازی، فیلمبرداری، صداگذاری و صدابرداری، سیر داستانی در فیلمنامه، تکامل پیدا کردن شخصیت ها، و ...) رو کلا از دست میدی. اگر منتقدین تصمیم گرفتن لئون توی اون سال طلایی توی هیچ بخشی حتی نباید "کاندید" بشه، خیلی از منتقدین بعد از اون سال، لئون رو بهترین فیلم تاریخ می دونن که نامزدی اسکار نداشته. این نشون می ده که اگر شما به لحاظ شخصیت پردازی با لئون ارتباط برقرار نکردید، خیلی ها بای فیلمبرداری شاخص این فیلم خیلی ارتباط برقرار کردن. (صحنۀ کشتار اول فیلم و آخر فیلم، فیلمبرداری یی داره که توی هیچ اکشن دیگه ای من نمونه اش رو ندیدم، اگه دیدید مثال بزنید!) تم موزیک فیلم در کل فیلم تقریبا یکسانه، و در حالت های مختلف به خوبی روی فیلم سوار شده. تکامل شخصیت لئون در مخلوطی از درام و اکشن، و همچنین تغییر ماتیلدا نیز از بهترین نمونه های تلفیق اکشن و درام به نظر من در کل سینماست.
من به شخصه دیالوگ نمادینی توی فیلم نمی بینم که شما میگین لئون با دیالوگ های نمادینش اهالی معمولی سینما رو راضی می کنه...! لئون یک فیلم ساده، خوش ساخت، بدون پیچیدگی و با یک کارگردانی خوبه که به نظرم توی سال 1994 فیلم بسیار ارزنده ای به سینما ارائه کرده.
باز هم از مثال هایی که زدید (پالپ فیکشن و مری اند مکس) مشخصه که داستانهای خیلی پیچیده دوس دارید. مخاطب از اول تا آخر فیلم نباید بفهمه دنبال چیه، چی می خواد ببینه و نتیجه گیری یی هم نباید توی فیلم باشه تا شما رو راضی نگه داره. قول میدم همین فیلم لئون رو اگه شما تا قبل از سکانسی که پلیس ها میریزن که لئون رو بگیرن رو تا زمانی که لئون میمیره رو حذف کنیم، از دید شما میشه شاهکار سینمایی، چون به فیلم پیچیدگی اضافه شده و شما می تونید یه بخشی از فیلم رو توی ذهنتون بازسازی کنید...! در صورتی که قرار نیست همۀ فیلمها فیلمنامه ای معمایی داشته باشن، یا ذهن مخاطب رو درگیر معما کنن. گاهی فیلمنامه یه اتفاق رو توی یه بازۀ زمانی تعریف می کنه و توی فیلم با شخصیت های فیلم آشنا میشیم، بعدش هم هرکدوم به یه سرنوشتی دچار میشن. از همین پلات هم میشه فیلمنامۀ خوب داشت که به حق لئون توی این پلات یکی از شاهکارهای سینماییه.
این جملۀ شما رو هم : "به‌نظرم مقایسه‌ی داستان کلیشه‌ای و پرازنمادهای مصنوعی لئون با شاهکار فیلم‌نامه‌ی غیرخطی پالپ‌فیکشن، یک نوع بیشعوری سینمایی‌ـه!" میذارم به حساب ندونستن و کم سن و سال بودنتون. اهالی فروم بین من و شما قضاوت خواهند کرد که شما با این لحنتون شعور رو به نمایش گذاشتید یا من با نقد پالپ فیکشن.
در مورد پالپ فیکشن هم باید بگم که من هم از همون اول گفتم فیلمها توی دوتا ژانر متفاوت هستن و بحث پالپ فیکشن رو من مطرح نکردم تا جایی که یادمه. (گفتم : "من به شخصه لئون رو در دسته بندی ژانر در ژانر پالپ فیکشن قرار نمیدم، و به نظرم مقایسه کردنشون بی معنیه." اما هنوز هم پای حرفم هستم که فیلمنامۀ لئون از پالپ فیکشن موفق تر بوده. پالپ فیکشن رو بنده جزو فیلمهای "بی سر و ته" سینما دسته بندی می کنم. ژانر پالپ فیکشن ژانریه که مخاطب خیلی جاها باید خودش تصمیم بگیره چی شد. در صورتی که در لئون کامل مطلب به بیننده داده میشه. شما از اون سبک خوشتون میاد، ببینید. من از این سبک خوشم میاد، می بینم. نیازی هم نیست من به شما بگم بی شعور یا شما به من بگید. هر کدوم از این فیلمها گروهی رو به عنوان مخاطب راضی نگه داشت. مثل اینه که بنده فیلمهای فلان کارگردان رو کلا نمی فهمم (برای مثال بهمن قبادی) دلیل نمیشه بگم هرکی خوشش میاد بی شعوره که! ایشون بالاخره صاحب سبک هستن، سبکی که من نمی فهمم. پس در موردش هم نظر نمیدم.
گفتی : "شما شخصیت‌های سطحی لئون رو با پالپ‌فیکشن می‌سنجی و از اون هم بهتر می‌دونی؟ و بعد هم پاسخت "همبرگر"ـه؟! :-ناامیدی" من کجا این حرف رو زدم برادر؟! چشمت رو باز کن، میبینی که در پست بالای همین صفحه اتفاقا گفتم : "از فیلمی به عنوان فیلم خوب دفاع می کنی که فقط یک شخصیت پردازی خوب داره." من شخصیت پردازی پالپ فیکشن رو یکی از بهترینها می دونم. اما پاسخم در مورد همبرگر هم این بود که پالپ فیکشن رفته و یه سکانس رو به این اختصاص داده که بفهمیم مزۀ همبرگر چطوریه و نظرشون در موردش چیه. (متاسفانه هاردم خراب شد و فیلم پالپ فیکشن رو از دست دادم، وگرنه به صورت خاص تری در موردش بحث میکردم) یا مثلا جای دیگه ای بحث بر سر یه جزئیات ریز میشه و آدم رو خسته می کنه. کل فیلم از اولش تا آخرش رو با یک ریتم کند ادامه میده که مخاطب رو جذب نمی کنه. ریتم تند و کند شوندۀ فیلم لئون کاملا مناسب ژانرش هست، ریتم کاملا یکنواخت و غیر درگیرکنندۀ پالپ فیکشن هم مناسب سبک خودش. پالپ فیکشن برای این درست شده که یه سری که ادعای بالایی توی فیلم شناسی دارن و خیلی خودشون رو هنری می دونن، براش توی رودرواسی دست بزنن و فیلم لئون ساخته شد که با ریتم تندش مخاطب رو پای فیلم میخکوب کنه. مثل اینه که بخوایم شهرام ناظری رو با اندی مقایسه کنیم. نه من توی مهمونیهام شهرام ناظری میذارم و نه شما. نه من در فاز عرفانی اندی گوش میدم و نه شما! هرکدوم به درد یه بخش از سینما می خورن که ما میشناسیم. پس اینکه من میگم فلان صحنۀ پالپ فیکشن من رو خسته کرد، همون معنی یی رو میده که شما میگید شخصیت لئون نماد مسخره ای بود. شما دنبال نماد و پیچیدگی یی در لئون، من دنبال جذب بیننده در پالپ فیکشن! خوب معلومه جفتمون دست از پا درازتر خواهیم بود. نیازی به توهین نیست! :)
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

Leon از نظر من، جز فیلم‌هایی بود که باید دیدش؛ البته نه دیدن معمولی. بیننده باید علاوه بر منطق‌، با درک و احساس‌ش بره سراغ لئون تا عالی بودن‌ش رو درک کنه. لحظه‌لحظه‌ی فیلم حساب شده و دقیق بود. برای مثال، اسم فیلم تو کل فیلم منعکس شده بود. هروقت لئون مسئولیت «پاک کنندگی»ش رو انجام میداد، لفظ حرفه‌ای تو ذهن‌م میومد! رسماً تمیز کار انجام میداد. :د ازطرفی هم باید بگم که شخصیت‌ها عالی پرداخته شده بودن. لئون، ماتیلدا و استنسفیلد انقدر قابل درک بودن که فکر میکنم اگه تو زندگی واقعی باهاشون مواجه شم دقیقاً میدونم چه برخوردی باید بکنم. :D اما لئون اصلاً یه چیز دیگه بود به نظرم.. یه شخصیت خاص، با قوانین خاص خودش. انقدر این خاص بودن خوب بود، که لئون «آدم‌کش»، نه‌تنها حس بدی به من نداد، بلکه شد جز دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت‌هایی که میشناسم.


tumblr_lxt0iuPeGh1qgsty9o1_500.gif

در عین‌حال که درصد درام بودن قضیه بالابود، فیلم روند منطقی خودش رو هم حفظ کرده بود. مثلاً، لئون با دیدن ماتیلدا یهو متحول نشد و فاز «آه، تو زندگی من رو عوض کردی ماتیلدا!» برنداشت. ارتباط‌ شون آروم‌آروم و آهسته و پیوسته شکل گرفت. با همچین دیالوگ‌ـایی:

ماتیلدا: زندگی همیشه انقدر سخته؟ یا فقط وقتی بچه هستی؟
لئون: همیشه اینطوره.

من خیلی رابطه‌شون رو دوست داشتم. من رو یاد دوتاچیز انداخت! یکی رابطه‌ی شهاب حسینی و فتانه ملک‌محمدی تو سوپراستار، و دومی رابطه‌ی زه‌زه و پرتغالی تو درخت زیبای من. شاید شما هم با دیدن لئون یاد خیلی از شخصیت‌ها و کرکترها بیفتین، اما این رو هم درنظر بگیرید که فیلم برای سال 1994ـه و بسیاری از این شباهت‌ها به خاطر الگوبرداری از لئون‌ـه، نه برعکس! همونطور که amparisay هم اینجا گفت.
نیازی هست که بگم موسیقی فیلم عالی بود؟ هم موسیقی متن، هم موسیقی نهایی. حسThat's not the shape, the shape of my heart مثلاً. 8-> بحث‌های اخیر رو هم خوندم و درهمه‌ی موارد با amparisay و NEO موافق بودم. یه فیلم حتماً باید پیچیدگی داشته باشه تا بشه بهش گفت عالی؟! درسته، لئون داستان عجیبُ‌غریبی نداره وساده‌ست. اما به نظر من هنر اصلی همین بوده! اینکه کارگردان تونسته از یه داستان ساده، همچین اثر هنرمندانه و ماندگاری خلق کنه. من لئون رو جز بهترین فیلم‌های تاریخ سینما میدونم و ترکیب هنرمندانه‌ی ژانر درام و جنایی رو توش تحسین میکنم!
 

newfolder16

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
153
امتیاز
379
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

من این فیلمو اینجا ک گذاشتید، دیدمش. به نظرم سادگی فیلم خوب بود. مفهومش هم ی مفهوم ِ شناخته شده بود و آدم از اولش می فهمید تهش چی میشه. نورُ تصویر برداری و از همه مهم تر، موسیقی ـش. شیپ آو مای هارت مخصوصن. ولی خب دیگه اونقدرام تکراری نبود.(من فیلم زیاد ندیدم.) چون ماتیلدا به جای خیلی فیلمای دیگه که چمیدونم بچه هه میاد میگه چرا آدم میکشیُ اینا، خودش میخاد یه آدمکش بدتر از لئون شه ولی خب اون وسطا اون بچگیش هم هست که خوبه. یا مثلن لئون فقط اون عشق ـش برمیگرده یا سری از عادتاش عوض میشه ولی آخرش، اول گلشو میندازه پایین بعد میره سراغ ماتیلدا. ولی خب اون تیکه ی آخرش واقعن خوب بودُ از فضا سازی ـش هم خوشم اومد. بازی کردنشون ـَم خوب بود. ماتیلدا بعضی جاها واقعن در حد 18 ساله ها بود، یه جاها 11 سالش می شد! از شخصیتِ لئون ک انقد تودارُ خجالتیُ آروم بود - آدمکش وار نبود اصن - ولی واقعن حرفه ای بودُ تمیز کار می کرد. آدم شریفی بود! :د رابطشون ـَم عجیب بود ی ذره. خوب بود کلن.
کلن فیلمای این جویُ دوس دارم! :D
+ دستتون هم درد نکنه!
 

pesarak

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
1,068
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ابهر
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

به نقل از Afy Depp :
بهترین دیالوگ از نظر من
ماتیلدا: من به اندازه کافی بزرگ شدم، از این به بعد فقط سنم زیاد میشه!
لئون: برای من برعکسه,من سنم به اندازه کافی زیاد هست، زمانی برای بزرگ شدن می خوام...
این فیلم کلا چند تا چیز خوب داشت،اما خب دیگه در حدی نبود که بشه ازش بعنوان یه شاهکار یاد کرد،
بهترین دیالوگ همین بود کگه دوستمون گفت،

صحنه ی تاثیر گذار به نظر من اون صحنه اخر نبود که ضامن رو تو دست لئون نشون داد،حداقل برای من صحنه ای که لئون و ماتیلدا داشتن از حقه ی ادامس استفاده میکردن و اخرین بار یکی از داستان خبر داشته و لئون رو میبنده به گلوله،لئون نارنجک رو میندازه تو اتاق و بعد از انفجار میگه،این حقه ی حلقه است!
توجه خاصشون به موسیقی و شیر هم که داره داد میزنه و من هنوز نفهمیدم که دلیلشون از اینکار چیه!
ولی خب اینا هم تاثیر داشتن،به شخصه بیشتر موتزارت گوش میدم و شیر بیشتر میخورم (; :D :-"
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هشتم: Léon: The Professional

دو تا سؤال واسه من پیش اومد. اوایل که ماتیلدا اومده بود پیش لئون، یه جا بود که شب، وقتی ماتیلدا خواب بود، لئون رفت بالای سرش اسلحه گرفت همین‌طوری و بعدم رفت! چه فازی بود دقیقاً؟ میخواست ببینه میتونه بکشه ماتیلدا رو یا نه؟
و اینکه، استنسفیلد گاهی یه قرصی میخورد. چه قرصی بود اون؟ :-"
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا