• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شب بو - 15536

  • شروع کننده موضوع
  • #1

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
کتاب های خوانده شده :

داستان و مجموعه داستان :

خـــمره [مرادی کرمانی]
لالایــی برای دختر مرده [شاه آبادی]
روزنوشت های درخت ته کلاس[خوشکار]
دوست داشتم کسی جای منتظرم باشد [گاوالدا]

نمایشنامه :
هملت [شکسپیر]
رمان :
[url=http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,100016.msg1220641.html#msg1220641]ربکا [دوموریه]

روی ماه خداوند را ببوس [مستور]
آتش بدون دود [ابراهیمی]
بوف کور [هدایت]

کتاب های درحال خواندن :
شاهزاده و گدا

کتاب هایی که میخوام بخونم
:
بانو با سگ ملوس
عکاسان و عکاسی

[quote author=• کـی ـانـآز • ]

باید بدونید که من یک «نقّاد کتاب» نیستم، و این تاپیک «نظرات شخصی» من در مورد کتاب ها خواهند بود؛ پس شاهد «ارزش ادبی» در این تاپیک نخواهید بود!
[/quote]
بله ایشون سخن از جانب ما میگویند د:

×توضیحات‌م افتضاح‌ه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
شب بو - 15536 | هملت

[ نمایشنامه ] , [ هملت - ویلیام شکسپیر ] , [ دکتر علاالدین پازارگادی ] , [ انتشارات سروش ]
..........
Rossetti_Hamlet.gif


خوب نمایشنامه هملت اون قدر معروف هست که نیاز به تعریف نداشته باشه ! اما با این که اولین نمایشنامه ای بود که میخوندم ، عالی بودنش
رو فهمیدم.نثر خیلی روانی نداشت ، اما میشد فهمیدش.دیالوگ ها گاهی خیلی طولانی بود..و لا به لای حرفها جملات و نکته های خیلی قشنگ
و زیبایی داشت که آدم رو وادار میکرد چندبار بخونه و روش تامل کنه . داستان هم عالی بود.

خلاصه :

چند سرباز و دوست هملت درحال نگهبانی روح شاه دانمارک یا همون پدر هملت رو که اخیرا به خاک سپرده شده رو میبینن ، اما نمیتونن باهاش حرف بزنن.هملت رو خبر میکنن و روح شاه به هملت میگه اونو مار نکشته.بلکه برادرش یا عموی هملت برای رسیدن به پادشاهی و ازدواج با ملکه اونو کشته و از هملت میخواد که از اونا انتقام بگیره.هملت خودشو به دیوونگی میزنه چون بهش شوک وارد شده و نمیدونه چیکار کنه . هملت با کمک دوستاش نمایشی ترتیب میده و در اون صحنه قتل مردی رو به دست برادرش به تصویر میکشه تا عکس العمل عموش رو ببینه و از حرفای روح پدرش مطمئن بشه..شاه ( عموی هملت ) در حین نمایش حالش بد میشه و بسیار عصبانی میشه و دستور میده برای اینکه دیوانگی هملت به کسی آسیب نرسونه اونو با کشتی به سفر میفرسته و دستور میده اونو به قتل برسونن.هملت متوجه میشه و فرار میکنه.در قصر وقتی برای مادرش رو داشته سرزنش میکرده و میگفته که از همه چی خبر داره ناخودآگاه یکی از درباریان رو که پدر معشوقه ش بوده رو به قتل میرسونه.معشوقه ش هم خودکشی میکنه.شاه تصمیم میگره طی کی شرط بندی با کمک برادر اُفیلیا ( معشوقه هملت ) هملت رو به قتل برسونه.اما با جام های سمی و با اشتباهاتی که صورت گرفت ملکه با سم و شاه و هملت و برادر اُفیلیا به شمشیر زهرآلود به قتل میرسن.و دوست هملت همه حقیقت رو به بازماندگان انتقال میده و فردی از سرزمین انگلستان پادشاه دانمارک میشه.

قسمت هایی از کتاب
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
شب بو - 15536 | خمره

[ داستان ] , [ خـــمره - هوشنگ مرادی کرمانی ] , [ انتشارات کانون پرورش فکری ]
..........
IMAGE635190690703536167.jpg


از ویژگی های مثبت داستان نثر ساده و روانش بود که نویسنده خیلی راحت و ساده داستان رو برای خواننده به روایت گذاشته بود.
داستان از اونجایی شروع میشه که خمره مدرسه توی یک روستای دورافتاده میشکنه . فراهم کردن خمره جدید و روزهای بی خمرگی (!) مدرسه
ماجراهای جالبی رو رغم میزنه که هوشنگ مرادی کرمانی به خوبی به روایت اونها می پردازه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
شب بو - 15536 | لالایی برای دختر مرده

[ داستان ] , [ لالایی برای دخـــتر مرده - حمیدرضا شاه آبادی ] , [ نــشر افـــق ]
..........
images


لالایی برای دختر مرده کتابی ـه که شما رو جذب میکنه و یک روزه که هیچ چندساعته هم اونو تموم میکنین .
کتاب توسط چند راوی روایت میشه و هرکدوم از منظر خودشون قصه رو تعریف میکنن .و این وسطای داستان یکم اعصاب آدمو خورد میکنه !
اما مهتر از هر چیز اینه که این کتاب آدمو به فکر فرو میبره .. و پس از پایان داستان هیچکی نمیتونه از خودش مطمئن بشه که این داستان واقعی نباشه .. یا باشه !
در هر صورت خیلی کتاب قشنگی بود .. و من دوسش داشتم . مخصوصا اسمش رو .
در ضمن .. محتمل است در حال خواندن این کتاب ، به گریه دچار شوید ! ..

خلاصه داستان :

وقتی زهره یکی از دخترهای کلاس دوم دبیرستان آن چه را که می دید برای دیگران شرح داد ، هیچکس حرفش را باور نکرد .
زهره این حرف را اولین بار به نزدیک ترین دوستش سارا و مینا گفت و بالاخره خبر در تمام شهرک پیچید ..
زهره می گفت دختری را می شناسد که
موهای خاکستری دارد ، دستهایش از آرنج به پایین سوخته و از همه مهمتر صدسال پیش مرده است!

× خلاصه از خودم نبود !

قسمت کوچکی از کتاب
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
شب بو - 15536 | روزنوشت‌های درخت ته کلاس

[ داستان ] , [ روزنوشت‌های درخت ته کلاس - شادی خوشکار ] , [ نشرچکه ]
..........
rooznevesht_hay_e_derakht_e_tah_kelas.jpg


آه خدایا.خیلی خوب.خیلی قابل همذات پنداری.قابل دوبار خوانش.و یابیشتر.روون و ساده و واقعی.دوست داشتنی.

کتاب،بخشی از دفترچه خاطرات،یا همون روزنوشت های یه دخترسیزده چاهارده ساله ست.دختری به اسم باران که خیلی قدبلنده.و دیگران هزارتا صفت ِباغ وحش گونه بهش نسبت میدن.یه خواهر بزرگ تر از خودش به اسم نگار داره که گاهی وقت ـا مهربون میشه و گاهی هم به دادش میرسه.مادربزرگش تازه مرده و اون ها به تازگی پیش پدربزرگ زندگی میکنن.بدون پدر.پدر ول کرده و رفته.مامان باران مدیر یک دبیرستان ـه و دوستاش توی مدرسه ی باران حسابی آمار دخترش رو بهش میدن.دوست صمیمی باران هم به تازگی از پیشش بلندشده و سرش به یک دخترکلاس سومی گرمه.بیشتر این نوشته ها،حول دلبستگی ِساده ی باران به دوست جدیدش میگرده.دوست جدیدش،آقاهه ی موبلند ِکافی نتی،که از یه روزی به بعد دیگه نیست...
راستی،باران شیرینی کشمشی خیلی دوست داره.و اونها وقتی که دلش گرفته ، میتونن اونو در آغوش بگیرن حتی. :د

قسمتی از کتاب
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
شب بو - 15536 | ربکا

[ رمان ] , [ ربکا - دافنه دوموریه ] , [ نشرافق ]
..........
%D8%B1%D8%A8%DA%A9%D8%A7.jpg


روایت این کتاب،اول شخص طوره.از زبون یه دختر جوون،که پیش یه پیرزن پیر بداخلاق کارمیکنه.یا درواقع زندگی میکنه و کارهاش رو انجام میده تا پیرزن تنها نباشه.اون مجبوره به همه ی حرفای مضخرف پیرزن گوش کنه.تا اینکه توی یکی از سفرها،که همراه پیرزن رفته،عاشق یک مردمیشه.یا درواقع اون مرد ازش خواستگاری میکنه.کرد ثروتمند و معروفی که فاصله سنی زیادی باهاش داره و قبلا زن داشته.این کتاب بیشتر روایت احساس و فکرهای شخصیت داستانه.با ورودش به خونه یا بهتربگم قصر همسرش و آشناشدن با آدمهای جدید،اتفاقات تازه ای میفته و که گیجش میکنه.اون فکرمیکنه همه دارن ازش چیزی رو قایم میکنن و خیلی چیزای دیگه.کتاب یه جاهایی کسل کننده میشه.تاحدی که ممکنه یه چندوقت بندازینش کنار،اما یه جاهایی هم خوب میشه و نمیشه ولش کرد.در کل میتونم بگم کتاب نه خیلی عالی ولی حداقل راضی کننده ست.به نظر من خوب بود.یا بد نبود مثلا.

×توضیحات افتضاح‌م رو بخشید. :د
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
شب بو - 15536 | روی ماه خداوند را ببوس

[ رمان ] , [ روی ماه خداوند را ببوس - مصطفی مستور ] , [ نشرمرکز ]

..........
4795_j.jpg


میشه گفت کتاب یه داستان کوتاهه از زبان مردی که توی تز پایان نامه‌ی دکتراش گیر کرده و به یک شک بزرگ رسیده.یک شک،که همه‌اش از خودش میپرسه خداوندی هست؟
بعضی پیچیدگی هارو میفهمیدم،اما دلیل این پیچیدگی هارو نمیفهمیدم.اعصاب‌م و خرد میکرد.کلا یه‌جوری که کتاب تموم شد یه مسکن انداختم بالا. :-"
کلا حرف زیادی واقعن ندارم دربارش بزنم.همینقدر که کتاب بدی نبود،خوندنش وقت تلف کردن و اینا نبود،اما اونقدرهاهم شاهکار و اینا نبود.یه حرفای خوبی داشت.مثه اینکه یک فرد کوتاه تر از عشق بود و نتونست تحمل کنه.(چون نمیخوام قصه رو لو بدم اینجوری میگم. :د).اما چیزای بیهوده هم داشت.یه جورایی حس کردم نویسنده میخواد حرفا و احساسات خودشو در قالب داستان بگه.یعنی مسئله هایی که واسه ی خودش وجود داره.اما به طرزخیلی بدی این کارو کرده به نظرمن.
صرفا اگه خواستین یه بار بخونینش.همین.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
شب بو - 15536 | آتش بدون ِدود.کتاب‌اول

[ رمان ] , [ آتش بدون ِدود.کتاب‌اول - نادر ابراهیمی ] , [ انتشارات روزبهاری ]

..........

Atash_Bedoone_Dood_Jeld_1.jpg


آتش بدون دود؛احساس می‌کنم هرچی بگم اجحاف(شایدم اجهاف) میشه در حق ِکتاب.خیلی خوب.خیلی.لذت ِنشستن پای ِافسانه و قصه‌ رو میشه درک کرد با این کتاب.با همه‌ی وجود!
کتاب درباره‌ی مردمان ِدو قبیله ی ترکمن ه که سالهاست باهم در جنگ اند.و عشقی که این میان اتفاق میفته.عشقی که مطمئن باشین توی هیـــــچ قصه و فیلمی نظیرش رو ندیدید و براتون تازگی داره.جلو بردن قصه،حرف‌ها و دیالوگ‌ها،اتفاق افتادن‌ها و همه‌چی عالی بود.عالی!
و پیشنهاد می‌دم از دستش ندید.کتابی ه که باید خونده بشه! :}

×آخرشم اجحاف(یا اجهاف) شد. :-‌""
 
  • لایک
امتیازات: swz
بالا