• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

نتایج جستجو

  1. اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم کلاس سوم که بودم کتابای جودیُ میخوندم منم جوگیر هرشب از مامانم یه آدامس میگرفتم میگفتم معلم بهداشتمون گفته آدامس بخورین دندوناتون سالم میمونه و اینا بعد یه جعبه شکلات برداشتم خالیش کردم گذاشتمش زیر تختم آدامسارو میچسبوندم توش بعضی وقتام از این آدامس بادکنکی بزرگا...
  2. اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم اولین بار که تن تنُ دیدم فک کردم اینا بازیگرن اینجوری گریمشون کردن کارتونی شن :-" بعد کلی از این بازیگرش خوشم اومده بود و اینا بعد که دیدم کارتونیه هی با خودم فک میکردم شوهر منم شکل تن تن باشه چه خوب میشه و اینا :-" یه چنین وضعی. کلاس چهارم یا پنجمم عاشق هری پاتر...
  3. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها امروز صبح مامانم آدامس بم داد بعد گفتم اول آب بخورم رفتم دم یخچال لیوانو آب کردم آدامسو انداختم تو دهنم با آب قورتش دادم. تازه وقتی داشتم میرفتم بیرون یادم اومد به مامانم میگم مگه به من آدامس ندادی؟ :-"
  4. عکس‌های ما

    پاسخ : عکس های ما دستم در آب 8-^
  5. آشپزی

    پاسخ : آشپزی یه جور پیتزاس فک کنم. خوب. مواد لازم: 1.گوشت مرغ 2.نون تست (با نون بربری م میشه اگه دندوناتون اهمیت نداره براتون) 3.پنیر ورقه ای 4. نمک و فلفل و اینا. 5.یه چیز طعم دهنده خیارشور یا گوجه یا فلفل دلمه ای کلا" هرچی. طرز تهیه: 1.اول مرغ را بپزید (معمولا" مرغای شام شب قبل استفاده...
  6. بســط سرواژه ها

    پاسخ : مخفف سازی برای کلمات ! کرم فراری چلاق
  7. مسابقه​ی عکاسی شماره ۱۶

    پاسخ : مسابقه​ی عکاسی شماره ۱۶ ۴. شماره عکس درست شد.
  8. عکس‌های ما

    پاسخ : عکس های ما اینا تو هواش همش از تو هواپیما ;;) بالِشه دیگه :-?? اینم از این یارو یک سوم طلایی ایناس ;;) از ارتفاع پایین تر.... مشد 8-^ اینم آبِ این حوض
  9. دیدار آدمای معروف!

    پاسخ : دیدار آدمای معروف! تو فرودگاه مشهد کلِّ تیم پرسپولیسو دیدم :x میخواستم برم با علی کریمی عکس بگیرم بابام گف زشته :-< بعد تو هواپیما رئیس قبلیه دانشگاه تهرانو دیدم. رفتیم حرم قرائتیو دیدم حتّی. آخرشم احمدی نژادو دیدم :)) اصن کلا" سفر پرباری بود هنگم هنو 8-^
  10. اگر بازیگر بودی...

    پاسخ : اگر بازیگر بودی... نقش اینایی که همیشه اینجورین :| ینی کلا" هیچی از رو قیافش معلوم نی....
  11. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها از آزمایشگاه شیمی رفتم تو کلاس جزوهمو بیارم بعد این آزمایشگاه شیمی و فیزیک ما نزدیکِ همه. برگشتم به جای آزمایشگاه شیمی رفتم آزمایشگاه فیزیک به مسئول آزمایشگاهه سلام کردم رفتم اون ته سر جامون. بعد من در این حالت :-? الان بچه ها مگه اینجا نبودن؟ بعد اینجوری X_X پاشدم رفتم ;;)
  12. جامدادیامون

    پاسخ : جامدادیامون جامدادیم ;;) توش ;;) اینام همه توش بوده اون عینکه حتی اون ورقام اولی تقلبه دوتا دیگش نامس زنجیره مالِ کیف دوستمه دزدیدم اون زیریم کادو روزِ سمپاده :> +سانسور کردم ;))
  13. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها رفتیم بیرون بعد بزرگ رو پارچه مشکی نوشته هیئت دیوانگان دو بانوی عشق :o ینی خانوادتن این جوری بودیم :| :)) خلاقیت چقد دیگه خو؟ دیگه مونده بذارن مثلا" مجنونان لب تشنه زینب :-"
  14. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها داشتم عرق کاسنی میخوردم بعد این بی رنگ بود رو قوطیشم هیچی نبود. منم همینجوری کم کم میریختم ته یه استکان با یک حالت ناجور میخوردم مامان بزرگمم خونمون بود برگشته به مامانم میگه خودتون از این کوفتیا میخورین به درک دیگه چرا به بچه میدین؟ :))
  15. عکس‌های ما

    پاسخ : عکس های ما در راه نوشهر.... دریای نوشهر... این سه تام بقل نوشهر تقریبا" همشم با گوشی گرفتم :>
  16. شما یادتون نمیاد، قدیما...

    پاسخ : شما یادتون نمیاد، قدیما ... شما یادتون نمیاد قدیما میرفتیم جلوی این پنکه ها که پرش سبزه بعد میگفتیم آآآآآآآآ صدامون یه جوری میشد.......ذوق مرگ میشدیم 8-^
  17. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها امروز به اِکیپ گفتم کلیپ :-" + کشف کردم یکی از بچه ها بهuntitled میگه یونایتد :o
  18. سن مغز شما چقدر است؟

    پاسخ : سن مغز شما چقدر است؟ الان ینی زیاد باشه بده؟ من مغزم 38 سالش باشه ضایس ینی؟ 16 سالشه پس ;;)
  19. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها اینکه خوبه..... بقل درِ مدرسه ما یه اتاقک هس بعد این سرایداره اون تو بود منم سرم تو گوشی بود...... به جای اینکه از اون ور برمٰ،برم بیرون رفتم تو اون اتاقکه X_X آقاهه اینجوری بود :o خیلی بد بود....
  20. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها نمیدونم این سوتیه یا نه......سوتی نیس احتمالاً.....گذاشتم ولی دیگه 8-^ کتاب خط داداشم :-"
بالا