• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

نتایج جستجو

  1. مرد نمازگزار

    روزی مردی روستایی هنگام سحر از خواب بلند شد. لباس های تمیز و تازه پوشید، و خود را آماده کرد تا برای نماز به مسجد برود. نور کم بود و مرد فانوس نداشت. هوا هم طوفانی و بارانی شدید آمده بود. مرد به سمت مسجد رفت و در راه زمین خورد. تمام لباس هایش کثیف شد. مجبور شد برگردد. برگشت و جامه تمیز بر تن کرد...
  2. این با آن

    جغدي روي كنگره‌هاي قديمي دنيا نشسته بود. زندگي را تماشا مي‌كرد. رفتن و رد پاي آن را. و آدم‌هايي را مي‌ديد كه به سنگ و ستون، به در و ديوار دل مي‌بندند. جغد اما مي‌دانست كه سنگ‌ها ترك مي‌خورند، ستون‌ها فرو مي‌ريزند، درها مي‌شكنند و ديوارها خراب مي‌شوند. او بارها و بارها تاج‌هاي شكسته، غرورهاي...
  3. قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

    ميسوزم از فراقت روي از جفا بگردان هجران بلاي ما شد ، يا رب بلا بگردان +حافظ
بالا