من غرورم خیلی زیاد بهم آسیب میزنه.مثلا تو بدترین شرایط طوری میشه که اصلا غرورم بهم اجازه نمیده از کسی کمک بگیرم..حتی اگه در حال غرق شدن باشم.خیلیی میخوام خودمو اصلاح کنما..اما انگار داره کنترلم میکنه.خودمم خسته شدم8-|
کتاب دنیای سوفی
نویسنده یوستین گرودر
ترجمه حسن کامشاد
خیلی کتاب معروفیه به ۵۹ زبان هم ترجمه شده یه رمان خیلی خیلی زیبا.
چون کتاب مورد علاقمه دوست دارم بخونید امیدوارم لذت ببرید.:RedHeart
املت فقط دانشجویی...هنوزم مزه اش زیر زبونمه...اون شبایی که با دوستام تو خوابگاه املت درست میکردیم...دلم براش تنگ شده.لعنت به این کرونا که هممونو از هم جدا کرده....:-<
خاطره ای ندارم ازش و درس مورد علاقم نیست اما یادمه معلممون خییییییلی عالی بود و یه جوری درس داد ترم اول همه ۲۰ گرفتن و با اینکه درس سخت و طاقت فرسا بود اما خیلی عالی درس داد و هیچکس زیر ۲۰ نشد.
شیمی درس خوبیه اما علاقه خاصی ندارم بهش;)
من دوست ندارم کسی رو ضایع کنم اما بعضی وقتا ناخواسته اتفاق میفته.خودمم خیلی ضایع شدم اما هیچکس به روم نمیاره.اخه که چی مثلا که بقیه رو ضایع کنیم؟؟چی به ما میرسه..؟به نظرم کار قشنگی نیست8-|
من اصولا از ایناییم که سینگل بودنو دوست دارم و به نظرم باهاش راحت کنار میام.هیچوقت تصمیم به ازدواج نگرفتم،عاشق شدم اما به هیچکس نگفتم طرف ازدواج کرد رفت.کلا زندگیم روالش اینه.از تجربیاتمم، خب تجربه ندارم اما اگه بگم که دوستی با جنس مخالف برام مشکلی نداره(تا حدی;))و اینکه از هرکی خوشم بیاد دوست...
بعضی وقتا اشک یه کسایی رو در آوردم که هیچوقت دلم نمیخواس در بیارم.
به کسی که دوستش داشتم و دارم هیچوقت نفهموندم که دوستش دارم.
همیشه گذاشتم بیشتر بقیه به جام تصمیم بگیرن و الان پشیمونم.
این سه تا بزرگترین حسرت هامه.8-|
به نظرم خنده یه واکنش نسبت به چیزهایی که ذهن ما اونا رو مسخره میدونه.و ورودی هایی که از اون چیز مسخره یا بامزه میده هم فرق داره.و خروجی که میده هم خنده نام داره.
من که تنها کاری که میکنم اینه که هرروز خدا دارم این خونه،خودم و بقیه رو ضد عفونی میکنم.احساس میکنم بوی وایتکس میدم.خونه شبیه اتاق های تو تیمارستان شده،بیرون هم نمیایم.بخدا باور کنید یا نکنید ۱۸،۸۱ دستمم پاک شده.@-|