آدمها بیمعرفت اند.
انسان برایشان چیزی مثل یک «پادَری» است.
چیزکی که در سرما و بیرون از خانه پهن میشود.
بر رویش غبار و گِل از کفش میتکانند و بعد عبور میکنند.
قصهی خیلی از دوستانم همین بود.
آدم را پادری میبینند.
حالشان که خوب شد، تر و تمیز که شدند،
رد میشوند و میروند.
معین دهاز
از یه جا دیگه عقلم رسید ،
از چشم میفتی اگه در دسترسی
من همون بودم که بودم ،
همه جا چه تو جمع چه رو فرشِ خونم
خودم اجازه دادم ازم بدونن
خودم به خودم وقت دادم نفهم بمونم
و از هر سوراخ ده دفعه نیش بخوره بهم
میخو ببینم و باز گیر بکنه بهم
شایع_اینجانب
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
محسن چاووشی
هیچ نقشی زیرکانه تر از نقش طبیعی خود آدم نیست.
زیرا هیچ کس باور نمی کند که کسی پیدا شود که صورتکی بر چهره نداشته باشد.
از کتابِ شیاطین اثر داستایوفسکی
آدم میتونه هر چیزی رو تحمل کنه.
حتی اگه اعتماد آدم هم خدشهدار بشه باز اگه طرف اشتباهش رو گردن بگیره میشه کاری کرد.
با این که ارتباط زن و...
سلام دوستان.
چرا آزمون گاج برنامه ی راهبردی برای نظام قدیم ها رو تو سایتش قرار نداده؟
کسی نیست که ثبت نامکرده باشه و برنامه ش رو داشته باشه؟
ممنون میشم اگه اطلاعاتی دارین پاسخ بدین.