دچار بحران هویت میشدم.
ولی از خانواده فعلی خیلی تشکر می کردم که انقد خالصانه دوستم داشتند. هیچوقت کنارشون نمیزاشتم فقط دوست داشتم با اون خانواده دیگه هم آشنا بشم و هویت خودمو بشناسم کی هستم.
خیلی دلم میخواست تو اون خانواده خواهر داشته باشم.
سلام خوبی؟ ببین قلم زیاد جدی نگیر آهسته و پیوسته بخون برو جلو روی اون اونقدر حساب نکن که نتیجه اش فلان بهمان فقط برنامه ریزی میده بهت و یه تمرینی برا تنظیم وقت
📅 برنامه جدید
🔬 کارآموزی آزمایشگاه تشخیص طبی
+ نسخه خوانی
+ پذیرش و جوابدهی
+ نمونه گیری
+ بیوشیمی
+ هماتولوژی
+ ایمونولوژی و سرولوژی
+ هورمون
+ کنترل کیفی
+ آنالیز ادرار
+ آنالیز اسپرم
+ میکروب و انگل
+ صفرتاصد تزریق و سرم
+ کار با دستگاه و نرم افزار
همراه با ارائه مدرک ترجمه شده QCB...
من بیشتر از خیلی رشته ها کاروزی داشتم برای یک رفتم آزمایشگاه و یک ونیم میلیون دادم اون موقع که real time pcr یاد بگیرم انصافا یادم دادن برای دو خیلییییی سعی کردم آزمایشگاه طبی نرم جایی برم که مثلا کشت بافت یاد بدن اینا ولی واقعااا هرچی تلاش کردم نشد و آخر محل کار همسرم رفتم اونجا هم اصلا مرتبط...
برای سوال آخر نه فقط ژنتیک انسانی.
بازار کار رشته های زیستی واقعا ضعیفه. حالا باز تهران اوضاع بهتره. مثلا شما با بیوتکنولوژی کشاورزی میتونی تو یه گلخونه دانش بنیان کار داشته باشی.
ببین نهایتا بهت بگم وزارت بهداشت یه مقداری بهتر از علوم هست چون کارورزی که اعلام میشه از طرف خود سایت هست شاید...
راحتی تا اونجایی که اذیتم نکنن که ناراحت بشم ولی ۹۰ درصد راحتی نمیشه آخه همیشه راحتی رو انتخاب کرد میدونی؟
گاهی وقتا خودت فکر می کنی تو روابط اجتماعی میگی خب درسته سخته ولی اگر انجام بدم خوبه منم اگر در شرایط طرف مقابل بودم انتظار داشتم انجام بده
من به شخصه اکثر تصمیم هام میل میکنن به راحتی...
@matin320 غمناک عاشقانه نویسنده ترین
@venusi با جربزه تنها ترین
@BJ.Alex کمرنگ ترین
@negiinn باکلاس خفن ترین
@*ترلان* کیوت ترین
@MarMari امشب دیگه شب آخرمه ترین
@Faezeh_kh مهربون ترین
@anaana251223 با نمک ترین رفیق ترین
@mastermind81 پایه بیرون رفتن ترین
@prabd.chess بعضی از ح.ب هاش آدم...
ده سال دیگه ۳۳ سالمه
خب تقریبا مطمئنم اگه مشکلی جسمی نداشته باشم بچه دار شدم.
ارشد خوندم دارم دکترا میخونم.
غرق در یک زندگی شلوغ کار بچه داری تحصیل آشپزی...
کاش اون موقعم نقاشی بکشم
تا اون موقع چند تا سفر مشتی ودرست حسابی رفته باشم و علائقم رها نکرده باشم. فعلا همینا تا برم فکر کنم اضافه کنم
فرم دبستانم یه لباس مهمونی کامل بود هم مانتوش کوتاه بود و پائینش پارچه متفاوت چیندار قشنگی داشت هم دم شلوارش پارچه متفاوت چین دار بود و خب هرجا میرفتم همه میپرسیدن مدرسه کجا میری و اینا ولی الان اگه بچه دار شم بخوام بفرستمش مدرسه خودم فک کنم باید خونمو بفروشم