یه کارایی کردم که نمیشه گفت
ولی یه کارایی هم کردم که میشه گفت مثلا پاکت شیر رو زدم تو سر خواهرم و پاکت ترکید یا سرمو از پنجره میبردم بیرون منتظر یه نفر میموندم تا بیاد و من اسم یه حیوون رو بیارم و اونم منو نگاه کنه و بروبر بخندم
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت ز...