اعتراف ميكنم پارسال ك خونه مامان بزرگم بودم كرم درونم فعال شد ك برم ماشين داييمو روشن كنم و از قضا ماشين خلاص نبود هيچي ديگ خورد ب درخت و جلوبنديش به فنا رف
تازه داييمم گف لازم نيس ب مامان بابات چيزي بگي :D
و اينگونه است ك تا حال در تاريكي ب سر ميبرند
Some, some boys are tryin too hard
He don't try at all, though
Younger than my exes but he act like such a man, so
I see nothing better, I keep him forever