آخرين بار كه ديدمت چه مى دانستم آخرين بار است؟
خودت بايد به من مى فهماندى كه بيش تر نگاهت كنم،چشم هايت را حفظ كنم...
من كه آدم آخرين بارها نبودم،بلد نبودم؛
مجبورت كنم تا بيشتر قدم بزنيم،بيشتر صدايت را گوش كنم
بيشتر دست هايت را...
راستى آخرين بار اصلا دست هايت را گرفتم؟!
اصلا چرا اصرار نكردم يك...
- ف +@narjess
-نرجس مطمئنی اونی که تو گفتی میشه؟خب پس یه نمره غلط دارم:(:-ss
+نه!خب بذار ازش بپرسم ببینم چی میگن :)
-نه نمی خواد اینجوری ممکنه تو یه نمره را غلط نوشته باشی
+خب من و تو نداره که یا تو یه نمره اشتباه نوشتی یا من که خب امیدوارم من اشتباه نوشته باشم:)
-لابد چون درونگرایی و اگه هم...
یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید وآبیه
می زنی زمین هوا می ره
نمی دونی تا کجا می ره
من این توپو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد
یه توپ قلقلی داد
(نصف کودکی من تو همینا خلاصه می شه)
تو امتحان فارسی معنی این بیتو
«از جان طمع بریدن اسان بود ولیکن/از دوستان جانی مشکل توان بریدن»
را نو شتم:خیلی راحت آدم از جون خودش می گذره ولی از اون دوستان قاتل و جانی خیلی راحت نمی شه گذشت:))
فقط اون (پوکری) که دبیرمون کنارش گذاشته بود:-"
اون لحظه كه دارى يه فيلمى رو مى بينى يهو يكى مياد مىگه
حالا داستانش چى هست
اين آدم خوبي يا آدم بده
اين طرف چيكارست؟
اون لحظه فقط دلت مى خواد كله ات رو بكوبى تو ديوار
خواب دیدم دارم پرواز میکنم با دوتا دستام بعد دستامو نگاه کردم دیدم دستام همه اشون پرن
خلاصه اینکه تو خواب کلی ترسیدم
ترسناک ترین خوابی بود که دیدم ولی اولاش خیلی دوست داشتنی بود