من هم این الگوی رفتاریِ تکرارشونده رو دارم.
به خصوص بعد ازینکه وارد دانشگاه شدم و دیدم برعکس کلاسِ کوچک و ۲۴ نفرهی مدرسه، در قیاس با دیگران، دیگه لزوما اونقدرها بلد نیستم.
اما این فکر که اون بیرون همیشه کلی آدم وجود دارن که توی خیلی از چیزها، از من بهترن باعث میشه که کمتر بترسم، آروم بگیرم،...
«حرفش ناتمام ماند؛ چون دوتا گلوله داشت به سراغش میآمد، انگار دوتا گلوله پشت سرهم و متصل به همدیگر بود که نمیدانست چیست و از کجاست؟ اما مثل این بود که از سر جگرش کنده شده باشد و گلولهها داشت میآمد بالا و بالاتر آمد و در راه یک گلوله شد یک گلولهی بزرگ؛ و به گلویش که رسید، انگار گلولهی سربی و...
سلام، یک مقدار شهریهی ثابت داره برای هر ترم و یک مقدار شهریه که به ازای هر واحده. راستش نمیدونم مقدارش چقدره، اما احتمالا برای هر ترم حدود ۲۰-۳۰ بشه.
دانشجوهای تعهدی-پردیس-روزانه، سر یک کلاس هستند. (فکر کنم اغلب دانشگاهها همینطور باشه)
+از مهر ۱۴۰۱ به بعد، به دانشجوهای پردیس خوابگاه نمیدن...
-
چند روز پیش که فکر میکردم از "سمپاد" چهها بهم رسیده؟ به این نتیجه رسیدم که از "سمپاد" نه اونقدرها، ولی از "سمپادی"ها و چیزهای مرتبط به سمپاد خیلی چیزها یاد گرفتم.
مدرسهی ما یه کتابخونهی نه چندان بزرگ داشت.
سال ۹۵، بودجهی کتابخونه ۲۰۰هزارتومن بود. که صرفِ خریدِ کتابهای جدید از...
"علاقه" وقتی که عملاً جز دیدهها، خواندهها و شنیدهها هیچ اطلاعات دیگهای در مورد رشتهها نداریم؛ دقیقاً یعنی چی؟
در واقع چطور این اطمینان نسبی رو پیدا کنیم که رشتهای که انتخاب میکنیم رو ۱۰ سال دیگه همچنان دوست خواهیم داشت؟
~تردید :"
-شعری که زندگی بود-
سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک
سال روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد
سال پست
سال درد
سال اشک پوری
سال خون مرتضیٰ
سال کبیسه ...
زندگی دام نیست
عشق دام نیست
حتیٰ مرگ دام نیست
چرا که یاران گمشده آزادند
آزاد و پاک ...
من عشقم را در سال بد یافتم
که میگوید...
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس...
سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی
بدین حالم که میبینی وزان نالم که میدانی
ورای کفر و ایمانی و مرکب تند میرانی
چه بس بیباک سلطانی همین میکن که تو آنی
یکی بازآ به ما بگذر به بیشه جانها بنگر
درختان بین ز خون تر به شکل شاخ مرجانی
شنودی تو که یک خامی ز مردان میبرد نامی
نمیترسد که...
راجع به فصل ۴ فیزیک و فصل ۳ شیمی.
نه. مباحثش نسبت به بقیهی فصلها سبکن. سخت نیست خوندنشون، و حیفه نخونیشون. کنار نذار.
~میتونی اول صبحها هر روز یک ساعت براشون وقت بذاری، تا هم با سرعت مطالعه بالا و هم پربازده بخونیشون. و اینطوری احتمالا زودتر از چیزی که توی ذهنت به نظر میآد خونده بشن.