پاسخ : گند های دوران كودكی
من بچه ی کمی تا اندازه ای شیطونی بودم و عشق تحرک و بپر بپر و... دقیقا شب عید بود که مامانم اینا پتو متو هارو جمع کرده بودن زده بودن تو کیفاشون منم احساس کردم که باید خیلی حال بده رو این بپرم و پریدم متاسفانه کیف پتو جا خالی داد و من با دست اومدم پایین :D هیچی دیگه سر...
پاسخ : ترس دوران بچگی...!
یک بار یکی از این وانت ها که میان فرش می برن بشورن داشت از تو خیابون رد می شد هی می گفت"فرشی" منم هی میشنیدم "هستی" بعد همه اهل ساختمون به یاد دارن که من ترسیده بودم هی می خواستم قایم شم هی هم می گفتم این آقائه با من چی کار دارد؟ :D
پاسخ : آیا مدارس سمپاد تهران ارزش موندن ـو دارن؟
به نظر من خیلی بستگی به خود مدرسه سمپادش دارد چون مدارس سمپاد خیلی باهم فرق می کنن تا جایی که من می دونم ولی در کل ( اگه به مدرسه خودمون نگاه کنم) به نظرم برا دخترا ارزشش رو دارد چون مدارس خوب دخترونه کمن و ابوریحان هم خیلی بچه ها رو تک بعدی می...
پاسخ : چرارياضي رودوست داريد؟
چون هیچ چیز خاص و هیجان انگیزی توش نیست و بدون هیچ زحمتی سوالاش حل می شه البته نه این که ازش بدم بیادا ولی خب به نظرم چیزی برا دوست داشتن نداره :)
پاسخ : امکانات مدرسه شما
خب برید خدا رو شکر کنید چون ما همون گنجیشک هم نداریم :D
و خب جدا از اون باید بگم که هم راهنمایی هم دبیرستان (فرزانگان 2) آزمایشگاه ها خوبه
پاسخ : علایق عجیب و غریب!
عاشق اینم که داستان به قول معروف بد تموم بشه
عاشق اینم که دستم رو تا آرنج بکنم تو بدن یکی یا یچی بعد دستم خونی شه خون بپاشه رو لباس مباسم و ادامش فکرش هم بهم آرامش می ده
>)
پاسخ : اگه شغلت آزاد بود، دوست داشتی چیکاره میشدی؟؟
اول از همه دلم می خواست تو کارای تحقیقاتی وسط طبیعت
اگه نشد دوست دارم تو کتابخونه یا کتاب فروشی کار کنم برا خودم کتاب بخونم
اگه اینم نشد نویسنده می شم
دیگه هیچ کدوم نشد موسیقی دان می شم :)
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !
ما مدرسه بودیم معلممون به دوستم گفت بره یک چیزی رو از دفتر بگیره دوستم رفت پایین بعد چند دقیقه ای یهو در باز شد دوستم دقیقا پرید وسط کلاس جلو میز من گفت :" من و هستی و گلناز قبول شدیم" من هنوز درک نکرده بودم چه اتفاقی افتاده اون بدبخت هم به خاطر پریدن از روی پله ها...
پاسخ : اعترافگاه !
منم باید اعتراف کنم یک بار که داشتم می رفتم کلاس موسیقی از اون جایی که فکر نمی کردم این فندکا داغ باشند دقیقا انگشت اشاره ی دست چپم رو ( انگشت اول برا زدن تار ) رو سوزوندم ولی خب خوش بختانه معلمم نکشتم :D