• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

نتایج جستجو

  1. خاطرات سوتی‌ها

    سوتی فقط اینکه بعد از یه روز شلوغ رفتم کنارش نشستم که مثل بقیه پانتومیم بازی کنیم یهو بهش گفتم شانس من خورشید قشنگ تو چشم منه گفت بیا جامونو عوض کنیم زل زدم به چشماش و گفتم لازم نیست میتونم جای دیگه ای رو نگاه کنم دستم رو شد...
بالا