میدونی
هیچ کدوم از پیامایی که بعد پیامت اومد رو لحنشون رو دوست نداشتم و مورد تاییدم نبودن
اما
یه نکته ای تو همش هست
تو نیاز نداری هیچ کس بهت کمک بکنه یا راهنماییت بکنه که چه کاری درست تره
بگرد جست و جو کن در خودت و توانایی هات
اون علم یا هنری که بهش علاقه داری دقیقا همونیه که میتونی توش پیش...
امروز دلم میخواست یه کارآگاه باشم.
یه کارآگاه دایره جنایی.
یه دوستی داشتم که دستیارم می بود.
یه روز یه پرونده میاوردن از جلوم رد میکردن و میبردن و من تعجب میکردم که عه چرا ندادنش بمن و با داد و بیداد میرفتم شکایت که بگم چرا بردی دادی به رقیب بی عرضه ام؟بعد میفهمیدم پرونده یه قاتل سریالیه که...
امروز دلم میخواست یه خرس قهوه ای باشم وسط جنگل
یه جنگل دور
اسم آدمیزاد به گوشم نخورده بود
امشب بارونی بود من دنبال یه غار بودم که خیس نشم
یه خانواده خرسی داشتم
باهم شکار میکردیم و
نمیدونستم ایران و اسرائیل چیه یا سینما و تئاتر یا برشت و بکت و اپرای پکن: (
امروز دلم می خواست خودم باشم.
اما توی جهان دیگه ای ، جهانی که احساس تنهایی وجود نداره ، بیماری و فقر و جنگ های احتمالی و جنگ های در حال وقوع وجود نداره.اعتیاد وجود نداره.
زبان های گوناگون وجود نداره ، حسد و جبر وجود نداره.
منم یه دوست فیلمساز دارم که بهش ایده میدم و با هم مینویسیم و باهم میسازیم...
درمورد تو نبود.ولی قرار نیست هرکی مهاجر میکنه بقیه رو ابله و ناتوان فرض کنه! کاری که دقیقا توام کردی....پس حالا با توام هستم!
قرار نیست دائم تظاهرکنی به اینکه خیلی خوش بختی و بقیه همه بدبختن!چون من و خیلی های دیگه حداقل مشکل مالی نداریم! ولی مدام تحقیرامیز برخورد میشه باهامون و این خیلی زننده...
امشب دوست داشتم می تونستم توی زمان سفر کنم
یک بار برای چند دقیقه
بر می گشتم به سال 96 ، شب چهلم آقاجونم احتمالا
وقتی من بودم و یگانه بود و شهرزاد
بجای غصه خوردن با جان و دل پاستای یگانه رو میخوردم
بجای غصه خوردن با جان و دل شهرزاد رو بغل می کردم
بجای غصه خوردن برای هر چیزی و هر کسی که توی این...