نتایج جستجو

پاسخ : برای تابستان چه برنامه‌ای دارید؟ برنامه که زیاده...قراره زبان یکم مرخصی بدم به خودم نرم این ترمو اما طراحی و شنا میرم! بع قراره هرروز صبحا یک ساعت با دوستم بریم پیاده روی لاغر بشیم بعدم شبا شیر بخورم و هرشب هم یک ساعت کار کنم رو این نقاشی تموم شه...پوسید این بومه! قراره درسای امسالمو...

پاسخ : مصطفي مستور روی ماه خداوند را ببوس: بنطرم قشنگ بود و بیشتر شبیه فیلمها بود ینی اگه درقالب فیلم باشه قوی تر تاثیرش پیداست چون خیلی از استدلال هایی که بیان میکنه برمبنای چیزهاییکه از طبیعت اون طرف مشاهده میکنه...پرنده ها بازی بچه ها و اینها خب با فیلم قشنگتر پیداست و مفهوم اعتماد کردن با...

پاسخ : ژوزه سارا ماگو منم راستش تعجب کردم که چطور بهش جایزه نوبل دادن...خب فقط میخواست بیان کنه که ادمهاییکه دچار روزمرگی و ماشینی شدن و انسانیتشونو فراموش کردن کور شدن و زمانی بینا شدن که مردم کم کم دور هم جمع شدن تا سازمان بندی کن.یکجورهایی میخواست بگه این دنیاس ماشینی که ماتوش غرقیم اصلا...

پاسخ : رضا امیرخانی خب من فقط من او را خوندم اما خب یکسری چیزهاش خیلی قشنگ و بعضی چیزهاش ضایع بود! مثلا مدل نوشتش جالبه که اون صرفا نمیخواد یک داستان را بیان کنه بلکه پیچیدگی ذهنشو حتی بقیه رو چون همونطور که ادم یکسری چیزها یادش میاد و به مغزش میرسه همونطور بیان شده و قصد فقط بیان داستانی بوده...

پاسخ : جنبه بنظرم جنبه نوعی محدوده برای سنجش میزان نسبی پذیرش شوخی از طرف مقابه و خب این محدوده باید در حصار عقلانیش پیش بره یکسری ها هستن جلو جمع تمام شرف طرف را میبرن سرتاپاشو خر میکنن و طرف ناراحت میشه یا بهش بر میخوره بهش میگم بی جنبه!

پاسخ : خوشبختی یعنی چی؟ نمیدونم دقیقا خوشبختی ینی چی...واژه گنگی که فقط باید خودمون برا خودمون تعریفش کنم و موقعیتمونو نسبت بهش بسنجیم!

پاسخ : تنها بیرون رفتن من خودم کسی ام که تاحد زیادی اسیب دیدم از این قضیه.رسما هیچ جا...نمیدونم دلیلش چیه.اگه نگرانی...ینی پدر مادرای مردم نگران بچه هاشون نیستن...نمیدونم والا اما سخته خب دوستات قرار میذارن به راحتی میرن میان اما تو حتی با اجازه هم باید تمام مسیر رفت برگشت و چگونگیشو و ساعتشو...

پاسخ : اعتقادات ِمذهبی ببین فکر کنم شاید اون تومور توی قسمت عواطف و احساسات مغزش هم رسوخ کرده بوده...اخه خیلی تاثیر داره وقتیکه یک کم کم و زیاد میشه یک هرمون باعث میشه طرف افسردگی بگره...شاید به قسمت استدلال هاش یا چیزهایی که برای خودش قبلا پذیرفته بوده (تو قسمت عواطف)اسیبی رسیده...

پاسخ : مردن چه حس و حالی داره ؟! من داشتم فکر میکردم نمیشه مرگی باشه که راحت باشه...چرا حتی اگه با ارمش و مثل ادمیزاد میمیری باید دردشو تحمل کنی و اینکه ما شاید بتونیم اسمشو ثانیه بذاریم که مثلا بعد از ده ثانیه میمیره اما خب برای اون هر ثانیه کلی طول میکشه!

پاسخ : پسر ! باورش شد ((: میگفتم یک خواهر دوقلو داشتم همینطور هفتا خواهر برادر بعد همشون تو تصادف مردن فقط منم که موندم و یک پدر مادر خشن و بیرحم که دوست ندارن من درس بخونم مامان بابام شدم بع من شبا یواشکی وقتی خواهر کوچولو مو(خواهر ناتنی)میخوابونم درسمو تو تاریکی میخونم.شش ساله هم که بودم چون...