• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

نتایج جستجو

  1. برای تابستان چه برنامه‌ای دارید؟

    پاسخ : برای تابستان چه برنامه‌ای دارید؟ براي يك بارم ك شده از دفتر برنامه ريزيه كانون استفاده كنم =)) :>
  2. خود پسر پنداری!

    پاسخ : خود پسر پنداری! شخصا به اين معتقدم كه محيط و رفتار اطرافيان خيلي تاثير داره ميتونه روحياتو حركات بر اساسش تغيير كنه :-"
  3. تفكيك جنسيتي در دانشگاه ها

    پاسخ : تفكيك جنسيتي در دانشگاه ها والا بعضي از دوستان دارن بكوب درس ميخونن دانشگاه قبول شن چون مختلته :-?? :)) نكنين اين كارو بعد همه بي سواد ميشنااااا 8-} ;D
  4. بزرگترین اشتباهی که در قبال دوستت كردي؟

    پاسخ : بزرگترین اشتباهی که در قبال دوستت كردي؟ اعتماد كردم بهش 8-|
  5. فکر میکنی چقد جرئت داری؟

    پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟ اونقدر جرئت دارم ك پارسال تو نستم برم تو دفتر از بيشتر بچه ها دفاع كنم چ جوري؟ رفتم جلو مي مديرم دستامو گذاشتم رو ميز زل زدم تو چشاش گفتم دروغ ميگي! :-" :-" :-"(خشم من :| X-() بچه ها همه پشت پنجره و در بودن ببينن من چي ميگمو چيكار ميكنم! خداييش باحال ترين پر...
  6. بدترين كلاس هميشه كلاسي بوده كه من توش بودم

    پاسخ : بدترين كلاس هميشه كلاسي بوده كه من توش بودم اغا اعتراف ميكنم از پيش دبستانيم تا الان تو هركلاسي بودم شر ترين كلاس بوده! مخصوصا پارسال معلماميترسيدن بيان تو كلاسمون :-" ولي امسال معلما هم بهمون پيوستن! :-" :-"
  7. اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف ميكنم بعضي از حرفام هم طرف مقابلمو از ذوق مينادزه هم خودمو :((
  8. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها امروز سر كلاس اجتماعي معلمه داشت درس وابستگي متقابل نقش هارو ميداد گفت اگر يكي از نقش ها در خانواده حذف شه بقيه نقش ها كارشون سنگين تر مي شه 8-} و از اينجور حرفا :-\بعد سحر بلند شد گفت اره 2 نفر بودن همديگرو دوست داشتن بعد خوانواده هاشون راضي نبودن ولي باهم ازدواج كردن حالا بعد...
  9. درخواست بن

    پاسخ : درخواست بن 30 روز لطفا!
  10. بیشتر بودن سن مرد در ازدواج

    پاسخ : بیشتر بودن سن مرد در ازدواج چون ك اصلا مرد بايد بزرگتر باشه ديگه بهترين اختلاف سنيم4ساله اگر كمتر باشه از زنش تو سري ميخوره :)) باوركنيد دروغ نميگم خودم ديدم ك ميگم ديگه :-"حالا كي بوده بماند ;D
  11. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها توی یه پاساژ خیلی شلوغ بود یه دختری کفش پاشنه 9 سانتی پوشیده بود داشت راه میرفت پاش لیز خورد اما نیفتاد آقا همه خندیدن :)) ولي من X-( دلم براش سوخت!.یه پسری پشت دختره ایستاده بود بهش گفت دستت را بده من بگیرم که دیگه نیفتی ;D.منم سر اینکه پسری دختری را مسخره کنه حساسم زود بهش...
  12. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها مامانم: هليا هلياااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!! :-w من: هان؟ يعني جانم؟ مامانم: برو زنگ بزن ب خونه سها ببين امشب كاري ندارن بريم بيرون بابات زود مياد! من: باشه مامانم: هليااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...
  13. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها از خواب بلند شدم زنگزدم ب دوستم نگار اين خانوم همش خوابه سرو ته روزو بگيري خوابه موندم كي بيداره :-/بعد برادر بدبختش شده منشي تلفنيه اين خانوم :-?همه برادر دارن ماهم برادر داريم >:pاهان بعد زنگ زدم ب خونشون ميگم سلام ببخشيد نگار هست؟ برادر نگار:چي ؟؟؟؟؟؟ نگار برو خودتو سياه كن...
  14. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها :-??یه تی شرت خریدم کلی مارک nike روشه بعد رو یقه‌ ش نوشته تولیدی برادران عباس‌پور!! ~X(
  15. منشی خانم با روابط عمومی بـالا لطفا !!!

    پاسخ : منشی خانم با روابط عمومی بـالا لطفا !!! ب نظر من نه ارايش غليظ بكنه اين كه كثيفو زشتو شلخته باشه نظر من اينه ك خيلي معموليو شيك باشه ارايششم در حد ملايم باشه B-)
  16. خود پسر پنداری!

    پاسخ : خود پسر پنداری! با اجازه من مي خوام نظر بدم ن اصلا دوست ندارم پسر جاي پسرا باشم مگه دختر بودن چشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :-?? خيليم خوبه :) ب دختر بودنم افتخار مي كنم (:| البته اطافيانم بهم ميگن خيلي خشني ~X( خب دست من نيست ديگه خشنم! ^-^
  17. عصبانیت!

    پاسخ : عصبانیت! چند حالت داره 1. ادمه برام ازش نداشته باشه ترور شخصيتيش مي كنم(با جيغ ودادو حرفام) 2. تقريبا مهم باشه نگاهش ميكنم از 100 تا فحشو جيغو داد بدتر 3. مهم باشه محلش نميدم و خود زني ميكنم 4. خيلي مهمممممممممممممممممممممممممممممممممممم باشه ب دل نميگيرم موضوع و عوض مي كنم چرتو پرت...
  18. همین یه بار...

    پاسخ : همین یه بار... فقط با خوندن اين پستت ياد اين جمله افتادم ك ميگن: يك شب ك هزار شب نميشه
  19. تنها بیرون رفتن

    پاسخ : تنها بیرون رفتن من تا دم در خونمون تنها نرفتم :( نكه بگين ميترسم ها ;D چون مامانم ميترسه :oمن موندم من نميترسم مامانم جاي من مي ترسه انگار بيرون لولو داره مي خواد منو بخوره =))ولي در هر حال (:| ديروز تنهايي رفتم تا كانون امتحان دادم :-"مامانمم بهم زنگ نزد :-\ برام جالب بود رفتم خونه...
  20. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها ديرروز ظهر از كلاس زبان بر ميگشتم بعد اومدم تو خونهميرم سر يخچال بابام ميگه اااا هليا مگه تو روزه نيستي تازه يادم اومده روزه ام بعد مي بينم خونه تاريكه اصلا حواسم نبود ك عينك افتابيمو از چشم برنداشتم B-) رو ب بابام ميگم بابا :-/ چرا انقدر خونه تاريكه چراغارو ذوشن...
بالا