رییس ی قسمتی تو دانشگاه فامیلیش درزیان بود و همکارش هم فامیلیش رزم گیر بود
.
یک بار ک خیلی .قفل بودم
رفتم تو روی اقا درزیان گفتم
سلام اقای درزگیر .-__-
اب شدم و حرفمو فراموش کردم
فقط فرار کردم از اونجا :))
بهار اومد و همهچيز رو تازه ميكنه، سال رو، ماه رو،روزها رو، هوا رو، طبيعت رو، ولي فقط يك چيز كهنه ميشه كه به
همه اون تازگي ميارزه،
❤️ «دوستيمون»❤️
A.R.E.H.
بهار اومد و همهچيز رو تازه ميكنه، سال رو، ماه رو،روزها رو، هوا رو، طبيعت رو، ولي فقط يك چيز كهنه ميشه كه به
همه اون تازگي ميارزه،
❤️ «دوستيمون»❤️
A.R.E.H.
يعني واقعا اين همه ؟! :|
و جا داره ي بار ديگه لعنت بفرستم به انواع اتفاق هاي ناگهاني كه زندگيم تحت تاثيرشونه !
.
خيلي دلم ميخواست بيام تايمش هم خيلي خوب بود ، اما قسمت نشد !
انشالله ي موقع ديگه !
.
خيلي ممنون واقعا :|
جذاب ترين نقطه ي عكسي اصن ! :))
نميدوني چقدر گشتم تا پيدات كردم :|
و همچنان اینجا شبیه مخروبه ای یک گوشه ی سایت افتاده !
هیچ کس حتی در اینجا رو باز نمیکنه ببینه سوسکی پشه ای چیزی هس یا نه ؟
ی استارت بزنم شاید روشن شد !