این خیلی کلی گوئیه. مثلا بچه دار شدن نه، چون ریسک اینکه بچه حاصل ازدواج های فامیلی دارای اختلال ژنتیکی بشه خیلی بالاست. در واقع منشا اصلی اینکه اکثر انسان هائم تمایلی به اینکار ندارن همینه
+ مفهوم اون پست فقط این بود کسانی از "بازگشت به ارمان ها و سنت باشکوه گذشته" و "لعنت به بی بند و باری غربی" صحبت میکنن که خودشون درباره رابطه فامیلی(و اگه اشتباه نکنم، حتی بچه حاصل) و تفخیذ با بچه 9 ساله تئوری دارن! همینه که خنده دارش میکنه
خوب پس مخاطبتون من نبودم خیالم راحت شد چون من چنین ارمان هایی ندارم، اما نظر خمینی در مورد رابطه یا رابطه ی جنسی اینه که رابطه وقتی صحیحه که فرد لذت رو درک کنه و خواهان لذت باشه ،
نه ، من دین خودم رو دارم ، مشکلی که با این قضیه ندارید؟ هر کی که یه سری ارزش داشت الزاما مسلمان نیست وهر مسلمانیم الزاما ارزش های یکسانی با بقیه نداره. پاسخ یک استفتا هم در کتاب یک نفر تعیین کننده ی ارمان یه دین نیست
تا جایی که من یادمه شما مسلمان بودید(نه دینی جدید از خودتون) و به عنوان مسلمان، برخی ارزش های کلی رو جبرا باید داشته باشید(وگرنه دیگه مسلمان نیستید!). نواوری در ین امر هم نیازمند تخصص زیاد در الهیات وفقه اسلامیه. به هرحال، امیدوارم که واقعا همینطور باشه.
هرچند، حتی هیچ الزامی بین "روابط حرام در اسلام" داشتن با "نداشتن هدف و ارمان" در زندگی وجود نداره، مگر اینکه ارمان رو همون نزدیکی به الله و اینجور چیزا تعریف کرده باشید.
از این منظر که یک اتئیست هم یک سری اخلاقیات و ارزش هابرای خودش تعیین می کنه اونم دین خودش رو داره ، یه نفرم از اسلام تاثیر می پذیره ولی اخلاقیات و ارزشهای خودش رو داره
یه سوالی پیش اومد.. از دید مسلمونا اون ارزش های کلی ک جبرا باید رعایت شه صرفا قرآن عه دیگه درسته؟ همین ک اختلاف نظراتی بین مراجع تقلید هست ینی میتونن خارج از گفته های قرآن ارزش های متفاوتی داشته باشن... بعد از طرفی هم تفسیرای متفاوتی برای قرآن هست :-! یعنی اونم تا به وضوح نگفته باشه میتونه ارزش های متفاوتی بسازه
قران مخرج مشترک همه مسلمان هاست، اما مثلا یک شیعه چیزهای اضافه تری تا فرقه "قرانیان" داره. پس یک شیعه هم نمیتونه بگه فقط قرانو قبول دارم، به این دلیل ساده که دیگه شیعه نخواهد بود!
البته در حالت ایدئال که هدف بر اینه چیزی از خارج به متن قران تحمیل نشه. ولی اولا نقد این تفاسیر در اکثر موارد خودش نیازمند دانش فقهیه
دوما اگه بپذیریم که تا ابد در تفسیر قران اختلاف خواهد بود و هیچ تفسیر ارجحی نیست، پس دیگه مسلمان بودن به چه معنا خواهد بود؟ هر تفسیری که یه نفر فکر میکنه از اون کتاب داره و باهاش موافقه میشه اسلام؟ مثلا میشه مثل "بیخدایان مسیحی" تفسیرش کرد؟
من یکم زیادی بی اطلاعم که چیزی بگم ولی باز سوالی ک واسم ایجاد میشه اینه که ارجحیت چجوری تعیین میشه؟ (اختلاف داشتن تا زمان نامتناهی رو نمیدونم ولی مدت زیادی ب نظرم وجود خواهد داشت ولی ارجح تر بودن فرق داره دیگه) آقا من دانش ام خیلی کمه در این موارد صرفا فکرایی عه که ایجاد شد رو گفتم