دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

[stevendeljoo]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

فقط میتونم به حالِ شعرای خودم تاسف بخورم

خیلی خوب بود

نخور آقا نخور.......

خیلی خوب بود واقعا!
ما قبلنا با هم یه نسبتایی داشتیم

51534122857481538531747451


ی کم از ی شعری....

در باغ حاضر می شوی پروانه حیران می شود
گر رفع حیرانی کنی لبخند گریان می شود
امید وصلت در فراق توجیه این دلبستن است
بر بند گر گوهر نهی زنجیر کتمان می شود
از نو تولد یافتم از نو من از نو من شدم
حقا که اکسیر است این گل پاره انسان می شود
.
.
.
.

 

[sahere]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی


نه واقعا خوبه

مصرع آخرو نمیفهمم ربطشو

 

[sk1v]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

خوشم اومد! تمیز بود!
فقط یه چیزی دوری گرفتن وزن متفق الارکان کار خیلی نادریه (مصراع سوم)

 

[stevendeljoo]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

نه واقعا خوبه

مصرع آخرو نمیفهمم ربطشو

کلا شعر در بیان شور عشقه و در مصرع سوم گفتم که گل آدمی به عشق سرشته شده استه بود!

خوشم اومد! تمیز بود!
فقط یه چیزی دوری گرفتن وزن متفق الارکان کار خیلی نادریه (مصراع سوم)

زیر دیپلم بگو کیوان جان.

نمیشه... هِی شما شعر می سُرایی هِی ما تاسف میخوریم

نخور بعد لاغر شدن دردسر داره ها.....

قشنگ بود خيلي...

متچکر

 

[stevendeljoo]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

ی غزل مناسبتی میذارم بعد قضیه شو میگم

رسد روزی به حمد الله منت دار من باشی
به حق اکسیر گردی غایت هر کار من باشی
امیدم جمله این باشد که در چشمم نشینی خوش
بت جنات تجری تهتاالانهار من باشی
سحاب عشق چون مرگ است پس یک بار می آید
دعایم این بود هر دم :تو آن یک بار من باشی
کمم بسیار من باشی گمم فانوس من گردی
تحقق بخش کل قوه ی ایثار من باشی
من آن کوه سجودم در دل شبهای هجرانت
خشاخش های برگم نغمه ی جوبار من باشی
دوکس را میشناسم تو و هرآنچه غیر از تو
بریدم از به غیر از تو که تو اغیار من باشی
سخن کوتاه می دارم فقط سربسته می گویم
خوشا حتی همین دوزخ اگر غم خوار من باشی



گفتم که مناسبتی بود
نشستم تا یک نصفه شب اینو گفتم بعد اس ام اس کردم برا کسی ک سفارش داده بود
جوابش:
خراسانی می سرایی استوار و سخت
ی چیزی بگو که خودت روت بشه واسه دختر همسایه تون بخونی
ی چیزی تو مایه های لپتو بیار ماچ کنم

بعد که دید خیلی بد زده تو ذوقم زنگ زد از دلم در بیاره:
آره بابا نمیفهمن اینارو دخترا
گفتم ی رفیقی دارم ترانه میگه(منظورم رضا بود)می خوای یکی برات بگیرم
نه دیگه یکی از شعرای حافظو براش میفرستم

 

[sahere]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

وزنش خیلی سخت بود!

به حق اکسیر گردی غایت هر کار من باشی
این نیز
دوکس را میشناسم تو و هرآنچه غیر از تو

ینی چی این؟ فک کنم بد خوندمش یه ذره حرکت گذاری کنی فک کنم بفهمم چی گفتی


تو آن یک بار من باشی
انگار یه چیزیش جامونده


همین دیگه کلا خیلی شعرات خوب شدن بزرگ شدن انگار
موفق باشی

 

[haniiii]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

کارت درسته
اورین

 

[negar.mr]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

من نميدونم چرا پستمو پاك كردن...
باز ميگم لايك بابا بزرگ

 

[unique777]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

شعر مناسبتی قشنگی بود

سحاب عشق چون مرگ است پس یک بار می آید
دعایم این بود هر دم :تو آن یک بار من باشی

دوکس را میشناسم تو و هرآنچه غیر از تو
بریدم از به غیر از تو که تو اغیار من باشی


شاید اگه این دو قسمت رو کمی پررنگ تر می نوشتی
احساس نهفته ی پشت این شعر رو بهتر معنا می کردی...

 

[stevendeljoo]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی


اینا خزعبلات دو روز قبل کنکوره
شدیدا اشائه ی جبرگراییه خوب نیست نخونین!


زبانه می کشد آتش از انتهای ضمیر
گلایه است و شکایت از این سرای و سریر

هنوز حین تنفس،تلاش بهر حیات
سرم فرو فتد از شرم این گناه کبیر

دل نزار اسیران به ناله خوش باشد
مگر اثر بپذیرد فسونگر تقدیر
به باغ لاله پیاله به دست ناله خوش است
که جام های جوانی شود ، عصاره ی پیر

امید عید سعید و ظهور دیو سپید
سکوت زشت امیر و خطابه های وزیر

وفا بدون جفا ، در خفا قفا خوردن
حدیث دشنه و پشت و چکامه ی شمشیر

سبب شده بپذیرم ، اطاعت کامل
به جای این همه فکر و گمانه های کثیر

ولی ز ناصح مشفق که باز می گوید
"نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر"

 

[reza-handsome]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

چطوری آق آرش
کنکورُ چه کردی
من صد در صد باید یه سال دیگه بخونم

شعراتم که باز قدیمی شدن کی می خوای آپ شی

 

[Angel_f]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

ی غزل مناسبتی میذارم بعد قضیه شو میگم

رسد روزی به حمد الله منت دار من باشی
به حق اکسیر گردی غایت هر کار من باشی
امیدم جمله این باشد که در چشمم نشینی خوش
بت جنات تجری تهتاالانهار من باشی
سحاب عشق چون مرگ است پس یک بار می آید
دعایم این بود هر دم :تو آن یک بار من باشی
کمم بسیار من باشی گمم فانوس من گردی
تحقق بخش کل قوه ی ایثار من باشی
من آن کوه سجودم در دل شبهای هجرانت
خشاخش های برگم نغمه ی جوبار من باشی
دوکس را میشناسم تو و هرآنچه غیر از تو
بریدم از به غیر از تو که تو اغیار من باشی
سخن کوتاه می دارم فقط سربسته می گویم
خوشا حتی همین دوزخ اگر غم خوار من باشی

آورین...

نمیدونم چرا حس میکنم سخت حرف میزنی تو شعرات...مثلا تازه میرسه به اینکه:گمم بسیار من باشی آدم میتونه یه نفس راحت بکشه...

ولی از لحاظ مفهوم خیـــــــــــلی خوب بود...

شعر بعدیتُ هم که اصن نظری ندارم راجع بش.نتونستم ارتباط برقرار کنم...

 

[stevendeljoo]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

چطوری آق آرش
کنکورُ چه کردی
من صد در صد باید یه سال دیگه بخونم

شعراتم که باز قدیمی شدن کی می خوای آپ شی

بعدا!

آورین...

نمیدونم چرا حس میکنم سخت حرف میزنی تو شعرات...مثلا تازه میرسه به اینکه:گمم بسیار من باشی آدم میتونه یه نفس راحت بکشه...

ولی از لحاظ مفهوم خیـــــــــــلی خوب بود... متشکر

شعر بعدیتُ هم که اصن نظری ندارم راجع بش.نتونستم ارتباط برقرار کنم...

باو به جان خودم من حرف زدن عادیمم تقریبا همینجوریه کسی که تو بچگی براش به جای حسن کچل و بزبزقندی شاهنامه و شعر پریای شاملو و اینارو بخونن همین میشه

 

[Angel_f]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

باو به جان خودم من حرف زدن عادیمم تقریبا همینجوریه کسی که تو بچگی براش به جایحسن کچل و بزبزقندی شاهنامه و شعر پریای شاملو و اینارو بخونن همین میشه

باو واسِه مام حسن کچلُ اینا رُ نخوندن...تازه شاملو ام نخوندن...

 

[sahere]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

رضا جا داره بگم انقد به این داماد گیر نده
شعرای اینجوری هنوزم مخاطب دارن و معمولا جاودانه تر میمونن
بعدم الان مودش قدیمیه بد نیس که!
بد وقتیه که امروزیو دیروز قاطیشه گند بزنه به هر دوتا سبک!
به نظر من که خوب بود. تازه بیشتر از خیلی از شعرای دیگه ت پسندیدم!

 

[reza-handsome]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

شعرای اینجوری مخاطب دارن ولی نه از شاعرای امروزی
ملت اگه شعر اینجوری بخوان بر می گردن شعرای شاعرای اون زمانٌ می خونن
الان خیلی شاعر هست که زبانشون سنگینه ولی آرش از بعضی واژه هایی استفاده می کنه که کلا از زبان بیرون رفته
من درباره ی این مسئله با خیلیا حرف زدم
الان شعرای علیرضا آذر ،مهدی فرجی،یاسر قنبرلو و ... زبانشون مثل جریان پست مدرن نیست و هنوز سنگینیشون رو حفظ می کنن ولی از واژه هایی که دیگه سالهاست کاربردی ندارن استفاده نمی کنن
آرش خیلی خووب می نویسه همین الانشم ولی خیلی بهتر می تونه بنویسه....بنظرم هنوز تحت تاثیر زبان شاعرای کهنه و زبان خودشو پیدا نکرده
بنظرم آرش واسه اینکه خودشو راحت کنه میره دنبال این واژه ها...چون هرچقدر واژه ها بیشتر باشه راحت تر میشه شعر گفت
اما بعضیاشون واقعا رو مخن

اینا هم که گفتم اصلا به خودم ربط نداره ها...فک نکنید که میگم خودم خووب می نویسم...اینارو میگم چون میدونم آرش اگه از لاک این شعرا بیاد بیرون و زبان خودشو پیدا کنه می ترکونه...شعر فقط رعایت وزن و عروض و قافیه نیست

 

[reza-handsome]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

اینم یه نمونه از شعرای یاسر قتبرلو که واقعا عالی می نویسه:

ورسید آن زمان که مجبوریم
مُــهــر و مــحــراب را ریا بکنیم
پــشــتِ حاجی بایستیم امّــا
به انیشتین اقتدا بکنیم !
بعد هم با هزار شکّ و یقین
طول ِ عمر تو را دعا بکنیم !

و رسید آن زمان که فهمیدیم
واقعا هیچ کس کنارت نیست
مُــنجی هر دو عالمی امـّــا
یک نفر هم در انتظارت نیست
بگذر از من ... جسارت است ولی
شعر چیزی به جز جسارت نیست !

و رسید آن زمان که می بینیم
عشق را از همیشه تنها تر
مردمان از معاشقه محروم
حاکمان ، یوسف و زلیخا تر
هرچه ما می رویم پایین تر
برج ها می روند بالاتر

و رسید آن زمان که روشن شد
نور خورشید رفت و ماه آمد
ماه هم پشت ابر ها گم شد
شب ِ از هر نظر سیاه آمد
دیو رفت و فرشته آمد؟ نه !
شاه رفت و دوباره شاه آمد

و رسید آن زمان که باد وزید
این همان ابتدای ویرانی ست
تحت تاثیر موش ها بودن
عادت گربه های ایرانی ست
بعد هر انقلاب حــسّی هست
که پشیمانی از پشیمانی ست !

و رسید آن زمان که فهمیدیم
واقعا هیچ کس کنارت نیست ...

 

[sahere]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

رضا با این قسمت حرفت ک میگی کلمه هایی ک کاربرد نداره رو نباید استفاده کرد موافقم
درستم همینه که تو میگی.
ولی مثلا شعر آخر آرش کلمات اونجوری نداشت زیاد سبکش قدیمیه یه جورایی هم دوست داشتنیه
این شعری رو که گذاشتی شاید بشه خیلی راحت فهمید و باهاش ارتباط بر قرار کرد ولی من هنوزم تقریبا شعر آرش رو ترجیح میدم

خیلیی سلیقه ای هست.
نمیشه زیاد ایراد گرفت

 

[reza-handsome]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

شعر نشون دهنده ی زبان یه زمان مشخصه
و زبان هم در حال تغییر پس شعر هم با توجه به زمان باید تغییر کنه

در ضمن شعر آخرش هم خیلی پیچیده بود
فکر کردی چند نفر باهاش می تونن ارتباط برقرار کنن؟
بغیر از اونایی که توو ادبیاتن و با این واژه ها آشنایی دارن؟
شعر باید همه گیر باشه...حتی کسی هم که از ادبیات چیزی سرش نمیشه باش ارتباط برقرار کنه

مثلا:
انتهای ضمیر -این سرای و سریر-دل نزار-فسونگر -خفا قفا- چکامه-ناصح -مشفق -خطابه

همه ی اینا مال ادبیات کهنه

بهر حال از ما گفتن بود



این شعرش عالیه
کلماتشم خووبه:

گریه هم حتی نمی شوید غم از جان شما
این عبور از راه غم آلوده دامان شما
جنگ حتی فرش خشک برگ ها را جمع کرد
غم مخور عیبی ندارد عرش از آن شما
چشم امیدم به این گل های امید است پس
با اجازه کاشتم در قلب گلدان شما
ترس مستولی شده بر شهر از هول نبرد
چشم ما بر آن کمان و بر سواران شما
چون که درگیر ستیزی لاله افشان می شویم
می سپارم طفل طبعم را به دستان شما
مرگ این من های گوناگون ندارد حسرتی
طفل طبعم را سپردم جان این ، جان شما
قحطی عشق است و رحمت می نشانم شهر را
با اجازه بر سر این سفره و خان شما
چون ندایی برنمی آید از این لب های سرد
گوش جان دادم به آن مرغ سخندان شما
چون تو درمانی تو دردی نیست غم یعقوب را
یوسفت از مصر می اید به کنعان شما

 

[sahere]

پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

این شعره قشنگ بود
ولی من همچنان رو حرفم هستم
تعریفی که داری میگی منو بیشتر یاد ترانه میندازه تا شعر!
شعر ک ادبیات توش نباشه اصن شعره؟
بعدم شعر کوچه بازاری ک نیست همه باهاش ارتباط برقرار کنن!
هر چیزی اهلش رو میطلبه
ی نکته ی دیگه
شعرای این تاپیک نا مفهوم نیستن
یکم درکشون سخته فقط تازه اونم بعضیاش
نمیشه بازم ایراد گرف

من نمیدونم چرا دارم از شعرای آرش دفاع میکنم واقعا
الان میاد سر لج و لجبازیم ک باشه حرفای تو رو تایید میکنه