• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

گند های دوران كودكی

spider girl

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
102
امتیاز
665
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
بندرعباس
دانشگاه
هرمزگان
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم خونه داییم کلی ساز بود بعد با گیتار ور میرفتم دوس داشتم مثه داییم که کوک میکنه گیتارو پیچ هارو بپیچونم؛پیچوندم برگردوندم سرجاش:D
بعد داییم میخواست بزنه میگفت چرا کوک نیس؟!:D
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : گند های دوران كودكی

حدود یه سالم بوده مامانم نو مسی بره حمام کارمون که تموم میشه مامانم منو میذاره تو رخکن و خودش بر میگرده تو حمام
منم هم در حمام رو روی مامانم می بندم :Dهم در رخکن رو رو خودم بعد هم شروع می کنم به گریه کردن :(( :((
یک ساعت هر دومون اون تو موندیم تا بلاخره بابام از راه رسیده [-o<
=))
 

Bahar.no

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
515
امتیاز
1,516
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
طهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

تقریبا کلاس پنجم ابتدایی بودم و تقس :>
هر وقت داداشم پاشو از خونه بیرون می ذاش من میرفتم تو فایلاش و آهنگای جدیدشو واسه خودم کپی می گرفتم...
یه روز داشتم باذوق و شوق آهنگ جدیده ی انریکه رو گوش می دادم... کلا رفته بودم توحس O0
یه هو دیدم دادشم پشت سرم با اخم وایساده به زور داره جلو خندشو میگیره L-: :-s [-o<
منم مسه آدمای مظلوم گفتم: ا... سلام...کی اومدی؟؟؟؟؟ =((
اونم گفت: :-$ :-[ ^-^ [-( :-w
منم جیم زدم پشت مامانم قایم شدم
 

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,422
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : گند های دوران كودكی

وقتي 4 ساله بودم پرستارم يه روز ميخواست منو ببره حموم, منو برد تو حموم ميخواست موهامو بشوره كه تلفن زنگ زد. بهم گفت وايسا الان ميام بعدشم در حموم رو قفل كرد رفت!من صبر كردم,صبر كردم نيومد.هرچي صداش كردم,داد زدم,گريه كردم جواب نداد.خيلي ترسيده بودم,يه لگن بزرگ داشتم كه پرش ميكردن تا من توش آب بازي كنم,اونو گذاشتم كنار پنجره حموم رفتم روش با سنگ پا شيشه رو شكستم(لباس هم نداشتم)تمام دستام خوني شده بود.رفتم تو خونه ديدم هنوز داره با تلفن صحبت ميكنه منو كه ديد زد تو سرش تلفن رو قطع كرد. بام دعوا هم كرد كه چرا اينكارو كردي!?
حموم كه پر خرده شيشه بود,منو برد تو حياط خون ها رو شست از ترس مامان بابام لباس آستين بلند هم تنم كرد كه زخمام ديده نشه.ظهر كه مامانم اومد زود همه ماجرا رو واسش تعريف كردم اونم با پرستارم دعوا كرد فرداش هم اخراجش كردن
 

Hitler

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
246
امتیاز
326
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
سنندج
دانشگاه
دانشگاه کردستان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : گند های دوران كودكی

من وقتي ٥سالم بود باداييم رفتم بيرون بعد افتادم به خاطر اينكه مامانم ندونه كلي تنقلات برام خريد منم هنوز از در نيومده بودم تو كه به مامانم گفتم افتادم :) :)
 

Ogjfdnhdbkfrgccfvv

Dgbhvfjbjnjgh
ارسال‌ها
274
امتیاز
3,093
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : گند های دوران كودكی

فضولی بلد نبودم :-"
بعد گند زدم ب آبرو خونواده :-"
تازه 4دست و پا راه میرفتم بعد ما مستاجر داشتیم قبلنا بعد فک کن :-"
دانشجو پزشکی بودن :-"
من فک کنم با خودم گفتم لیلا یکیشونو میتونی انتخاب کنی ;-"
بعد از راه پنجره داشتم فضولی میکردم :-" یهو پرت شدم تو آشپزخونشون :-"
فک کنX_X چ گندی زدم :-"
 

الناز س

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
1,311
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار رفته بودم سر کیف مامانم و تمامم پولاشو ریز ریز کردم :D
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,360
امتیاز
9,954
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
باهنر کرمان
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : گند های دوران كودكی

شاید بارز ترین نمونه ی گند زدن من این بود که:
یه روز توی مسافرت ، بابام بهم گفت برو از صندوق عقب ماشین یه چیزی بیار که
من رفتم ولی سوئیچ رو توی صندوق عقب گذاشتم و چون در ها همه قفل بودن هیچ کاری نمیتونستیم بکنیم .
 

مهسافت

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
4,511
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
صنایع غذایی
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار به پسرخالم ک ازم کوچیک تره یواشکی یه بسته کااااامل خمیر دندون دادم خورد...! =)) =))
اخرشم خالم فمید کلی دعوام کرد! :-<
:D
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : گند های دوران كودكی

پدربزرگم که فوت کرده بود وقتی من و علی و فاطمه (هم سنیم) فهمیدیم بمون گفتن به رضا (3سال کوچیکتره) نگید بعد من میخواستم خودم زودتر قبل از اونا بش بگم بعد رضارو یواشکی بردم تو اتاقو بش گفتم بعد دیدم بره بگه ضایس دعوام میکنن بش گفتم شوخی کردم و اونم باور کرد :D
بعد عصر گفتن بش بگیم دیه بعد تا فاطیما بش گف برگش بم گفت ای دروغگو چرا گفتی شوخی کردم و اینا بعد کلی ضایع شدم X_X
 

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,422
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : گند های دوران كودكی

این گند مربوط به من نیست ولی جالبه.
6 ساله که بودم مامانم بدجوری تصادف کرد یعنی ماشینش کامل رفته بود زیر یه مینی بوس و اگه چند لحظه دیرتر از زیر لاشه های ماشین درش میاوردن من خدای نکرده یتیم شده بودم :(
وقتی که خبر تصادف مامانمو دادن هیچ کی به من چیزی نگفت، منو بردن خونه عمه ام بعد بابا، عمه،مامان جونم و شوهر عمه ام رفتن بیرون.من هاج و واج مونده بودم که چه خبره از دختر عمه بزرگم که اون موقع 12 ساله بود پرسیدم گفت:چیزی نشده یکی از فامیل های دور حالش خوب نیست رفتن دیدن اون. دختر عمه ام که 5 ساله بود گفت:نه خیر!دروغ میگه!مامانت تصادف کرده حالش هم خیلی بده!
در اون لحظه دختر عمه بزرگه میخواست دختر عمه کوچیکه رو خفه کنه کلی باهاش دعوا کرد که مگه بهت نگفتیم که بهش نگو مامانش تصادف کرده!
 

seulfille

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
485
امتیاز
1,845
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بندرعباس
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه که بودم 6-7 ساله عادت نداشتم قبل از خواب برم دستشویی بعد نصف شب بلند میشدم میرفتم دستشویی...یه شب من فیلم وحشتناک دیده بودم آخه مامانم نبود بعد بابام و داداشم فیلم میدیدن منم تریپ شجاعت که منم میخوام ببینم!اونا هم گفتن باشه...خوابیدم طبق معمول بلند شدم برم دستشویی دستشوییمون هم تو حیاط بود حالا مگه قیافه ی زشت مرده از جلو چشم کنار میرفت؟با ترس و لرز رفتم تا نصفه ی راه بعد زود برگشتم تا در رو بستم گریه که اون آقاهه میخواد منو بکشه!با گریه میگفتم بابا بابا پاشو آقاهه میخواد منو بکشه
بابام تو عالم خواب:اِ؟خب بیا بخواب پس که فردا باید بری مدرسه...
برادرمم که کلا بیدار نشد!
حالا من موندم و آقاهه که میخواست منو بکشه رفتم چسبیدم به بابام سرمم کردم زیر ملافه تا خوابم برد صبح هم خب آدم بچه ست نمیتونه نگه داره دیگه...
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,953
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : گند های دوران كودكی

بنده بچه که بودم یه روز ما رفتیم باغ وحش به همراه خونواده!
بعد تا ما به باغ وحش رسیدیم من بدو بدو رفتم سراغ قفس میمون ها :D
یه روسری قرمز خوشگل هم پوشیده بودم...من بدو بدو رفتم ینی قشنگ چسبیدم به این قفس!
داخلش یه بچه میمون بود،این میمونه خیلی یــــیهو به من حمله کرد و چشمتون روز بد نبینه این روسری قرمزه رو از سر من بسیار ماهرانه در آورد...منم جیغ بنفش و گریه و اینا،بعد حالا نکته ی جالب اینجاست که این روسریمو برداشت سرش کرد بسیار زیبا... :))
اون لحظه من اینقد ترسیده بودم،آخرشم نگهبان اون باغ وحش اومد روسریمو ازش گرفت...
 

Niloofar sharafi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,159
امتیاز
2,805
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
-
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
ریاضیات و کاربرد ها
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه که بودم ، یه دفعه رفتیم باغ وحش
بعد اول باغ وحشه یه عقاب تاکسیدرمی کرده بودن .
من : اااااااا ! مامان می بینی چه پروانه بزرگیه ... !
نگهبانه داشت قل می خورد دیگه از خنده :D

یه دفعه م از تو وسایل قدیمی ، بابام یه قفل در آورد ، بعد یه کلیدی داشت ، بعد این کلیده زنگ زده بود نمی رفت تو قفله .
4 سالم اینا بود ، تریپ حکیمانه و اینا برداشتم کلی : خب اگه نمی ره اون تو انقد ور نرو ، شاید کوچیک شده خب واسش ، فردا براش قفل نو می خریم !!! :-"
 

مهسافت

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
4,511
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
صنایع غذایی
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم بعد محکم زدم تو گوش بابابزرگم گفتم حرف نباشه!
=)) =)) :-[ :-[
 

فرشاد

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
804
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه که بودم یه بار جوگیر شدم رفتم آب ریختم تو کفشای مهمونمون! :-" :-[
 

Sh!r!n

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
31
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان1تهران
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

من که گند زیاد زدم ولی بدترینش این بود این بود:
من بچه بودم اصولاً بیشتر شبیه میمون بودم تا انسان...از ستون میرفتم بالا ، شیشه بالای در اتاقمو شکسته بودم تا برم رو اون میله بالاییش بشینم... :D
خلاصه یه بار رفتیم مهمونی خونه دایی مامانم...منم عین میمون از کتابخونه سراسریشون رفتم بالا بعد کتابخونه برگشت!
کل دکورشون، میزاشون، تلوزیونشون خورد شد ...
به هیشکی نگین همه هنوز فک میکنن کتابخونه برگشته رو من :-$ :))
 

Niloofar sharafi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,159
امتیاز
2,805
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
-
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
ریاضیات و کاربرد ها
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار بچه بودم رفته بودیم حنا بندون ، بعد تو یه ظرفی باقی حنا ها مونده بود ، منم فک کردم شکلاته خوردم . بعدشم کلی به مامانم شکایت کردم که خیلی جای بدی بود و شکلاتاشون بد مزه بود :D
 

raha.pg

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
325
نام مرکز سمپاد
farz4
شهر
tehran
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه ک بودم، یه بار پسر خالم خواب بود منم ک بیمار...... رفتم یه پارچ پر آب یخ ریختم تو یقش.... :D
پسرخالم یه دفه از خواب پرید، اینجوری: L-: L-: L-:
 

مهسافت

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
4,511
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
صنایع غذایی
پاسخ : گند های دوران كودكی

ما من نیس واسه پسرخالمه:
یه بار به پسرخاله کوچولوئم گفتم بپر برو دادشمو بیدار کن...بعد بدو بدو رفت پرید رو سینش گفت بیدار شو....!
دادشم: X-(
=)) =))
 
بالا