مشاعره

[a.khakpour77]

ما مست صبوحیم زمیخانه توحید
حاجت به می و خانه خمار نداریم

 

[Zahra_a]

من صدای نفس باغچه را می شنوم.
و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد

 

[sabili]

ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

حافظ

 

[Samineh]

ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

حافظ

 

[half of pine]

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

فاضل نظری

 

[Farnaaaz]

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید، انکه زحمتی نکشید

 

[santo]

در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟
به من كم مي كني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟

وحشی بافقی

 

[نسیـم]

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

 

[a.khakpour77]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

 

[Amin rouhi]

سازِ غزلِ سایه به دامانِ تو خوش بود
دور از تو منِ دل شده آواز چه سازم
ابتهاج

 

[نسیـم]

می خواهمت چنان که شب خسته خواب را می جویمت چنانکه لب تشنه اب را

 

[a.khakpour77]

ای آفتاب آهسته تر بر بام قصرش زن قدم
ترسم صدای سایه‌ات خوابست بیدارش کند

 

[Vernal]

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید

 

[نسیـم]

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم این درد را دوا کن

 

[half of pine]

نوشدارویی و بعد مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زوتر میخواستی،حالا چرا؟!

شهریار

 

[Amin rouhi]

افسون شده تو را زبان نیست
ور هست همه فسانه از توست
ابتهاج

 

[half of pine]

تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد،در انتظار بوده

 

[نسیـم]

هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش میدهند

 

[Amin rouhi]

دیدم آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
حافظ

 

[half of pine]

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

سعدی