• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

Me ;)

کاربر فعال
ارسال‌ها
43
امتیاز
370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1400
هفتم بودیم سر کلاس عربی

دانش آموز: النظر الی الوالدان عباده
دبیر:ترجمه کن
_نگاه کردن به چهره پسران عبادته

دبیر: :|:|:eek:
ما: :)):)):D
 

نسیـم

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
سابقه مدیریت فروم
ارسال‌ها
1,443
امتیاز
35,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرراز
سال فارغ التحصیلی
98
یه شعری تو فارسی بود که یه قسمتیش این بود :ورت ز دست نیاید چو نخل باش کریم
یه بار دبیر فارسی داشت میخوند اینو بعد من میخواسم بگم هاا حفظم و اینا بعد یه دفعه تو شعره از معلم پیشی گرفتم یه دفعه با صدای بلند گفتم ای کرییییم ! بعد اون معلم فارسی میومد تو کلاس بهم میگفت کریم کی بودی تو ؟
 

هـــدا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
494
امتیاز
10,390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تربت جام
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
عروسی بود همه جمع شدیم خونه مامان بزرگم که وسایلمونو جم کنیم بریم،ما چند نفر تویه اتاق بودیم که دوتا در داشت و بزرگ خیلی هم شلوغ بود...دختر عموهام داشتن تند تند از خودشون عکس میگرفتن :/// یکیشون یه ژستی گرفت و وقتی عکسشو دید گفت عهههه نیگا کن مثه این زشتای عقده ای افتادم...همه برگشتیم طرف اونا تا عکسو ببینیم یهو زن عموم دید جمع خودمونیه به دخترش گفت اره شبیه اون عمه ترشیدت افتادی...صدای اون یکی در اخر اتاق اومد.برگشتیم دیدیم یکی رفت بیرون از اتاق و لباسش فهمیدیم همون عمم بود بنده خدا.به رو خودشم نیاورد:////
 

Nahal.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,045
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1401
با دوستم داشتیم تو پارک ملت جلو شهربازی راه میرفتیم، ( اونجاعم شدیددد شلوغ بوود) بعد دوستم ک کلا استعداد زمین خوردن داره خورد زمییین همون وسط جلو دررر، بعد همونجا چار زانو زد. بعد اومدم دستشو بگیرم بلندش کنم نشد سنگین بووود. نشستم کنارش دوتایی چن ثانیه جلو در چار زانو زده بودیم:)) خیلیم طبیعی:))

دیروز زنگ زدم خونه داییم اینا بعد پسر داییم تلفنو ورداشت من فک کردم داییمه گفدم سلام دایی جون خوبیی؟ اونم شرو کرد حرف زدن خلاصه تا وسطای حرفامون نفهمیدم داییم نیس و باهاش حرف زدم:|
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:

Farnaz.p

کاربر جدید
ارسال‌ها
0
امتیاز
650
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
-
+زندگی ممکنه اونطوری که شما فکر میکنید پیش نره.ممکنه خیلی چیزا عوض بشه و حتی سقفی بالا سرتون نباشه.حتی ممکنه تا اخر عمرتون زنده نباشین
:////
 
ارسال‌ها
536
امتیاز
20,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان bnb
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1394
بیماربره صدا می کنه خوشگله
منم با تعجب پاشدم این کیه. حتما از این بیماربرایه مسنه.
یهو دید منو شوکه شد. برگشته با خجالت میگه آقای چیز اینجا نیستن؟
من :آقای کی؟ :))
فک کرده که همکارم امروز شیفته :))
نمی تونستم خنده مو جمع کنم
 
ارسال‌ها
57
امتیاز
477
نام مرکز سمپاد
شهید اژه‌ای 2
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
عمران
کلاس مهندسی سیستم بود. دو هفته قبل از عید. میخواستیم هفته بعد رو تعطیل کنیم. استادمون از اونا بود که جوونی رفته بود پدر اساتید استنفورد رو در اورده بود و الان توی سن پیری میخواست پدر دانشجو های بینوا رو در بیاره :/// . خلاصه از ما تمنا و از اون انکار... من که خوابگاهی بودم و استادا باهام خودمونی تر بودن هم وارد جمع معترضین شدم و گفتم شنبه خوابگاهو سم پاشی میکنن جایی برای موندن ندارم. اگه مشکلی نداره براتون همه خوابگاهیا با ساک و چمدون بیان سر کلاس. استاد هم کم نیورد و گفت باشه. من ریختم بهم میخواستم بگم استاد میدونید چقدر بار و بندیله؟ً! چمدون من اینقدر میشه ها! (با دست نشون دادم که بزرگه). اینجا بود که فاجعه رخ داد: زبونم گرفت بجای استفاده از لغت "چمدون"، واژه‌ی "چیز" رو استعمال کردم و جمله‌ای که به صورت تهاجمی و تهدیدآمیز و حق به جانب گفته بودم تبدیل شد به: "استاد میدونید چقدر بار و بندیله؟! چیز من اینقدره ها!"... کلاس که پاشید. دخترا بیشتر از پسرا. استاد هم نه گذاشت و نه برداشت و گفت اولین دوشنبه‌ی بعد از عید میبینمتون. سر موقع سر کلاس باشید. =))=))=))=))=))=)) بنده خدا میخواست بگه که ترسیده:)):)):)) خیلی آدم باحالی بود. هفته آخر رو بالاخره تعطیل کرد. خدا پدرشو بیامرزه:D
 

h.r

.......کاربر خسته........
ارسال‌ها
65
امتیاز
766
نام مرکز سمپاد
ایت الله مشکینی(میری)
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1403
یه سوال رو بردم دادم معلم ریاضیموون یه نگاه بکنه ببینه درست به دست اوردم یا نه وسط راه داش یه اشتباهی میکرد تو حلش، بهش گفتم
-نه حاجی اینجارو نباید اینکارو بکنی..
من::eek:
معلم::eek:
بقیه دوستان::))
قشنگ معلوم بوود می خواد بگه حاجی باباته:))
 

نسیـم

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
سابقه مدیریت فروم
ارسال‌ها
1,443
امتیاز
35,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرراز
سال فارغ التحصیلی
98
چند وقت پیش که تازه رتبه ها اومده بود خیلی شوکه بودم کلن دو سه بار رفتیم برا انتخاب رشته و من هر بار بدتر از قبل سوتی میدادم بعد یه بار که رفتم یه پسره رو دیدم شبیه اونی بود که رتبش عالی شده بود و نفر اول شهرمون از نظر رتبه بعد رفتم بهش گفتم تبریک میگم بابت رتبه تون گفت شما چند شدی ؟سرمو انداختم پایین گفتم ۵۰۰۰گفت بابا من ۱۰۰۰۰ریاضی شدم بابام تو گوشم گفت بچه اشتب زدی این کجاش شبیه اونه ؟حالا هی پسرع به من نگا میکرد هی من لبخند ڗیکوند تحویل میدادم ینی روم نمیشد نگاش کنم هییی کلن قاط زده بودم وقتی نتایج اومد
 

حافظ سلطانی

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
18
امتیاز
84
نام مرکز سمپاد
شید اژه ای
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1398
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
یکبار سر کلاس زمین شناسی به جای کره زمین گفتم کره دنیا.هم میخواستم بگم کره زمین هم دنیا.ادغامش این شد.تا یک هفته سوژه بودم.
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
:-<X_X(-#
میخواید بگید همه تون میدونستین جایی که عرب نی انداخت درسته و هستی با نوزده سال سن میگفته جایی که علف نی انداخت؟ :(( و تازه تو بحث جدی کنار آدمای جدی تر بگین؟ سخن نگو خب لعنتی :|(-#
 
ارسال‌ها
72
امتیاز
976
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ٢
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1398
رفته بودم ساعت فروشی منتظر بودم باطری ساعتم عوض بشه بعد یه خانومی اومد تو مغازه گفت آقا شما بند هم میندازین ؟ ( بنده خدا منظورش این بود بند ساعت عوض میکنید؟) فروشنده هم با یه خونسردی بینظیری گفت نخیر خانوم فقط ابرو بر میداریم :))

مامانم در مورد یه قرص سوال پرسید منم حواسم به تلویزیون بود گفتم مامان خوب چرا نمیری تو سایت گاگول ؟؟
گوگل و یاهو رو قاطی کردم شد گاگول :)):))
 

itsmaew

Professional time-waster
ارسال‌ها
67
امتیاز
2,800
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ث
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
الزهرا
رشته دانشگاه
ریاضی[ات و کاربردها]
تو یه گپی که خیلی هم رودروایسی داشتم میخواستم بگم اقای کریمی، جای "ی" و "ر" اشتباه شد و متاسفانه خود آقای کریمی هم آن بودن =/
 

mitokondry

مرغابی شیطون
ارسال‌ها
403
امتیاز
5,965
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
دامغان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
دانشگاه ایران
رشته دانشگاه
داروسازی
با عمه گرام رفته بودیم دسته
بعد فضا کوچیک بود قشنگ پسره داشت تو حلق ما سینه میزد
پسره هم از اون دوستانی بود ک یکی باید پیدا شه شلوارشو بکشه براش بالا:|
منم متنفررر
برگشتم به عمم گفتم دوست دارم بهش لاپایی(گله پایی) بدم بخوره همینجا زمین:-":-":))
عمم ی لحظه برگشت گف چی بدی؟!
و اونجا بود ک من ترجیح دادم برم جا پسره وایسم سینه بزنم:)):)):)):-"
 

dark shadow

خائــن.
ارسال‌ها
1,166
امتیاز
13,561
نام مرکز سمپاد
Farz2
شهر
KRG
سال فارغ التحصیلی
1399
تقریبا تیر بود و هوا ب شدت گرم
بعد بنده داشتم بطری های آب رو پر میکردم میذاشتم تو یخچال فرداش هم مدرسه داشتم.همینطور ک مشغول بودم فلاسک دوجداره ام ک خیلی خوب دما رو نگه میداره(چ سرد چ گرم)پر کردم و گذاشتم یخچال:-"
بعد فرداش با تعجب میگفتم شت این چرا سرد نیس طعم آبِ حوض میده:))
 

omidreza

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
212
امتیاز
1,874
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1400
معلم دینی تعریف میکرد ( وقتی خودش درس میخونده )
سر یه کلاس استاد خیلی عجله داشته درس بده
گفته : فقط خلاصه فامیل رو میگم بگین حاضر شروع کرد رسید به خانومی که فامیلش گشاده رو بود
استاد گفت خانم گشاد......!!
کلاس :)):))
استاد :O:O
خانم گشاد <':<':
 

RZWN

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
417
امتیاز
1,890
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
svh
سال فارغ التحصیلی
1402
دانشگاه
×××
رشته دانشگاه
×××
تو جمع همکلاسی هام میخواستم یه چیز مهم بگم دوستم گفت همینجا بگو گفتم نمیشه دیوار گوش داره گوشم موش داره:)):D

داشتیم مشاعره می کردیم به حرف ی رسیدیم دوستم گفت:یونُس گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ...:eek:
 

..Mehrab..

استــاد بـــزرگ
ارسال‌ها
578
امتیاز
9,695
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 2
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
سلام امید وارم بعد یه روز مدرسه ی خسته کننده سرحال که ... نمیشه بود اما ... خیلی خسته نباشید:D:D


آقامن کلاس شیشم که بودم داشتم بایکی از دوستام حرف میزدم که یکی دیگه اومد زد پس کلم منم تا برگشتم در رفت منم داد زدم دفعه آخرت باشه از این شکرا میخوری و بادوستم ادامه دادم
.
.
.چند دیقه بعد دوباره یکی زد پس کلم سریع برگشتم و گفتم تو که دوباره شکر خوردی و همزمان لگدو به سمتش ول دادم اما...
امان از دل غافل اینبار مدیرمون زده بود پس کلم واینجا بود که مدیرمون منو....:-":-?:|(<=))/m\:D
 
بالا