• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

آذ/آذر/آذری/آذربایجان

  • شروع کننده موضوع
  • #1

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,919
امتیاز
8,639
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
در چند دهه گذشته و صد سال گذشته راجع به زبان و نژاد مردم منطقه آذربایجان تحریفات بسیار زیادی شده.

از جمله این تحریف ها نظریه احمد کسروی و مقاله ایشان "آذری زبان آذربایگان باستان"و نظریات شاگردان ایشون رو میشه نام برد.

در این مطلب اول ریشه کلمه آذربایجان رو بررسی میکنیم ...

سعی میکنم مطالب رو خیلی کوتاه بگم و جاهای کلیدی و مهم رو بولد کنم.

مطالبی که میذارم اکثرا از کتاب "فرضیه زبان آذری و احمد کسروی" نوشته دکتر صدیق هست.

برای پی بردن به ریشه کلمه "آذری" باید مطالبی رو در مورد "آتش" و و "آذر" بدونیم:

1- آتش âtəş


تکواژ «آتش» âtəş که امروزه در فارسی نیز رایج است، در گویش پهلوی میانه و پهلوی دوره‌ی ساسانی، به صورت âtış تلفّظ می‌شده است که در آن هر دو واک (a) و (ı) کوتاه بودند. معنای اصلی آن «جرقّه‌ی جهنده از سنگ» است.و بعدها در معناهای شعله، اخگر، هیمه‌ی افروخته، دوزخ و جهنّم به کار رفته است. و معانی فرعی و ثانوی چون: تندی، تیزی، ایذاء، بلا و مصیبت نیز به خود گرفته است. و تركیبات چندی مانند: آتش‌پاره، آتش‌بس، آتش‌پرست، آتش‌خوار، آتش‌زنه، آتش‌فشان و غیره دارد.

تلفّظ اصلی و کهن آن، یعنی: آتِش âtış هنوز هم در فارسی رایج است و در بسیاری از فرهنگ‌ها ضبط شده است. مرحوم معین آن را در فرهنگ خود به صورت آدیش Adış ضبط و «آتش» معنی کرده است.


به معنای اصلی آن، فردوسی نیز اشاره دارد و آن را «برشده» و در معنای «جهنده» می‌آورد.


آن‌جا که از چهار عنصر صحبت می‌کند، می‌گوید:

یكی آتِشی برشده تابناك،

میان باد و آب از بر تیره خاك.

و یا:

همی برشد آتِش، فرود آمد آب،

همی گشت گرد زمین آفتاب.

«برآمدن» و «جهیدن» معنای اصلی و باستانی تكواژ «آتش» است كه در متون فارسی، غیر از شاهنامه هم، فراوان به آن اشاره شده و می‌توان سراغ آن را در فرهنگ‌ها گرفت.

اسدی طوسی گوید:

گر آتش برآمد بر مغ، چه باک،

از آتش بد ابلیس و آدم زِ خاک.

در متون کهن ترکی نیز این کلمه وجود دارد. مثلاً در دیوان لغات التّرک به صورت آتیش atış ضبط شده است و جهیدن و پریدن یا پرش معنا می‌دهد.


در ترکی اویغوری کهن و در ترکی جغتایی هم که منشأ «ترکی شرقی» هستند، به آتش، atış گفته می‌شود.امروزه در ترکی اوزبکی، قرغیزی و قازاخی هم، به آتش، علاوه بر yald-ın که در معنای آتش و نار است، atäş نیز گفته می‌شود.

بدین‌گونه می‌توان ادعا کرد که میان کلمه‌ی «آتش» در فارسی با atış ترکی پیوند وجود دارد. به نظر ما، با توجه به این که تکواژ atış در کتیبه‌های اورخون نیز آمده است، می‌توان «آتش» فارسی را مأخوذ از atış در ترکی به حساب آورد.


2. آذر

کلمه‌ی «آذر» (ažır/ažər) در فارسی دوره‌ی اسلامی و واژه‌ی «آدر» (adır) درگویش پهلوی دوره‌ی ساسانی نیز به همین معنا به کار رفته است. هنوز هم در روستاهای اطراف کرمان و یزد، زرتشیان به آتش، آدِر(adeır) می‌گویند. این تکواژ به نظر پورداود، مأخوذ از ریشه‌ی اوستایی آتْهِر (athır) و آتْرْ (atr) است و در معنای:«آزمایش روز پسین است که از آهن گداخته و آتش جهنده بر روی گناهکاران می‌اندازند.»

به نظر می‌رسد کلمه‌ی «آذر» در معنای آتش نیز، مانند خود آن تکواژ، مأخوذ از معانی کهن مصدر آتماق (atmaq) در ترکی باستان در معنای «جهیدن جرقه» و اسم مصدر آن یعنی: آتېش atış در معنای جهش جرقه باشد.

پی‌افزوده‌ی صفت‌ساز چهار شکلی ir/ır/ür/ur بر بن این مصدر وارد شده و از آن، صفت مفعولی آتیر (atır) را ساخته است. این لفظ در دیوان لغات‌الترك معنای «شفق به خون شكافته» و «جرقه‌ی بر جهیده» را می‌دهد و بی‌گمان کلمه‌ی «اثیر» در عربی به معنای کُره‌ی آتش و فلک نار (بالای هوا) نیز با تکواژ آتیر atır در ترکی ارتباطی دارد که باید تحقیق شود.

تا اینجا بیشتر بحث زبان شناسی بوده. بیشتر مردم و ماها فکر میکنیم که کلمه آذربایجان به معنای منطقه آتش و یا اینجور معانی!


3. آذ

اما تکواژ «آذ» (až) که نخستین جزء کلمه‌ی «آذربایجان» است، ربطی به مصدر آتماق (atmaq) و الفاظ آتش (atış) و آتهر (ažır = athır) ندارد و بن‌واژه‌ای جداگانه است که در فارسی و ترکی در تنهایی به صورت «آز» و در ترکیب با جزء «آر» (ər)، به صورت «آذر» نوشته شده است.

این تکواژ در کتاب پهلوی بندهشن چنین معنا می‌شود:«نام دیوهایی از ترکان که همه چیز را فرو برند و بخورند و اگر طعمه‌ای نصیبشان نشود، خودشان را بخورند!»

در کتاب دینکرت می‌گوید که:

«این دیوان فاقد مرتع‌اند و آنان را اهریمن برای ایجاد مرگ فرستاده است و درکوه قاف زندگی می‌کنند.»

در کتاب داتستان دینیک نام دیو دیگری به اسم نی‌آذ (نیاز= niaž) آمده كه دیوان آذ را وا می‌دارد آرزو کنند بی‌فرزند بمانند.

دو کلمه‌ی «آز» و «نیاز» که امروزه در فارسی در معناهای جدیدتری به کار می‌رود، تا سده‌های شش و هفت، معانی اصلی خود را حفظ کرده بود؛ چنان‌که فردوسی گوید:

چنین داد پاسخ که آز و نیاز،

دو دیوند پتیاره و دیوساز!

با توجّه به این که در متون پهلوی، از جمله در کتاب ایاتکار زریران به ترکان ساکن قفقاز و کوه قاف، «دیو» و در متون کهن‌تر «ده‌ای وه» (dəevə) اطلاق می‌شود، می‌توان ادّعا کرد که منظور از «دیوان آذ»، سلحشوران و دلاوران قبیله‌ی «آذ» (až) یکی از کهن‌ترین قبایل ترکان آذربایجان است که روزگاری بر همه‌ی عشایر و قبایل همسایه، از جمله بر «اوز»ها و «ارمن»ها غلبه کردند و دولت عشیرتی خود را «آذر» نامیدند. این کلمه‌ی مرکب، از دو جزء:

1. آذ (az) نام قبیله

2. ار(ər) در معنای دلاور رزمنده

تشکیل یافته است و نامی است که آذان پس از غلبه بر دیگر قبیله‌ها، بدنه‌ی دولت و ملّت خود را، در ماوراء تاریخ چنین نامیدند و رود پهناور سرزمین خود را نیز «ار آذ» (ər az) یا ارس نام دادند که در واقع تلفظ باژگونه‌ای از «آذر» (آذ + ار) است.


«آذر» Azər یک کلمه‌ی اصیل و ناب ترکی و در معنای «دلاور مردم قوم آذ» است و لفظ «آذری» ترکیب کهن از لحاظ ترکی در معنای «منسوب به مردم آذر» به شمار می‌رود.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #2

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,919
امتیاز
8,639
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
محدوده آذربایجان


تنها مطلبی که در پست بالا یادم رفت اشاره کنم پسوندهای "بای" و "جان" در آخر کلمه "آذربایجان" بود.

"بای" یا "بئی" به معنای مرد و "جان" یا "قان" به عنوان پسوند مکان.



در مورد محوده آذربایجان هم بحثای زیادی هست!و باز هم احمد کسروی و پیروان ایشون تحریف تاریخ کردن و گفتند که مناطقی که بالای رود ارس قرار داره اران نام داره و آذربایجان فقط قسمت جنوبی رود ارس رو شامل میشه!

آذربايجان در آستانة حملة اعراب سرزمينهاي بين همدان, زنجان, و دربند (در جمهوري خودمختار داغستان امروزي در شمال جمهوري آذربايجان) را شامل مي شده است, چنانکه در تاريخ بلعمي در مقدمة «خبر گشادن آذربايگان و دربند خزران» حدود آن چنين ترسيم شده است:
«. . . اوّل حد از همدان درگيرند تا به اَبهَر و زنگان بيرون شوند و آخرش به دربند خزران, و بدين ميانه اندر هر چه شهرها است همه را آذربايجان خوانند.».

ابن حوقل که شخصاً در آذربايجان سياحت کرده, در نقشه اي که از درياي خزر به دست داده, اراضي گسترده شده از دربند تا گيلان را زير نام آذربايجان آورده است, همين ادعا را کتيبه اي که مرزبان دولت ساساني در دربند, در سال ۵۳۳ ميلادي (اوايل سلطنت انوشيروان) بر ديوار قلعه آن منطقه حکّ کرده و در سال ۱۹۲۹ ميلادي توسط روسها در دربند کشف گرديده و در آن, مردي به نام «بارزيوس», خود را «مدير کل ماليه آذربايجان, معرفي کرده مي گويد:

«از طرف انوشيروان مأموريت يافتم که در قسمت شمال دربند, قلاعي براي جلوگيري از هجوم قبايل شمالي به آذربايجان بوجود آورم.»
که معلوم مي گردد قسمت جنوبي دربند, آذربايجان به حساب مي آمده است.

ابن فقيه در اواخر قرن سوم هجري, حد آذربايجان را از مرز بردعه تا مرز زنجان دانسته است, وي مي گويد: «بردعه شهر آران و آخر حدود آذربايجان است.».

محمدحسين خلف تبريزي اران را ولايتي از آذربايجان به شمار آورده که گنجه و بردعه از اعمال آن است.

«در يکي از نسخ ترجمة اثر اصطخري, در فصل تحت عنوان «مسافات آذربايجان» از مسافات بين بردع [در جمهوري آذربايجان] تا اردبيل و بالاتر از آن, از بردع تا دربند [در جمهوري خود مختار داغستان] و نيز بردع تا تفليس [در جمهور گرجستان] و بردع تا دبيل [جمهوري ارمنستان امروزي] سخن رفته است.».

«يعقوبي در البلدان خود حدود آذربايجان را از زنجان تا ورثان و آن سوي ارس [شمال ارس] و از آن جمله شهرهاي بيلقان و بردعه [در جنوب رود کُر] را آذربايجان عليا دانسته است.».

حمداله مستوفي مورخ نامي قرن هشتم هجري (۱۲۸۰-۱۳۴۹م) در کتاب نزهـه القلوب مي نويسد:
«بلاد آذربايجان ۹ تومان است, بيست و هفت شهر دارد در بيشتر مناطق اين مملکت هوا سرد و در بعضي مناطق ملايم است, حدودش با ايالات عراق عجم [شهر اراک فعلي و مناطق مرکزي ايران], موغان, گرجستان, ارمن و کردستان پيوسته, طولش از باکو تا خلخال ۹۵ فرسخ, عرضش از بجروان تا سيپان ۵۵ فرسخ ميباشد.».

زين المجالس و آثارالاول نيز عيناً کلمات حمداله مستوفي را نقل کرده و سر حد آذربايجان را از جنوب, عراق عجم, از غرب و جنوب غربي کردستان, و از شمال غربي گرجستان و ارمنستان و از شمال, موغان که احتمالاً موغان شيروان نزديک دربند باشد را تأئيد کرده است.


اینها فقط بخشی از تاریخ نگارانی هستن که محدوده آذربایجان رو ذکر کردند....همه مطالب بالا هم از یکی از کتابهای حسن راشدی باید باشه!
 
آخرین ویرایش:

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

ینی حداقل یک چهارم کشور رو پوشش میداده ؟ :-? یا شایدم بیشتر حتی !
میشه یکم راجب تاریخ تمدنشون هم اطلاعات بدین ؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,919
امتیاز
8,639
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

از لحاظ وسعت که فکر نکنم...چون ایران کشور پهناوریه ولی اکثر مناطق کویری و خشکه..مناطق آذربایجان جز مناطق پر جمعیت و خوش آب و هوای کشوره....

در مورد تمدن آذ ها؟ یا تمدن اقوام اوغوز؟
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

تمدن هر دو !
بعد ترکای الان ایران از اون آذ ها هستن دیگه ؟ بعد خب اگه بگیم اوغوز ها مردمان کلی ترکا بودن ، پس از آذ قدیمی تره مطمئنا نه ؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,919
امتیاز
8,639
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

زبانی که ما حرف میزنیم(ترکی آذربایجانی) جز گروه های زبانی اوغوزهاست.
اوغوزها کلا به بیست و چهار گروه تقسیم بندی میشن که آذها جز هیچکدوم نیستن.

اولین حضور اوغوزها در منطقه ای که الان ایران نام داره به اندکی قبل از اسلام و بطور گسترده به بعد از اسلام برمیگرده.
و اولین امپراطوری و تشکیل حکومت در این مرزهای جغرافیایی توسط اوغوزها فکر کنم سلجوقیان باید باشه!

در منابع اولیه اسلامی اسم این محدوده آذربایجان بوده.یعنی قبل از تشکیل حکومت توسط اوغوزها.
یعنی آذها خیلی قبلتر از اوغوزها به این مناطق اومدن و تشکیل حکومت دادن.

اینکه آذها کی به این مناطق اومدن و کی تشکیل تمدن و حکومت دادن رو من نمیدونم.دنبال این موضوع هم هستم...
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

چه جالب کاملا برعکس گفتم :D
ینی اوغوز ها و آذ ها دو تا قوم کاملا جدان ؟! و یه هو فهمیدن که هم زبانن ؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,919
امتیاز
8,639
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

تورک ها کلا به اقوام زیادی تقسیم میشن.مثلا قزاق ها،قرقیزها،اوزبک ها،اوغوزها و...
که این سه تای اولی واسه خودشون کشور مستقلی هم دارن.

اطلاعات زیادی در مورد آذها ندارم،در همون حد که در پست اول گفته شد میدونم.

آذها قبایل جدا از اوغوزها بودن.
 

ادیبَک

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,380
امتیاز
4,204
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
Lund University
رشته دانشگاه
Law
اینستاگرام
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

من توو یه مقاله ای از نشریه دانشگاه آذربایجان چاپ شده بود خوندم زبان منطقه ی تبریز

و اطرافش قبل از ترک کنونی زبان "تاتی" بوده که الانم آثاری ازش توو ترکی آذری باقی مونده.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,919
امتیاز
8,639
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

به نقل از نیرمـا)΄ :
من توو یه مقاله ای از نشریه دانشگاه آذربایجان چاپ شده بود خوندم زبان منطقه ی تبریز

و اطرافش قبل از ترک کنونی زبان "تاتی" بوده که الانم آثاری ازش توو ترکی آذری باقی مونده.

همون نشریه که دانشجو ها در اعتراض به مقالاتش چند روز تحصن کردن؟ :D


متن کامل مقاله رو بیارین تا به کمک دوستانم خط به خطشو نقد کنیم...
 

ادیبَک

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,380
امتیاز
4,204
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
Lund University
رشته دانشگاه
Law
اینستاگرام
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

به نقل از علیرضا! :
همون نشریه که دانشجو ها در اعتراض به مقالاتش چند روز تحصن کردن؟ :D


متن کامل مقاله رو بیارین تا به کمک دوستانم خط به خطشو نقد کنیم...

خیر نشریه ژیوار این مقاله رو چاپ کرده بود . تحصن دانشجو های ترک زبان مربوط به مقاله ی چاپ شده به نویسندگی یه ترک زبان

در مورد بابک خرم دین بود که توو ویژه نامه جامعه ی اسلامی دانشگاه به چاپ رسیده بود .

تحصن دانشجوهای ترک با اعتراض و تذکر امام جمعه ی تبریز نسبت به ریاست دانشگاه و دانشجوهای معترض به اتمام رسید.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,919
امتیاز
8,639
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : آذ/آذر/آذری/آذربایجان

اصلا نیازی به نقد مقاله نیست.
فکر کنم تمامی شبهات توو این کتاب دکتر صدیق جواب داده شده.

لینک دانلود:
http://www.duzgun.ir/akhbar/pdf/Farziye Zaban-e Azeri.zip



فرمانده سپاه عاشورا هم تهدید کرده بود.
 

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,368
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
حمداله مستوفي مورخ نامي قرن هشتم هجري (۱۲۸۰-۱۳۴۹م) در کتاب نزهـه القلوب مي نويسد:
«بلاد آذربايجان ۹ تومان است, بيست و هفت شهر دارد در بيشتر مناطق اين مملکت هوا سرد و در بعضي مناطق ملايم است, حدودش با ايالات عراق عجم [شهر اراک فعلي و مناطق مرکزي ايران], موغان, گرجستان, ارمن و کردستان پيوسته, طولش از باکو تا خلخال ۹۵ فرسخ, عرضش از بجروان تا سيپان ۵۵ فرسخ ميباشد.».
چرا بقیه‌ش رو که گفته زبان آذربایجان آذری بوده و کلماتش رو مثل تاتی و هرزنی امروز توصیف کرده نیاوردید؟ :-?
نصرفیده براتون؟ :))
 

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
محدوده آذربایجان


تنها مطلبی که در پست بالا یادم رفت اشاره کنم پسوندهای "بای" و "جان" در آخر کلمه "آذربایجان" بود.

"بای" یا "بئی" به معنای مرد و "جان" یا "قان" به عنوان پسوند مکان.



در مورد محوده آذربایجان هم بحثای زیادی هست!و باز هم احمد کسروی و پیروان ایشون تحریف تاریخ کردن و گفتند که مناطقی که بالای رود ارس قرار داره اران نام داره و آذربایجان فقط قسمت جنوبی رود ارس رو شامل میشه!

آذربايجان در آستانة حملة اعراب سرزمينهاي بين همدان, زنجان, و دربند (در جمهوري خودمختار داغستان امروزي در شمال جمهوري آذربايجان) را شامل مي شده است, چنانکه در تاريخ بلعمي در مقدمة «خبر گشادن آذربايگان و دربند خزران» حدود آن چنين ترسيم شده است:
«. . . اوّل حد از همدان درگيرند تا به اَبهَر و زنگان بيرون شوند و آخرش به دربند خزران, و بدين ميانه اندر هر چه شهرها است همه را آذربايجان خوانند.».

ابن حوقل که شخصاً در آذربايجان سياحت کرده, در نقشه اي که از درياي خزر به دست داده, اراضي گسترده شده از دربند تا گيلان را زير نام آذربايجان آورده است, همين ادعا را کتيبه اي که مرزبان دولت ساساني در دربند, در سال ۵۳۳ ميلادي (اوايل سلطنت انوشيروان) بر ديوار قلعه آن منطقه حکّ کرده و در سال ۱۹۲۹ ميلادي توسط روسها در دربند کشف گرديده و در آن, مردي به نام «بارزيوس», خود را «مدير کل ماليه آذربايجان, معرفي کرده مي گويد:

«از طرف انوشيروان مأموريت يافتم که در قسمت شمال دربند, قلاعي براي جلوگيري از هجوم قبايل شمالي به آذربايجان بوجود آورم.»
که معلوم مي گردد قسمت جنوبي دربند, آذربايجان به حساب مي آمده است.

ابن فقيه در اواخر قرن سوم هجري, حد آذربايجان را از مرز بردعه تا مرز زنجان دانسته است, وي مي گويد: «بردعه شهر آران و آخر حدود آذربايجان است.».

محمدحسين خلف تبريزي اران را ولايتي از آذربايجان به شمار آورده که گنجه و بردعه از اعمال آن است.

«در يکي از نسخ ترجمة اثر اصطخري, در فصل تحت عنوان «مسافات آذربايجان» از مسافات بين بردع [در جمهوري آذربايجان] تا اردبيل و بالاتر از آن, از بردع تا دربند [در جمهوري خود مختار داغستان] و نيز بردع تا تفليس [در جمهور گرجستان] و بردع تا دبيل [جمهوري ارمنستان امروزي] سخن رفته است.».

«يعقوبي در البلدان خود حدود آذربايجان را از زنجان تا ورثان و آن سوي ارس [شمال ارس] و از آن جمله شهرهاي بيلقان و بردعه [در جنوب رود کُر] را آذربايجان عليا دانسته است.».

حمداله مستوفي مورخ نامي قرن هشتم هجري (۱۲۸۰-۱۳۴۹م) در کتاب نزهـه القلوب مي نويسد:
«بلاد آذربايجان ۹ تومان است, بيست و هفت شهر دارد در بيشتر مناطق اين مملکت هوا سرد و در بعضي مناطق ملايم است, حدودش با ايالات عراق عجم [شهر اراک فعلي و مناطق مرکزي ايران], موغان, گرجستان, ارمن و کردستان پيوسته, طولش از باکو تا خلخال ۹۵ فرسخ, عرضش از بجروان تا سيپان ۵۵ فرسخ ميباشد.».

زين المجالس و آثارالاول نيز عيناً کلمات حمداله مستوفي را نقل کرده و سر حد آذربايجان را از جنوب, عراق عجم, از غرب و جنوب غربي کردستان, و از شمال غربي گرجستان و ارمنستان و از شمال, موغان که احتمالاً موغان شيروان نزديک دربند باشد را تأئيد کرده است.


اینها فقط بخشی از تاریخ نگارانی هستن که محدوده آذربایجان رو ذکر کردند....همه مطالب بالا هم از یکی از کتابهای حسن راشدی باید باشه!
با این مقاله ای که شما اینجا نوشتی پس کل ایران زیرمجموعه آذربایجان بوده!!!!که اینطور.....
کسروی تحریف کرده شما و مقالتون راست میگین؟؟؟؟؟که گیلانم جزو اذربایجان بوده؟چرا هیچ جای تاریخ گیلان ما همچین چیزی نداریم؟و نوشته نشده؟
 
آخرین ویرایش:

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,368
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
@Elman
حیران . [ ح َ ] (ع ص ) مرد سرگشته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فرومانده . (آنندراج ). ج ، حَیاری ̍، حُیاری ̍. (منتهی الارب ). مؤنث آن حَیری ̍ است . (اقرب الموارد)

این واژه عربی که ترکی‌ش کردید نمی‌تونه نام جایگاه باشه

هَیران به زبان تالشی (ساکنان حقیقی منطقه) یعنی محلی که مه گرفته باشه

ضمن اینکه شما رو به خدای بزرگ میسپارم، امیدوارم کمی مطالعه کنید
 

Elman

ترکم
ارسال‌ها
16
امتیاز
16
نام مرکز سمپاد
سمپاد ناحیه 4 شهید مدنی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1403
دانشگاه
هر جا خدا انداختمون همونجا چادر میزنیم.
چند سال قبل یک زبانشناس در یکی از دانشگاه های فرانسه زبانهای مختلف را مقایسه کرد و در آخر زبانها را از نظر دقت و کامل بودن رتبه بندی کرد.
جالب بود که رتبه اول در بلاغت، فصاحت، کامل بودن و نداشتن ابهام در بین زبانها برای زبان عربی بود.
(کاری نداریم که در دنیای امروز علی الخصوص بین ما ایرانیان و اعراب رابطه خوبی وجود ندارد که بدلیل عملکرد بد اعراب می‌باشد.)
ولی واقعا عربی زبانی کامل و بدون ابهام است.

همچنین این استاد زبانشناسی گفته بود در مقایسه با زبان عربی نمی‌توان زبانی را پیدا کرد که رتبه دوم را کسب کند و بعد از زبان عربی که رتبه اول بود، رتبه سوم را به زبان فرانسه داد.
زبان ترکی رتبه 4 و زبان انگلیسی رتبه ۶ و زبان فارسی از نظر کامل بودن و ابهام در متون رتبه ٩ را کسب کرد.

برای توضیح بیشتر، تو اینترنت سرچ کنید. (البته انگلیسی سرچ کنید)
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
فرهنگ قومی تالشا رو در منطقه هیران و آذربایجان از بین میبره

اونجا فرهنگشون نسبی یعنی در گذر زمان هم فرهنگ ترکی رو در خود گرفته وهم فرهنگ گیلانی رو

ریشه اختلافات موجود را نه در زمان فعلی و در زمین حیران که باید در تاریخ معاصر منطقه و در بعد ملی جستجو کرد. فراموش نکنیم که شهرستان آستارا از پدید آمدن نخستین تقسیمات کشوری، جزئی از آذربایجان بوده تا اینکه در سال ۱۳۳۷ صرفاً با در نظر گرفتن مصالح مردم آستارا نظیر مسافت طولانی آستارا تا تبریز، نبود زیرساخت‌های لازم در منطقه و کیفیت نامناسب جاده حیران از استان آذربایجان‌شرقی (وقت) جدا و به گیلان ملحق شد

43252_994-e1522149675860.jpg
 
آخرین ویرایش:
بالا