دیالوگ‌های واقعی

[دوزیست]

[جلسه ی امتحان ، دانشکده ی روان شناسیِ علامه طباطبایی]

+شما مراقبید ؟
_ نه من مواظبم
+انفجار جمعیت

 

[Mindy]

بابا: یاسین من بازیاتو از گوشیم حذف کردم ک بازی نکنی دیگه دیدی؟
یاسین: آره منم تلگرامتو حذف کردم دیدی؟


یاسین ۴ سالشه...

 

[قاصدک آبی]

اون تبلیغی رو که میگه: سیگار کشیدن والدین به بچه ها آسیب میزند، نشون میده،
مامانم : یعنی اگه من سیگار بکشم تو هم آسیب میبینی ؟
من : نه ، این لوس بازیا چیه ...؟ دو تا بگیر باهم بکشیم ..

 

[پهلوی]

دبیر عربی (با لهجه غلیظ عراقی): بچه‌ها اینو جدی میگم من هر وقت پرتقالو با پوست میخورم یه حس خوشایند عجیبی بهم دست میده
- خب آقا پوست پرتقال الکل داره
...

 

[afsoon.s]

+افسون من دارم میرم خونه خاله ت، غذا رو گرم کن،شیر گاز و اینا رو هم چک کن
-باشه،شاید برم حموم
+نههههه،تنهایی نری حموم!!!
-باشه یکی رو باخودم میبرم
+
-آخه یه حرفایی میزنی تو هم
(منظورش این بود بذار من بیام بعد برو )

 

[mitokondry]

-به هیچ مردی اعتماد نکن حتی برادرت
+چرا از مردها متنفری؟
-من از هیشکی متنفر نیستم
+می خوای بگی عاشق چشم و ابروشونی؟!
-من فقط میگم دگ مردی وجود نداره

 

[قاصدک آبی]

دوستم : چرا موهاتو کوتاه نمی کنی ؟
من : چون که داییم قصد ازدواج داره

خب فک کنم من موهام قد راپونزل میشه ولی خبری نمیشه

مامانم : چرا تو فکر رفتی ؟... فردا امتحان داریا ..
من : خوب مامان امتحان تفکر داریم منم دارم تفکر می کنم دیگه
یعنی یجوری قانع شد که تا شب کاری به کارم نداشت

 

[Radikal]

+عب نداره بازم شکر خدا....
-من اگه با این شرایط بگم شکر خدا، که خود خدا هم خندش میگیره.

 

[no_one]

_باز تو قیافه ت رو این شکلی کردی
من: چجوریه مگه؟
_آدم یا ناراحت میشه یا خوشحال میشه،مات و مبهوت نمیشه که.
من:خب نمی دونم چی بگم

 

["Mehrab"]

بعضی مواقع فکر میکنم اونقدر دارم برای زندگی میجنگم که وقتی برای زندگی کردن ندارم...

 

[Mindy]

دبیر: چرا این جوري نگاه میکنی؟
من :چجوری؟
دبیر: ی جوری ک نه میفهمم درسو فهمیدی یا نفهمیدی یا این ک الان این جوري نگاهم میکنی ک خفه شم یا درسو ادامه بدم
من: راحت باشین 

 

[***Paradise]

من و دبیر پرورشی امسالمون که همش گیریم به هم
من _
دبیر پرورشی +
( چند دفعه ازش انتقاد کردم حالا مثال میخواست بگه اینقدر منو ضایع نکن وقتی تو سالن دیدم :)
+ خانوم شما یه چند لحظه تشریف بیارید :-l
_ منننن؟؟؟؟
+ بله
...
+ خب دخترم اسمت چیه ؟
_ پردیس
+ آهان خب پردیس خانوم ، شما تک فرزندی ؟
_ نع
+ آهان پس بچه بزرگی ؟
_ نع
+ خب پس حتما یه خواهر بزرگتر داری؟
_ نع
+ خب ببین دخترم من به نظرم شما خیلی دختر خوبی هستی یعنی اخلاق و رفتار اتو که میبینم به نظرم خیلی دختر خوب و عاقلی هستی ... ( ولی )
_ نع
( چقدم روانشناسانه حدس میزد)

 

[ای فر]

داییم: چه خبر چطور میخونی؟؟
_: میخونم دیگه خوب نه ولی .‌‌‌...
+بخون حداقل فرهنگیان قبول شی
_ برو بابا دایی فرهنگیان چیه :/
+ بچه تو ببین اصن با این وضع درس خوندنت فرهنگیان رات میدن یا نه ..
_

 

[h.r]

من=+
یکی از دوستان=-
-حسام میدونی چی از صد تا فحش بدتره؟
+نه!
-صد و یه دونه فحش.
من=..........؟؟؟؟
و باز هم من=.....
ما داریم به کجا میریم؟ به کجا چنین شتابان؟؟

 

[alireza85]

من=+
یکی از دوستان=-
-حسام میدونی چی از صد تا فحش بدتره؟
+نه!
-صد و یه دونه فحش.
من=..........؟؟؟؟
و باز هم من=.....
ما داریم به کجا میریم؟ به کجا چنین شتابان؟؟

این من نبودم که

 

[فاطیما]

-فولانی پست گذاشته و اعتراف کرده تقلب کردم سر امتحان عربی!
+چو تخته پاره بر موج..ب** ب** ب** من

@hanita.ard

 

[Mindy]

- چته
+چتم
-____-

 

[Reyhuneeeh]

دبیر شیمی مون:بچه ها اگه گفتین به سدیم و کلر که با هم ترکیب شدن چی میگیم؟
ما: بیوند یونی؟جاذبه الکتروستاتیک؟....؟؟؟
دبیر شیمی مون: نخیییر بهشون میگیم بیوندتان مبارک
ما:

 

[Radikal]

+ تصمیم گرفتم عاشق بشم!
~ ‌‌‌‌‌[ با تعجب نگاهش میکنم]
+نمیدونم عاشق کی، ولی خب تصمیمش رو گرفتم!

 

[بی رمق]

+ شروع میکنم ولی دوباره ول میکنم

- اون چیزی که روش کبریت میکشی باروت تو نیست

+ خب پس هنوز باروت‌م رو پیدا نکردم