خاطرات محرم

[shnava]

خب محرم اومد و با خودش شور و حال و حس های مختلفی آورد
محرم امسال مسلما اتفاقای زیادی میفته
شاید یک حاجت برآورده بشه
شاید یک حال خوب و یک اشک ناب نصیب بعضیا بشه
و قطعا خاطرات زیادی زنده میشه و رویداد های این روزها به خاطره تبدیل میشن

برامون بنویسید از خاطراتتون

 

[فاطیما]

محرم امسال...
از لحاظ معنوی برای خودم خیلی خوب بود...کلا همیشه موقع محرم متحول میشم...خیلی دوست دارم محرم رو

ولی از دسته هاش بخوام بگم...که خیلی ها...فقط برای مخ زدن اومده بودن...و این خیلی تاسف بر انگیز بود....

 

[RREEZZAA]

پاسخ : خاطرات محرم

فقط یه جمله دارم که بگم :
بزرگ ترین اشتباهم این بود که امسال برا ماه محرم نرفتم مسجد خودمون!!!
دلیلش هم یه کلمه است :
شرک

آي گفتييي...

 

[RREEZZAA]

سه ساله ماه محرم نمیرم دسته های عذاداری

آقا دوره خب
قبلا شیر موزی شکلات داغی چیزی میدادن الان فوق فوقش یه تیتاپ بدن /:
ولی یه نکته: بهتر نیست به جای سینه زدن بریم حماسه حسینی مطهری رو بخونیم؟ برنامه من شاید این باشه /:
پ.ن: پایینی، منم همچین دوستایی دارم البته

نه!
بلكه بهتره با همون همتي كه ميريم عزاداري، باهمون همت هم اينجور كتاباىو مطالعه كنيم
مكتب بدون شور و احساس باقي نميمونه
شعور در كنار شور...

 

[hanita.ard]

محرم امسال؟؟؟؟
خانواده رو نمیدونم
ولی من همش خونه بودم

 

[arvin.a]

اولا یه انتقاد
ان تاپیک و تاپیک روز اول مدرسه بنظرم دلیلی نداره پین شن
یه سرس تاپیک خاطره نویسی معمولین ...

خب محرم
شاید قدیمی ترین خاطره بولدم از محرم برگرده به زمانی که حتی مدرسه نمیرفتم
یادم روز عاشورا از جلو خونمون یه دسته زنجیرزنی خیلی سنگین که برا بروجردی ها بود رو میشد
منم یه زنجیر کوچیک برمیداشتم میرفتم ته صف زنجیر میزدم
داشتم کارمو میکردم یهو دیدم چندنفر دارن به زور یه گاو رو میزنن زمین تا سرشو ببرن
بنظرم خیلی جذاب اومد
واستادم تا نگاه کنم یهو دیدم که گم شدم و کسی از اعضا خونواده رو نمیتونم پیدا کنم
خیلی ترسیده بودم
کم کم داشت گریم میگرفت که یکی از همسایه هامون پیدام‌کرد منو رسوند خونه

 

[kh.farhadi]

تو کوچه ما تعزیه برگزار میشه. مام سعادت داشته باشیم کمک می کنیم به مراسما. امسال از نظر مالی به مشکل خورده بودیم ولی به کمک اهالی محل برگزارش میکنیم باز. محرم تمامش برکته 3>