• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

  • شروع کننده موضوع کاربر حذف شده 8031
  • تاریخ شروع

rdahl_kn

دایان
ارسال‌ها
164
امتیاز
928
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
شیراز
دانشگاه
University of Calgary
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نقل از پارادوکس :
نه اینطورنمیشه گفت.ببینید اون زن ترسیده بوده و ی واکنش طبیعی بوده ک برای فیصله ی قضیه نمیخواسته کار به پلیس و غیره بکشه و از طرف دیگه شوهرش رضایت نداده چون بهرحال اون اتفاق برای زنش که روش حساسیت داره اتفاق اقتاده و دیدیم ک اون فرد رو پیدا کرد ب نحوی هم انتقامو گرفت ولی انتقام الزاما پای پلیس رو وسط کشیدن نیست که
نه من نمی‌گم پای پلیس رو حتما باید وسط کشید. (گرچه باید. آدما باید یاد بگیرن از غرایز حیوانیشون بالاتر بیان. ینی چی که «وسوسه شدم.» آخه؟ پیرمرده یه طوری برخورد کرد انگار رفته بدون اجازه سر یخچال بستنی خورده! چنین مسئله‌ای is not to be taken lightly.
اما دتس نات مای پوینت. پوینت من اینه که چیزی که توی فیلم به تصویر کشیده شده بود، نرمال نبود.
 

Bahar_R

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,032
امتیاز
7,673
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مواد و متالورژی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

خب به نظر منم وقتی داشتم فیلم رو می‌دیدم دلسوزی برای پیرمرده از جانب رعنا خلاف منطق بود و طوری نشون داده می‌شد که آدم دلسوزی برداشت می‌کرد اما اینکه نخواد انتقام بگیره به نحو دیگه‌ای می‌تونه توجیه بشه. بعضی وقتا وقتی یه اتفاق وحشتناک برای یه نفر می‌افته واکنشش این نیست که ته و توی قضیه رو در بیاره و بیشتر توش فرو بره و بره اون آدم رو پیدا کنه، بلکه واکنش ممکنه این باشه که بخواد ازش به هر نحوی فرار کنه و دور بشه. یعنی دلش نخواد در موردش با کسی صحبت کنه (البته در این مورد شرم و اینا مطرحه) و هم بخواد اون آدم سریع تر از جلوی چشمش بره و از زندگیش خارج بشه و نبینتش نه اینکه براش دادگاه خودگردان تشکیل بده. به نظرم اگر این واکنش رو نشون می‌داد با منطق سازگار تر بود.
بعد از اون‌طرف وقتی یه نفر واقعا یکی رو دوست داره و بهش اهمیت می‌ده از آزار دیدن اون عصبانی می‌شه ولی در عین حال چون اون شوک و وحشت بهش حاکم نیست اون حس فرار رو نداره و می‌خواد حق کسی که دوست داره رو بگیره و اون آدم آزاردهنده تاوان پس بده نه اینکه صرفا زودتر ازش دور بشه.
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,320
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

اينكه رعنا نخواست بره پيش پليس رو درك ميكنم و بهش حق ميدم

ولي اينكه نذاشت حتي خانواده ي طرف بفهمن برام خيلي غير طبيعي بود

اگه مثلا ميخواستن اعدامش كنن يا بكشنش شايد خود منم بودم نميذاشتم

ولي اينكه شوهر خودشو تهديد ميكنه "اگه اينكارو بكني ديگه كاري باهات ندارم" واقعا عجيبه!

در هر صورت حق اون خانواده هم بود كه بفهمن


در كل اين جور دلسوزي و ترحم كه حتي نذاره خانواده طرف بفهمن فك نكنم در واقعيت ممكن باشه

اونم از طرف كسي كه انقدر اين اتفاق براش سنگين بود كه نميتونست حتي تو خونه تنها باشه


+ولي بازم ميگم ارزش داره كه ببينين!
 

mah sa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
452
امتیاز
1,624
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نقل از G.MM :
اينكه رعنا نخواست بره پيش پليس رو درك ميكنم و بهش حق ميدم

ولي اينكه نذاشت حتي خانواده ي طرف بفهمن برام خيلي غير طبيعي بود

اگه مثلا ميخواستن اعدامش كنن يا بكشنش شايد خود منم بودم نميذاشتم

ولي اينكه شوهر خودشو تهديد ميكنه "اگه اينكارو بكني ديگه كاري باهات ندارم" واقعا عجيبه!

در هر صورت حق اون خانواده هم بود كه بفهمن


در كل اين جور دلسوزي و ترحم كه حتي نذاره خانواده طرف بفهمن فك نكنم در واقعيت ممكن باشه

اونم از طرف كسي كه انقدر اين اتفاق براش سنگين بود كه نميتونست حتي تو خونه تنها باشه


+ولي بازم ميگم ارزش داره كه ببينين!
اتفاقا به نظر من با این کار مخواست گذشت رو تصویر بکشه . خیلی,اتفاق بدی واس رعنا افتاد اما تونست از همه اینا بگذره ک عروسیه دختر اون مرده سر بگیره, اون زنه نظرش راجبه شوهرش عوض نشه
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,320
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نقل از mahsa94 :
اتفاقا به نظر من با این کار مخواست گذشت رو تصویر بکشه . خیلی,اتفاق بدی واس رعنا افتاد اما تونست از همه اینا بگذره ک عروسیه دختر اون مرده سر بگیره, اون زنه نظرش راجبه شوهرش عوض نشه

و دقيقا همين تونستن برام غير طبيعي هست

ببين رفتاراي تجاوز طوري خيلي سنگينه براي يك زن يا دختر و هميشه آزارش ميده

و طبيعي ترين چيز اينه كه دنبال انتقام باشه

بازم ميگم اگه ميخواستن اعدامش كنن يا فلان آره بخشيدن معنا داشت

ولي اينكه نذاشت خانوادش بفهمن حتي و بخاطر كسي كه آزارش داده شوهر خودشو تهديد كرد ، اونم كسي كه اين همه ترسيده بود و حتي نگاه يك تماشاچي تا اون حد آزارش داد

من با اين نميتونم ارتباط بر قرار كنم
 

mah sa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
452
امتیاز
1,624
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نقل از G.MM :
و دقيقا همين تونستن برام غير طبيعي هست

ببين رفتاراي تجاوز طوري خيلي سنگينه براي يك زن يا دختر و هميشه آزارش ميده

و طبيعي ترين چيز اينه كه دنبال انتقام باشه

بازم ميگم اگه ميخواستن اعدامش كنن يا فلان آره بخشيدن معنا داشت

ولي اينكه نذاشت خانوادش بفهمن حتي و بخاطر كسي كه آزارش داده شوهر خودشو تهديد كرد ، اونم كسي كه اين همه ترسيده بود و حتي نگاه يك تماشاچي تا اون حد آزارش داد

من با اين نميتونم ارتباط بر قرار كنم
نگاه اول ک این مرده تجاوز نکرد بعدشم هیچ دادگاهی اینو مقصر نمیکرد چون خودش در رو باز کرد, حتی ی جا فیلم خود رعنا هم اینو گفت, کلا خیلی جالب به چالش کشید همه رو با رفتار رعنا
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,320
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نقل از mahsa94 :
نگاه اول ک این مرده تجاوز نکرد بعدشم هیچ دادگاهی اینو مقصر نمیکرد چون خودش در رو باز کرد, حتی ی جا فیلم خود رعنا هم اینو گفت, کلا خیلی جالب به چالش کشید همه رو با رفتار رعنا

نگفتم تجاوز

گفتم "رفتار تجاوز طوري"

درسته خود رعنا درو باز كرد ولي اين اتفاق اونجوري كه فيلم نشون داد خيلي تاثير عميق و بدي روش گذاشته بود

و رفتار آخرش با اين تاثيري كه فيلم سعي داشت نشون بده رو رعنا گذاشته شده خيلي در تناقض بود
 
  • شروع کننده موضوع
  • #28

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

خب ما فقیر، بیچاره‌ها باید صبر کنیم تا سه‌شنبه‌ای بشه تا بعد بتونیم فیلم رو نگاه کنیم. فیلم رو رفتم نگاه کردم بالاخره. :-"
فیلم بدی بود حقیقتا. حالا اینکه بدی فیلم چی بود و اینا بعدا میام سراغ‌ش ولی یکم حرف بزنم راجع نظر بچه‌ها.
«گرچه باید. آدما باید یاد بگیرن از غرایز حیوانیشون بالاتر بیان.» خیلی بده این عقیده! شما سینما نمی‌روید که عقاید خودتون و حالا عقائد برتر- احتمالا از دید خودتون برتر- رو ببینید. این سینماگره که با داستان‌ش شما رو پیش می‌بره و شما موظف‌ هستید که باش پیش برید. واگر این دیدگاه درست باشه، خب طبیعتا ما نباید هیچ بدمنی توی هیچ داستانی ببینیم دیگه. امّا به طور خاص روی پیرمرده و واژه «وسوسه»! باو آخه چقدر انتخاب بازیگر و سن بده. من که به شخصص نتونستم باور کنم این مرد وسوسه، اونم با این سن! و اصلا از کجا معلوم وسوسه شده بود. شاید داشت دروغ می‌گفت. این رو داشته باشید؛ من سر این حرف خواهم زد. که همه مشکلات فیلم از یکجا نشات می‌گیره.
یکی دیگه هم اینکه دلسوزی ترانه علیدوستی برای پیرمرده که تقریبا همه‌تون گفتید. راست‌ش درک‌تون نمی‌کنم. خب فضا جوری رغم خورده بود که اینجوری بشه. یعنی قبل ورود به ساختمون قبلی‌شون و مواجه با پیرمرده که داشت از دست‌ش و خیال‌ش فرار می‌کرد. ولی وقتی اومد تو خونه و اوضاع پیرمرد رو دید که به چه وضعی افتاده، دل‌ش سوخت. منطقی‌ه. ولی بازم اینجا یه مشکلی وجود داره که پیرمرده تجاوز کرد یا فقط دست تو موهای ترانه علیدوستی فرو برد؟ که فیلم جواب این رو نمیده. اگه تجاوز بود شاید شاید میشد بگیم دلسوزی منطقی نبود ولی اگه یه دست توی مو کردن‌ه که بخشیدن منطقی‌ه حتما.
یه گزاره دیگه که گفتید که چرا شهاب حسینی پیگیرتر بود نسبت به ترانه علیدوستی. این رو اگه کسی بگه من حس می‌کنم نه تنها توی ایران زندگی نکرده بلکه یه صفحه روزنامه‌ی حوادث هم نخونده. خب این معمول‌ه که توی ایران با یه بافت سنتی و مذهبی زنان کمتر پیگیر میشن و سعی می‌کنن آبروی خودشون رو حفظ کنند. باور کنید خیلی شنیدم و خوندم که دختره بش تجاوز شده و نرفته بگه. ترس از آبرو و داشتن حیا - که حتما الکی‌ه و بیخوده ولی خب هست. و شهاب حسینی هم ایضا برای اینکه آبروش رفته بود؛ مرد همسایه زن‌ش رو لخت توی حموم دیده بود. همکاراش قضیه رو فهمیده بودن. یه جورایی انتقام شخصی می‌خواست بگیره شهاب حسینی؛ انتقامی نبود که به خاطر ظلم رفته بر همسرش باشه. و اثبات بارز این حرف اونجاست که تو اون خونه قبلی‌شون ترانه میگه بابا بیخیال ول کن و در نهایت هم از خونه میزنه بیرون ولی باز شهاب حسینی ول کن نبود و در پی انتقام بود.
مرگ فروشنده آتور میلر، جاش از شکسپیر هم تئاتر اجرا می‌کردن هیچ عیبی توی فیلم نداشت. نه تنها فیلم روایت موازی نداره. بلکه کوچکترین خدمتی این مرگ فروشنده آتور میلر نمی‌کنه.

امّا اشکال اصلی فیلم. فیلم رو هر کسی دیده و فیلم‌بین هم بوده، گفته که این اثر فرهادی هیچکاکی هست. ولی فرهادی کجا و ارباب هیچکاک کجا؟! خب همه می‌دونیم هیچکاک استاد تعلیق بوده. حالا طبق تعریف خیلی از کتاب‌های سینمایی من جمله هنر سینما تعریف تعلیق این‌ه:« به عقب انداختن نتیجه عملی.» حالا این فیلم قرار بود تعلیق‌ش کجا باشه؟ صحنه ارتکاب جنایت. چقدر احمقانه است. ما چیزی از این صحنه ندیدم که حالا بخواد نتیجه‌ش برای حس انتظار بیاره و پشت اون تعلیق. چرا وقتی که فیلم روایت خطی داره، یهو این صحنه رو به ما نشون نمیده آخه؟ این کار فرهادی توی تمام فیلم‌هاش هست و صرف این فیلم نیست. این سبک نیست دوستان، این عین حماقت‌ه. این تعلیق روی هیچی هست. تعلیق مختص انسان‌هاست و نه رویداد و پدیده‌ها این خیلی اشتباه‌ه که اتفاقات یه فیلم از شخصیت‌های یه فیلم مهم‌تر باشند. حالا این قابل بحث‌ه و کل سینمای فرهادی اینجوری میشه برد زیر سوال.
امّا مشکلات اینکه این صحنه یهو کات میشه چی هست؟ ما هیچ وقت متوجه حس آدم‌ها نمی‌شویم. ما با شنیدن - که حالا فیلم داده شنیداری هم به ما نمی‌ده- نمی‌ترسیم. اگر ما صحنه قتل رو دیده بودیم. می‌فهمیدم و خیلی بهتر حس می‌کردیم که که چه فاجعه‌ای رخ داده. اصلا فاجعه رخ داده بود؟ تجاوز بود یا یه سوتفاهم؟ جواب این سوال مهمه، خیلی هم مهمه ولی نفهمیدم جواب سوال رو.
ببینید من خیلی ارفاق کردم به فیلم‌ها. فیلم ابدا کاگردانی نداره؛ میزانسن نداره، دوربین گیج‌ه، بازی‌ها خوب نیست، تدوین معنایی نداره. فیلم پر از قسمت‌های زائده. و بعضی جاها علاوه بر زائد بودن حال بهم زن! آقا معلم می‌شینه بغل خانوم تو تاکسی و بعدش اون شعار فمینیستی:«لابد قبلا یه مردی باش این کار رو کرده!» اصلا این آقا معلم توی این مدرسه بودن‌ش رو حذف کنیم. چی میشه؟ مینا ساداتی تو فیلم چیکاره است؟ اصلا کل اون تئاتر ها واسه چیه؟ مرگ فروشنده میلر نبود، هملت بود. اتفاقی می‌افتاد؟ فیلم حقیقتا حال بهم زنی بود.


راستی، فیلم‌های امسال تموم شد. کدوم فیلم رو فیلم سال انتخاب می‌کنید؟ :-" البته یه خشکسالی و دروغ مونده که تئاترش، تائتر خیلی خوبی بود ولی بش امید ندارم؛ چون توش گلزار بازی کرده. :|
من نظرم روی بارکده. :-"

دایان: اگه اینجا رو دیدی، این پاراگراف آخر رو یه تاپیک بزن براش. مرسی. :-"
 

:-|

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
471
امتیاز
8,069
نام مرکز سمپاد
frz1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

بنظرم برید ببینید فیلمو.
قشنگ بود.ولی خب انتظار دیدن پدیده ای مثل جدایی نادر از سیمین را نداشته باشین...

×بیشتر فکر میکنم فیلمش نمادین بود و روی شخصیت مرده مانور میداد...برای اینکه یک نفر بخواد محبوبیت و آبرومندی اجتماعی داشته باشی نیازه که درخیلی از مواقع خودش نباشه این یعنی فروشنده...انگار داره میفروشه واقعیتشو...با افتادن این اتفاق عماد بیشتر فکر میکرد آبروش لکه دار شده و میخواست دست و پا بزنه برای اینکه به همان شکل هم برای کسی که مقصر میدونه آبروشو ببره...عماد اواخر فیلم خودش شده بود...ابایی نداشت از کاری ک میکرد .این یعنی مرگ فروشنده
 

Lorca

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,015
امتیاز
6,844
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
زیست‌شناسی سلولی و مولکولی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

Spoiler Alert

فیلم‌های فرهادی فیلم‌های چند بار دیدن هستن؛ امّا با این که هنوز برای بار دوّم فیلم رو ندیدم، نظرم رو راجع بهش می‌نویسم.

سبک فرهادی با سبک هیچکاک فرق داره؛ ولی اثرپذیری‌ش از هیچکاک [مثل بی‌شمار کارگردان دیگه] بدیهیه. فرهادی دراماهایی از مسائل خانگی و جمع‌های صمیمی می‌سازه که در هر چیزی که نشون مخاطب می‌دن به نظر میانه‌رو میان؛ رئال، گذرا، مشخّص. امّا با وجود این واقعیت، در تمام آثارش، از درباره‌ی الی تا فروشنده، بیننده طلسم می‌شه و ناگهان خودش رو توی یک موقعیت سرشار از تعلیق و استرس پیدا می‌کنه. هنر فرهادی در حرکت دادن نخ‌های ظریف متصّل به کاراکترهاست که پسِ صحنه، زیر حرکات چهره، پشتِ دیالوگ‌ها و کلّاً مخفیانه رخ می‌دن؛ در قلب و مغز کاراکترها. و اینجاست که مخاطب در نوع بی‌نظیری از تعلیق گیر می‌افته؛ تعلیقی که بر پاشنه‌ی این سؤلِ دائمی می‌چرخه که در قلب و مغز کاراکترها داره چی می‌گذره.

واکنش رعنا به اتّفاقی که براش می‌افته [nb]به شخصه معتقدم شکّی باقی نمی‌مونه که تجاوز رخ داده[/nb] آمیخته با ترس و هیستریای پنهانه. می‌خواد تنها باشه، امّا نمی‌خواد عماد از آپارتمان بره بیرون. تناقضات رفتاری رعنا و این «خوب نشدن»، راه فراموش کردن واقعه رو می‌بنده و اعصاب عماد رو به هم می‌ریزه. جستجوی عماد برای کسی که این بلا رو سر زندگی‌ش آورده هیجان‌انگیز و آمیخته به تعلیق نیست؛ امّا این عمدیه. فیلم مدام بهتر می‌شه و در یک‌چهارم آخرش حقیقتاً شاهکار می‌شه. عماد نسبتاً تصادفی فرد خاطی رو پیدا می‌کنه و فرد خاطی کسی نیست که مخاطب خیال می‌کنه. امّا هدف فیلم نشون دادن این که متجاوز نهایتاً چه کسیه نیست؛ هدف فیلم پرسیدن این سؤاله که وقتی عماد متجاوز رو پیدا می‌کنه، باید چیکار کنه؟ فلسفه‌ی انتقام‌گیری خیلی وقت‌ها ساده نیست. عماد می‌خواد فردی رو که این بلا رو به سر رعنا آورده مجازات کنه[nb]در یک یادداشتِ جانبیِ نه‌چندان‌جانبی باید به این توجّه کنیم که عماد به دلایل مختلف (از مسئله‌ی اخلاق که به نظر من بدیهی میاد و نفسِ «زشت بودن» انتقام‌گیری [صحنه‌ای رو به خاطر بیارید که رعنا فقط به عماد نگاه می‌کنه و موقعیت رو توصیف می‌کنه: تو داری ازش انتقام می‌گیری] تا پیچیده‌ بودن زندگی و وضعیت فرد متجاوز که یک معمّای اخلاقی به شدّت پیچیده ایجاد می‌کنه) مدام نظرش و تصمیمش عوض می‌شه و یکی از دلایلی که باعث شاهکار بودن بازی شهاب حسینی می‌شه، نشون دادن این کشمکش ذهنی به بهترین وجهه. [/nb]، امّا مشکل اصلی عماد، از دست دادن رعناست. رعنا افسرده و سرد شده. این چیزیه که عماد رو عصبانی می‌کنه. این چیزیه که باعث می‌شه عماد بخواد انتقام بگیره. در سکانس‌های پایانی فیلم، احساس می‌کردم عماد درون خودش با رعنا درگیره و نه با فرد متجاوز.

فهمیدن موازی بودن مرگ فروشندهی آرتور میلر با زندگی عماد و رعنا [عماد نقش ویلی لومان و رعنا نقش همسرش لیندا رو در تئاتر بازی می‌کنن] زمان‌بره و این هم به نظرم عمدی میاد. عماد و ویلی انسان‌های شریفی هستن که نهایتاً در پس هیچ‌کدوم از انتخاب‌هاشون، قادر به مواظبت از عزیزترین انسان‌های زندگی‌شون نیستن. لومان با صدای بلند خودش رو عنوان یک «مرد» زیر سؤال می‌بره چرا که نمی‌تونه خواسته‌های همسرش و خانواده‌ش رو در زندگی برآورده کنه، و عماد به وضوح با جایگاه خودش به عنوان یک «مرد» درگیره چرا که نتونسته از همسرش در برابر آسیب و حتّی تبعات آسیب مواظبت کنه. در صحنه‌ی آخر تقریباً «آسیمیله» شدن رعنا و عماد رو در لیندا و ویلی می‌بینیم؛ با گریم آهسته و تمرکز روی چهره‌ها، به سبک فرهادی.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #31

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

آقا من یه نقد مفصل نوشتم. که مواضع‌م همون مواضع بالا هست تقریبا امّا اون حالت اغراق‌امیز بالایی رو دیگه نداره. بهتر شده به نظرم. اینجا رو بخونید.

اینکه سینمای فرهادی برای چند بار دیدن هست رو تا حدی قبول دارم. ولی خب این ضعف هست نه نشان قوت یه فیلم. فیلم‌های فرهادی غالبا معماهایی هست که یه مقدار غیر واقعی نشون میدن. نمی‌دونم چجوری بگم ولی همیشه این حس رو داشتم که هر لحظه از فیلم، من صرفا داشتم فیلم می‌دیدم نه اینکه با اون شخصیت‌ها فیلم زندگی کنم. حالا زیاد مهم نیست.

طبیعی هست که سبک فرهادی -که من به شدت مخالف این‌م که فرهادی سبک داره؛ سبک وقتی ایجاد میشه که فرم خوبی باشه- با سبک هیچکاک فرق داشته باشه و کسی هم منکر این نیست. هر چند که فرهادی و چه هر کس دیگه‌ای حتی بتونن ادای هیچکاک رو هم در بیارن فیلم بدی یقینا نخواهند ساخت. حالا من که اساس معتقدم فرهادی اصلا تعلیق بلد نیست و حالا چرا و ایناش رو من توی نقدم که توی فیلم‌شناسی گذاشتم تا یه حدی هم توضیح دادم. امّا صرفا من این فیلم فرهادی رو یه فیلم هیچکاکی می‌دونم. تاثیرپذیری یه چیزه، استفاده از المان‌های مخصوص هر کارگردان بزرگی هم یه چیز دیگه است. این فیلم اساسا بر پایه مک‌گافین بنا شده؛ المان مخصوص فیلم‌های هیچکاک. حالا از این بگذریم که هیچکاک استاد فیلم‌های جنایی-پلیسی بوده. ولی باز توی این هم مناقشه نیست. فیلم فروشنده اصلا هم هیچکاکی نیست.

امّا از اینجا به بعد دعوای ما شروع میشه. تجاوز بوده فقط یا یک دست در مو بردن؟ کسی که میگه هیچ شکی در رخ دادن تجاوز نبوده، اولا به نظرم بازی‌ها رو خوب نفهمیده و اینکه دیالوگ از دست‌ش خیلی در رفته. اساسا به نظر من دیالوگ‌های کمی نبودن که حاکی از نبود تجاوز بودن. از حرف رعنا که میگه:« فقط یه مرد اومد و دست توی موهام کرد...» گرفته تا حرف عماد خطاب به پیرمرده:«خدا می‌دونه اگه شیشه نشکسته بود، چه بلایی سر خانومم می‌اومد!» حال بازی‌ها پیرمرد رو به یاد بیارید. وقتی که عماد قضیه رو براش تعریف می‌کنه، چجوری دست به تقبیح دامادش می‌زنه. دوربین کلوزآپ کرده روش. ابدا عرق نمی‌کنه و یا واکنشی که خیلی خاص باشه. نشون میده زیادم نمی‌ترسیده. چون صرفا یه سو تفاهم ساده بوده. حالا از اون طرف هم دلیل‌ها کم نیست بر اینکه تجاوز رخ داده. از بازی‌های غلوآمیز عماد و به خصوص رعنا گرفته تا دیالوگ‌های بیشمار دیگه.
فکر کنم قبول دارید که اگر پیروز این دعوا مشخص بشه احتمالا اون فرد قضایا رو بهتر تحلیل کرده. فرضا این نقد بالایی بر اساس حتمی بودن تجاوز رفته جلو. حالا بذارید تا من یه چیز بگم خارج از فیلم. من که معتقدم توی فیلم به طور واضح تناقض هست که تجاوز رخ داده یا نه. و بیشتر افراد هم این رو میگن. حالا یه عده که میگن تجاوز حتمی بوده و یه عده که میگن حتمی تجاوز نبوده؛ اولا باید به پرسش های شکاکیون جواب بدن که واقعا نمی‌تونند و یه مصاحبه خیلی بد از فرهادی مختص گروه اول هست:
«س:همیشه بخش‌هایی در فیلم‌هایتان است که قطعیت در مورد آن وجود ندارد. مثلا در «فروشنده» بعد از ورود مرد غریبه به خانه نمی‌دانیم دقیقا چه اتفاقی افتاده است. یکبار رعنا در پاسخ به سئوال عماد خیلی کلی می‌گوید اتفاقی نیافتاد و در نهایت خیلی صریح در مورد آن بخش صحبت نمی‌شود. این علاقه‌مندی شماست که بخش‌هایی را به تخیل مخاطب بسپارید؟
«ج:در مورد بعضی از کارها این‌طور است و در مورد بعضی نه. مثلا در مورد «فروشنده» زمان ساخت تصور نمی‌کردم عده‌ای این‌طور برداشت کنند که تجاوز صورت گرفته است. برای من این‌طور بود که این مرد وارد حمام شده است، امّا قبل از اینکه اتفاقی بیافتد ناچار به فرار شده است. شخصیت‌ها، رعنا و عماد و خود مردی که وارد حریم این خانواده شده، ماجرا را روایت می‌کنند. آن مرد زمانی که ناچار است توضیح دهد چه اتفاقی افتاده، می‌گوید وسوسه شد و به حمام رفت، اما پیش از اینکه اتفاقی بیافتد، به دلیل اینکه زن از ترس خود را در شیشه پرت کرده، مجبور شده آنجا را ترک کند. حتی در جمله‌ای عماد به مرد می‌گوید «معلوم نیست که اگر رعنا خودش و از ترس پرت نکرده بود تو شیشه چه بلایی سرش بیاری». کاملاً واضح و روشن است که قبل از این‌که تجاوزی رخ بدهد مرد آن‌جا را ترک کرده.
»[nb]متن کامل مصاحبه از اینجا قابل مشاهده است.[/nb]

حالا فکر کنم بحث کلی دیگه یقینا باد نقد بالای نیست؛ چون اساس استدلال‌هاش بد جور خورد به مشکل. و از طرفی فرهادی بدجور داره چرت میگه. این همه دیالوگ، این همه بازی غلوآمیز به خصوص از رعنا. اینا چی میشن؟ نمی‌دونیم!

دز ضمن. اینکه فکر کنیم هدف فیلم پیدا کردن پیرمرد نبوده یه جوری‌ه ها. ببیند اقلا من میگم و تو نقد هم به طور مفصل گفتم که هدف فیلمساز نباید می‌رفت روی پیدا کردن پیرمرد ولی وقتی زمان بسیاری از فیلم صرف پیدا کردن این آقا میشه. تعلیق- اگه بشه اسمش رو گذاشت تعلیق- روی پیدا کردن پیرمرد است در وهله اول. بله اگر فیلم صحنه‌ی تجاوز رو نشون می‌داد و پیرمرد برای ما مشخص شده بود و بعدش میشد گفت این یه تعلیق توی فیلم داریم که به تقابل عماد و پیرمرد مربوط میشه. من توی فیلم این رو ندیدم.
و همچنین نمایشنامه میلر. من باز میگم توی نقدم گفتم که این نمایشنامه اصلا به درد تناظر‌های یک به یک یه جامعه آمریکایی به یک جامعه ایرانی نمی‌خوره. این حرف حالا برای وقتی بود که تماشاگر اقلا یه چیزی از نمایشنامه رو می‌فهمید. اساسا منی که نمایشنامه رو خوندم. با دیدن فیلم هیچ خلاصه و یا قسمت خاصی از نمایشنامه رو توی فیلم ندیدم. وقتی قراره شما تناظر یک یه یک ایجاد کنید. باید دو طرف این تناظر رو در نظر بگیرید. اون طرف، شخصیت‌های نمایشنامه، اساسا هیچ شناختی رو فیلم نمیده ازشون به ما. یعنی کسی می‌تونه ادعا بکنه ویلی لومان رو از فیلم شناخت؟ و یا لیندا رو؟ خب اگه نه پس تناظر با یه چیزها وسطح اشتراک‌های بسیار کم و سطحی که با هر نمایشنامه دیگه هم احتمال رخ دادن‌ش بود.


× آقا اینکه فیلم رو حتی یه قسمت‌هایی‌ش رو شاهکار می‌دونید، پای خودتون و نقد من رو قبول ندارید هم هیچ اشکالی نداره، من بد نقد کردم و بد فهمیدم. امّا حتی توی کن هم چه برای فیلمنامه و چه برای بازی فیلم ابدا منتقدان اونجا لایق نمی‌دونستند. اون خانم ایرانی‌ه خیلی کمک کرد خدایی. :-" حالا اینا به کنار این جدول ارزشیابی کایه دو سینما رو ببینید.
photo_2016_06_07_22_51_23.jpg
 

Lorca

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,015
امتیاز
6,844
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
زیست‌شناسی سلولی و مولکولی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نقل از علی رضا ح. :
آقا من یه نقد مفصل نوشتم. که مواضع‌م همون مواضع بالا هست تقریبا امّا اون حالت اغراق‌امیز بالایی رو دیگه نداره. بهتر شده به نظرم. اینجا رو بخونید.

اینکه سینمای فرهادی برای چند بار دیدن هست رو تا حدی قبول دارم. ولی خب این ضعف هست نه نشان قوت یه فیلم. فیلم‌های فرهادی غالبا معماهایی هست که یه مقدار غیر واقعی نشون میدن. نمی‌دونم چجوری بگم ولی همیشه این حس رو داشتم که هر لحظه از فیلم، من صرفا داشتم فیلم می‌دیدم نه اینکه با اون شخصیت‌ها فیلم زندگی کنم. حالا زیاد مهم نیست.

باهات مخالفم. این که فیلم نیاز به چند بار دیدن داشته باشه یا نه، نه نقطه‌ی ضعفه و نه نشان قدرت. حتّی تا حدّ زیادی بستگی داره به چه علّت نیاز باشه چند بار ببینی‌ش.

به نقل از علی رضا ح. :
امّا از اینجا به بعد دعوای ما شروع میشه. تجاوز بوده فقط یا یک دست در مو بردن؟ کسی که میگه هیچ شکی در رخ دادن تجاوز نبوده، اولا به نظرم بازی‌ها رو خوب نفهمیده و اینکه دیالوگ از دست‌ش خیلی در رفته. اساسا به نظر من دیالوگ‌های کمی نبودن که حاکی از نبود تجاوز بودن. از حرف رعنا که میگه:« فقط یه مرد اومد و دست توی موهام کرد...» گرفته تا حرف عماد خطاب به پیرمرده:«خدا می‌دونه اگه شیشه نشکسته بود، چه بلایی سر خانومم می‌اومد!» حال بازی‌ها پیرمرد رو به یاد بیارید. وقتی که عماد قضیه رو براش تعریف می‌کنه، چجوری دست به تقبیح دامادش می‌زنه. دوربین کلوزآپ کرده روش. ابدا عرق نمی‌کنه و یا واکنشی که خیلی خاص باشه. نشون میده زیادم نمی‌ترسیده. چون صرفا یه سو تفاهم ساده بوده. حالا از اون طرف هم دلیل‌ها کم نیست بر اینکه تجاوز رخ داده. از بازی‌های غلوآمیز عماد و به خصوص رعنا گرفته تا دیالوگ‌های بیشمار دیگه.

اوّلاً فکر می‌کنم چیزی که از تجاوز توی ذهنته خیلی رادیکاله و همراه با این تصوّر که تجاوز اونیه که تا ته‌ته قضیه می‌ره [نمی‌شه بازش کنم اینجا طبیعتاً]. نظر من این نیست. من معتقدم آزاری که رخ داده از نوع تجاوزه؛ رعنا برهنه‌ست، تو حمومه، در خصوصی‌ترین حریم ممکن، این implication وجود داره به وضوح که درگیری یا چیزی شبیهش رخ داده [به گفته‌ی همسایه‌ها رعنا مدّت زیادی جیغ می‌زده]، رعنا به سؤالات واضح جواب نمی‌ده [که از نظر من کاملاً مطابق با رفتاریه که آدم از یه قربانی چنین آزارهایی انتظار داره چرا که با طوفانی از احساسات مختلف از هیستریا گرفته تا مکانیسم انکار و عدم تمایل به یادآوری درگیرن] و غیره. اینکه فرهادی اظهار تعجّب کنه که ذهنیت خیلی‌ها به سمت تجاوز رفته برای من عجیبه؛ توی نقدهای مختلف می‌شه دید که حتّی برای بیشتر منتقدین حرفه‌ای شکّی نمونده که تجاوز رخ داده [حالا با درجات مختلف]. به لحاظ زمانی مشخّصه که تجاوز به معنای کاملش رخ نداده؛ فرد مجبور شده فرار کنه و شاید حتّی ترسیده باشه که نکنه قربانی مُرده باشه [بعد از آسیب دیدن سرش]؛ امّا این که رعنا پیش از پرت کردن خودش توی شیشه[nb]اینم اینجا اضافه کنم؛ رعنا راجع به اتّفاق رخ‌داده زیاد «حرف» نمی‌زنه. دیالوگ مفصّلی در این باره بین رعنا و عماد شاهد نیستیم. هر دو با ترس و میل به انکار در این مورد حرف می‌زنن. این به نظر من اصلاً غیرطبیعی نیست امّا در عین حال طبعاً بخش زیادی از آن چه رخ داده رو واگزار به ذهن مخاطب می‌کنه. به نظر من این اهمیّتی نداره چرا که آن چه مشخّصه اینه: رعنا آسیب دیده و عوض شده.[/nb] با فرد متجاوز درگیر شده یا نه و دقیقاً چی شده، عنوان نمی‌شه.

به نقل از علی رضا ح. :
دز ضمن. اینکه فکر کنیم هدف فیلم پیدا کردن پیرمرد نبوده یه جوری‌ه ها. ببیند اقلا من میگم و تو نقد هم به طور مفصل گفتم که هدف فیلمساز نباید می‌رفت روی پیدا کردن پیرمرد ولی وقتی زمان بسیاری از فیلم صرف پیدا کردن این آقا میشه. تعلیق- اگه بشه اسمش رو گذاشت تعلیق- روی پیدا کردن پیرمرد است در وهله اول. بله اگر فیلم صحنه‌ی تجاوز رو نشون می‌داد و پیرمرد برای ما مشخص شده بود و بعدش میشد گفت این یه تعلیق توی فیلم داریم که به تقابل عماد و پیرمرد مربوط میشه. من توی فیلم این رو ندیدم.
و همچنین نمایشنامه میلر. من باز میگم توی نقدم گفتم که این نمایشنامه اصلا به درد تناظر‌های یک به یک یه جامعه آمریکایی به یک جامعه ایرانی نمی‌خوره. این حرف حالا برای وقتی بود که تماشاگر اقلا یه چیزی از نمایشنامه رو می‌فهمید. اساسا منی که نمایشنامه رو خوندم. با دیدن فیلم هیچ خلاصه و یا قسمت خاصی از نمایشنامه رو توی فیلم ندیدم. وقتی قراره شما تناظر یک یه یک ایجاد کنید. باید دو طرف این تناظر رو در نظر بگیرید. اون طرف، شخصیت‌های نمایشنامه، اساسا هیچ شناختی رو فیلم نمیده ازشون به ما. یعنی کسی می‌تونه ادعا بکنه ویلی لومان رو از فیلم شناخت؟ و یا لیندا رو؟ خب اگه نه پس تناظر با یه چیزها وسطح اشتراک‌های بسیار کم و سطحی که با هر نمایشنامه دیگه هم احتمال رخ دادن‌ش بود.

تمرکز فیلم رو پیدا کردن پیرمرد نیست؛ روی خوددرگیری عماد با اینه که پیدا کردن فرد متجاوز رو ادامه بده یا ول کنه، و بعد هم که پیداش می‌کنه روی اینه که چه‌کاری کنه. تمرکز فیلم روی عماده و به نظرم کج‌سلیقگیه اگر مخاطب هی منتظر این باشه که متجاوز پیدا بشه و بعد نفس راحت بکشه وقتی پیداش می‌شه.

و در پاسخ به پاراگراف آخرت؛ آیا اقتباس و مقایسه باید لزوماً ۱۰۰٪ باشن؟ آیا ذات انسانی ویلی نمی‌تونه با عماد مقایسه بشه و برای این که این مقایسه موجّه بیاد باید تک‌تک ویژگی‌های جامعه‌ی آمریکایی اون زمان به جامعه‌ی فعلی ایران قابل پیوند باشه؟ بله برای این که کسی بفهمه چرا عماد با ویلی لومان مقایسه می‌شه، بهتره نمایشنامه رو دیده باشه. این به نظر من نقطه‌‌ی ضعف فیلم نیست، صرفاً یه ویژگیه. اگر نمایشنامه رو خونده باشی متوجّه مناسب‌تر بودنش برای مقایسه شدن با ماجرای عماد و رعنا نسبت به نمایشنامه‌های دیگه می‌شی، اگر نخونده باشی، ممکنه نشی. همین.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #33

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

فیلمی که چندباره دیده بشه برای اینکه هر سری جدیدی ما بیشتر به خود داستان مسلط بشیم؛ این بده. این فاجعه است! من اینجوری فکر می‌کنم کسی که میره مثلا همین فروشنده رو دوباره می‌بینه، میره که قسمت‌هایی از فیلم رو که براش جا نیفتاده ببینه. این تقصیر مخاطب نیست. تقصیر فیلمسازه. بله من به طور خاص فیلم‌های برگمان رو چندین و چند بار می‌بینم. نه اینکه بفهمم داستان چی بود، اونجا اون دیالوگه چه منظوری داشت و غیره. توی دفعه اول قصه به طور تمام و کمال برای مخاطب باید روایت بشه و اگر جایی در ذهن مخاطب نمونه و نیاز به دوباره دیدن باشه. این عیب‌ه فیلمسازه. سینمای برگمان اساسا برای چند بار دیدن‌ه. دفعه اول فیلمساز قصه و دیالوگ‌ها رو برات جا می‌اندازه. و دفعات بعدی برای درک میزانسن و تقویت حس‌های دریافتی از فیلم‌ه. سینمای فرهادی میزانسن نداره. سینمای فرهادی حس هم نداره. سینمای فرهادی اتفاق محوره. اتفاق‌ها مهم‌تر از شخصیت‌ها هستند. اون قسمت مصاحبه تروفو با هیچکاک رو که توی نقدم آوردم بخون.

آره خب تصور من از تجاوز و وقتی که این واژه رو به کار می‌بردم، همون معنای رادیکال‌ش بود. و فکر می‌کردم که توئم منظورت همین‌ه. ایراد من نیست طبیعتا. :-" حتّی فرهادی هم فکر کنم مثل من فکر می‌کرده. اّما اینکه رعنا جواب مشخص نمیده. چرا میده. عینا یکجایی داره با حالت اعتراف‌گونه به عماد این رو میگه که:«یارو اومد دست تو موهام کرد. منم برگشتم نگاه‌ش کردم و بعدش هم دیگه نفهمیدم چی شد.» من فکر می‌کنم. پیرمرده اومده، در رو باز کرده و با این فکر که رعنا همون زن قبلی هست دست تو موهاش کرده. رعنا بر می‌گرده و می‌بینه که یه آدم غریبه است و شروع به داد و هوار می‌کنه. و یه تکون‌هایی می‌خوره که نهایت‌ش می‌خوره به شیشه. حالا این خوردن به شیشه همزان هست با بهت پیرمرده. یعنی اگر اون به شیشه نمی‌خورد هم به نظر پیرمرده هیچ کاری نمی‌کرد. بابا اصلا به پیرمرده این نوع تجاوز خشن نمی‌خوره. به نظر من پیرمرده فقط دچار یه سوتفاهم شده بوده. ولی خب اینا تصورات من هست تا حد خوبی و به قول تو ما هیچی به طور دقیق نمی‌دونیم که چی رخ داده. این عیب‌ه باور کن. بابا من باید بفهمم اون تو چه شده دقیقا با شدتی تجاوز رخ داده که حالا شخصیت‌ها اینجوری شدند. حال بماند که همچنین معتقدم فیلم فقط اون قسمت که رعنا اف‌اف رو باز می‌کنه و بعدش میره حموم، تعلیق داره و بس! بعد اون تعلیق مربوط به برخورد عماد و پیرمرد هست. این وسط دنبال پیرمرد گشتن اساسا فاجعه است از لحاظ احساسی.

آهان. خب یه چیزی، من درک نمی‌کنم. عماد به خاطر یه سوتفاهم اینقدر پیگیر باشه. بذار تا اون چیزی رو که فکر می‌کنم بگم تا یکم اوضاع شفاف‌تر بشه. عماد از همسایه‌ها می‌فهمه که زن بدنامی بوده قبلا. و دقیقا یادم نیست که یه پیرزن‌ه داشت از پله‌ها بالا می‌رفت، یه چیزی میگه که شبیه یجور کنایه است. اونجا بود که عماد شک می‌کنه نکنه تجاوز به همون معنای رادیکال هم رخ داده باشه. بعدش این موضوع همانا، پیدا کردن کاندوم هم روی پول‌های اون زن قبلی یه طرف. کلا این سمت رفت که عماد به این شک کنه. عماد داشت تلفن‌ها رو گوش می‌داد، رعنا اومد تو و گفت که ای بابا چرا نخوابیدی و فلان. همونجا بحث جوری پیش میره که عماد می‌پرسه «واقعا» اونجا چه اتفاقی افتاد؟ شک باعث این سواله. و رعنا هم فقط دست در مو کردن رو میگه. و همونجا عماد با یه حالت عصبانی رعنا رو کنار میزنه و از اتاق میره بیرون. فکر کنم قبول کنی که عماد شک به اون تجاوز به معنای رادیکال‌ش داره؟ پس من مطمئن بودم که عماد یارو رو پیدا خواهد کرد و دهن‌ش رو هم سرویس خواهد کرد. پس کو تعلیق؟! تعلیق رفت روی پیدا کردن پیرمرد که!

اما راجع به نمایشنامه. اقتباس نیست. توی اقتباس بله این حق هست که کتاب و منبع اصلی رو حتّی تغییر بدی. امّا این به قول خودت قراره روایت موازی درست کنه. من اون طرف روایت رو وقتی نمی‌دونم، چجوری تناظر برقرار کنم؟ خب اینکه من ویلی رو نشناسم. .و ندونم که با چه حالت بدی خودکشی کرده، و این حالت بد به شدت در شکل گرفتن دارم و به تبع شکل گرفتن شخصیت فداکار ویلی موثره. چجوری می‌تونم بگم بعدها انگار که عماد مسخ میشه به ویلی؟ من حرف‌م این‌ه. هملت بازی می‌کردن. و هملت هم یه جورایی غیرتی شدش و خودش و افرادی رو به کشتن داد. و اون وقت عماد با هملت قیاس میشد. نمیشد؟ به نظر من داری تو شرط قائم به ذات بودن فیلم رو نادیده می‌گیری. والبته یه ظری دیکه فیلم و سینما رو؛ سینما و به طور کلان ادبیات. ویژگی‌هایی دارند که صرفا برای اون شرایط خاص و اون مکان خاص هست. فیلم اساسا همین‌جوری داره پیوند بین نمایشنامه و فیلم برقرار می‌کنه. فیلم دیدن هیچ پیش شرطی نداره ولی به نظرم این فیلم داشت و پیش شرط‌ش هم این بود که نمایشنامه میلر رو باید می‌خوندی! هر چند که من اساسا عماد و ویلی رو قابل مقایسه نمی‌دونم. و معتقدم حالا که این مقایسه اشتباه صورت گرفته، به صورت کامل نبوده. ویلی لومانی نیست توی فیلم، ویا بدتر لیندا که اساسا نیست و هیچی نمی‌دونیم. باو اصلا تو نمایشنامه ویلی، لیندا رو زیاد دوست نداره. دلزده شده ازش. همچنین تهران کنونی با نیویورک دهه ۵۰ قابل مقایسه نیست. همون طور که من هیچ وقت ربط گاو مهرجویی رو به فیلم نفهمیدم. ای کاش جای اون لااقل قیصر کمیایی رو نشون می‌داد.
ذات انسانی؟ ویلی رو من توی فیلم نشناختم بعدش حالا بخوام این واژه‌ی خیلی قلمبه رو بفهمم؟ نه من توی خود نمایشنامه تاکید می‌کنم خود نمایشنامه هم به ویلی نقد دارم و معتقدم معلوم نیست دقیقا چه مرگش‌ه. حالا ذات انسانی یه آدمی که نمایش‌ش داره توی فیلمی برگزار میشه. و چیز خیلی خوبی هم ازش نمی‌دونیم. غیر ممکن‌ه!
 

k.s

کاربر فعال
ارسال‌ها
68
امتیاز
330
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نقل از علی رضا ح. :
فیلمی که چندباره دیده بشه برای اینکه هر سری جدیدی ما بیشتر به خود داستان مسلط بشیم؛ این بده. این فاجعه است! من اینجوری فکر می‌کنم کسی که میره مثلا همین فروشنده رو دوباره می‌بینه، میره که قسمت‌هایی از فیلم رو که براش جا نیفتاده ببینه. این تقصیر مخاطب نیست. تقصیر فیلمسازه. بله من به طور خاص فیلم‌های برگمان رو چندین و چند بار می‌بینم. نه اینکه بفهمم داستان چی بود، اونجا اون دیالوگه چه منظوری داشت و غیره. توی دفعه اول قصه به طور تمام و کمال برای مخاطب باید روایت بشه و اگر جایی در ذهن مخاطب نمونه و نیاز به دوباره دیدن باشه. این عیب‌ه فیلمسازه. سینمای برگمان اساسا برای چند بار دیدن‌ه. دفعه اول فیلمساز قصه و دیالوگ‌ها رو برات جا می‌اندازه. و دفعات بعدی برای درک میزانسن و تقویت حس‌های دریافتی از فیلم‌ه. سینمای فرهادی میزانسن نداره. سینمای فرهادی حس هم نداره. سینمای فرهادی اتفاق محوره. اتفاق‌ها مهم‌تر از شخصیت‌ها هستند. اون قسمت مصاحبه تروفو با هیچکاک رو که توی نقدم آوردم بخون.
من عجیبه برام که پستات رو می‌خونم و می‌بینم کلی فیلم دیدی و این حرف رو می‌زنی!
فیلمی که چندبار ببینی‌ش تا هردفعه از زاویه‌های مختلف بتونی بررسی‌ش کنی اصلا فاجعه نیست برعکس فیلم خوبیه که تو یه جلسه خلاصه نمی‌شه. کارگردان اونقدری حرف داشته که با یه بار دیدن اغنا نخواهد شد بیننده.
مثال برای فیلمی که چندبار بشه دید خیلی زیاد.
شاهکارهای نولان مثل اینتراستلار یا اینسپشن یا ممنتو یا پرستیژ.
یا Mulholland Drive از David Lynch
یا Phantom of liberty از Luis Buñuel
یا psycho از Hitchcock
یا Shutter Island از Martin Scorsese
یا Gran Torino از clint eastwood
فیلم خیلی زیاد هست بگم.

من فیلم رو ندیدم و درمورد خود فیلم اظهار نظری ندارم. صرفا این حرفت رو دیدم نیاز دیدم بگم بهت.
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,599
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نقل از علی رضا ح. :
آره خب تصور من از تجاوز و وقتی که این واژه رو به کار می‌بردم، همون معنای رادیکال‌ش بود. و فکر می‌کردم که توئم منظورت همین‌ه. ایراد من نیست طبیعتا. :-"
من معذرت میخوام اما این واقعا ایراد از شماست :|
شاید واقعا تجاوز به اون معنای رادیکال رخ نداده باشه [که من شخصا برعکسش فکر میکنم] اما همین که اون پیرمرد اومده توی خونه و حمام به تنهایی میتونه دلیل کاملا منطقی ای باشه برای تغییراتِ روحی رعنا. شما فکر میکنید حتما باید تجاوز شدید اتفاق افتاده باشه که این تغییرات رخ بده. اینطور نیست :|
نمیدونم دقیقا چطور باید بگم راستش ((: بارِ روانیِ اومدنِ اون آقا توی حمام و دست زدن به موهاش واقعا کمتر از همون تجاوزِ رادیکال که شما میگی نیست!
 

علی دلاور

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
558
امتیاز
1,113
نام مرکز سمپاد
علامه حلی اراک
شهر
اراک
مدال المپیاد
المپیاد زیست
دانشگاه
علوم پزشکی ایران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

خیلی دلم می خواد داستان رو شرح و بسطی از داستان معروف فیل و کوران سنایی یا شبیه اون در مثنوی معنوی بدونم.این فیلم هم مثل بقیه فیلم های اصغر فرهادی(البته من هیچ چیز از فیلم شهر زیبا به یاد ندارم) مخاطب رو توی فضای تعلیق و ابهام قرار میده و با هنر تمام چندین بار در طول فیلم سعی می کند بخشی از واقعیت رو چنان نشان دهد که مخاطب با قاطعیت به قضاوت بنشیند ولی هر بار بعد از کمی با روشن شدن ابعاد بیشتر ماجرا مخاطب به قضاوت اولیه خود شک می کند. بعضی از شخصیت های این فیلم هم به شدت ابعاد و ویژگی های متفاوت و بعضا متضادی دارند. مثلا آهو زنی که با بچه اش زندگی می کند در آغاز فیلم با توجه به دیالوگ های همسایه ها مخاطب قانع می شود که آهو یک زن فاحشه و خطرناک برای اجتماع است و این قضه تا آنجا پیش می رود که مخاطب هم مثل عماد فکر می کند که آهو برای انتقام گرفتن از شهاب حسینی و همسرش به اون راننده وانت زنگ زده ولی به مرور شخصت آهو ابعاد دیگری پیدا می کند و مشخص می شود او زنی نیست که فقط در قبال دریافت پول خدمات حنسی ارائه دهد بلکه مشتری های او هم سطحی از دوستی و آشنایی با او دارند. مثلا بابک خانه اش را به او اجاره می دهد یا اون راننده وانت برای بچه اش دوچرخه می خرد و... یا به می شود به شخصیت متجاوز هم اشره ای کرد. وقتی مخاطب برای اولین بار داماد او را می بیند و فکر می کند این فرد جوان در استانه ی ازدواج به زور وارد حمام شده حسی از عصبانیت و انتقام گیری در درونش روشن می شود دقیقا مثل شهاب حسینی ولی ما به مرور با چهره دیگری از فرد مهاجم آشنا می شویم که بسیار قابل ترحم تر است.
به نظر من این مسئله که تجاوزی رخ داده یا نه یک مسئله فرعی است و مسئله ی اصلی شیوه و چگونگی برخورد عماد و رعنا با این موضوع است که ما بینیم در سکانس های پایانی رعنا رسما ادامه ی زندگی مشترکشان را وابسته به چگونگی برخورد با فرد مهاجم می داند و رعنا آشکارا از رنج فرد مهاجم ناراحت می شود چرا که تا حدودی خودش را نیز برای وقوع این حادثه مقصر می داند و عماد معلم مدرسه ای که معتقد از انسان ها کم کم گاو می شوند هنوز عصبانیست و دوست دارد تا حدودی انتقام بگیرد و از طرفی وقتی جلوی زن و بچه فرد مهاجم حرفی نمی زند می بینیم که او هم دلش به حال پیر مرد می سوزد
پ.ن: داستان مثنوی معنوی رو هم شاید دلتون بخواد بخونید
پیل اندر خانه تاریک بود


عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
دیدنش با چشم چون ممکن نبود
اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودان است این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن برو چون بادبیزن شد پدید
آن یکی بر پشت او بنهاد دست
گفت خود این پیل چون تختی بدست
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم آن می‌کرد هرجا می‌شنید
از نظر که، گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد این الف
در کف هریک اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
چشم حس همچون کف دست‌است و بس
نیست کف را بر همه او دست‌رس
چشم دریا دیگرست و کف دگر
کف بهل وز دیده دریا نگر
جنبش کف‌ها ز دریا روز و شب
کف همی بینی و دریا نی عجب
ما چو کشتی‌ها به هم برمی‌زنیم
تیره چشمیم و در آب روشنیم
ای تو در کشتی تن رفته به خواب
آب را دیدی نگر در آب آب
 
  • شروع کننده موضوع
  • #37

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

حرف از این زده شد که شاید ایراد از من‌ه و من دارم بد اون قسمت رو برای خودم تخیل می‌کنم و حس می‌سازم. من هم کاملا حق رو به کسی میدم که این حرف رو بزنه علی الخصوص که این حرف رو یه دختر بزنه؛ چون حس‌ رعنا رو خیلی بهتر از من می‌فهمه. امّا این ایراد من نیست، ایراد فیلمساز عزیزمون‌ه. حالا می‌خوام این رو توضیح بدم. فقط قبل‌ش یکم روی منبر می‌رم دیگه.

بیاید یه داستان یه خطی رو متصور بشیم؛ داستان دختری که پریود شده و یه کار مهمی رو در زمان پریودش باید انجام می‌داده ولی نتونسته انجام بده و بدبخت شده!
خب حالا این پریود شدن رو شما فکر کنید یه فیلمسازی مثل فرهادی کات کرده. و ما اون قسمت بدبختی دختر رو می‌بینیم صرفا. حالا برای من پسر درک این بدبختی سخت خواهد بود. من می‌دونم پریود چیه ولی اینکه حس اون موقع دختر چی بوده، رو نه. طبیعی هم هست. من پسر هستم و خودم تجربه این حس رو نداشتم. من توی کشوری و محیطی بزرگ شدم که به سختی می‌شده با یه دختر حرف بزنم چه برسه به اینکه حالا بیاد از پریودش واسم حرف بزنه. خب درنتیجه این قسمت از فیلم رو که فیلمساز دریافت حسی‌ش رو به عهده من گذاشته، کاملا اشتباه حس‌ش رو فهمیدم و یا در بهترین حالت حس رو اونجور که باید و شاید نفهمیدم. و از اینجا به بعد فیلم که من باید بدبختی دختر رو درک کنم، درک نمی‌کنم. و میگم این ادا و اطوارها چیه آخه؟ ایراد از من‌ه؟ ابدا نه!

راجع خود فیلم. من مدام خودم رو جای رعنا می‌گذارم و سعی در همذات پنداری می‌کنم. من مدام خودم رو در حموم متصور میشم و یه کسی به ناغافل میاد توی حمام. من که احتمالا مقابله می‌کردم و حمله می‌کردم ولی خب اونجای فیلم رعناست. درنتیجه یکم جنس رعنا رو در نظر می‌گیرم و بش حق میدم که خودش رو بکوبه به در و دیوار. امّا واقعا حالات بعدش رو نه. شاید این رو هم بتونم متصور بشم که یه روز به فنا باشه ولی اینکه توی نمایشی که داشت اجرا می‌کرد و یهو زد زیر گریه و بقیه ماجرا رو نه. حرف کسی که بگه خیلی بد داری تخیل می‌کنی و به خصوص اگر دختر هم باشه رو با کمال میل می‌پذیرم و این رو به عهده می‌گیرم که من بد تخیل کردم. امّا مشکل از من‌ه که شناخت کافی از دنیای زنان ندارم؟ ابدا نه. مشکل به طور قطع از فیلمسازه. خب اگر قرار بود فیلمساز این حس به این مهمی که مبنای احساسات رعنا هست رو برای من پسرِ از جنس ایرانی نسازه خب دقیقا می‌خواد چکار کنه؟ اتفاقا این مشکل اساسی هست که من اول نقدم هم به شدت روش پافشاری کردم ولی بحث روی به این اشکال نرفت و روی زردی به خودش گرفت. من اساسا نقدهایی که داشتم که متقدم بر این حرف‌هایی بود که زده بودیم توی این تاپیک و خب من فیلم رو به مثابه یه فرم هنری داشتم نگاه می‌کردم و ایراد می‌گرفتم. امّا خب بحث این سمتی رفت دیگه. حالا بیخیال. من میگم فیلمساز وقتی اون صحنه مهم ورود پیرمرد رو کات زده، و دریافت اون حس رو به مخاطب واگذار کرده؛ خب دقیقا فهم‌ فرهادی از هنر چی بوده؟ هنر مگه انتقال احساسات نیست؟
پوریا یه زمان توی تماشای گروهی یه حرف خیلی خوبی زد که من هم به شدت خوشم اومد ازش. یه حرفی زده بود با این مضمون که من باید بتونم جای شخصیت‌ها قرار بگیرم و جای اون‌ها تجربه کنم و زندگی کنم. من به واقع نتونستم جای رعنا زندگی کنم و جای اون، تجربه حالا هر نوعی از تجاوز رو داشته باشم. یه دختر تماشاگر هم حتی نمی‌تونه. در بهترین حالت حس اون دختر به حس واقعی رعنا به نسبت من پسر نزدیک‌تر خواهد بود. بذارید من فیلم Psycho هیچکاک رو مثال بزنم. توی اون فیلم یه صحنه قتل وحشیانه با چاقو هست. من اساسا جای اون زن‌ه که چاقو خورد توی فیلم بودم و می‌تونم این ادعا رو بکنم که این تجربه ، به تجربه هنری من افزوده شد.
من حالا یه حرف هم بزنم که زیاد شاید مربوط به خود فیلم فروشنده نباشه؛ ما توی تاریخ هنر تعداد انگشت‌شماری زن هنرمند داریم. البته که منظورم هنرمندهای نام‌آشناست. هیچ وقت توی هنر اسم‌هایی مثل باخ، شوپن، داستایفسکی، چخوف، داوینچی، آنژ، هیچکاک، فورد و غیره که زن باشند نبوده. نتیجه چی شده؟ عملا برای مردان حس‌های زنونه خیلی ناشناخته مونده. شاید شما بگید که توی فیلم مثلا خوب ما شخصیت زن هم داریم. آره درسته، زن داریم. ولی زنی که یه مرد بش نگاه کرده و روحیات و احساسات‌ش رو به تصویر کشیده. ولی بر عکس زنان یه شناخت به نسبت خیلی بهتری از احساسات مردان دارند و طبیعی هم هست. لازمه که فقط فیلم دیده باشند. من فقط و فقط یه کارگردان مرد دیدم که دنیای زنان رو خوب فهیمده و اونم برگمان بزرگه. شما فیلم فریادها و نجواها رو مثلا از این برگمان دیده باشید کاملا براتون آشکار میشه زن‌های ساخته برگمان کاملا با زن‌های دیگه تاریخ سینما متفاوت‌اند. موضوع به شدت قابل بحثی‌ه. و صرفا دیدم یه کوچولو ربط داره یه گریز زدم فقط.

و یه حرف دیگه راجع چند بار دیدن؛ این رو من که کلی نگفتم. من اینکه بعضی فیلم‌ها ارزش چندبار دیده شدن رو دارند رو ابدا نفی نکردم. کردم؟ اگه اینجوری برداشت میشه، من اشتباه گفتم. من اساس فیلمی رو ارزشمند برای چندبار دیدن می‌دونم که «مهم» باشه. حتّی خوب هم نه. فرضا همون لوئیس بونوئلی که خودت گفتی. فیلمساز هست بسیار مهم. این آدم که خیلی مهمه. و مهمی‌ش اونجا معلوم میشه که نه تنها فیلمساز مهمی بوده و سبک فیلمسازی خودش رو داشته بلکه از سرمدمداران سورئالیسم جهان هم بوده. ولی من از فیلمای بونوئول خوشم نمیاد. امّا فیلم‌های فرهادی به عقیده من ارزش دوبار دیدن ندارند. من نمی‌رم فیلم بونوئول رو دوباره ببینم که بفهمم قصه چی بودش دقیقا! سخت نگیرید. امّا فرضا یه فیلم‌های آشغالی مثل شاترآیلند، ممنتو و پرستیژ که با یه داستان‌پردازی مثلا پیچیده همراه هست. و به عقیده من خالی از ارزش‌های هنری‌اند. چرا باید برم یه بار دیگه ببینم؟ داستان رو بهتر متوجه بشم؟ احمقانه است. همین Psycho هیچکاک رو من بالای ده بار دیدم. قصه بار اول برای من جا افتاد علی‌رغم اینکه داستان هم داستان ساده‌ و معمولی نبود. امّا چی باعث شده که من بعدها ده بار این فیلم ببینم؟ یقینا برای متوجه شدن قصه نبوده.[nb]راجع فیلم‌ها سخت نگیر نباش. من شاید به تعدادی از فیلمای مورد علاقمت توهین کردم ولی حالا تو جاش هری پاتر بذار مثلا؛ چه می‌دونم هر چی که بدت میاد. صرفا سعی کردم از مثال خودت استفاده کنم که اصل قضیه رو بفهمی.[/nb]
 

scare

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
214
امتیاز
2,083
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
متالورژی استخراجی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

خب من این فیلم رو دیدم و قبل از دیدن فیلم هم نمایشنامه ی مرگ فروشنده رو خونده بودم؛راستش من از فیلم ایراد محتوایی نمی گیرم ولی ایراد فنی بسیار داشت،بسیار.
این که با روایت داستان ارتباطی نمی گرفتم؛یعنی این طور که تو تمام فیلم فرهادی میومد کلی موضوع رو پیش می کشید و هیچ کدوم رو به قدر کافی بررسی نمی کرد؛فیلم می تونست فیلم کوتاه های خوبی در قسمت قسمتش باشه اما پرش شدید روایت داشت اذیت عجیبی می کرد.یعنی این طور که من فیلم نمی دیدمش.تدوین عجیب فیلم و فیلم برداری؛چراان قدر کات های عجیب و اگزجره داشت؟ و یه مشکل؛من همیشه تو فیلم های فرهادی یه نوع روایت مشخص و المان های مخصوص به خودش رو می دیدم؛بیش تر تو چهارشنبه سوری و جدایی.اما تو فیلم گذشته که هیچ اثری نبود و این فیلم کاملا درهم بود.این که فیلم از نظر من تو هر فضایی غیر از تهران می تونست اتفاق بیفته ؛تنها قسمت هایی که از فرهنگ ما توش بود قسمتی بود که اون خانم بازیگر ناراحت شد و رفت و بخش آخری که خانواده ی اون پیرمرد اومدن.کلا می گم گسسته بود.

اما نقاط مثبت ؛فیلم نامه ی خوب و بازی خوب.باهاشون بسیار موافق بودم.

نکات عجیب :
اول. هیچ درکی از معلم بودن عماد پیدا نکردم.چند بار با مقایسه ی قضیه ی ماشین و گرفتن گوشی اون دانش آموز و موارد ریز در حال توضیح دادن بود ولی واقعا گنگ موند.
دوم . صحنه ی آخر فیلم بازی فوق العاده و میزانسن قابل توجهی داشت؛موسیقی متن عالی.ولی نظر من این بود که نباید تو آینه اتفاق میفتاد.انتظار داشتم رو به روی هم نشسته باشن.

یه نظر شخصی؛من کلا فرم رو مهم تر از محتوا می بینم ولی ایراد این فیلم این بود که فرم و محتوا رو هم نمی شستن و یه مشکل؛فرهادی میزانسن خوبی نمی چینه بیش تر مواقع و این اذیت می کنه.نه فضا رنگ داره نه جنس و نه بافت؛کاملا همیشه گنگ می مونه برام و اتفاقاتن که فیلمو می برن جلو.
فیلم بدی بود.[nb]هر عزیزی که با نظرش بتونه کمک کنه فیلم رو بهتر ببینم رو پذیرام[/nb]

این ته ته؛ نولان نه واقعا.شما بگو بیا سریال ایرانی ببین ولی نولان چرا آخه؟ :/ نولان یک باهوش درغگوی بزرگ است.
 
ارسال‌ها
685
امتیاز
21,239
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

سلام.
منم فیلم رو امروز دیدم ولی خب نظرمو خیلی کوتاه میگم حوصله سر بر نشه :D
لطفا نیایین نقل قول کنید و اینا چون اصلا حوصله بحث ندارم :D میگم و میرم فقط :)) :D ( بی اعصاب طور :D )
خب اول اینکه ب نظر من عماد اصلا قیافش و تیپ لباسشو اینا ب معلمای ادبیات نمیخورد. معلما فرق داره تیپاشون قبول دارم ولی معلمای ادبیات همیشه یا تو لباس یا تو قیافه یا مدل مو یا طرز حرف زدن یه فرقایی میکنن :D من اینا رو تو عماد ندیدم :D
ترانه بازیش خیلی خوب بود و خیلی خوب باش ارتباط برقرار کردم. بخصوص دو سه شب بعد حادثه حالت ترس رو خوب نشون میداد. :D
اینکه زنگ نزدن به پلیس و زنگ نزدن اونجا سر اون پیرمرده به امبولانس واقعا غیر طبیعی بود :D یه معلم روشن فکر و منطقی ، نباید سر موضوع به این حیاتی و مهمی به پلیس زنگ نزنه و بگه بیا فراموشش کنیم :| :| :|
و اینکه من اینم درک نکردم رعنا که اینقدر واسش اون داستان وحشتناک بود چرا نخواست اون پیرمرد رو لو بده؟؟؟ آخه به همین راحتی آدم میگذره از چیز به این مهمی؟؟؟ تو کتم نمیرفت این :D :D :|
بازی بابک هم خیلی خوب بود. :D
اون داماده هم همینطور :D
سکانس آخرم عالی :D
بازی مینا ساداتی هم عالی :D گرچه کم بود :))
اون سجاد بچه هم عاااالی :)) :)) :)) :)) :))
و یه چیز دیگه!
عماد که شخصیتی محب خانوادش داشت ، یه جاهایی بد برخورد میکرد با رعنا. من توقع داشتم بیشتر بعد اون ماجرا مراقبش باشه :D :|
همین :D
 

A.R.P

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
330
امتیاز
3,071
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
98
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : فروشندهِ اصغر فرهادی (Le Client)

به نظرتون اینکه متجاوز یک پیرمرد بود نقص فیلم بود؟
من که واقعا لذت بردم از اینکه متجاوز اون شکل کلیشه ای رو نداشت و واقعا لذت بردم از درگیری که بین پیرمرد و وجدانش با دیدن زن و بچش درش ایجاد شد.و شاید این سن زیاد نشون دهنده به مرور در جمله ای که شهاب حسینی اول فیلم میگه باشه ادما به مرور گاو میشن
اینکه امبولانس زنگ نزد غیر طبیعی بود ؟
به نظر من فقط این نشون دهنده این بود که شهاب حسینی بدش نمیومد پیرمرده بمیره و نشون دهنده درگیری عماد بین انتقام و فراموش کردن باشه
این که تجاوز در چه حد یا چجوری رخ داده اصن مهم نیست از نظر من
فیلم موضوعش تجاوز نیست
فرار ادما از حوادث و کنار اومدن باهاشونه
چند بار دیدن فیلمای فرهادی نه واسه ی گرفتن و جا افنادن داستان بلکه واسه دیدن یک سری نکات ریز و جاابه که ادم به وجد میان وقتی میبینن ا اینم بود این امتیازه

ادما دوست دارن فراموش کنن اتفاقات بد رو به هر وسیله ای
ب.ن:الان باز فک کردم به نظرم اومد اون حیای پسر کوچولو و و بی حیایی پیرمرد یک تضاد قشنگ رو ساختن
و دوباره ادما به مرور گاو میشن
 
بالا