• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

  • شروع کننده موضوع
  • #1

نگار

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
2,756
نام مرکز سمپاد
فرزانگان جامع(سه)
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژِی
حب همه ميدونيم كه مرگ شتريه كه دم خونه ي هركسي يه روزي ميشينه دير يا زود
اما ما چه جوري با مرگ اطرافيانمون مواجه بشيم
اصلا با رسوم رايج موافقيد مثلا
واقعا درسته كه لباس سياه بپوشيم
به خودمون نرسيم و...
(به طوريكه تو مراسم چهلم بعضيا شبيه گودزيلا ميشن )
يا واقعا بايد چه طوري رفتار كرد و مواجه شد ؟
گريه كردن درسته يا غلط ؟
اميدوارم تاپيك تكراري نباشه
 

mah banoo

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
298
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

گریه کردن که درسته به نظرم. آدم گریه که میکنه خالی میشه .
ولی درست نیست که به خودش نرسه یه نفر. آخه ربطی نداره. ولی خب بعضی وقتا انقدر فردی که فوت شده برای آدم مهمه که یادش میره به خودش برسه.
 
  • لایک
امتیازات: paml

Weeping Angel

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,416
امتیاز
4,218
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

من هیچ وقت فلسفه " غم آخرتون باشه " رو نفهمیدم :-" اخه معنیش این میشه که " امیدوارم زودتر از همه بمیری" :-" :-"
 

Diyar

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
514
امتیاز
1,489
نام مرکز سمپاد
shahid beheshti
شهر
بجنورد
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

به نقل از Weeping Angel :
من هیچ وقت فلسفه " غم آخرتون باشه " رو نفهمیدم :-" اخه معنیش این میشه که " امیدوارم زودتر از همه بمیری" :-" :-"
خوب کلا لفظ جملش قشنگه و کسی که اینو میگه اینطوری تفسیرش نمیکنه :)
ما همینو از دبیر دینیون پرسیدم گفت پیام این حرف اینه که تا قبل فوت کسی از اطافیانتون قیامت بشه و در نتیجه طرف دیگه غمی نداره.
گرچه خودم استدلال دبیرمونو زیاد قبول ندارم ولی بد بودن این پیامم قبول ندارم.
البته من خودم دوست دارم سریعتر از همه بمیرم. :))
 

Diyar

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
514
امتیاز
1,489
نام مرکز سمپاد
shahid beheshti
شهر
بجنورد
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

از اونجایی که خود من نزدیکترین آمادمای دورو ورم(از خانواده خودمون تا کل آشناها) و از دست دادم جدی با برگزاری مراسم به این شکل تو ایران به شدت مخالفم!
اول از همه به گرفتن مراسم ختم تا چهلم طرف فوت شده اعتراض دارم!همون روز اول برای اومدن آشناها کافیه و بعد از اون هر کس دلش بخواد خودش میتونه بیاد.
پوشیدن لباس مشکی جدی خیلی خوبه.هر چقدم ناراحت باشی یه آرامشی به آدم میده رنگش.برای من یکی که اینطوری بوده.
در مورد بهم ریخته بودن تا یه جایی مخالفم.کسی که یکی از نزدیکاش فوت کنه که اونو خیلی دوس داشته باشه خود به خود این شدت غم اونو از انجام این کار منصرف میکنه.به عبارتی دل و دماغ مرتب کردنه خودشو نداره.ولی این مورد نباید برای همه ی فامیل اجرا بشه.
در مورد گریه کردن هم هر کسی که تونست باید گریه کنه نه اینکه هر کس الکی به زور فقط الکی دستمال دستش بگیره بزاره رو چشماشو صدا دربیاره.
به هر حال این نتیجه گیری من از این همه تجربه مرگ عزیزان بود. :)
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

من اصلن با مراسم ختم و چهلم و سال و سالگرد دوم و اینا موافق نیستم :-?
همون تشییع و مراسم بعدش کافیه ک الانم روال ب همون سمته و بعضی خونواده ها خلاصش میکنن.
مشکی پوشیدن هم بخاطر عزاردار بودنه و اینکه بقیه هم میپوشن برای احترام و هم دردی با خونواده عزاداره .
خیلی کشورای دیگه هم مشکی میپوشن .
البته نه مثلن تا چند ماه درست نیست .
:-?


گریه طبیعیه جز رسم و رسومات نیست . شما من یا هر کسی یکی از عزیزانشو از دست بده ناراحت میشه خب گریه میکنه .
 

زهرا27

بریزءیس
ارسال‌ها
280
امتیاز
1,824
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زاهدان
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
الزهرا_خواجه نصیر
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

بنظرم اون شلوغیای اولش ومراسماش خوبه ها.صاحب عزاها سرشون شلوغ باشه بهتره اما تشریفات الکی خیلی زیاد شده شایدم از اولش زیاد بوده.اینکه اون چندروز اول فامیلا میان خیلی موافقم.
 

YaSm!nA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,717
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حکیم زاده
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
98
تلگرام
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

مرگ مامان بزرگم خعلی شوک بود برام
با ما زندگی میکردن
با دوستام رفته بودم بیرون ساعت حدودا 8 بود ک برگشتم دیدم همه دارن گریه میکنن...
یهو عمه و عمو هامم اومدن
همه گریه میکردن...
من هیچی نمیفهمیدم فقط زُل زده بودم ب تخت خالیه مامان بزرگم...
تا سومشون حتی ی قطره اشکم نریختم...ینی انگار اصن باور نکرده بودم چی شده...
بعد یهو شب سوم عکسشونو که دیدم زدم زیر گریه و تقریبا تا نزدیکای صبح ی بند گریه کردم...
خیلی سخت بود....یادمه وقتی داشتم میرفتم بیرون خیلی عجله داشتم واسه همین نرفتم تو اتاقشون ازشون خدافظی کنم !! واین موضوع بیشتر داغونم میکرد....
امیدوارم روحشون شاد باشه...
 

fateme.n

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
629
امتیاز
2,398
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجفآباد
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

من اول مادربزرگم فوت کرد بعد پدربزرگم...بدیش این بود که هردوتاشون به یه شکل و ناگهانی فوت کردند
وقتی برای پدربزرگم داشت همون اتفاقات میفتاد فقط داشتم دعا میکردم بعدش نخوام اون خبر بد رو بشنوم ولی شنیدم
بعد از مراسم ترحیم هردوتاشون همه میگفتند برید خدا رو شکر کنید که عذاب نکشیدند و راحت رفتند اما...
بعد از مرگ پدربزرگم دچار عذاب وجدان شدید شدم چون ظهر اون روز خونشون بودم و چون حوصله گرفتن وضو نداشتم نرفتم پشت سرش نماز بخونم...و مسجدی که توش نماز میخوند بغل خونمون بود ولی من هیچ وقت نرفتم :-< و تو مراسم تشییع جنازه بود که فهمیدم پدربزرگم خیلی ادم بزرگی بود تو شهر وما نفهمیدیدم :(

من با اینکه خبر فوت رو به افراد مریض یا باردار با چند ساعت یا چند روز فاصله میگند مخالفم چون اونا از اتفاقات اطراف یه چیزایی رو متوجه میشند ولی نمیتونند حرفی بزنند و خودخوری میکنند و این بدتره
و وقتی هم که به جمع عزادارا میاند با کلی ادم سیاه پوش و با چهره هایی گریون و ناجور روبه رو میشند که خیلی شوکه واقعا و بعضی وقتا هم دچار عذاب وجدان میشند که چرا به من زودتر نگفتید تا پیش بقیه باشم و اینا

با گرفتن کلی مراسم سوم و هفتم اونم صبح و عصر مخالفم...چون واقعا یه وقتی اطرافیان باید بشینند تو مسجد نگا هم کنند و این خیلی خوب نیس
و تا چهلم مشکی پوشیدن هم زیاده،تا 10 روز دیگه بسته ، خسته میشه ادم هی یه نفر رو با لباس تیره ببینه
 

mehrnaz 2613

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
268
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

من ۱۱ سالم بود پدربزرگم فوت کرد

توی بیمارستان بودن که فوت کردن بعدش من عذاب وجدان گرفتم آخه هر روز ملاقاتشون میرفتم همون یه روز

وقت نشد برم یه هفته دیگه هم سالگرد سومشونه :((

بعدش در اوایل ۱۳ سالگی مامان بزرگم رو از دست دادم فرشته بود برکت بود

وقتی رفت هممون رو داغون کرد :(( :((

«روحشون شاد»
 

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

ما تو کمتر از یک سال دو تا بچه های مدرسه رو از دست دادیم

حال و هوای محرم بود ک بچه ها زنگ نماز جمع میشدن و حمدِ شِفا میخوندن
من مهسا رو نمیشناختم ولی باخودم میگفتم روز تاسوعا عاشورا میرم ب هرکی میشناسم میگم واسش دعا کن
با خودم میگفتم اون موقع اگه آدما واسش دعا کنن حتما شفا پیدا میکنه
نمیدونستم روزِ قبلِ تاسوعا همون روزی که مدرسه نذری داره همون روزی ک تو حیاط بچه ها دسته تشکیل میدن و طبل و سنج و شربت و........... به حمدِ شفا هامون سه تا قول هو الله اضافه میشه
به قول بچه ها همون موقعی که دنبال مانتو و شاله سیاه نگشتیم. همه چیز حاضر بود
حقیقتاً بهش حسودی میکنم.
نشسته بودیم تو حیاط مدرسه گریه میکردیم و قرآن میخوندیم
بچه ها همش از هم میپرسیدن تو میشناختیش؟ وبیشتر جوابا نه بود و گریه ها بلند تر میشد
عجیب نبود تو مدرسه ای که هزار تا دانش آموز داره کسی رو ب اسم نشناسی
عکسشو ک دیدیم خاطره ها زنده شد
کسی ک تو بوی سیب سالِ قبل ک ب مناسبت اربعین برگزار میشه خادم الحسین بود
اون سال بوی سیب و اربعین و چهلمش ی جورایی یکی شد


تارا اما غریب رفت
اوایل پیش دانشگاهی ش از دوستاش خداحافظی کرد چون بخاطر بیماریش مدرسه اومدن واسش سخت بود
حتی نتونست کنکور بده
گذاشت نتایج بیاد و دوستاش خوشحالی هاشونو بکنن و بعد رفت
شهریور بود که آگهی ترحیمش خورد رو درو دیوار مدرسه*شازده کوچولوی ما به ستاره ها پیوست*


از تسلیت گفتن بیزارم
ترجیح میدم بغلشون کنم گریه کنم
ولی دوس ندارم تسلیت بگم.کارِ دردناکیه.
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

به نقل از Weeping Angel :
من هیچ وقت فلسفه " غم آخرتون باشه " رو نفهمیدم :-" اخه معنیش این میشه که " امیدوارم زودتر از همه بمیری" :-" :-"
فک کنم بهتر باشه به جای این جمله گفت: امیدوارم دیگه از این غما نبینید..
 
ارسال‌ها
734
امتیاز
13,714
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
ری
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
تحصیلات تکمیلی در علوم پایه‌ی زن‌جان :)
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

تو ایران خونواده ی عزا دار به جای این که به عزا داری شون برسن هی باید حواسشون به مهمونا باشه ایکاش مهمونا به جای صاحب عزا کار می کردن
 

N!00sha

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
131
امتیاز
470
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
Bodapes
دانشگاه
Makdonald
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

این کار غلطیه که به خودمون نرسیم در هر شرایط یه مسلمان باید تمیز و مرتب باشه ! مهم اون احساسته تو این همه قیافت فجیه بشه ولی ناراحت نباشی ببخشیدا بخوره تو کلت ولی
فک کنم اون قدیما مثلا وقتی شوهرش میمرده این قدر یارو ناراحت میشه حسه و حاله به خود رسیدن نداشته ولی الانه بعضیا می خوان الکی نشون بدن ما هم خیلی ناراحتیم اینکارو می کنن
 

کاواک

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
152
امتیاز
9,374
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

به نقل از نگار. :
حب همه ميدونيم كه مرگ شتريه كه دم خونه ي هركسي يه روزي ميشينه دير يا زود
اما ما چه جوري با مرگ اطرافيانمون مواجه بشيم
اصلا با رسوم رايج موافقيد مثلا
واقعا درسته كه لباس سياه بپوشيم
به خودمون نرسيم و...
(به طوريكه تو مراسم چهلم بعضيا شبيه گودزيلا ميشن )
يا واقعا بايد چه طوري رفتار كرد و مواجه شد ؟
گريه كردن درسته يا غلط ؟
اميدوارم تاپيك تكراري نباشه
بستگی داره اون فرد کی باشه و برای من چقدر ارزش داشته باشه.مثلا اگه پدرومادرم باشن قطعا گریه میکنم اما به سیاه پوشیدن یا به خود نرسیدن اعتقادی ندارم.ولی برای کسایی که ارتباط عاطفی باهام ندارن و برام مهم نیستن شاید فقد به خاطر خاطراتی که باهاش داشتم و بعد از مرگ طرف یادم میاد گریه کنم و خودمو خالی کنم ولی بعدش خیلی راحت فراموش میکنم.
 

dark shadow

خائــن.
ارسال‌ها
1,166
امتیاز
13,561
نام مرکز سمپاد
Farz2
شهر
KRG
سال فارغ التحصیلی
1399
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

یهمن 93 بود که من سرما خورده بودم و وضعم خیلی داغون بود.چشمای قرمز ،دماغ گرفته و از اینجور چیزا .خوب یادمه که با پتو قشنگ تو بخاری بودم و داشتم یخ می کردم.ساعت 9شب بود که با صدای جیغ مامانم از خواب بلند شدم.یکی از دایی هام به مامانم زنگ زده بود و خبر فوت شدن دایی بزرگم رو داده بود .مامانم فقط گریه می کرد و وقتی به من گفت تا یه ربع به کمد خیره شده بودم و نمی دونستم چی شده.شاید عجیب باشه اما همین داییم پسرش که خیلی جوون و مهربون بود رو از دست داد و ساعت 6صبح دایی کوچیکه ام به مامانم زنگ زد و گفت و من اون روز هم با جیغ پاشدم.خیلی دوستش داشتم اما اون شیش روز تو کما بود ولی باباش که فوت کرد ما هیچکدوممون باورمون نمی شد چون سالم بود و هیچ مشکلی نداشت.بد ترین چیز درباره ی فوت داییم این بود که مادر بزرگم هم چند ماه پیش بیمارستان بود و اوضاع خوبی نداشت.قرار بود همون داییم که به مامانم خبر داده بود مادر بزرگم رو ببره دکتر که یهو گفت نمریم .مادر بزرگم هم از همه جا بی خبر هی می پرسید چی شده که یهو داییم گفت پسر بزرگت فوت شده.هیچکس نمی تونست حالش رو بفهمه.

تو مدرسه هم اینطور شده بود.یکی از بچه های دبیرستانی خواهرش که کوچیک بود و خیلی خوشگل بود سرطان خون داشت .دختره مکه هم رفته بود .یه روز اومدیم پایین دیدیم تمام دبیرستانی ها چشماشون قرمزه و دارن گریه می کنن.من دلم به حال خواهرش که دبیرستانی بود سوخت آخه همون روز که دکترا قطع امید کرده بودن می خواست بره خونه برای آخرین بار خواهرش رو ببینه که دبیر عوضی آمادگی دفاعیش گفت اگه بری خونه من بهت تو کارنامه ی ترم صفر میدم.وقتی هم که اومد بیرون دید دوستاش دارن گریه میکنن و فهمید که خواهرش فوت کرده.از اون روز همه از اون دبیر بدشون میاد.

واسه همین چیزاست که از دنیا متنفرم .زندگی واسه چی ؟؟؟واسه اینکه مردن اونایی که دوستشون داری رو ببینی؟
 

deniz_nabege

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
180
امتیاز
434
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
پاسخ : مرگ اطرافيان و عكس العمل ما

من فکر کنم خوش شانسم که تا حالا نشده که یکی از اقوام درجه یکمون فوت کنه ولی خیلی دلم میخواست راجب این موضوع احساسمو بگم اولشم یکم نظر بقیه دوستانو خوندم تا اونجایی که فهمیدم اغلب دوستان یا پدر بزرگ یا مادر بزرگشون فوت کرده
ولی بعضی مرگا خیلی حسرت به دل آدم میزارن حتی دورترین آدمارم شدیدا ناراحت میکنن د رسته که مرگ حقه ولی بعضی ادما هستن که ما بهشون وابستگی داریم خیلی غیرقابل باوره که چیزی که بهش وابستگی داری دیگه نباشه
واقعا مرگ عزیز خیلی سخته با هیچ چیز نمیشه تحملش کرد من اینو به عنوان کسی میگم که هیچوقت این حسو تجربه نکرده و همیشه ازش وحشت داره یادمه اول سال یکی از معلما اومد کلاسمون که فقط هم یه جلسه اومد و گفت که مرگ عزیزو با هیچ چی نمیشه تحمل کرد جز با یاد خدا این حرفش همیشه یادم میمونه
ولی این مراسماتی که واسه مرگ یکی برگزار میشه بیشتر واسه اینه که نزدیکاش احساس تنهایی نکنن و تا حدودی هم تاثیر گزار هست اما اینکه تا 10 روز شام و ناهار و حلوا و هزار تا تشریفات باشه یکم منطقی نیست مامان بزرگم میگه قدیما که کسی فوت میکرد روز اول هر کسی تو خونش یه چیزی درست میکرد میاورد که کسی روز اول به زحمت نیفته متاسفانه الان هم سطح درک مردم پایین اومده و یه چیزایی تبدیل به رسم و رسوم شده که ما نمیتونیم عوضش کنیم
 
بالا