• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

mohaddes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
4,670
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بـنـاب
سال فارغ التحصیلی
94
اینستاگرام
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

من با میل به تماشای فیلم هایی میروم که برای شش ساله ها آزاد است، چون در این فیلم ها از لوس بازی های بزرگترها مانند پشت پا زدن به اصول زناشویی و طلاق خبری نیست. در فیلم هایی که زناشویی را به بازی می گیرند یا یکدیگر را طلاق می دهند، همیشه خوشبختیِ یک نفر نقش بزرگی بازی می کند. جمله هایی مثل "عزیزم مرا خوشبخت کن" یا "می خواهی سر راه خوشبختی من بایستی؟" در این فیلم ها زیاد به گوش میخورد در حالی که من خوشبختی را لحظه ای می دانم ، و چیزی که بتواند بیش از یک یا دو و حداکثر سه ثانیه دوام بیاورد خوشبختی نمی دانم.

عقاید یک دلقک - هاینریش بل
 

Quf

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
960
امتیاز
4,226
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

انسان ها دوستان خود را سختتر از دشمنان خود میبخشند! (متن دقیق نیست!) (از خود نیچه هم هست فکر کنم)





وقتی نیچه گریست- اروین د. یالوم
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

یک افسانه‌ی صحرایی، از مردی می‌گوید که می‌خواست به واحه‌ی دیگری مهاجرت کند، و شروع کرد به بار کردنِ شترش. فرش‌هایش، لوازم پخت‌وپز، صندوق‌های لباسش را بار کرد - و حیوان همه را پذیرفت. وقتی می‌خواستند به راه بیفتند، مرد پرِ آبی زیبایی را به یاد آورد که پدرش به او داده بود.
پر را برداشت و پر پشتِ شتر گذاشت. اما با این کار، جانور زیر بار تاب نیاورد و جان سپرد.
حتماً مرد فکر کرده است : شتر من حتی نتوانست وزن یک پر را تحمل کند.


گاهی ما هم در مورد دیگران همین‌طور فکر می‌کنیم، نمی‌فهمیم که شوخی کوچک ما شاید همان قطره‌ای بوده است که جامی پُر از درد و رنج را لبریز کرده.

مکتوب - پائولو کوئلیو
 

Noo$hin

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
2,462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

-تو و فراز همه چیز پدر و مادرتان هستید، همه چیز.
-من نمی خواهم همه چیز کسی باشم. این جوری دوست داشتن فقط قفل و زنجیره.این پدر و مادرها انتظار دارند حتی وقتی آدم هم می میرد، از آن دنیا اس ام اس بزند که رسیدم.


دستش را از کوله بیرون آورد. باز هم شیرین بود:"ویکتور هوگو می گوید به کسی که دوستش داری، هرگز نگو دوستت دارم.ویکتور هوگو غلط کرده .دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم. "


-گلی جان ،می دانی سخت ترین کار دنیا چیه؟
-چیه پدر جون؟
-دوست داشتن،گلی جان.
-جدی؟
-آره بابا جان،حالا می دانی سخت تر از دوست داشتن چیه ؟
-نه پدر جون.
-دوست نداشتن باباجون،دوست نداشتن.

♡پیش از بستن چمدان♡ مینو کریم زاده♡
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

× نرم‌تر می شد. کوزیمو هم‌چنان شگفت زده بود از اینکه او هرلحظه به حالی درمی‌آمد. به او نزدیک شد. ویولتا یک‌پارچه نرمش و مهربانی بود.

-بگو...
+بگو...

یک‌دیگر را شناختند. کوزیمو او را شناخت و به شناختِ خود نیز رسید، زیرا به راستی پیش از او خود را نشناخته بود. ویولتا او را شناخت و به شناختِ خود نیز رسید، زیرا با آن‌که به خوبی می‌دانست خود چگونه کسی است، چگونه بودنِ خود را تا آن‌ زمان به آن خوبی حس نکرده‌بود.

× و دوباره عشق همان‌گونه طوفانی که خشم، آغاز می‌شد. درحقیقت این هر دو یکی بود اما کوزیمو سردرنمی‌آورد.

-چرا رنجم می‌دهی؟
+چون دوستت دارم.

آن‌گاه او خشمگین می‌شد.

-نه دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشی‌اش را می‌خواهیم و نه رنجش را.
+وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را می‌خواهیم؛ عشق را، حتا به قیمتِ رنج.
-پس تو به عمد مرا رنج می‌دهی؟
+بله، برای این‌که از عشقت مطمئن بشوم.

در فلسفه ی بارون جایی برای این‌گونه استدلال‌ها نبود.

-رنج یک چیز منفی ست.
+عشق همه چیز است.



بارونِ درخت نشین/ایتالو کالوینو

بی ربط: اسمِ کتاب به‌شدت دوست‌داشتنی نیست؟ ؛؛‌)
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,514
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(') امیــ(')
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

من امیدوارم وقتی که مردم یک آدم بافهم و شعوری پیدا بشود و جنازه‎ی مرا توی رودخانه‌ای جائی بیندازد. هرجا که میخواهد باشد ، ولی فقط توی قبرستان، وسط مرده‎ها چالم نکنند. روزهای جمعه می ‎آیند و روی شکم آدم دسته‎گل میگذارند، و از این‎جور کارهای مسخـره.
وقتی که آدم زنده نباشد گل را میخواهد چکار؟ مرده که به گل احتیاج ندارد.

ج.د.سالینجر-ناطوردشت
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

وقتي داستان هاي غم انگيز مي خوانيم با شهامت خودمان را در آن موقعيت ها تصور مي كنيم ،ولي به محض اينكه واقعا غصه دار مي شويم ، تازه مي فهمييم تحمل كردن چه كار سختي است

آنه شرلی در گرین گیبلز | ال.ام.مونتگمری
 

suzy

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
80
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
آبادان
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

هیچ وقت به قصه های دیو و پری اعتماد نکنید.هر قصه ای که با جمله"و از آن به بعد تا آخر عمر با خوشبختی زندگی کردند"چرند است.هیچ پایان خوشی وجود ندارد.آخر هیچ قصه ای،نقطه نیست.زندگی ادامه دارد.همیشه در گوشه و کنار زندگی،چیز جدیدی پیدا می شود.شما می توانید از موانع بزرگ بگذرید،با خطرهای بزرگ روبه رو بشوید،از قدرت های جادویی استفاده کنید و زنده بمانید تا قصه تان را تعریف کنید-اما این پایان قصه نیست.زندگی شمارا به جلو هل می دهد،شمارا این طرف و آن طرف می چرخاند،خرد و خمیرتان می کند،ماجراهای غم انگیز یا وحشتناکی را توی بغلتان می اندازد و هیچ وقت دست از سرتان برنمی دارد تا به پایان حقیقی برسید-به مرگ.تازمانی که نفس می کشید، قصه تان ادامه دارد.


نبرد با شیاطین-دارن شان
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

پدر و مادر ها آدم های عجیبی هستند. حتی اگر فرزندشان مزخرف‌ترین بچّه‌ی دنیا باشد، باز هم فکر می‌کنند او بهترین است.


ماتیلدا - رولد دال


منظورم اون پدر مادراییه که همیشه الکی از بچه‌هاشون تعریف می‌کننا ... منظورم شما نیستین خدای نکرده :D
 

ali lolo

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
علامه حلی یک تهران (دوره اول)
شهر
تهران
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

بعد از این همه مدت سوروس _البوس دامبلدور
تمام مدت_پروفسور اسنیپ x:
 

ayda

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
87
امتیاز
1,430
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز.زنجان.تهران.ارومیه.ازمیر.آنکارا :))
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

[SIZE=inherit]اما این بار برای خودم می نویسم.
به خود می گویم ( اگر همه چیز را ریز به ریز تعریف کنی،اگر حسابی حواست را جمع کنی،در پایان وقتی آن چه را نوشته ای بخوانی،می توانی برای دو ثانیه فکر کنی که احمق داستان کسی غیر توست و آن گاه شاید بتوانی بی طرفانه درباره خودت قضاوت کنی،شاید... )) .
#انا_گاوالدا #دوست_داشتم_کسی_جایی_منتظرم_باشد
[/SIZE]
 

Ali Kh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
394
امتیاز
2,186
نام مرکز سمپاد
تیزهوشان شهید بهشتی
شهر
گرگان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه گرگان
رشته دانشگاه
زیست شناسی جانوری
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

آیا چشم های فریبنده یک مار، کبوتر را مجذوب و مفتون نمی کند؟

کلبه عمو تم، هریت بیچر استو
 

ayda

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
87
امتیاز
1,430
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز.زنجان.تهران.ارومیه.ازمیر.آنکارا :))
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

چهقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چقدر باید بگذرد تا دیگر او را دوست نداشت؟
انا گاوالدا-دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
 

lgh95

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
285
امتیاز
1,660
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
برنز نجوم 92
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

من به جنگل رفتم چون سر آن داشتم که آگاهانه زندگی کنم. من بر آن شدم که ژرف بِـزیَـم و تمامی ِ جوهر حیات را بمکم! هر آنچه را که زندگی نبود ریشه کن کنم؛ تا آن دم که مرگ به سراغم می آید، چنین نپندارد که نزیسته ام.


انجمن شاعران مرده.تام شولمن(؟!)
 

ayda

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
87
امتیاز
1,430
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز.زنجان.تهران.ارومیه.ازمیر.آنکارا :))
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

از تو خواهشی دارم،فقط یک خواهش،می خواهم بویت کنم... :((
انا گاوالدا-دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
 

NEO

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,368
امتیاز
5,899
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

راب خطاب به جان بزرگ

راب: جان بزرگ، تا وقتی برگردم لرد کاراستارک رو اینجا نگهدار، و هفت نفر دیگه رو دار بزن.
جان بزرگ: حتی مرده ها رو؟
راب: بله. من اجازه نمی‌دم همچنین کثافت‌هایی رودخونه‌های دایی والامقامم رو آلوده کنن. بذارین کلاغ ها بخورنشون.
یکی از اسرا: امان بدین، سر. من کسی رو نکشتم، من فقط کنار در وایساده بودم تا مراقب نگهبانا باشم.
راب: قصد لرد ریکارد رو می دونستی؟ بیرون کشیدن چاقوها رو دیدی؟ صدای فریادها رو شنیدی، جیغ ها، ضجه های بخشش رو؟
اسیر: آره، دیدم. ولی تو هیچ کدوم دست نداشتم. من فقط بیننده بودم، قسم می خوردم...
راب: لرد آمبر، این کی فقط بیننده بوده. اون رو آخر از همه دار بزن، اینطوری می تونه مردن بقیه رو ببینه!


طوفان شمشیرها - جروج آر.آر مارتین.
 

doregard649

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
73
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
روانشناسی
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون



ســانـتــیــاگــو:خــُب بـهـتـره بـه چــیـزایـی کـه نـدارم فـکـر نـکـنـم

.بـه جـاش بـه چـیـزهـایــی کـه دارم فـکـر مـی کـنـم...

مـن یـه عـالـمـه امـیـد دارم...بـهـتـره بـه امـیـدم فـکـر کـنـم.!

پیرمرد و دریا ...ارنست همینگوی
 

scare

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
214
امتیاز
2,083
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
متالورژی استخراجی
کجا ممکن است پیدایش کنم

او شاید بگوید که می خوهد قطع رابطه کند.بدون تردید.من چه باید بگویم ؟ آیا می توانم بگویم : هی ، من تو را به اندازه کافی دوست دارم و دلیل موجهی برای قطع رابطه وجود ندارد ؟ مسلما نه ؛ از هر لحاظ که نگاه کنید ، احمقانه است. این که چیزی را دوست داری که دلیل نمی شود.


کجا ممکن است پیدایش کنم (داستان سگ کوچک آن زن در زمین) - هاروکی موراکامی
 

shima.

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
1,207
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

زندگی من وقتی که دختر کوچولو بودم، در انتظار بیهوده خود زندگی گذشت. گمان میکردم که یک روز یک‌دفعه زندگی شروع خواهد شد و خودش را در دسترس من قرار خواهد داد، مثل بالا رفتن پرده‌ای یا شروع شدن چشم اندازی. هیچ خبری از زندگی نمی‌شد. خیلی چیزها اتفاق می‌افتاد اما زندگی نمیآمد. وباید قبول کرد که من هنوز همان دختر کوچولو هستم چون همچنان در انتظار آمدن زندگی هستم.

کاناپه قرمز - میشل لبر
 

++MaRyAm++

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

ما بی فاصله در ادراک اندازه واقعی خود،دچار سوء تفاهم می شویم.
من نمی دانم کجا تمام می شوم و تو از کجا آغاز می شوی.
لیلی!باور کن کم نیاورده ام. دلتنگ دیگری هم نیستم.
من فکر می کنم ما باید به همان اندازه که به دغدغه های مشترک فکر می کنیم،به تفاوت هایمان هم حساس باشیم.
در درون ما دهلیز هایی هم وجود دارند که مال تنهایی ماست.
به خودت بباز لیلی! -دکتر حسین اسکندری
 
بالا