• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

  • شروع کننده موضوع NEO
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • شروع کننده موضوع
  • #1

NEO

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,368
امتیاز
5,899
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
دو سال پیش همین حدودا بود که تاپیکی تحت عنوان سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۱) رو زدم و اونجا از کابرای سایت خواستم که بیان و نظرشون رو تو این یکسالی که گذشت راجع به سایت و اتفاقات و خاطرات تلخ و شیرینی که واسشون با سمپادیا پیش اومد رو بگن.
الان که دارم به صورت پراکنده پست‌های اون دوران میخونم خاطرات خیلی زیادی واسم تداعی شد و واقعا حسرت اون دوران خوش رو خوردم.

امسال هم مثل اون دفعه از شما میخوام بیاین و نظرتون رو راجع به سمپادیا و سال ۹۳ و اتفاقات تلخ و شیرینی که واستون تو این سال رخ داد بگید.
بگید که سمپادیا تو این یکسال چطور بود؟
کجاها خوب و کجاها بد بود؟
و کلا اگر خاطره یا مطلبی هست که دوست دارین اونو با دیگران به اشتراک بذارین تو این فرصت باقیمونده حتما تو همین تاپیک بنویسیدش چون قطعا بعدها واستون خاطره میشه.

پ.ن: تاپیک قبلی تا روز ۲۹ اسفند و دقیقا لحظه تحویل سال باز بود. این تاپیک هم به همین ترتیب تا دو هفته دیگه بازه میمونه.
(از اونجایی که من اختیار بستن تاپیک رو ندارم از یکی از مدیران عزیز خواهش میکنم حواسش باشه به این مورد و تاپیک رو سر موقع ببنده.)

×فرز: یادآوری کنید قفلش میکنیم سر موقع. : )
 

hamed.yas

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
547
امتیاز
6,500
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مشد
سال فارغ التحصیلی
1345
مدال المپیاد
مدال تو مشتم بود.از چنگم درآور
رشته دانشگاه
پزشک. دکتر. طبیب
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

مهمتر از همه ؛
ترکوندن کنکوریای سایت؛ المپی ها و...بود.

اتفاقای بدی هم داشت.دعوا های بد و.... که خب بگذریم :-"

خب بی بانگی هم واسه خیلی از کاربرا دردناک بود :-"
که مدیریت توانای سایت به عنوان عیدی مثلا :D درستش کردن

فعلا همینا. ^-^
 

farz

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,097
امتیاز
14,659
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
مدال المپیاد
مرحله اول شیمی
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

فکر میکنم بیشترین خاطره رو بچه‌های کنکوری ۹۳ و یا المپیادی ۹۳ داشته باشن چون که الان هرچی فکر میکنم بیشترین خاطره‌های من مربوط ب کنکور ۹۲ و المپیاد ۹۱ بوده :د

خب سال ۹۳... جدی‌ترین سال سمپادیاییم بوده، ینی سالای قبلش سالای خاطره‌ای و تفریحی بوده ولی امسال نه، با خیلی از تیپ آدم‌های مختلف آشنا شدم و طرز رفتار و برخورد باهاشون رو یادگرفتم.
سال ۹۳ سال خوبی نبود، فک کنم ۲ یا ۳ بار درخواست بن دادم و ۲-۳هفته‌ای هربار بن بودم :D :‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|
از قسمت‌های خوبش سال بالایی شدن برای ورودی ها بود، اینکه با کلی آدم خوب ۹۳یی شریفی و غیرشریفی آشنا و دوست شدم :د
همم... پادسکت رو دوست داشتم، نمایشنامه و فصلنامه کهربا رو هم دوست داشتم بسی، ی حرکت خوب و دوست‌داشتنی بود ب نظرم.
و.... خیلی چیزای بد که دوست ندارم اینجا بنویسم و برای آیندگان بمونه :د
و اینکه سطح انتظارام از آدما و درجه‌های کاربری خیلی عوض شد خصوصا مدیران کل و ارشد :د :/

ممنون از NEO(مدیر اجرایی ـه خوب) بابت این تاپیک خوب. : )
 

ادیبَک

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,380
امتیاز
4,204
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
Lund University
رشته دانشگاه
Law
اینستاگرام
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

با تشکر از محمد عزیز فکر میکنم اینجا ، جای مناسبی باشه برای گفتن حرفایی که توو ح.ب هم نمیشه زد .
راستش سال 93 سالی بود که من به صورت جدی وارد سیستم مدیریتی سایت شدم . یعنی قبلش که انجمن
تاریخ و جامعه شناسی دستم بود ، ولی خب یک سال وقفه ایجاد شد . [بگذریم!]

راستش من خودم همیشه جزء کاربرهای معترض سایت بودم . دنبال فرصت میگشتم تا گیر بدم و بگم چرا فلانه .
البته این اعتراض یه جا به اوجش رسید . یادمه منو واسه مدیر انجمن شدن رد صلاحیت کردن . [سابقه مدیریتی
خوبی داشتم و قبلا انجمنش رو خودم سرو سامون داده بودم] . گفتن که شما صلاحیت مدیر شدن نداری و فلان !
منم مثل بعضی دوستان کلی اعتراض کردم و اینا ، ولی خب مدیرم نکردن دیگه :D خیلی برام جالب بود ، دقیقن یک هفته بعد
ازینکه منو رد صلاحیت کردن ، من مدیر داخلی شدم [همکار دوستانی که منو رد کردن :)) ] بعدشم که خیلی غیرمنتظره فرشید بهم پیشنهاد اجرایی داد.

حالا این مقدمه چینی بخاطر این بود که بگم ، اگه یه جا باهاتون مخالفت شد ، دلیلش این نیست که شما خوب نیستین ، یا بقیه بهترن از شما.
ممکنه اوضاع و احوال برخلاف چیزی باشه که تصورش رو دارید . همیشه قرار نیست اون چیزی که مطلوب به نظر میرسه عملی بشه.
بهتره صبر کنید،شاید چیز بهتری پیش بیاد. [ممکنه بدتر بشه من تضمین نمیکنما :-" ]


به عنوان قسمت پایانی باید بگم ، شاید ما اینجا زیاد وقت میذاریم در حالی که میتونیم به امور دیگه ای برسیم ، اما واقعیت اینه که این انجمن تاثیر
زیادی روی شناخت شما بر دیگران ، بحث و استدلال و غیره میذاره . هرچند ممکنه تجربه های بدی هم داشته باشید .
من سال 93 رو دوست دارم ، چون تجربه های جدیدی به دست آوردم . شناخت بیشتری به دست آوردم و مسئولیت بیشتری داشتم ، اما
سال 93 رو دوس ندارم چون بعضی مسائل باعث شد بعضی از دوستام ازم دور بشن و یه سریا که ممکن بود دوستای خوبی باشیم ازم دلگیر
باشن و فرصت دوستی پیش نیاد. در نهایت باید بگم ، اوضاع و احوال باعث میشه که شما توی شرایط خاصی ، رفتار متفاوتی از چیزی که واقعا
هستید و تصوری که بقیه ازتون دارن بروز بدید . امیدوارم بتونیم شناخت دقیق تری از هم داشته باشیم .
دوستای خوبی به دست آوردم .سهیل،ایلیا،عابدی،احسان،فرشید،بهار و فاضل و این اواخر مهدی حتی![بشمرم زیاده ببخشید که همه رو نگفتم :-"]
از دوستانی که از بنده دلگیرن یا خدای نکرده کدورتی پیش اومده میخوام که فراموشش کنن ، وگرنه گزینه ی بن همواره روی میزه :-"
موفق باشید .

پشت سرم حرف زیاده ولی دور و برم فوق العاده #هارم
 

maziar

مازیمون
ارسال‌ها
1,962
امتیاز
6,833
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران، استانبول، کوالالامپور، اُسلو!
دانشگاه
Universitetet i Oslo
رشته دانشگاه
ریاضی، CS، نانو الکترونیک
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

سال ۱۳۹۳ مثله باقی سال ها تا قبل اینکه این تاپیک زده بشه من فکر می کردم سال ۱۳۹۴ بوده! بعد که زده شد من متوجه شدم سال ۱۳۹۳ بوده!

مثلن در حالی که من سال ۷۸ هم که سال اول ابتدایی بودم تا خود سال ۸۱ تمام وقت توی دفترم تاریخ رو ۱۳۸۰ میزدم! :-"


خوب ساله خاصی نبود مثل سال های قبل!
گفتن پاییزه ما که ندیدیم برگی بریزه!
گفتن زمستون ما که ندیدیم برفی بیاد!
گفتن بهار میاد خوب خود به خود همه ی سال همه جا پر از گل و شکوفس!

سمپادیا هم مثله سالایه قبل!

یه سری ادم هستن که امسال باهاشون اشنا شدمو خیلی از این موضوع خوشحالم!

یه سری هستن که از قبل باهاشون اشنا بودم و خوب بعدن پاشدن رفتن ایران :-" و بعد هم استعفا دادن :-"

یه سری هستن که خیلی خوبن. کلی دعوا باهاشون می کنی و اینا تهشم خوب هنوز ادم دوسشون داره.


و خوب مهم ترین اتفاقه سال همین بانگه من بود! جناب پاستای بزرگ باز تصمیم گرفت خلقتی جدید انجام بده :-" شش روز و شب تلاش کرد نتیجه نداد حالا روز ۷ ام مست کرد گند زد تلاششو یا اصلن از اول تلاشاش نتیجه نداده بودن روز ۷ ام رفت الکی مست کرد که همه چی رو بندازه تقصیره مستی و بعد شراب رو حرام کنه :-" یا به هر ترتیبی تهش مثله خلقته اولش گند زد به بانگا :)) که خوب بالاخره پاستا تصمیم گرفت کار رو دست انسان ها بسپره تا به جا گل از کد(code) بانگ خلق کنن!

و در اینها نشانه هاییست برای کسایی که فکر می کنند خیلی می اندیشند :-"
 
ارسال‌ها
1,546
امتیاز
26,897
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

سالِ 93 واسم یکی از پرماجراترین سال‌های عمرم بوده. سالی که توش کنکور دادم و از دبیرستان واردِ دانشگاه شدم، دوستانِ جدید، فعّالیتِ جدّیم تو این سایت و حتّی فضای مجازی و به کل، تغییرِ فازِ خیلی چشم‌گیر.

ولی به طورِ کلّی، سالِ خنثی‌ای بوده واسم؛ یعنی برآیندِ اتّفاقاتِ خوب و بدش واسم صفره و نمی‌تونم بگم سالِ خوبی بوده یا سالِ بد.

از تابستانِ 93 به طورِ جدّی و رسمی فعّالیتم رو تو این سایت زیاد کردم. هرچند من خردادِ 91 تو سمپادیا عضو شدم ولی خب زیاد توش فعّالیت نداشتم؛ امّا از تابستونِ همین امسال کلّاً درگیرش شدم و ایشون اوّلین و صمیمی‌ترین دوستم تو سایت بودن.[nb]که متأسفانه از سایت رفت :-<[/nb] بعد از دو ماه فعّالیت، حدوداً اواخرِ مردادماه، سایت رو ترک کردم و به مدّتِ چهارماه غایب بودم و مجدّداً فعّالیتم رو از سر گرفتم و شروع به نوشتنِ فیلموگرافیم یا همون مقاله‌ی معروفِ «ماتریکس‌شناسی»م کردم. فقط هم به همین خاطر اومده بودم، امّا نمی‌دونم چی شد :-" که وابسته شدم و دیگه نمی‌شد که دل کَند ازش :))

تو همون ایّام یهو بهم پ.خ دادن که جناب، «صندلیِ داغ»ت رو قراره بزنیم و موافقتت رو اعلام کن! حالا من کِی درخواست داده بودم؟ تابستون :)) گفتیم اوکی و صندلیمون هم برگزار شد. یه تشکّرِ خیلی داغ و ویژه هم از ایشون باید داشته باشیم به خاطرِ این که جیگرِ خودشو قابل دونسته :)) و صندلیمون رو صفا داده :D از دوستانِ به شدّت صمیمی و خوبمون هستن ایشون ;;)
جریانِ الهه هم که دیگه بماند :))

تاپیکی که خیلی دوسش داشتم و هنوزم دارم، حرف بزن بود. روزی نبوده که 2 پست توش نداده باشم :)) و البته بعد از این تاپیک، تو انجمنِ موسیقی هم فعّالیت داشتم و حالا جاهای دیگه‌ای هم بودن. همین‌گونه شد که مارو گذاشتن مدیرِ انجمنِ موسیقی :)) و کلّاً هر روز باید به این سایت سر بزنم و نمیشه که نزنم :-" اعتیاده دیگه، نه؟ :D

دوستای خیلی زیاد و خیلی خوبی تو این سایت پیدا کردم و واقعاً میگم، جدّیِ جدّی، از داشتنِ بعضیاشون هنوزم که هنوزه خوشحالم و خوبه که هستن و هر موقع که بخوام می‌تونم باهاشون چه در اینجا و چه در شبکه‌های اجتماعیِ دیگه در ارتباط باشم. >:D< فقط یه چیزی هم که هست اینه که هیچ‌وقت نشده که بتونم اونارو از نزدیک ببینم :( و هم‌مدرسه‌ای یا هم‌شهری هم ندارم لامصب :))

ماجراهای تلخ و شیرین زیاد داشتم اینجا. درگیری هایی که صورت گرفته - چه علیه دیگران، و چه حتّی خودم! که لازمه اعتراف کنم در نهایت با کسی که ضدِّ من بوده رفیق فابریک شدم :)) - و حالا پادکست‌هایی که هیچ‌وقت توشون وویس ندادم :)) و شب‌نشینی‌ها و ... . یه «یادگاری‌نوشت» هم نوشتم که واسم خیلی عزیزه و دوستش دارم و اثرِ ماندگارِ من در سایت خواهد بود تا اگه فردا روزگاری از سایت رفتیم و اینا، این خاطره‌ای که اینجا نوشتیم + اون یادگاری‌ه بمونه برای آیندگان!

یک یادی هم بکنیم از روزهایی که بانگ خراب شده بود و همینطور سایت یک روزِ کامل رو ارور بود :)) در هر دو بار هم این شخصِ شخیصِ بنده بودم که با اعلی‌حضرت واردِ مذاکره شدم و سرانجام مشکل حل شد. :> افتخار نمی‌کنید بهم؟ B-) :))

در نهایت هم دوس داشتم تک‌تکِ افرادی رو که اینجا به هر نحوی بهم لطف داشتن یا با محبّت‌هاشون منو شرمنده کردن تشکّر کنم؛ ولی دیدم نمیشه و از بس که زیاد هستن، می‌ترسم کسی جا بمونه و بعداً دلخور شه و اینا. پس گفتیم بیخیال :-"

و در این پُست - به قولِ بالایی - نشانه‌هایی‌ست برای افرادی که تفکّر می‌کنند!

«بنی‌آدم اعضای یکدیگرند ... !!!»

پی‌نوشت: این ایده که حالا همه اومدن این پایین شروع کردن به لینک زدن به پست‌ها و اشخاص رو از من قاپیدن :))
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,599
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

خب خب :-" سال 93 در کل که سال بسیار مزخرفی بود برام. ولی خب گویا اینجا قرار نیس درباره سال 93 حرف بزنیم و باید صرفن خاطرات سمپادیاییمونو بگیم :D
سال کنکور که سایت نیومدم تقریبا. خیلی خیلی کم [و البته لازم به ذکره که پشیمونم از این قضیه :-< ] فعالیت جدیم تو سال 93 از بعد کنکور شروع شد و واقعا دوران بسیار خوبی رو داشتم مخصوصا در فاصله زمانی بین کنکور و اعلام نتایج. شبای نزدیک اعلام نتایج و تاپیکایی که آخرین ارسال ها رو کلن اشغال کرده بودن :)) تاپیکای اعلام نتایج و سوالات و مشکلات که کلن اسپم دونی شده بودن واسمون و البته قضیه به همینجا ختم نشد و خیلی از تاپیکای انجمن فارغ التحصیلان هم در امان نموندن از اسپمِ ما جماعتِ 93 ای :))
بعد از اعلام نتایج هم واقعا بودن این سایت یه جورایی باعث شد زودتر بد بودن نتیجمو فراموش کنم و یه جورایی ضد افسردگی بود برام! راهنمایی های خیلی خیلی زیادی هم گرفتم از بچه های اینجا برای انتخاب رشته.
از کنکور که بگذریم، امسال سالی بود که دوستای خیلی خوبی هم پیدا کردم تو سایت. تو دوسال قبلش اصن نتونسته بودم با کسی رابطه دوستی خوبی برقرار کنم و همیشه برام سوال بود که خب چه جوری میشه بچه های سایت دوستای صمیمی آدم باشن. ولی امسال به جواب این سوالم رسیدم و خب دوستای خیلی خوبی پیدا کردم ;;)
اتفاقای خوب دیگه سایت هم در درجه اول ارائه فصلنامه بود که انصافا واسش زحمت کشیدن و کار خیلی خوب و متفاوتی هم از آب در اومد. بی صبرانه منتظر فصلنامه عید هستم 8-> نمایش نامه هم همینطور و پادکست تابستون هم همینطور :-" بعد دیگه... آها اون تاپیک پایان ترم نشینی بود که خیلی خوش گذشت انصافن :)) از همون اول کار و دست های پشت پرده ای که تاریخشو مشخص کردن گرفته تا یهویی باز شدن تاپیک بعد از چند روز :)) و همینطور صندلی ژالان و رکورد زدنش :)) دیگه... آها اشاره میکنم به این گروه دات کی و دوستان که رشادت های بسیاری رو انجام دادن برای این سایت (من جمله همین درست شدن سایت بعد از یک روز کامل ارور دادن که امین اشاره کرد بهش :)) ) و درکل مصداق بارزِ "ملتِ همیشه در صحنه" بودن :))
یه سری چیزای دیگه هم نوشتم ولی بعد که خوندم دیدم بهتره نباشن و پاکشون کردم :-"
همین دیگه... این سایت خیلی خوبه، خیلی خاطره رقم زده و خیلی دوسش دارم >:D< با تشکر از وقتی که در اختیار من قرار دادین :-"

آها راستی دوتا چیز دیگم اضافه کنم :-" یکی اینکه حتمنِ حتمن به این تاپیک سر بزنین و یادگاریتونو بنویسین. خیلی خاطره میشه 8-> :-تبلیغاتِ فاضل طور و دوم اینکه برای پادکست عید هم وویس بدین و در ضمن فراخوان هم میدم که یکی بیاد با منِ بدبخت وویس بده :)) همین :-"
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,534
نام مرکز سمپاد
طلایه داران
شهر
شیراز
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

بازم مواقع خاص!
این مواقع خاص دارن اذیتم میکنن...

OOoOOOoOOoOOOoooOoOooOooOOOOOOooOOOOOoooOoooooooOoooOooOOoOOoooOOoOOOOOoW

بخوان...بخوان به نامِ من...بخوان به نام من که تو را آگاهی دادم...

خب سال 93!!!

1-2ماه از عضویت دوباره ی من گذشت که شد 93...

اولاش کم فعال بودم بعد یه مدت زیاد فعال شدم بعد یه مدت خیلی زیاد فعال شدم بعد دوباره خیلی کم فعال شدم...

امتحان نهایی و تاپیکش و این که همیشه حس میکردم از همه کمتر درس میخونم و .... کلا حسِ بچه تنبلای جمع بچه زرنگا رو داشتم...
قرار بود اگه عربی 17 به بالا بشم شام بدم که خب 16.75 شدم :))

انجمن اعتقادی و این حرفا :-"

اسپم و فعالیتا وتولید محتوای مجرمانه و البته خلاقانه! (تا حدی که مدیر داشتیم که بعد از خلاقیتای خانمان سوزم نتونسته جلوی خودشو بگیره و پ.خ داده و ابراز به وجد اومدن کرده و بعد از آزاد شدنِ اکانتم تبریک گفته :)) )
خب ایشون خیلی هم فرد محترم و باحالی بودن و حیف که رفتن :-" (ایشون که میگم هموشونن که میگن)
(و خب رکوردِ 3بار بن موقت شدن)

کلا چقدر حرف زدم (ح.ب)...
یه تیپِ جدید از حرف بزن ایجاد کردم (که بر منکرش لعنت) ... از مینیمال نوشتن تا پستای چند قسمتی و احساس و طنز و اجتماعی و فلسفی و ...(کلا زیاد حرف زدم)

اشاعه کردنِ هادی پاکزادمون :))

دعوا که نکردیم با کسی ولی یه عده در مرحله ی اول با خودشون و بعد با ما دعوا داشتن :))

شوخیا و مسخره بازیامون تو بانگا و ... :-"

خب چند تا دوستِ خیلی خوب که خودشون میدونن :-"

دوستی با 2تا از کسایی که از روزِ ازل بهشون ارادت خاصی داشتم (اعضای یکدیگر)

صندلی داغمون (اعضای یکدیگر)

کلا یه مدت تو سال 93 فضای سایت خیلی فان بود و دقیقا وقتی بود که به این فان که بر ما گسترانیده شد نیاز داشتم!

نتایج کنکوری های سایت (که خیلیاشونم نمیشناختم) خوشحالمون کرد و خب بعضی دوستامونم که خراب کرده بودن کنکورو آدمو ناراحت میکرد دیگه...

فعالیتمم برعکس بعضیا که فعالیت جدی و رسمی داشتن کلا فعالیت جدی نداشتم... همش شوخی بود :))

ولی خب سال 93 سمپادیا از 90 که عضو شدم و کلا حال نکردم باهاش خیلی بهتر بود...

ازونجایی که به معنای واقعی فقط سال 93 عضو فعال بودم تو سایت خب بهترین و بدترین و پرماجراترین و کلا همه چیز ترین سالِ عضویتم بود :))

خب خوشحال شدم از آشنایی با دوستام
دشمنام
مدیرا
منتقدا
المپیادیا
کنکوریا
آقا مهدوی کیا... علی آقا کریمی

زیاد حرف زدم :-?

و نیازی نیست که بگم در سخنانم نشانه هاییست برای خردمندان...

(ینی آدم اعضای یک پیکرند)
 

...ELINOR...

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
649
امتیاز
7,503
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1396
دانشگاه
آزاد مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

راستش واسه من فوق العاده بود
با این ک حدود دو سال و نیمه ک عضو شدم این اولین سالیه ک فعالیت میکنم
خب خیلیارو هم شناختم و حتی افرادیو ک همشون ی وجه مشترک دارن با کلی عقاید متفاوت
کساییو ک خیلی شباهت داشتن بهم و نظراتشون واسم جالب بود حتی آدماییو دیدم ک تاحالا ندیده بودم
خانواده ی سمپادیارو هم ک خیلی تعریفشو شنیده بودم بالاخره تجربه کردم از خونوادمم ب شدت راضیم >:D<
و البته خاطرات بدم داشت ک ب سال 93 مربوط نمیشهاصولا
کلا دوس داشتم اینجا نظر بدم چون واقعا سال خوبیو تو سمپادیا گذروندم و خب ی حرفاییو میشه تو سمپا یا نوشت که شاید ب هیچ کس نشه گفت
آها ی چیز دیگه..
با این که کاربر فعال نیستمو شاید خیلیا رو نشناسم و البته سنمم نسبت ب خیلیا کمتره خیلی دلم میخواست ی میتینگ برم حتما(میدونین ک بچه های مشهد ب برگزاری میتینگ مشهورن :D) و بالاخره تابستون امسال رفتم خیلیم خوب بود با اینکه دوستام نیومدن
امیدوارم سمپادیا همیشه پابرجا بمونه و روز به روزم پیشرفت کنه :)
همینا
 

esfrwms

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,325
امتیاز
19,283
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
NSU
رشته دانشگاه
General medicine
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

سمپادیا تو سالی که گذشت.... سال 93...
امسال هم خوب بود هم بد....
موقع ویرایش کردن این تاپیک داشتم فک میکردم چه کسایی الان بودنو نیستن :-< امسال از بدیاش بخوام بگم رفتن ایشون وایشون بود که با رفتن محمدرضا فهمیدیم اکانتش اینقد طرفدار داره حتی :-" .....دعوا های سایت که مارو از درس خوندن مینداخت دنبال میکردیم چه خبره =)) و خیلی اتفاقات بد دیگه که حالا زیادم مهم نیس :-"

فک کنم 3.4سال میشه که تو سایت عضوم ولی امسال فهمیدم که عضویتم تو سایت با تولد جناب مدیر کل تو یه روزه :-"
ی مدت نبودم از تابستون تقریبا جدی برگشتم مدیر کنکوریا بودم با امــیـــررضـــا 8->
اصن میخواین بدونین من چه جوری داخلی شدم؟
حقیقتش اینه که قرار نبود من داخلی بشم... اصلا می خواین ماجراش رو بهتون بگم؟ پس بیاین نزدیکنر...
-آقا مرداد بود... ما داشتیم تو کوچه تیله بازی می کردیم...
- مگه دانشگاه نبودی؟
- لابد تعطیل بوده دیگه
- خب؟
- ولش کن! اصلا تعریف نمی کنم! همش می پری تو حرف آدم!

یکی از اتفاقات زمان داخلی بودنم که عوض شدن لوگو ها بود :-"
لوگوی ما
modirdakheli.png
شکلی شده بود که تیم داخلی باهم اعتصاب کردیم آواتار هویج گذاشتیم که خب نتیجه داد، پیروز شدیم آواتارمون مث سابق شد.. خیلیم خوب :))

یکی از قابلیت هایی هم که ی مدت ایجاد شده بود چت باکس بود....
خیلی خوب بود مکانی برای تبلیغات ما :-" [nb] یادگاری نوشت :-" [/nb] فک کنم بچه ها دیگه حفظ شده بودن من چی میخوام بگم
Screenshot_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B4_%DB%B1%DB%B1_%DB%B0%DB%B7_%DB%B1%DB%B7_%DB%B4%DB%B0_%DB%B5%DB%B5_1.jpg

با این حال خودم اولین نفری بودم که یادگاری نوشت رو دادم....ازتون میخوام حالا که داریم به اخرای سال نزدیک میشیم شمام یادگاری نوشت بدین تا یه خاطره ای تا مدت ها بمونه

یکی از اتفاقات خوبی هم که افتاده بود این فصل، فصل دیگریست... بود 8->
image_2a3c6fe742d494745b690fc8845d787a4340d39cbe694d61e8e46ed0e4a9db25_V.jpg

به نظر کار ساده ای میاد ساخت همچین پادکستایی ولی کارو دست بگیرید میبینید همچین هم آسون نیس هماهنگی و میکس و ایناش به هرحال دست کهربا [nb] همون فاضل خودمون :-" [/nb] بابت همکاری زیادش درد نکنه [nb]به قول خودش تو باید از من تشکر کنی بابت همکاری :)) [/nb]

یه سوالی چند وقت پیش بود تو ذهنم سوال این بود : اگه برای سایت کار مهمی انجام بدی،اگه محتوا بدی،اگه سایتو متحول کنی...اگه اگه...
آخرش که چی؟!چی گیره تو میاد؟پول؟شهرت؟چی؟!
من جوابمو گرفتم درسته هیچ کدوم اینا گیرم نیومد ولی کل دوست خوب گیرم اومد کلی چیز خوب اینجا یاد گرفتم
صندلیم هم که باعث شد بعدش با کلی آدم خوب آشنا بشم
اولش كه اينجا عضو شدم اتفاقي بود ولي الان کلی دوست دارم كه نميتونم برم مخصوصا يه سري از دوستامو كه تا باهاشون حرف نزنم خوابم نميبره [nb]دات کی و دوستان مثن :)) [/nb] علي رغم اينكه یکم قدیمی عضو سايتم ولي احساس ميكنم همتون از من بزرگ تريد سعي ميكنم خیلی محترمانه حرف بزنم
دري وري گفتنو منم بلدم تازه قرار باشه بگم بدترشم ميگم ولي وقتي احترام نگه ميدارم ديگه.... وقتی پستای بچه ها رو میخونم برا شادي هاشون شادي ميكنم برا مشكلاتشون ناراحت ميشم
حالا جدي جدي جدي هر كي هر مشكلي داره و بابت اون ته دلش از من كينه ای داره و حلالم نكرده بهم بگه اگه از دستم دلخوريد اول عذر خواهي. ميكنم دوم ميخوام كه بگيد تا شايد بتونم جبران كنم

امسال افتخارات سایت هم خیلی خوب بود مدالای المپیاد و نتایج کنکور ... [nb] هم المپبادیا کلی مدال بگیرن و هم کنکوریا رتبه خوب :-" [/nb]

آخرین کاری هم که داریم انجام میدیم [nb] جدای از فصلنامه عید :-" [/nb] هشتمین پادکست سمپادیا_عیدانه هستش هرچند پادکستی که سینا نسازه پادکست نیس اصن :-< ... ولی من همتون رو به چالش دادن وُیس دعوت میکنم میتونید دعوا کنید حتی :-" وُیس ضبط کنید مطمئن باشین این هم مث این تاپیک براتون خاطره میمونه

این ارورم یادش بخیر تابستون چقد سرش مشکل داشتیم [nb]خدا رو شکر حل شد :-" [/nb].. با چایی خوردنم حل نمیشد :))
42950678701171470185.png

ولی خب ایشون هنوز هستن روزی چندبار باش برخورد داریم :))
q.PNG



اضافه میکنم یه اتفاقیم که افتاد عوض شدن صفحه اصلی سایت بود که این شکلی شد :-" [nb]درسته قبلیه رو بیشتر میپسندیدیم ولی خب تنوع لازمه دیگه :-"[/nb]
Screenshot_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5_%DB%B0%DB%B2_%DB%B0%DB%B4_%DB%B0%DB%B0_%DB%B4%DB%B0_%DB%B4%DB%B2_1.jpg



بازم اضافه میکنم یکی دیگه از امکانات جدید سایت
به نقل از The Sustainables :
اسمشون رو تو لیست تولد های نزدیک مینویسه .....تولدشون رو فراموش نکرده
هرچند بهشون پیغام نمیده بگه تولدتون شاد!هرچند دیگه قدرت نداره بگرده پیداشون کنه اما اینجوری حداقل به خودش یادآوری میکنه که به یادشون هست
ولی با دیدن این الان میتونم بگم که بشون پیام هم میده سمپادیا ،رفیق خوب من...


دوباره اضافه کنم خانواده سمپادیای امسال x: خاندان 128 ;;) اینم میگم که یادم بمونه بزرگترین خاندان با6تابچه حتی [nb]مهرناز. نازنین. فرز. ریحان. بابک.Neo [/nb] اصن اینکه شد 128 بخاطر یوزر محمدرضا بود mohamnadreza128 ;;)..

منو ول کنید تا صبح همینطوری حرف میزنم :))
 

galexy-A.R

کهکشـــــــان
ارسال‌ها
582
امتیاز
6,993
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Bushehr
سال فارغ التحصیلی
1392
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
اینستاگرام
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

سال 93 پرخاطره ترین بود، بقول دوست مون، برام تو سمپادیا.

اوج پشتیبانی کنکوریای 93 توی خرداد بود. و استرس شون. کنکور شون. دوستای خیلی عزیزی که جزو کنکوری ای امسال بودن. نتیجه هاشون که راضی نبودن یا نبودن ما مفتخریم بهشون همچنان. خوب ی ش این بود که باز حضورشون پررنگ شد توی سایت. هدیه ی تولدم ^_^ تبریک ای بچه ها توی فیس بوک و سایت و ... که عالی بود حضورشون.هنوز حس خوب ش هست.

تابستون ش،اول ش رو فراموش کنم. بعد چندین تا از کاربرای قدیمی سایت رو دیدم. خاطره ی خیلی خوب و خیلی شفاف از اون روز. وویس ی که با هم گرفتیم و پادکست فرستادیم. پادکست کهکشان و دوستان مثلا :))اولین پادکست م.

پاییز و اوایل زمستونی که خیلی خوب گذشت. با وجود فشار وحشتناک درسی ارتباطات گسترده که با بچه ها داشتیم یه مدت. خیلی خوب بود. خیلی شیرین بود. خوشحال شدم از هم صحبتی باهاشون.و شناختن بعضیا که جدیدتر بودن. یه بار من ناراحت شدم. همه اونایی که حالمو پرسیدن یادم هست : )

عکس پروفایلم از اون دختره که لباس ش ابی بود و به سمت کهکشان پریده بود عوض شد به عکس فعلی. یه مدت نام کاربریم شد منفرد.داشتم اماده میشدم که دل بکنم از سایت. دوستان مهربونی کردن باهامون.یوزر کهکشان دوباره برگشت:)

زمستون.خیلی دور از انتظار و خارج از برنامه ها :D مدیرداخلی شدم و لوگو خوردم. خاک انجمن خوردم. با مسائل و اکسس مدیریت اشنا شدم. همکارای خوبی پیدا کردم ؛؛) باز هم با کاربرای سایت ملاقات کردم. بانگ ها رفت. بانگ ها برگشت((:

کلا،یک سری واقعیت ها رو درباره سایت دریافتم.یکم دیدم باز تر شد. با یک سری دوستان و یک سری ادم های متفاوت و عجیب شاید اشنا شدم. یک سری از کاربرای خداحافظی کرده هم داشتیم که همه شون حتی اونایی که کم میشناختم، یادشون بخیر. یه سری هم کم پیدان از دوستان دوره ی ما. یادشون بخیر.یه روزم ما بهشون میپیوندیم.
چندجا هم مسیر و فضای سایت داشت عوض میشد از بهار قبل تا الان،که تا حدودخوبی برگشت دوباره به اصلیت خودش.
این اواخر هم یکم دلم تنگ شده برای دوستان فکرکنم، بی خبری م یه کم. :) و دارم تلاش میکنم به پادکست یا یکی از از برنامه های عیدانه برسم.

ف ف ش م ا پ ا س م ن ف ا ا ا م ع ا ف م ز م س پ ع م پ ز ش ف

یه کد از اسم کوچک دوستان امسال. لینک نمیکنم ولی دوست دارم بعد ها یادم بیاد خودم:)

شاید پراتفاق ترین سال فعالیتم بمونه برای همیشه:)
 

>____<

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
11,528
نام مرکز سمپاد
Farzanegan1
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
1396
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

سال 93 سال تقریبا خوبی بود به جز سه ماه آخر سال! :|
عید امسال رو (93)با سمپادیا گذروندم و با بعضی ها آشنا شدم و فهمیدم که آدمای اطرافم با ظاهرشون فرق دارن! (:|
تابستون هم خوب بود ؛ ماه رمضون تو سمپادیا بودم و روزه بودن حالیم نمیشد!
تو مهر و آبان کلا نیومدم که خیلی خوب بود!

در کل سال بدی نبود و فقط از اون چیزی که من فکر میکردم خیلیییییییییییییییییییییییییی بدتر شد!
اونم چون معدلم به خاطر بعضی سهل انگاری های خودم کم شد! :(( :(( :((
 

l.brisc

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
2,018
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

این پست تامل برانگیز رو می‌خوندم که به همین سوال مربوط به دوران اوج م توی سمپادیا فکر کردم و از اون جایی که احتمال می‌دادم مثل یک المپیادی سخت‌کوش [ این پست از صمیم قلب متاثرم کرد] راه فیت و حنا و شقایق رو در پیش بگیریم و متارکه کنیم ؛ تصمیم گرفتم پست بدم تا چند سال دیگه بیایم و حسرت این دوران خوش رو بخوریم :D
سال 93 توی سمپادیا خیلی دور به نظر میاد. طوری که پست های اول سالش رو میخونم و شک می‌کنم که همین امسال بوده یا سال قبلش. به هر حال از اولش شروع می‌کنیم و فلش بک می‌زنیم به گذشته ها و اتفاقات مهم و قابل انتشارش رو مینویسیم. :‌)
2014
5 آپریل : خانواده سمپادیایی که شرکت نکردیم. ولی چقدر عالی که وارد خاندان فیت شدیم 8) ×
13 آپریل : عکسم توی مسابقه برنده شد و نشان خلاقیت بهم تعلق گرفت. الان پ.خ م رو به بهار می‌خونم و خوشحال می‌شم از این که چقد خوشحال بودم اون‌موقع 8->>
21 آپریل : فاط به دلیل خرخونی مفرط یک ماه بن شد. من اعلامیه wanted ش رو سرتاسر بانگ های شناس سمپادیا پخش کردم :-"
25 آپریل : بدون شک توی کل تاریخ عضویتم توی سمپادیا بیش تر از این ذوق نکرده بودم و نخواهم کرد ؛؛)
- خودتی؟
- فکر می‌کنم خودم باشم.
- باورم نمی‌شه.
- باورت بشه.
29 آپریل : جریان آرین و عشش و محدثه و هلیا و بقیه. پشت میز رستوران. عالی بود :)) )
6 می : « سیبو بخور حنا -_- » :)) ))
17 می : آخرین روز مدرسه ها و شروع خود درگیری ما سر این که بمونیم توی تاپیک سوم راهنمایی یا نقل مکان کنیم به تاپیک اول دبیرستان.
21 می : جریان ویس دادن ها با ویس من به مادر واقعی فیت شروع شد. واقعن خوش گذشت 8->>. امیدوارم توصیه هام عمل کرده باشه.
22 می : آشنایی من با آقای آب پرتغال. :D
23 می : سرودن شعر من در رابطه با ا.میم ح. واقعا دل انگیز بود 8) ×
24 می : اولین لایک من از ا.میم ح :‌)) ×
27 می : در راستای جریانات و شایعات مخاطب خاص بود که من منتشر کردم «قربان» در واقعیت نامزد داره :‌)))
27 می : پیدا شدن استاد المپیاد ریاضیمو در این‎جا. :/ ×
28 می : تشکیل گروه تیریان مقیم مرکز.
19 ژوئن : به دنیا اومدن دوقلو ها ^_^
20 ژوئن : زهرا ی کنکوری مخاطب خاص دار مفلوک ، تا بعد از کنکور یا دنتیست شدنش خودشو بن کرد :-"
21 ژوئن : بازی ایران آرژانتین. هنوز یادمه که همه ریخته بودن توی این تاپیک و هم‌چنین ح.ب و با اعصابای داغون پست می‌دادن.
27 ژوئن : اومدم سایت و دیدم که صندلی ایلیا و فاط هست . اون‌موقع سرم خیلی شولوغ بود و نتونستم به اندازه کافی بیام اسپم بدم. :-< ×
5 جولای : تولدم بود. سایت هم به مناسبت تولدم اون روز کلا در دست تعمیر بود :-"
6 جولای : شاید یه روزی دلم تنگ بشه از این که یه روزی می‌رفتیم گروهی تو ح.ب تبریک تولد میگفتیم با هم. کار خز و فوق بچگونه ای هست ولی باحاله 8))
17 آگوست : توی صندلی 128 شرکت کردم. کلی خوش گذت اسپم ـامون با فات 8-> . هم زمان هم تصور از کاربران سوگند بود انگار.و قضیه اشاعه ش.
23 آگوست : به یک دانشجوی خوابگاهی عمران شریف کمک کردم. {؟!} :‌)
25 آگوست : هوا ابری بود و من در حالی که از بخار نسکافه ی داغم لذت می بردم ، برای خوش گذرونی به بانگ فات رفتم. از قضا یک داخلی سنگدل که صد تا عشق هم داشت :‌)) اون‌جا کمین کرده بود و چون نمی‌تونست جواب معادله فیلد شهرمو پیدا کنه ، طی یک اقدام خبیثانه اولین اخطارم رو بهم داد. و من هنوز هم به یاد میارم که اعصابم خورد شد و اشک ریختم..در هیاهوی باد های وزنده و صدای باران و بوی بخار نسکافه ی داغ. ×
2 سپتامبر : انتشار هفتمین پادکست رادیو سمپادیا. اینجا لازم به ذکره که من مسافرت بودم و چون آهنگ دیگه ای نداشتم روی مموری م ، شاید بیش تر از 34 بار گوشش کردم :)) ) طبیعتا الان همه شو حفظم. بعد به نکات کاملا ظریفی هم پی بردم که هیچ کس نفهمیدش :)) )
10 سپتامبر : از اون بحثای داغ توی ح.ب. آشوبش توسط ایلیا شرو شد که اون موقع خودش مدیر گ.ش بود :‌))
13 سپتامبر : قرار بود به مناسبت هفتمین سالگرد تاسیس سمپادیا شاهد یک سری تغییرات و تحولات عظیم باشیم . که نبودیم خوشبختانه. ×
22 سپتامبر : شب نشینی بود. آخرین شب نشینی تابستانه :-" ×
17 اکتبر : لوگو های مدیریتی عوض شد. ×
5 نوامبر : قضیه دو پورشه. از دامون :)) ×
12 نوامبر: اینجا اوج دوران کسل کنندگی سمپادیا بود. ×
22 نوامبر : نگین. چقدر خوب باهام حرف زد. واقعا یادم نمی‌ره.
4 دسامبر : کارم اونقدرا هم مسخره نبود. >_< ×
2015
15 فوریه : بعد از مدت ها اومدم سایت . و چشمم به روی بسیاری از حقیقت های جالب باز شد. با تشکر از دوستان. :‌))
16 فوریه : این بار در جریان پاره ای از اعتراضات قرار گرفتم. :‌)))
27 فوریه : چهارمین ستاره ی زردمو گرفتم و به این نتیجه رسیدم که دوست دارم ندارم دیگه جلو برم. میخوام ستاره هام برگرده به عقب :‌(
6 مارس : قشنگ انگار الهام شده بود که بانگا میخواد برگرده. روز قبلش دقیقا تو پ.خ ها و چند تا پست دیده بودم که اشاره داشتن به برگشتن بانگ‌آ.
18مارس: بخشنامه حذف مراکز شماره‌دار سمپاد+آزمون فیلترین ؛؛)
 

آقا فریبرز

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
148
امتیاز
1,337
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مدیریت کسب و کار
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

خب تعداد زیادی از شما که اینو میخونین، منو از جریان مدیر گزینی میشناسین :‌)) و من موندم اینجا چی بگم :‌))
یه سری افراد هم در گیر و دار همین مدیر گزینی شناختم که خوشحالم که شناختم! آدمای باحالین :‌)) [nb]این[/nb][nb]این[/nb][nb]این[/nb][nb]و این[/nb]
ولی از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، دیرزمانی بود که من اینجا عضو بودم و خیلی هم محبوب حتی :-‌"
تو خانواده سمپادیا من بابا بودم :‌)) سه تا دختر داشتم اون موقع که هرکدوم مشکلای خودشونو داشتن و خیلی
خوشحالم که تونستم راهنماییشون کنم. یکیشون یه مشکلی داشت و از مدرسه اخراج شده بود و کلی باهاش
صحبت کردم و از اون حالت افسرده ــش درومد. و اون دوتای دیگه هم مشکلای مشابه که اینجا جاش نیس :د[nb]راضیم از خودم![/nb]


از اونجایی که گفتن سمپادیا در سالی که گذشت، و من خاطرات قبلنمم میخواستم گفته باشم، رفتم اینو نوشتم
اما خــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ب. امسال! امسال من کنکور داشتم! و فعالیتم بعد از عید شروع شد. سال سختی بود به لطف
دوستان! رتبه کنکورمم چندان خوب نشد باز به لطف دوستان! :د اما راضی ام. بعد از اون، اینجا فعالیتم خیلی کم
بودش. در حد تاپیکی که برای علوم اداری زدم. و خب خیلی حس تنهایی می‌کردم. حس تنهایی چون حسابداری
قبول شده بودم و اسممو توی لیست قبول شده های مدرسه نزدن :‌))[nb]من تجربی بودم. همه پزشکی و دارو و در بدترین حالت تغذیه قبول شدن. شاید اگر منم جای اونا بودم اسم خودمو نمی‌زدم![/nb]بعد محمد مطهری اومد تو تاپیک، پاسخ
داد و گفت که حس تنهایی نکن و چند نفر دیگه هم توی سایت حسابداری هستن. بعد vania رو شناختم و کــلی
در مورد رشته‌ م(ـون) راهنمایی‌ـم کرد و کلی امیدوار شدم. بعد خود محمد مطهری رو دیدم! [nb]برام دستاورد بزرگی بود که بهش اشاره کردم :‌)) خیلی مرموز بود این آدم برام :))[/nb]

تنی چند از دوستان اینستاگرام هم اینجا بودن که خب اوقات خوشی سپری میشه باهاشون و حضورشون مایــه
دل‌گرمیه! [nb] این [/nb] و [nb]این[/nb] :د. حتی بعضیاشون یه سوتیایی دادن که حق السکوت میگیرم اینجا نگم :‌))


اما زندگی شخصیم! امسال من گواهینامه‌م یکساله شد.[nb]شاید این اولین چیزی بود که به ذهنم رسید، چون دور و برم فقط آدمایی هستن که ماشین خورن (مرحله بعد ماشین باز!) که رو سانتافه کمک بادی میذارن و رو پراید موتور مزدا 323! و خب بالطبع منم دیوونه ماشینم![/nb] امسال استخدام شدم و اولین حقوقم‌ــو گرفتم[nb]کسی که 10 صبح از خواب پا می‌شد 6 صب بره سرکار؟! بله :د[/nb]
امسال اولین سالیه که حس می‌کنم شاید یه ذره واقعا مسوولیت پذیر شدم و میشه بهم گفت آدم بزرگ شــده!
امسال بابام پاشو عمل کرد و من اون موقع فهمیدم که چقدر دوستش دارم. شاید بشــه گفت یکی از مهــم ترین
سال های زندگیم بوده. اما نه به مهمی سال 1391 یا 1392! امسال من کار خودم رو هم رسماً شروع کردم ![nb]چقدر کار کردم امسال :‌))[/nb]
اولین پروژه (وبسایت) زو خودم از اول تا آخرش انجام دادم و دستمزد گرفتم!
امسال من فهمیدم دوستی واقعی اونی نیست که با طرف 5 سال توی یک کلاس باشی و رفت و آمد کنی صرفا،
اونیه که حتی اگر رفت و آمد زیادی باهاش نداری، هواتو داره. پشتتو خالی نمی‌کنــه. شاید اگر ادم رذلی باشی ،
اسم اینطور آدما رو بذاری ساده لوح! اما اگر تو هم مثل اون صاف و ساهد باشی واقعا قدرشو می‌دونی. از فروردین
امسال تا به امروز من حدود 26 کیلو چاق تر شدم. و خب این مایه آبرو ریزیه :‌| باید لاغر کنم. امسال گند هم کــــم
نزدم که خب تقریبا همشونو فراموش کردم و در صدد جبران برآمدم! ها راستی تقریبا تو همه درسای دانشگاه هم،
توی 4-5 نفر اول کلاس بودم! و این خیلی برام ذوق آور بود :‌)) امسال من 3 بار خون دادم (اولین بارم بود که خــون
میدادم.) و دفعه اولش ذوق داشت :‌))

فعلن همینا یادم اومد! :د​
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,250
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

خب خب خب ، سال 93 سمپادیایی !!!

برای من امسالِ سمپادیایی سال فحش بود در واقع :-" تو کل عمرم به جز امسال به اندازه امسال از کل عمرم فحش نخوردم :)) حالو از کاربرای عزیزی که نمیشناسم ، از رفیقام از بعضیا :-" از مدیر داخلیا :)) =))

دیگه اینکه امسال سالی بود که سمپادیایی که در دنیا مجازی هویت داره و شده قسمتی از زندگی حقیقی من ، یک از بزرگترین ، نتایجشو برای من داشت : ) هم در جهت مثبت هم در جهت منفی ، تا اونجایی ه من فهمیدم این سایت ، وابتگیاش در حد، باز ردنشو ، چک کردن پست های دیگرانو و ... نیس ، فراتر از این حرفاست ، و ممکنه وابستگی به اندازه یک زندگی رو نتیجه بده ، به هر حال امسال یکی از بزرگترین اشتباهات و حتی شیرین ترینشون رو من مدیون سمپادیام .

دیگه دیگه دیگه :-" بعله ما امسال یه مسابقه تو گفت و شنودم داریم :-" (الکی مثنن هیچ ربطی به تبلیغ و اینا نداره :-")

خولاصه دیگه قبلی عیدیم ، هر چه که تو دلتون مونده از ما، بریزین بیرون ، دلخوریا و ...

ن اصن سخنرانی بلد نیشتم فقط خواستم از همین تریبون استفاده کنم ، یه بار دیگه بگم ، مسابقه گفت و شنود داریم :)) =)) =)) جایزشم لایکه :)) =))

کلمات پر تکرار سال سمپادیه من :

فات :)) ، قوانین ، چرا ؟ ، آقا فریبرز ، تعداد پست مجاز :rolleyes: ، مسابقه ، مهسا ، مازیار ، امین ، مهرناز ، نظرسنجی ، صبا ، مدیرگزینی ، گ . ش ، حرف بزن ، انتقادات و پیشنهادات ، فرزانه ، دات کی ، دات کی ، دات کی :)) =)) ، ژالان/ رحمت ، نیرمان ، ایلیا ، فرشید ، رنگ شرت =)) ، چت باکس ، خانواده سمپادیا ، خاندان میم ، خاندان 128 ، کلمات رکیک ، ادیبه ، باند بازی ، دات کی هشدار :-"
 

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,250
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

شاید امسال اولین سال فعالیتم بطور جدی بود و شایدم آخرین سال باشه.نه میخوام رجز بخونم نه شعار بدم ولی خب اینجا یکی از بهترین جاهایی بود که خیلیارو بهم داد بدون اغراق و جایی بود که خیلی چیزامو گرفت شاید اگه برمیگشتم هیچوقت برنمیگشتم.یادم نمیاد کی عضو شدم چجوری عضو شدم چرا عضو شدم اصلا یادم نیست من همون زهرام یانه؟؟ اما تابستون...تابستون عــــــــــــــالی بود.تو ماه رمضون همه تا صبح بیدار بودیم یدفعه می ریختیم بانگ یکی بعد صبح که میشد میخوابیدیم تازه 8-> بهمون سخت نمیگذشت 8-> بدون اغراق بهترین تابستون من بود.خیلی خوش میگذشت با یه عالمه بچه های پایه که میدونن کین و من ازشون متشکرم بخاطر این لحظه هایی که بهم دادن 8-> بعد از تابستون یکم آدم شدم و چند هفته رمزمو دادم عوض کنن ولی خب بعد اومدم به یه دلیلی که بخاطر خانواده سمپادیا موندگار شدم 8-> پدر و خواهر و برادر بچه های خوبی بهم داد خانواده سمپادیا.بعد از اون مدیرگزینی شد و من الکی رفتم یه درخواستی دادم و مدیر شدم.حتی نمیدونم چی شد مدیر شدم یا اینکه آیا باز من همون زهرایی هستم که درخواست مدیریت داده؟الانم که درخدمتتونم در حال برگزار کردن استریت هستیم 8-> اگه پیش بره خوب و عالی بعد از تموم شدنش استعفا خواهم داد و دیگه اینجا نمیام 8-> خیلیا هستن که واقعا دلم براشون تنگ میشه اما هرکسی یه روزی میره از اینجا بالاخره میره دنبال زندگیش 8-> شاید بعد عید موقعش باشه 8-> امسال سال خوبی بود اینجا اما خب خیلی چیزارو هم از دست دادم در قبال بودن اینجا :rolleyes: و ناراحتم واقعا...الان که اینجام از صبح دارم این رو گوش میدم و شاید کسی نفهمه چه حسی داشتم موقع نوشتن این متن توی شب برفی که دلم خیلی گرفته و با این جال دارم این آهنگ رو گوش میدم :-< :-< ختم کلام

با آرزوی موفقیت برای همتون در سال 94 که ان شاالله نباشم اینجا تا همراهیتون کنم :-<
 

Pouria.K

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
588
امتیاز
4,694
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
Tehran-Mashhad
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

اینم به خاطر امین گل :-"
سمپادیای بنده در سال هزار و سیصد و نود و سه :D

بهار :
خب ، کنکوری بودم اون موقع ، بیشتر مشغول خوندن بودم تا گشت و گذار توی سایت و غیره . صرفا یه کاربر معمولی بودم ، با کلی دوست که هنوزم کلی دوسشون دارم :-" هر از چند گاهی میومدم سایت و از ادیبه راهنمایی میگرفتم در مورد کنکور و آزمونا و غیره . دستش درد نکنه ، واقعا کمک میکرد ، کلی روحیه میداد ، کلی هم شرمندش شدم بعد اومدن نتایج و اینا :ایکس
نزدیکای کنکور خب به مراتب بیشتر میومدم سایت ، چون درسا تمومیده بود ، کنکورا زده شده بود ، بیشتر میومدم و میحرفیدم با بچه های کنکوری که یکم آروم بشیم خلاصه . این وسط هم امین مارو گیر آورده بود با سوالایی که طراحی کرده بود ، میگفت حل کن گزینه هاشو بفرست ، ما هم هی میپیچوندیمش :-" :اس :D ولی خب راضی ام ازش ، اگه آزمونی میخواین بدین که به طور کل مطمئن بشین هیچی بلد نیستین ، برین سوالاشو بگیرین ، چون احتمالا از هیچ تستی نمیتونین مطمئن باشین :-"
کنکور رو دادیم و تموم شد .
شدش تابستون :-" :
مدیر گزینی و اینا شد ، درخواست دادیم برا انجمن موسیقی ، مورد قبول دوستان داخلی هم شدش و مدیر شدیم . کلی ذوق و اینا ، با کلی وقت آزاد :-"
خب ، طبق قولی که دادم ، مسابقه موسیقی رو شروع کردیم و 7 تا از بچه های گل کاراشونو فرستادن . خدا رو شکر مسابقه خوبی بود ، راضی کننده بود بنظر خودم ، بچه ها هم خیلی خوب شرکت کردن و رای دادن به کار ها :-" امیر آقای تار نواز هم که مقام قهرمانی مسابقات رو کسب کردش با کار فوق العاده قشنگی که زده بود :-" بهترین قسمت مسابقه هم بین خودمون باشه ، تعداد لایکایی بودش که گرفتم ، هوم :-" :)) قسمت جالبش برای خودم این بودش که اون موقع که مسابقه ، مهلت رای دادنش تموم میشد ، بنده تبریز بودم ، بعد برای اینکه از حس و حال نیفته و اینا ، یه کافی نت گیر آوردم تو شهر غریب ، رفتم و اسامی عزیزان نوازنده رو نوشتم و اینا :-" :)) ( بعد حالا بگذریم که چند هزار تومن شارژ گوشیم رفت بخاطر اینکه وصل بشم به اینترنت ِ " مفت گران ِ " ایرانسل برای پی ام دادن به بچه ها و جواب دادن سوالاشون :-" )
گذشت و اینا ، پادکست دوستان خواستن بدن بیرون ، بنده هم تو همون یکی دو روز اول سریعا یه کار ضبط کردم و فرستادم که یک جملش شدش سوژه چند وقت گذشته ی عزیزانی مثل امین ، نازنین ، فاطمه و سر دسته ی اشرار ، ژالان :-" اونم چی ؟ ایناهاش : " پوریا هستم ، با اکانت پوریا دات کی ، حدود 2 ساله عضو سایت هستم ..:-" " خلاصه که الهی کچل شه سردستش که مارو سرویس کرد :-"
نتایج اومد ، رتبه ما هم که خب جالب نبود ، ولی عوضش کلی رتبه های خوب و شاخ داشتیم تو سایت ، هم تجربی ، هم ریاضی ، حس عالی ای بود جدی ، بعدم کلی مشورت و حرف در مورد انتخاب رشته و دانشگاه و اینا که واقعا شرمنده ی مهسا گل و پویای عزیز شدم ، جفتشون خیلی زحمت کشیدن ، جفتشون خیلی لطف داشتن ، نه فقط به من ، به هممون ، دوباره مرسی کلی :ایکس در آخر هم شد صنایع شریف و بعدم تغییر رشته به مکانیک شریف ، بعدم که شد پاییز :-" :
ذوق تهران و دانشگاه و دانشجویی و اینا بود دیگه خلاصه :-" بعدم با اولین شخصی که از سایت تو تهران آشنا شدم ، آرمین بود ، سر کلاس مبانی برنامه نویسی :-" بعدم یه میتینگ گذاشتیم تو خود دانشگاه ، که زحمت هماهنگیش رو دوش ثنا بودش :-" خیلی خیلی خوب بود ، خندیدیم ، آشنا شدیم با عزیزانی مثل بهزاد ، بهنام ، میلاد ، شهریار ، محمد صالح ، فرزانه ، شادی ، مرضیه ، نیلوفر ، رعنا ، پری شاد ، افرا . جالبیه این میتینگا ، این بود که خب روژین [میم ] هر بار پیشنهاد پشت دانشکده ریاضی (که والا هنوز ما نفهمیدیم پیشتش منظور کجاست :-") رو میدادن و هر بار هم به طرز عجیبی نمیومدن :-" :D
بعدم که میتینگ رسمی سمپادیا بودش ، که اصن یکی از اهداف بنده برا تهران اومدن ، همین میتینگا بود :-" کلی خوب بود ، کلی محسن و محمد زحمت میتینگ رو کشیدن ، خیلی هم حال داد انصافا ، کلی خندیدیم و حرفیدیم و خوش گذشت ، جای عزیزانی که نبودن هم خالی :ایکس
بعد اتفاق دیگه این که ، تصمیم گرفتیم بچه ها رو بیاریم تو خط وایبر و اینا ، اونجا بیشتر با هم در ارتباط باشیم و بگیم و بخندیم ، اولش که خب خوب پیش رفت ، ولی وسطش خراب شدش دیگه ، نشد خوب پیش بره ، مهم هم نیست البته :-" شادی و خنده ی دوستان مهم تر از هر چیزی هست حقیقتا :D
مشغول درس و دانشگاه شدیم و کمتر اومدیم سایت ، تا پاییز تموم شد :-"
زمستون شد :-" :
ما گفتیم یکی دیگه بیاد و مدیریت انجمن موسیقی رو به عهده بگیره تا بلکه از رکود بیاد بیرون ، که بعد پیشنهاد داخلی شدن داده شد و بنده هم که بی جنبه ، قبول کردم :-" :)) 1 روز نشده ، فوش خوردیم ، به هر حال مدیریتی که با فوش خوردن شروع بشه ، تهش چی بشه دیگه ، الله اعلم:-" :))
داخلی شدن هم خوب بود ، وقت بیشتر میگرفت مطمئنا ، انرژی بیشتری میخواست ، و خب منم از پسش درست و خوب برنیومدم هنوز ، و همچنان کلی زحمت میدم به همکارا بخاطر اشتباهات و اینا :-" ایشالله که جبران کنم :D خبر خاصی هم نبووووود ، تا مدیر گزینی و پدیدار شدن موجود عجیبی به اسم امیر که دهن نذاشت برامون ، دیگه حالا صاف کردن و ایناش که بماند :-" :))

اینم یه خلاصه کوچیک از این 1 سالی که پیش بچه های گل سمپادیا بودم :ایکس
کلی خاطره های خوب داشت و البته یه چند تا بد که اصن محسوب نمیشه :-" از انواع مسابقه های باحال ، از سورپرایز های عالیه فاضل و همه عزیزایی که کمکش کردن ، از صدای خوب امیر رضا تو فصلنامه که تک بود ، از صدای خواهر کوچولوی سمیرا ، به اسم محیا ، که با صدای نازش خواست بگه " پوریا دات کی هستم :-" " ، و کلی خاطره های قشنگ دیگه که فرصتش نیست بگم واقعا .
همتون رو (شاید جز یکی دو نفر :-") ، خیلی خیلی خیلی دوست دارم ، خیلی خیلی خوبید همگی :ایکس
اصن اجازه نمیدم به خودم که اسامی دوستان رو بگم ، چون خیلی زیادن ، همشون هم سرور بنده ، یکیشون هم جا بیفته درست نیست :D :ایکس

*باید برم آماده بشم ، برم سمت راه آهن ، بعدم مشهد ! وگرنه بازم مینوشتم و بیشتر سرتون رو درد میاوردم :-" :ایکس
 

:-|

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
471
امتیاز
8,069
نام مرکز سمپاد
frz1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

خب...منم بعنوان یه کنکوری که امسال فعالیت هم زیاد نداشته اجازه میخوام نظر بدم...
همیشه همه جای سمپادیا رو دوست داشتم و معمولا شاید اگر پست هم نمیدادم اما علاقمند به خواندن قسمت های مختلف بودم،از این نظر سال تلخی بود چون محدود شدم به قسمت"کنکوری های94"
اما باید اعتراف کنم با این اوصاف ازین بخش خیلی راضی بودم،بزرگ ترین کمک هامو گرفتم،دوستای زیادی پیدا کردم و مشاوره های خوبی که منو از اون دریای سردرگمی نجات دادن و بهم ارامش و جهت دادن...
در مجموع نود و سه کوفتی ای داشتم،بدتر از همه تک بعدی شدنم و حس نکردن گذشت زمان و همراه نشدن با اهنگ های پاییز و زمستان و الان هم بوی بهاری...با حسرت نگاه کردن به سریال های عید و تبلیغات کلاه قرمزی و البته کلی وعده ی اسودگی و خواب وسریال به خود دادن.
و در اخر ملتمسانه خواهش میکنم برای ما کنکوری ها-این قشر مظلوم جامعه-دعا بفرمایید.
ممنون >:D<
 

N¡na

کاربر جدید
ارسال‌ها
0
امتیاز
3,351
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
گذاشتم كنار
دانشگاه
هنرهاي زيبا دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
طراحي صنعتي
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

سمپاديا :/ سالى كه گذشت ... :/ چميدونم والا ...
فقط ميدونم كه سمپاديا هم يه سال پيرتر شد ديگه ... D: همين :))
 

Mrs.Clever

Kelidelia:
ارسال‌ها
102
امتیاز
794
نام مرکز سمپاد
farzanegan1
شهر
kerman
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
....المپیاد زیست
دانشگاه
zaums
رشته دانشگاه
Medicine
پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)

الان که رسیدیم اخر سال به این فک می کنم که من چه فرقی کردم :)
درسته که خیلی اینجا سر نمی زنم و مثه بقیه فعالیت نمی کنم اما یه سری خاطرات خوب و بدی داشتم از شون خیلی چیزا یاد گرفتم
سوتی های وحشتناک و کرم ریختن ها ی خلاقانه همشون خاطره شدن [nb] :-s [/nb]
من خیلی عوض شدم
اینو خودم حس می کنم که الان شخصیتم با قبل خیلی فرق داره
من یه ادم دیگه ام ..... B-)
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا