ما تو عربی امسالمون فعل های مثال و اجوف داریم...
مثال:وجد-یجد-جد حالا صرف امرش:جد-جدی-جدا-جدا-جدن
اجوف:قال-یقول-قل حالا صرف امرش:قل-قولی-قولا-قولا-قلن
این برای اونایی بود که نمیدونن... و اما من...
معلممون بعد درس میگه فعلا رو صرف کنیم که قشنگ یاد بگیریم...
معلممون داشت فکر میکرد چه فعلیو صرف کنیم...
گفت "کان-یکون-کن" که اجوفه...دوستم تا امرش رفت که معلم گفت بسه...من تعجب کردم...تازه یادگرفته بودم جوگیر بودم،گفتم چرا...بقیشو صرف کردم(با صدایی رسا...)
گفت شما یه چیزی بگین...منم گفتم من بگم؟؟؟"وزن-یزن-زن" که مثاله...اما معلم چپ چپ نگام کرد...
بچه ها وضعیتشون این بود:
من:
بالاخره پریروز که واسه امتحان میخوندم تازه دوهزاریم افتاد چرا همه میخندیدن...
خودتونین... :P :P :P
به تازگی یه کار عجیب کردم خودم هنوز توش موندم.
جورابامو انداختم تو سطل اشغال!!!!!!
دستمال کاغذی انداختم تو ماشین لباس شویی!!!!
**
امروز رفتم تو تراس مایع دستشویی بیارم.
رنگش تو تراس تاریک صورتی بود
اومد تو خونه شد نارجنی #
زدم روش ازش مایع سیاه اومد بیرون
شرکته گفته محض تنوع مایع دستشویی سه رنگه بزنمیم. والا
+ ادغام شد . 2 پست در یک صفحه ممنوعه . (مگر بعد از گذشت 10 روز مثن.)
خدا رفتگان شما رو بیامرزه پارسال مادر بزرگم فوت کرد .
یه پسر خاله دارم سوم دبیرستان میخوند گفتیم احسان برو سنگ قبرو بگیر بعد رفته سنگ نویس گفته رو قبر چی بنویسم بعد این احسانه گفته بنویس:"
شبی مجنون به لیلی گفت : کای محبوب بی همتا
ترا عاشق شود پیدا ، ولی مجنون نخواهد شد
یعنی نه اینو رو قبر یه پیرزن 70 ساله مینویسن
کمربند مغناطیسی زمین اسمش وان آلنه یه بار سر کلاس المپیاد معلممون گفت اسم کمربند مغناطیسی زمین چیه ؟
من با اعتماد به نفس : وودی آلن ...
معلم :
من : اوخ ببخشید :-[ آلن دلون
معلمم : بچه ها خسته شدین برین زنگ تفریح
یه بنده خدایی :ترم پیش سر کلاس اندازه گیری یکی از پسرای کلاس که موهای بلندی داشت ! اون روز یه اور کت بلند مشکی پوشیده بود و وسط کلاس از رفت بیرون .بعد از چند دقیقه وقتی استاد داشت روی تابلو یه چیزایی مینوشت بر گشت ولی کش موهاش رو دور مچش بسته بود و موهاش اطرافش ریخته بود! این بیچاره برگشت که در کلاس رو ببنده استادم با شنیدن صدای در برگشت ببینه کیه! یهو با تعجب گفت: خانوم!این چه وضعشه؟
من خدای سوتیم
نمی دونم چرا بعضی چیزا رو دیر میگیرم.
مثلا سال اول .یادش بخیر معلم جغرافیامون گفت مردی که برای اولین بار به فضا رفته توی فضا صدایی به گوشش میخوره .بعد که یه روز داشته از خیابونای مراکش رد میشده بیهوش میشه .دلیلشو از ش می پرسن میگه من توی فضا همین صدای که چند دقیقه قبل اومد رو میشنیدم .و اون مرد میفهمه که صدای اذون بوده.
بعد معلمون پرسید این نشونه ی چیه؟
منم گفتم :یعنی اینقدر صدای اذون از جاهای مختلف زمین پخش میشده مرده حتی صداشو از فضا میشنیده؟اون لحظه سکوت مطلق برقرار شد بعد کلاس رو هوا رفت.
من
معلم
بچه ها
سازمان ناسا
ینی سوتی امروز من عاااااااالی بود باید به عنوان سوتی منتخب سال بهم جایزه بدن
عرض شود که،امروز بین صبح و ظهر برای خودم پیاده رفته بودم بیرون برای اینکه خستگی و فکر امتحان فیزیولوژی فووووق قشنگ دیروزم بپره
میخواستم تا یه جایی رو برم و بعدش همون مسیرو برگردم تا خونه
رفتنی که داشتم مغازه هارو نگاه میکردم و راه میرفتم،یه پسری رو دیدم که یه ویترین کوچولو جلوش بود و عطر میفروخت.قیافشوبه نظرم خیلی ملیح و مهربون اومد (دیدین بعضی وقتا قیافه یه غریبه توجهتونو جلب میکنه برای یه ثانیه؟اونجوری!)
برگشتنی که داشتم همون مسیرو برمیگشتم،همون پسره یه دونه از،این کاغذای تسنر برای عطرو برای تبلیغات بهم داد منم،همینجوری در حال رفتن ازش گرفتمش یهو گفت آبجی یه لحظه بیا اینجا یه سوال ازت دارم
منم اول خواستم رد شم برم بعدش گفتم زشته بابا بذار ببینم چی میخواد
گفت بیا اینجا یه لحظه
نزدیک ویترینش رفتم
یهوووو یه سرنگ بزرگ گرفت جلو صورتم!!! :-\
من طی عکس العملی سریییییییییع جیییییغ زدمو با شتابی باور نکردنی پا به فرااااااااار گذاشتم و گفتم بی شعووووووووووور
بعدش تماااااااام راه تا خونه رو از ترس داشتم میلرزیدم.میخواستم هرچه سریعتر به مامان دوستم که از مامان خودم باهاش صمیمی ترم زنگ بزنم و بگم چه بلایی سرم اومده و فقططططط خدا بهم رحم کرده که پسره تو خیابون روم اسید نپاشیده :-s ولی گوشیمو تازه ریست فکتوری کرده بودم شمارشو نداشتم دوستمم فردا امتحان داره نمیخواستم نگرانش کنم :-s
و اینکه میخواستم به همه دخترایی که میدیدم تو خیابون بگم طرف پسره نرن ممکنه روشون اسید بپاشه :-ss :-s
و در تماااام طول راه داستم به این فکر میکردم که چقدددددر آدما بیرحمن مگه من چیکارش کرده بودم آخه؟؟ :-s
دیگه تاااا رسیدم خونه تو گروه لاین به دوستام گفتم چی شده
ینی مررررررده بودن از خنده
گفتن اون یه نوع عطره که تو سرنگ میریزنش برای تست :-[
گفتن خوب شد با لگد نزدیش
الان که فکر میکنم اگه بخوایم صحنه رو بازسازی کنیم: پسره طفلک میاد به دختره که بهش میگه آبجی عطر بده تست کنه که یهو دختره پا میذاره به فراااااااااار و جیغ میزنه
دختره
پسره
دختره #
پسره
پسره
و فک کنم هنوز که هنوزه پسره
مطمءنم تا مدتها پسره داستان دختر دیوونه ای رو که بهش گفت بی شعوووووووور و با جیغ ازش فرار کرد یادش میمونه
احتمالا با حودش میگه این دختره به نظر عاقل میومد که چی شد یهو؟؟؟؟؟؟
و الان
من
پسره
البته هنوز خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که تونستم جون خودمو با عکس العمل به موقع نجات بدم B-)
سلام سلام...با اینکه عضو جدید نیستم ولی اولین باره ک جدی اومدم تو این سایت میگردم... گفتم با یه سوتی شروع کنم
این اتفاق دقیقابرای همین دیروزه
دوستم با یکی از استادای مردمون کار داشت ولی روش نمیشد بره تو دفتر آقایون
منم با توجه به اینکه دبیر زبانمون تازه اومده و میخواستم ببینمش رفتم که هم اونو ببینم هم کار دوستمو راه بندازم
اول در زدم بعدم وارد شدم...آروم گفتم سلام و دور تا دور دفترو نگاه کردم ولی دبیری ک دوستم کارش داشت نبود
رو کردم سمت دبیر زبانمون و گفتم: ببخشید آقای فلانی نیستن؟ در جواب من با حالت تمسخر دور تا دور دفترو نگاه کرد و گفت: نه
نکته ی جالبش این بود ک فقط دوتا دبیر تو دفتر بودن
امروز عصر قرار بود خونرو جارو کنم
بعد هندزفری هم تو گوشم و در رقابت با مامانم که تلوزیونو زیاد کرده بود منم تا ته زیادش کردم و شروع کردم به جارو کشیدن خیلی با انرژی و اینا و مثلا با ریتم آهنگ هم جارو میکردم
یهو مامانم اومد زد رو شونم گفت اینارو از تو گوشت دربیار؛بعدش یه نگاهی کرد بهم گفت جارو رو روشن نکردی...
یه سری هم تکون داد و رفت
توی حرکت دایره ای فیزیک، چیزی داریم به نام امگا،که مثل دبلیو هست،
دبیر داشت یکی از فرمول ها رو یاد آوری میکرد
یکی از بچه هام همش میگفت " دبلیو بر وی ؟؟ " دوباره دبلیو بر وی ؟ "