• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

ارسال‌ها
1,546
امتیاز
26,897
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی از بچه ها بـــــــدجور تو وایبر سوتی داد!!

جدیدا برا کلاسمون یه گروه وایبر درست کردیم، امروز یهو دیدیم یکی از بچه ها تو گروه عمومی پست گذاشت که: خب بریم سراغ خانممون :))

بنده خدا میخواست با یکی دیگه، یه جای دیگه صحبت بکنه حواسش نبود تو گروه اصلی نوشت برگشتم فوری بهش گفتم هووی چی داری مینویسی؟!؟

دخترای کلاس هم اینو سوژه کردن کلا بدبخت لبو شد =)) گفت من برم خودکشی کنم برگردم :))
 

FarnazZ

FarnazZ
ارسال‌ها
418
امتیاز
971
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : سوتی‌ها

استاد بيو شيمي :آنزيم ها تو شش طبقه دسته بندي ميشن و از اينا....

دانشجو:استاد آنزيم كربنيك آنهيدراز توي كدوم طبقه اس؟

باقي دانشجو ها::شش ...نه نه... يك ....

يكي از دانشجو ها:: طبقه هم كف
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,681
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز پيش مشاور اومده بود تو كلاسمون داشت ميگفت كه درخواستاتون رو از مدرسه بنويسين بهشون رسيدگي بشه و اين حرفاي مسخره ي فانتزي
بعد ايشون دقيقا رو به روي در و بين فاصله ي در تا ميز پايين پله ي مخصوص اساتيد وايساده بودن و لازم به ذكر است كه زنگ تفريح هم بود
هوا هم سرد بود من سوييشرت زرشكي تنم بود
حالا كه توصيفات محيط تموم شد سوتي رو عرض ميكنيم
يكي از دوستانمون كه اصلا هم تو اين سايت نيست و اصلا هم كسي نميشناسدش :-" بعد از چند هفته اومد مدرسه و بار اولش بود كه سوييشرت من رو ميديد
لازم به ذكر است كه متوجه حضور اين خانم مشاور نشد
يهو منو ديد داد زد :تو به چه حقي اينو خريدي و خاك تو سرت(البته دقيق دقيق يادم ني چي بود جملش)
همين كه اين فرياد زد همه يهو ساكت شدن شروع كردن با چشم ابرو خانم رو نشونش دادن
ولي ايشون متوجه نشدن
منم در جوابش گفتم:دلم خواست و در ضمن الان نميتونم جوابتو بدم و حرف زشت بزنم
اينم فكر كرد من دارم خودمو لوس ميكنم برگشت گفت گ و ه خوردي
و در همين لحظه متوجه حضور مشاور شد
ديگه ديده نشد!نفهميدم دقيقا با سرعت چند ميلومتر در ثانيه غيب شد! :))هه
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : سوتی‌ها

امروز بنده همراه یکی از دوستان روی صندلیای راهرو مدرسه نشسته بودیم و کنار ما هم دو تا از سال سومامون بودن که یه دفعه یکیشون برگشت به من گفت اگه موهام رو کوتاه کنم به طوریکه طولش به اندازه یه بند انگشت بشه بده؟؟!!
منم « فقط » می خواستم بهش بگم که فک کنم همین اندازه الان موهات بیشتر بهت بیاد که گفتم : بدون شک از اینی که هستی بدتر میشی :))
وایییییی .... قیافه ش جوری بود که انگار بهش فحش دادم به دوستش هم برگشت گفت : تخریبم کرد :|
حالا منو می بینی :-" و این شد که فرار رو بر قرار ترجیح دادم :)) :-"
 

cristiano

thisisajjad
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم سوپری جا مدرسمون
پیرمرده اومره میگع::
من این بسته شکلاتو دیروز خریدم..حواسمون نبود باز کردیم و نصفشو خوردیم..حالا پس میگیری؟ :) :) :)
من و دوسم؟؟ ::: ^#^ ^#^ ^#^ :-?? :O
مشتریه:: :-/ :-/
مغازه داره:: :| :| :|
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

مسئول کتابخونه مون یه پیرمرده ، از دست یه سری از بچه ها عصبانی شد ازشون پرسید معلمتون کیه ؟
گفتن پسته ...
اونم رفته تو شورا دبیران گفته این بچه ها معلما رو هم مسخره میکنن میگن معلممون پسته اس ...
نگو واقعا فامیلی معلمه پسته اس ... !
:D
 

-zarA-

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
833
امتیاز
6,256
نام مرکز سمپاد
هـنرستانمـوטּ
شهر
اصفهــاטּ
دانشگاه
هنر اصفهــاטּ
رشته دانشگاه
طراحی صنعتـی
پاسخ : سوتی‌ها

عـاقا مـن امروز دیدم پیشـامون معـلم ندارن سر محـترم رو از در کـلاس داخل کـرده و شروع به صحبت فرمودم

بعد یکی هی میزد سر شونم فکر کردم ملیـکا دوستمه هی با ارنج میزدم تو شکمش وایسـا حالا میام اونم هی میزد منم گفتم خب نفهم میگم صبر کن

برگشتم دیدم معلمشـونه

اصن دویدم افق

بعد ملیکا نشسته بود کف مدرسه خودشو میزد میخندید :|
 

mRNA

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
140
امتیاز
1,261
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
mshd
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
علوم تغذیه
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار اشتباها گوشی پدر گرامیم رو ک از شب قبل تو کیفم بوده با خودم بردم مدرسه...معلم شوخی داشتیم اون زنگ ...که داشت با بچه ها صحبت میکرد که یکهو صدای زنگ موبایل به گوشمون رسید و اون معلم همچنان داشت به بچه هانگاه میکرد (در واقع به من نگاه میکرد!)با خودم گفتم مرتیکه چ نفهمه گوشیش به این واضحی زنگ میزنه و این داره منو نیگا میکنه و من درحالی که سعی میکردم مکان گوشی رو در جیب معلممون شناسایی کنم!متوجه وجود گوشی در کیف خودم شدم...و گفتم وای خدایا وای خدای من حالا چیکار کنم بخدا اشتباه کردم ...چقد خنگ بودم اخه معلممون خیلی پایه بود... گوشی رو جواب دادمو گفتم اره بابا گوشیت دسته منه!
من دراون لحظه: :-" و :-ss
بابام: ~X(
دبیرمون: :))
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

بحث سره ازدواج بود ؛
میگفتم ریسک اینکه با یه نفر صرفا بخوای همخونه شی و مثل خواهر و برادر باشی بالاس؛
ممکنه اتفاقی بیفته ؛ گفتم از ممکنه بگه حقمه ، از حقم نمیگذرم،گفت" چرا؟ "
نوشتم براش " بابا شرعا و قانونا زنشم " بعد دوستم رو میرفلانی سیو کردم، بالاش مهدیه بود، اشتباهی فرستادم برای مهدیه :D
بیا و درستش کن

" بابا شرعا و قانونا زنشم " :))
 

نارمیلا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
526
امتیاز
2,084
نام مرکز سمپاد
مکطب فرزانگان
شهر
M2A
پاسخ : سوتی‌ها

عارضم خدمتتون ما مدرسه مون قدیمی بود یه مدرسه جدید ساختن برا مون اسباب کشی کردیم اونجا.
همه میز و صندلیا نو بود خلاصه ما یه زنگ ادب داشتیم معلم اومد درس داد زنگ خورد اوشون بلند شد بره
که دیدیم بعله یکی از برچسبای کنترل شد پشتش چسبیده ما هم نامردی نکردیم بهش نگفتیم همون جوری رفت دفتر :D
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,214
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

تها سوتی ای که این مدّت دادم این بود که داشتم برا کوییز ریاضی از رو یکی از بچه ها تقلب میکردم بعد یهو معلم یادمون انداخت که اسماتون یادتون نره. منم که چشام به برگه ی اون بود اشتباهی اسم دوستمو نوشتم. :-"
 

N@R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
203
امتیاز
1,585
نام مرکز سمپاد
فرزانگان♥♥♥
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

بعد این معلمای ما همش گوشزد میکنن که کتابو باید خورد! جوید اصن! :|

خب خود نویسنده عم فهمیده کتابش خوردن نداره آخه ! ;))

من چی بگم دیگه!؟ :|

55rzu4a66fcmn2yolgyd.jpg
 

Parinaz.

پری‌ناز
ارسال‌ها
1,932
امتیاز
9,953
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قزوین
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
آزاد تهران جنوب
رشته دانشگاه
طراحی لباس
پاسخ : سوتی‌ها

تا حالا با نوکِ خودکار صورتتونو خاروندین؟ :/
 

-zarA-

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
833
امتیاز
6,256
نام مرکز سمپاد
هـنرستانمـوטּ
شهر
اصفهــاטּ
دانشگاه
هنر اصفهــاטּ
رشته دانشگاه
طراحی صنعتـی
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیـم سینما فیلم ببینیم

مـن::عه اینا پنبس؟؟(این یارو پنبه زنه داشت پنبه میزد )

دوستم:: نـه باو پشمه

مـن:: خب پشم که همش سفید نیس سیاه و قهوه ای هم داره ها :-?

دوستـم::خب ابله شستن :|

بعد من 2ساعت داشتم توضیح میدادم که تو موهاتو میشوری سفید میشه :|
 

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,250
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

مامان من داشت تعریف میکرد که :

حدودا 15 سال پیش که توی یکی از روستاهای اطراف کرمان درس میداده یه برای اخرین سال که قرار بودا اونجاباشه و بعدش کلا بیاد کرمان ،یه روز به دانش اموزاش که پنجمم بودن میگه یا انشا دربارا معلم بنویسین :

یکی از انشاها با شرح ذیل بوده ظاهرا :

به نام خدا

شما معلم ها خیلی خوب هستید شما مثل خر زحمت میکشید و.....

چی بگم والا؟!؟!
 

morva

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
100
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرکرد
مدال المپیاد
تمام شد...
پاسخ : سوتی‌ها

اینجا از الان خیلی هوا سرده...
به دختر خالم (سومه)گفتن یه انشا درباره ی معلم بنویسین بیاین سر صف بخونین، این خانوم هم با این جمله انشا رو اغاز میکنه:"معلم ما خیلی خوب است، زمانی که سگ از خانه در نمیاید معلم ما به مدرسه میاید..". :D
 
ارسال‌ها
599
امتیاز
6,845
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر خشن
سال فارغ التحصیلی
98
مدال المپیاد
زیستی ناکام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

من یه کاپشن زرد دارم. بَعد دوستم میگه :« از زبان بر میگشتم که دیدم یه نفر با کاپشن زرد همونطوری کنارم میاد. فِک کردم تویی برگشتم طرف اون بغلش کردم و گفتم: سمانـــه جونـــم! ( :| ) بعدش دیدم طرف یه پسر 16 ساله ـس. »
( :)) )
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم سر فلکه اطلسی میرفتم جلو فروشگاه نوکیا از این لامپای رنگی هست رقص نور داره رو زمین اینا داره... :-"""

خلاصه یه بچه نشسته بود رو زمین دنبال اینا می دوید دستشون بزنه بگیرتشون :)) نا خوداگاه جلو مامانش زدم زیر خنده =))



این قبیل کارای بچه ها هم سوتی محسوب میشه ؟ :/
 
بالا