• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

setaa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
909
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

اینم از سوتی رفیق ما تو ح.ب

9fzy7r55spsxr1pghe81.png


بیخود نیس میگن بچه های الان دایناسورن دیگه ... من دیگه حرفی ندارم :D :-" [nb]منظور تاب بوده :-" خیلی دیگه تحت تاثیر قرار گرفته بود جا انداخته [/nb]
 

cristiano

thisisajjad
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

تو مدرسه بودیم...ی نقطه ای ک اصن فک نمیکردم کسی باشه :-" :-" :-"
پشت دسشوییا منظورمه :-" :-"
ی هو یکی زد پس کلم گف اینجا چیکار میکنی؟؟
منم اصن نگا نکردم و محکم برگشتم زدم تو گوشش :-" :-"
بعد ی هو دیدم طرف مسعول کتابخونه اس :-"
منه بدبخ اون وسط گوشیو سریع جم کردم...آقا شما اینجا چیکار میکنین؟؟ببخشید فک کردم بچه هان
من:: :-[ :-[ :-[ :D
اون:: X-( X-( X-( X-(
شانسم گرف بابام معلمه اونجا و رفیقش...وگرنه الان سمپادی نبودیم..کمبادی بودیم...بعله :-"
دوستان آخری یا یکی مونده ب آخرین پسته سوتی بود
ب هرحال بحلالین
06558872471775921601.jpg
 

ZDM

کاربر فعال
ارسال‌ها
48
امتیاز
1,729
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
فرزانگان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با دوستم اس میدادم و وسطش یه بنده خدایی اس داد منم جوا دوستمو به اون فرستادم

من: نه بابا این خراب شده یه دبیر خوب نداره

اون بنده خدا{دبیر هستن}
 

DaMoN SaLvAtOrE

مهدی صفری
ارسال‌ها
487
امتیاز
2,402
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم - تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
Health IT
پاسخ : سوتی‌ها

تو انتخاب واحد ها، 2 تا درس ِ همزمان برداشتم :| هیچ هم خنده دار نیست :-<
 

$hah

کاربر فعال
ارسال‌ها
59
امتیاز
393
نام مرکز سمپاد
حلــــیـــــ2
شهر
تهران
مدال المپیاد
ریاضی می خوندم ول کردم
دانشگاه
خوارزمی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

روز سوم دانشگاه بود

استاد ازم یه چیزی پرسید

گفتم من نمی دونم خانم فلانی شما مسول "زن" ها بودید ... :|

خودم اول نفهمیدم چی شد :-/ :-/ .. کلاس که منفجر شد تازه فهمیدم چی شد :-s :-s

حالا بعد کلاس دوستم اومده پیشم می گه کاری که ملت ترم آخر می کنن رو تو روز سوم با یه ردیف کردی :D :D
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : سوتی‌ها

چند ماه پیش بود که مطالعاتم درباره یِ پدیده یِ "فرافکنی" تو روانشناسی تخصصی تر شده بود و مدام حواسم به رفتارهایِ خودم و اطرافیانم بود و ناخوداگاه تو تمامِ حرکات ریزشده بودم و تو ذهنم تجزیه تحلیل میکردم .
تو همون دوران با بابام تو ماشین بودیم که یه ماشینِ دیگه خیلی بدجور و بدونِ راهنما پیچید جلومون و خطرِ تصادف از بیخِ گوشمون گذشت.
بابام:گـــــــــــاو :|
من بدونِ ذره ای تفکر: خودتی :-?
همون لحظه فهمیدم که چه گندی زدم و خواستم توجیه کنم مثلن: ببین بابا ما آدما همیشه تحت تاثیر ویژگی هایی تو طرفِ مقابل قرار میگیریم که تو خودمون وجود داره ولی پنهان شده و تو قسمتِ سایه یِ شخصیتیمون قراره گرفته. از نظرِ تو اون راننده ویژگی هایی داشته که باعث شده بهش بگی گاو ، ولی واقعیت اینه که ...
بابام:خیلی خب باشه. بسه :|
:D
 

math.messi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
254
امتیاز
1,730
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
مدال المپیاد
مرحله ی اول المپیاد ریاضی 92
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم دیفرانسیلمون میخواست زنگ سوم امتحان بگیره زنگ اول هم باهاش کلاس داشتیم گفت سوالا تو جیب کتمه.بعد زنگ که خورد از کلاس رفت بیرون کتشم مونده بود رو صندلی! منم فک کردم کلن رفت داد کشیدم بچه ها سوالا تو کتشه! دقیقا همون موقع برگشت X_X یه خاطره هم مثه همین تعریف کرد که به بار دانش اموزاش سوالا رو کش رفته بودن! من تمام مدت: :-" هیچی دیگه اول سالی آبروم رفت! :D
 

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دیدین که این بزرگترا یکم طول میکشه با این گوشیای لمسی کنار بیان. بعد معلممون (مردن) گویا گوشیشو تازه خریده

اومده کلاس، سر تو گوشی، با تعجب بسیار و خیلی جدی : این هواپیما چیه اومده اینجا؟؟!!!؟؟؟ :-?

و همه یک صدا : آغا رفته رو پرواز {-8 :)) =)) =))
.
.
.
البته تا درس پرسیدنش تموم شه همش با گوشی ور رفت آخرشم نتونس کشف کنه یکی از بچه ها رفت درس کرد!!! =))
 

Roy@ 188

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
369
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1395
پاسخ : سوتی‌ها

داییم تازه یه هفتست ازدواج کرده.برای عروسیشون هم هردوشون کلی مرخصی گرفتن.واسه همین کلن سرکارن و وقت آزاد ندارن.دایی زنداییم هم چندروز پیش فوت کرده.امروز مراسم داشتن.(دومین مراسم بود.اولیشو داییم نرفت.)مامانم گفت اینا رفتن و نرفتنشون معلوم نیس،پس منم برم.با پدربزرگم و مادربزرگم رفت.بابام میگفت خب ما طرفو نمیشناختیم.خدا بیامرزتش.تو بری اونجا چی کار؟حالا من ساعت 2:30 که اومدم خونه مامانم نبود.بابام به من میگه به مامانت گفتم نرو حرفمو گوش نکرد و کلی سخنرانی کرد.من اومدم از مامانم دفاع کنم.گفتم ببین بابا....اوندفه که مرد طرف مامان نرفت.مامان گفت ایندفه که مرد برم....شاید محمد(داییم)نره.
بابام :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? مگه چند بار مرد؟؟؟؟؟؟؟؟ :O :O :O :O :O :O :O :O :O :O :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes:
من خب 2بار دیگه.....
بابام حالت خوبه؟2بار مرد؟؟؟؟؟
من نه.من مفهومی گفتم.... :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-"
بابام آها.......... :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))
 

دل آرام.

کاربر فعال
ارسال‌ها
58
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس شیمی همه ساکت دارن مساله حل میکنن:
من: نسیم مثینکه این گرد میشه، میشه 1/5
نسیم: 1/448 عه کودوم خری گفته میشه 1/5
من: خانوم اکبری ( دبیر شیمی )
قیافه خانوم اکبری رو باید میدیدین:D
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس زبان فاجعه ی عظیمی رخ داد:
-ladies what's the meaning of "pieces of cake?"
:خانم یه برش کیک دیگه L-:
- :-w آفرین بچه معادلش به فارسی می شه به راحتی آب خوردن!
منم که یک ساعت و چهل و پنج دقیقه ی بعدش توی افق محو بودم
 

l.brisc

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
2,018
پاسخ : سوتی‌ها

معلم دینی ما واسه 31 مهر امتحان گذاشته :/ خوشم میاد هیشکی ـم به روی خودش نمیاره :)))

بعد هی تاکید میکنه این امتحان 31 ـمتون خیلی مهمه و سوالاش مفهومیه و از همه قسمتا هس و اینا. بشین تا ما 31 ـم بیایم امتحان بدیم :)))
 

angry girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

با مامانم رفتم دکتر ،دکتره داشت توضیح میداد که این بیماری میتونسته باعث عقب موندگی ذهنی،سقط جنین و .... بشه.
بعد مامان من این وسط با استرس ور داشت به دکتره گفت :اقا هوشش بخدا خوبه ها!!!تیزهوشان درس میخونه.
ینی قیافه من یه چیزی بین این :-s واین :| شده بود؛ ینی مامانم بعد18سال شک داره که من عقب موندم یا نه :|
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,613
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

ما پریشب رفتیم یه جایی مهمونی! بعد یه بنده خدایی که داماد جدید اون خونواده بود و کلی رودرواسی و این حرفا وارد مجلس شد! منم در همون لحظه پا شدم رفتم پیش بابام که یه چیزی بهش بگم بعد دیدم یه بوی خیلی تندی میاد! منم بابام از اوناییه که هر عطری به دستش میاد امتحان میکنه و میزنه :)) منم با یه صدای نسبتا بلند گفتم اه بابا این عطر مزخرف باز چیه دیگه اینو از کجا اوردین؟! سر درد نشدین از این بو؟! :-" یهو دیدم عموم یه لگد به پام زد گف هیسسس! :-" عطر رضاس! منم برگشتم و دیدم که این آقای داماد جدید داره به حالت :| منو نگاه میکنه :-" سریعا متواری شدم :D
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش بچه ی یک سال و نیمه یکی از آشنایان فوت کرد, بچه رو به خاک سپرده بودن و همه به شدت در حال گریستن بودیم که تازه دو تا از عموهای بچه سر رسیدن
یکی از اینها معتاد بوده به حدی که از شدت خماری چشمهاش باز نمیشده
و برادر دیگه اش داشته اونو می آورده که دو تا مزار مونده به مزار بچه داداشه رو ول میکنه و اشک ریزان میاد سر مزار بچه
برادر معتاده که میبینه داداشه ولش کرده فکر میکنه رسیده و خودشو پرت میکنه رو مزار و شروع میکنه با گریه و جیغ مزار رو کندن
و بلند بچه رو صدا کردن :D
ما با دیدن این صحنه همه ساکت شدیم و شروع کردیم یواش خندیدن :))
که یکی دیگه از داداشها میره محکم میزنه پس کله اش و میگه خنگ بچه رو اونجا دفن کردیم :D
دیگه این صحنه رو که دیدیم هیچکس نتونست جلوی خودشو بگیره و بلند زدیم زیر خنده
 

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,250
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم خونه عمم بابام داشتن درباره گریه ی بچه ها حرف میزدن که مامانم[nb]از افتخاراتشون زیاد تو این تاپیک گفتیم[/nb] ورداشت گفت که این (اشاره به من ) اصلا گریه نمیکرده تاحدی که من فکر میکردم این لاله...بعد این ادامه داشته تا وقتی با عمش رفتیم واکسن 45روزشو بزنیم.بعد بابام گفت اونروز با مادربزرگش بودین که رفتید واکسن بزنید بعد مامانم گفت نه بـــــــــــــــــابـــــــــــــــــــــــــا ...با اون رفتیم ختنش کردیم[nb]لازمه بگم هیچ حرفی ندارم؟؟؟[/nb] [nb]خودشم اصلا نفهمید[/nb]
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,035
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زبان فارسی مون داشت درس میداد ، گفت: دو نوع تکواژ داریم، تکواژ قاموسی و ؟
منم یهو برگشتم گفتم: ناموسی!! X_X
بد بخت موند اصن چی بگه :)) :D
 

yesampadi

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
396
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
دانشگاه
سراسری یزد
رشته دانشگاه
برق..
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی دوستم تو خوابگاه!:یکشنبه بریم اصغر جوجه؟؟
من : ;;) منظورت اکبرشونه؟اون: :-" اکبر: [-( اصغر: :-??
 

hamed.yas

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
547
امتیاز
6,500
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مشد
سال فارغ التحصیلی
1345
مدال المپیاد
مدال تو مشتم بود.از چنگم درآور
رشته دانشگاه
پزشک. دکتر. طبیب
پاسخ : سوتی‌ها

یه همکلاسی داریم ما که پسر عمو و داداششم قبلنا تو مدرسمون بودن.
حالا امروز معلممون موقع حضور غیاب ازش پرسید با اونا چه نسبتی داری؟؟
دوست ما:یکیشون داداشمه و اون یکی عم برادرمه. =)) :))
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,534
نام مرکز سمپاد
طلایه داران
شهر
شیراز
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : سوتی‌ها

دوتا دو قلو هستن که میان کتابخونه درس بحونن، یکیشون میشینه اینور سالن، یکیشون اونطرف...
فوق العاده شبیه همن...

دیروز با دوستم تو کتابخونه نشسته بودیم تقریبا 12 شب بود... من داشتم درس میخوندم...دیدم هی دوستم منو نگاه میکنه، هی سمت چپ، هی سمت راست... :-/ :-/ :-/ ^-^ ^-^ :-?? :-?? :-?? :-? :-? :-?

بعد نگاش کردم گفتم چته؟ :|
گفت: آرشام این پسره دو جا نشسته!!! :O :O

من: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =))

دوستم X_X ^#^ X_X
 
بالا