• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی از همسایه های یکی از اقوام ساعت 11:30 شب پا شده بود اومده بود پول شارژِ ماهیانه ساختمونُ بده
حالاقوم مام با چه تیپی رفته بود دم در :)))
+ سلام علی جان ، پدر هستن ؟ خواب که نیستن ؟
- بله هستن ! نه نخوابیدن هنوز . ( حالا باباش خواب بودا !)
+ میشه لطف کنید صداشون کنید ؟
- نه :|
+ چرا ؟
- خوابــَــن :))
+ الان گفتی که بیدارن !
- نه همین الان خوابید :))
هیچی دیگه خندش گرفت و پولُ داد و رفت ...
این بنده خدا شاد میزنه

داشتم با دوستم تلفنی حرف میزدم بهش میگم معلم زبان پارسال پیشا ناصر اسدی بوده میگه زنه یا مرد؟
من دیگه صوبتی ندارم
****
1بارم یکی موقع ورود به جلسه امتحان داشتند بچه ها رو می گشتن خانومه
ب یکی ازچه ها گفت کارت ورود به جلسه؟ اینم خیلی شیک دست کرد
جیبش کاغذای تقلبشو داد به خانومه! کارت تو اون یکی جیبش بود
 

HELEYA

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
98
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ی جایی همین نزدیکیا
دانشگاه
مهندسی فناوریهای نوین قوچا
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

دبیرفیزیک ما:
بسامت(بسامد)
دیوت(دیود)
اسفالت(الف باکسره)

دبیر هندسه مون:
یدفگی(یکدفعه)
بگو(ب با ضمه خوانده شود)
 

maryammovahedzadeh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
628
امتیاز
7,439
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
یزد
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز داشتیم از خونه مامانجونم بر میگشتیم
بعد خالمو بغل کردم و اینا ... بعد داشتیم همو ماچ میکردیم .... ینی لپ ها رو رو هم میکشیدیم :-"
[همیشه میخواد صدام کنه میگه توفولو (توپولو) ]
بعد گفت توفول :*
منم نشنیدم تو اون هیاهو فک کردم میگه توف مالیم کن .... :| :-"
منم نه گذاشتم نه برداشتم زبونممو کشیدم رو لپش :-"
عاقا همچین زد تو گوشم ک هنوز سرخه جاش مونده .... :|
خو چیکار کنم ؟ ادای کلماتش خیلی بد بود خب :-"

اصن 3 وضی ....
:D
 

nasim-tofan

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
132
امتیاز
773
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
N.A میگن گویا
پاسخ : سوتی‌ها

جلسه اول زبان ک رفتم سر کلاس در واقع جلسه سوم بود(دیر ثبت نام کردم :-" )
سر ریدینگ ب.دیم
بعد من برای اولین بار با این کلمه مواجه شدم
cocoon
بعد کلن داشتیم بحث میکردیم کلاس ی مقدار شلوغ پلوغ بود
منم از استادمون پرسیدم پیله کرم ابریشم چی میشه؟ :-?
نفهمیدم چی گفت فقط حرکت لبهاش رو دیدم
منم برگشتم طرف پارتنرم گف چی میشه
همون لحظه کلاس ساکت شد

منم با اعتماد ب نفس: کو ک*ن (با غلظت فراوان :-" )

یک ثانیه سکوت سپس
من : =))
تمامی همکلاسیان : =))
استادمون : :))

من هر 5 دقیقه یکبار با یادآوری موضوع : =))

این جلسه اول بود خدا بقیش رو ب خیر بگذرونه :D
 

Baran.sampadi

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
38
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میانداب
دانشگاه
به لطف خدا نرفتم
رشته دانشگاه
دززز
پاسخ : سوتی‌ها

من فکرکنم دیوانه شدم امروز یکی زنگ زده میگم سردعا منو افطارکنین
 

...............

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
4,014
پاسخ : سوتی‌ها

چند هفته پیش داشت بارون میومد،منم حس گرفتم رفتم بالای پشت بوم...
داشتم تو کوچه رو نگاه میکردم,یه دختر کوچولو از خونشون اومد بیرون(مثل اینکه آبشون قطع شده بود :-" ) , بعد هی یه سطل و برمیداشت میرفت از ناودون یکی از خونه ها پر میکرد میرفت خونشون!
امیررضا رو صدا زدم که داره چیکار میکنه؟
امیررضا هم اومد کنار من واستاد, دختره اومد از خونه بیرون,رفت اونور کوچه,یهو شلوارش و کشید پایین X_X بعدشم.... :-"
من در اون لحظات فقط امیررضا رو هول دادم اونور!! :))
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : سوتی‌ها

موقع امتحان زیست ترم تریپ بچه درسخون برداشته بودم جلوی خانواده ی گرام :-" :))
بعد من تو اتاقم می خواستم شروع کنم به خوندن :-" مامان و برادرم هم تو هال بودن و داشتن خیلی آروم واسه اینکه مزاحم درس خوندن من نشن حرف میزدن :-"
منم واسه ی این که دیگه به همه ثابت کنم بعله من درس می خونم :> برگشتم به برادرم گفتم : لطفا فعلا تا نیم ساعت حرف نزن می خوام درس بخونم
در این هنگام بود که مامان به این صورت : :-?
و برادر به این صورت ^-^ :-?? در اومد...
منم شروع کردم به خوندن از جایی که در مورد یه آزمایش بود که موضوعش اثر موسیقی بر شیر دهی گاو بود .
من : اهم اهم خب ما دو گروه شیر گاو ده انتخاب می کنیم ....
چند ثانیه بعد ...
برادر : =))
مامان : ;))
شیر گاو ده : :|
گاو شیر ده: :D
من : :-"
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

قسمتی از دعوای بچه های همسایه بالاییمون ی چندروز قبل کنکور!:

اولی:اه...مااااماااااااان بیا ببین این داره زر مفت میزنه!

دومی:ن مامان من زر درست میزنم.خودش زر مفت میزنه!

بنده خدا رف بلیط بیگیره واسه افق :))
 

me!

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
90
امتیاز
109
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین ۱
شهر
اصفهان
دانشگاه
هنر اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس داشتیم حرف می زدیم(دعوا با مدیر مربوطه بدون حضور خود مدیر!)
داشتم حرف می زدم که یهو یکی دیگه با من شروع کرد به حرف زدن...
منم عصبانی شدم و گفتم:
بی فرهنگ! چرا ورسیدی پسط فرتم؟ (چرا پریدی وسط حرفم؟)

ینی کلا بچه ها پهن کلاس شدن! =))
 

علیمپو

بچّه سنّی
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,858
نام مرکز سمپاد
حلی۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس المپیاد بودیم ... معلم ی سوال نظریه بازی ها رو گفت . منم داشتم باهاش اون بازی رو طبق الگوریتم خودم بازی می کردم ...
حین بازی معلم ی چیزی گفت منم حواسم نبود انگشتمو گذاشتم رو دماغم گفتم هیسسس اینقدر حرف نزن :D
با یکی از بچه ها اشتباش گرفتم :D
 

setaa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
909
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

دختر دایی بنده داشت عکس های تو گوشیمو نگاه میکرد یه دفعه برگشت گفت :

- ستایش این anonymous کیه ؟ بیشتر جملات رو اون میگه :-?

من : یعنی "بی نام " :|

دختر دایی ن بابا :-"

من :|

anonymous :|

همون روزم سر نماز میخواست قامت ببنده , مامانش داد زد که چی کار میکنی با اعتماد به نفس کامل گفت : مـــا مــــان دارم اشهدمو میخونم دیگه :|
 

a-sade

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
126
نام مرکز سمپاد
beheshti
شهر
miandoab
مدال المپیاد
ﻫﺮﺑﺎﺭﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻭﻟﺶ موندم
پاسخ : سوتی‌ها

بچه داییمو کله پاچه گرفتم...
دو دور گردش در هوا...
بعد کلاشین کوف دار بهش ضربه میزنم بطوریکه گلوله از کلش بزنه بیرون تو ضربه سوم پوپ کرد رو صورتم
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

عمم اینا خونمون بودن میخواستیم بریم بیرون خواهرم دم دروگفته بودداشت بندگفش میبست عمم وشوهرخواهرم میخواستن بیان بیرون وبابام میخواست بره توهمه حیرون وایستادن تاخانم کارش تموم شه
اومدبلندشه فهمیدبندکیفشم همراش بسته آخرش بازش کرد رف ی جادیگه بست :-" :-"
خب همون اول این کاروکن خواهرمن
 

senatoor

کاربر فعال
ارسال‌ها
51
امتیاز
205
پاسخ : سوتی‌ها

امروز جلو جمع ی سوتی دادم خعلی بد بود :)) :)) :)) :))
امروز افطاری دادیم ب فک و فامیل همه خونه ی ما جمع بودن
منم که از فرط(یا شایدم فرت)گشنگی عقلمون از عقل جلبک هم کمتر بود
ازین ور گشنگی ازین ور تشنگی ازین ور هم این همه آدم
کم مونده بود ب اذان منم مثلن میخواستم بگم که روزه ی همه قبول باشه و دیگه با من موقه ای که اذان داد کاری نداشته باشید(انقد بدم میاد دقیقا موقه ی اذان بهم تارف میکنن اه اه اه)
بد ی دفه گفتم همگی روزتون مبارک :O :O :O :O :O :O :O
خو گشنم بود دیگه :O :O :O :O
حساب کن کل خاندان بهت بخندن X-( X-( X-( X-(
چقد من امروز ضایه شدم :( :( :( :(
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفته بودم پاساژ گردی :D بلکه گشنگی یاادم بره :D طبقه 4رم بودم میخواستم بیام پایین رفتم سوار آسانسور شدم بعدش 6 تا پسر اومدن سوار شدن وایسادن جلو من [-( بعد من رفتم یکم حرکت کنم نخورم به اینا بعد پام کشیده شد رو زمین و ی صدای خییییییییییییییلی ناهنجاری تولید کرد ناهنجارا X_X بعد سرم رو آوردم بالا دیدم 12 تا چشم دارن نگام میکنن(6 جفت ) :O :O :O :O :O :O حالا بیا ثابت کن من نبودم ^#^ X_X =)) =))
الان ک دارم فکرش رو میکنم میبینم چقد ضایه :| من ی دونه دختر بین 6 تا پسر تو آسانسور چ جوری جاشدیم؟؟ :-?? شانس گند من اه چقد بعدش بهم خندیدن L-: خوب شد چیزی نگفتم در اون لحظه :D =)) =))

تاپیک جرئت حقیقت رو میخوندم بعد از رو پست یکی از بچه ها این سوتیم یادم افتاد :-" :))
پارسال بو خدایا یا پریسال با یکی از بچه ها دعوامون شده بود خفننننننننننننن /m\ :)) بعد برگشت بهم گفت تلافی میکنم :rolleyes: از قضا ما باهم کلاس زبان میرفتیم و بعد کلاس میخواستم برم خرید =P~ خلاصه ک کلاس تموم شد و منم رفتم بازار هی هرجا میرفتم میدیدم هرکی از پشتم رد میشه میزنه زیر خنده یا تو مغازه ی جوری نگام میکنن :-? بعد کلی دور زدن و خرید کردن =P~ و شاهرود رو بالا پایین رفتن وقتی رفتم خونه مانتوم رو در آوردم دیدم ای دل غافل #-o دختره ی بلا گرفته یه کاغذ چسبونده پشتم به چه بزرگی #-o بعد روش نوشته: فروشی ! جهت خرید با این شماره تماس بگیرید 0910033***** (شماره خودم) قیمت: هرچی دوست داری عزیزم ولی نرخش 20 تومنه L-: بعد نامرد بیشعور زیرش ریزتر نوشته بود: موسسه ی فروش لگن ها ی اوراقی از درجه 4 تا 10 ~X( ~X( هنوز ک هنوزه کاغذه رو نگه داشتم یادگاری :D =)) =)) =))
 

nasim-tofan

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
132
امتیاز
773
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
N.A میگن گویا
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب داشتم با دوستم پشت تلفن حرف میزدم
گفت: چیکار میکنی؟
من: زیر نور کولر حال میکنم
دوستم : :O =))
من : :D :))
نور چراغ : :|
باد کولر: :|
 

نارمیلا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
526
امتیاز
2,084
نام مرکز سمپاد
مکطب فرزانگان
شهر
M2A
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا من یه خواهر زاده دارم سه سالشه قبل ماه رمضون چن بار رفتیم عروسی
این گیر داده بود من داماد میخوام :-" تازه دوماد باید گلوش یه دونه کمربند بسته باشه
خ
 

kosar abdeyan

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
415
امتیاز
1,722
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
miandoab
دانشگاه
علوم پزشکی ارومیه
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز بچه داداشم تو خیابون شیر موزشو گرفت طرفم.میگه عمه می خوری؟گرفتم میگم آره بده تشنمه.تا طرف دهنم بردم دیدم یه خانومه یه جوری نگام می کنه که یادم افتاد رمضونه ی دفعه داد زدم نههههههه چه خوردنی بیا ببینم. :D بچه بیچاره کپ کرده بود :-"
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,339
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

. . .
من : فک نمیکنم واقعی باشه خب ، ولی مثل اینکه یه پو**استار بوده طرف که مسلمون شده حالا !
یکی از دوستان (1) : پو**استار ینی چی کاره ؟ :-??
یکی دیگه از دوستان (2) : نمی‌دونی ؟ : | واقعا که ! بی سواد : |
دوست (1) : نه خب چ بدونم : /
دوست (2) : ببین مثلا شنیدی میگن کاتولیک ؟ بعد بجز کاتولیک پو**ستا ( "ر" رو نشنیده بود اصن :D ) و و اورتودکس هم از مذهبای مسیحن. بعد ببین ینی یارو مسیحی بوده اومده مسلمون شده ;;)
من :| =))
بقیه ی دوستان :| =))
پروتستان :|
اون پو**استاره :|
 
بالا