• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اعترافگاه!

ÄBČDE FGHÏ

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
10,833
نام مرکز سمپاد
علامه ی حلی 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1395
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم بعضي از چيزايي كه تو قسمت خاطرات مي نويسم رو خودم الكي بال و پر دادم و پياز داغشو زياد كردم B-)
حالا يه جور نگاه مي كنه انگار خودش اينجور نيست
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,534
نام مرکز سمپاد
طلایه داران
شهر
شیراز
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم گوشیم خراب بود، یه روز گوشی داییم دستم بود، 856 تا اس ام اس داشت، همشونو خوندم... :-"

یه بارم تو کامپیوتش یه پوشه دیدم به اسم "مدارک" و رفتم توش دیدم چه مدارک جالبی بود...چت اسکرین چتاش، صدای ضبط شده ی بعضیا، ویدوئوی ضبط شده اسکایپ و...چیزای تو این مایه ها... :-"

بعضی اس ام اسا و مدارک، خیللللللیییییییییی +18 بود... :-"

کنجکاو بودم خب.. :-[
 

Ali Mansouri

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
95
امتیاز
391
نام مرکز سمپاد
HIV
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر بودم قبول نشدم
دانشگاه
امیر کبیر
رشته دانشگاه
مهندسی معدن
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم اگه کاریو که کردم بگم ازین جا پرتم میکنن بیرون و هیچکی وقتی مردم سر خاکم نمیاد

دِن تصمیم گرفتم که نگم چیکار کردم X_X X_X X_X
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو چایی مدیرمون یه تیکه از قلب گوسفندی که تشریح کرده بودیم انداختم :-&اونم خوردش :-&فقط نمیدونم چرا نفهمید یه چیزی تو چاییش بوده آخه خیلی هم کوچیک نبود :D
اعتراف میکنم در پشت بوم مدرسه باز بود منم از فرصت استفاده کردم رفتم رو لنز همه دوربینا آدامس چسبوندم :))
اعتراف میکنم پارسال برگه امتحان ترم دینی رو کش رفتم و بین بچه ها سوالاش رو پخش کردم همه 20 شدیم (< به من چه ؟هیشکی تو دفتر نبود :D
 

Mrs.Clever

Kelidelia:
ارسال‌ها
102
امتیاز
794
نام مرکز سمپاد
farzanegan1
شهر
kerman
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
....المپیاد زیست
دانشگاه
zaums
رشته دانشگاه
Medicine
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم به دختر خاله دوسالم یاد دادم بگه shame on you رفتیم توی مغازه به پیرمرده می گه shame on you
پیرمرده جواب می ده : منم همین دخترگلم منم تورو دوست دارم =)) =)) =))
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم جلوی مرغ مینای دختر خالم یه فحش زشت دادم اونم یاد گرفت :O :-[همون موقع بابا بزرگ دختر خالم اومد تو اتاق این مرغ از اونجایی که خیلی باهوش بود و دقیقا میدونست اسم هر کدوم از ما چیه برگشت گفت بابا بزرگ... این بیچاره هم فک کرد ما یادش دادیم بگه بابابزرگ... و دعواشد ولی آخرش باکلی شرمندگی و خجالت و آب شدن تو زمین گفتم که تقصیر من بوده و قضیه حل شد ولی تا یک سال از خجالتم خونشون نرفتم :-[
 

moshiri

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
232
امتیاز
595
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بندر
مدال المپیاد
زکی!
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اندر کف دختر همسایه اونطرفیمونم!!! 8-> 8-> 8-> :-[ :))
 

Marziyeh.banoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
475
امتیاز
3,644
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی مواد و متالورژی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم با تمام بداخلاقیاش دوسش دارم!!

(ذهن های منحرف بچه خواهرمو میگم)
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,534
نام مرکز سمپاد
طلایه داران
شهر
شیراز
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم با توجه به پستام، زیاد پیش میاد که در انتظار بن شدن باشم...

نصف پستامم که حذف میشن فوری..

قبلا هم سابقه بن و اخطار و فحش و ...از طرف مدیرا زیاد داشتم =)) :))
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دست شویی معلما این جوریه که وقتی میری توش اول رو شوییه بعد دو متر اونور تر در دست شوییه یعنی اگه کسی گیر کنه اون تو بمیره هم کسی نمیفهمه منم وقتی مدیرمون رفت دست شویی در رو روش قفل کردم در دومی رو هم روش قفل کنم بیچاره 5 - 6 ساعت تو یه جای یه متر در یه متر مونده بود =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم رو صندلی استاد المپیادمون سس قر مز و سفید و خردل ریختم بیچاره شلوترش سفید بود وقتی بلند شد پشتش رو کرد به ما کلاس تر کید :-& =)) =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم حتی یه جلسه سر کلاس آمار نبودم :O :O همش رو پیچوندم رفتم تو حیاط مدرسه :D بچه ها هم یا برام تو دفتر حضور غیاب غیبت نمیزدن یا یه جوری میپیچوندنش دیگه =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم یه بار تو کیف معلم ریاضیمون یه موش گذاشتم =)) =)) =)) وقتی دستش خورد بهش نمیدونین چه جوری جیغ کشید =)) =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم سر کلاس تو یقه دوستم 5 تا خر خاکی انداختم بیچاره تقریبا مرده بود دیگه =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم یه دفه شلوار پسر خالم رو جلو همه دختر خاله پسر خاله ها کشیدم پایین :-[ آخه شرط گذاشته بودیم با هم :-[ منم قبول کردم چون میدونستم اگه ببره این کار رو نمیکنه :)) یه زیر شلواری عروسکی پاش بود :)) ما که تر کیده بودیم =)) =)) =)) اونم خجالت میکشید شلوارش رو بکشه بالا =)) =)) =)) =)) =))
 

سلبچ

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
206
امتیاز
280
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
تهران
مدال المپیاد
شیمی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم یه بار درس نخوندم امتحان داشتیم بعد تموم شدن امتحان برگه رو گذاشتم تو کیفم! :P :P :-[ :-[
معلمه داشت خودشو می کشت از خجالت گم کردن برگه ام!!! :)) :)) =)) =))
 

خرهوش

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1 کرمان
شهر
کرمان
مدال المپیاد
المپیاد زیست
دانشگاه
ناکجااباد
رشته دانشگاه
ابیاری مدرن گل های قالی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که هنوز که هنوزه است باب اسفنجی و موش و گربه نگاه می کنم خیلی باحالن
 

saba.e

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
257
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم این بالایی رو دیدم هی گفتم چرا به جای خرگوش نوشته خرهوش؟
ده تا نظریه دادم مثلن شاید "گ" کیبوردش خراب بوده یا به این زبون لوسا نوشته یا... بعد از یه ربع تازه فهمیدم ینی چی... :-"
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميکنم بچه که بودم فک ميکردم مشهد که شبه, تهران روزه... =)))
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار تو صندلی معلممون سوزن ته گرد کار گذاشتم :D بیچاره وقتی نشست صورتش شد لبو بعدش همین طورنشست :O یه چند دقیقه گذشت دیگه تحملش تموم شد گفت بچه ها من میرم بیرون الان میام :D این وقتی رفت منم سوزن رو از تو صندلیش در آوردم بچه ها هم در حال گاز گرفتن دیوارا بودن =)) =)) =)) وقتی برگشت تو کلاس دیگه نشست روصندلی =)) =))
اعتراف میکنم کلاس دوم ابتدایی صندلی معلما چوبی بود داشتیم با بچه ها بازی میکردیم صتدلی رو انداختیم پایش شکست :O ما هم ترسیدیم صندلی رو یه جوری گذاشتیم که معلمه نخواد بکشتش بیرون و همون جوری بشینه روش پایش رو هم گذاشتیم زیرش =)) =)) =)) بنده خدا معلممون یکم تپل بود جاتون خالی ندیدین چ جوری خورد زمین =)) =)) =)) کل وجودش گچی شد =)) =)) =))
اعتراف میکنم یه بار به یه گارسون رستوران پیشنهاد ازدواج دادم :O :O آخه هر 4 دقیقه میومد سر میزمون میگفت خانوما چیزی لازم ندارن؟؟؟ L-: L-: منم اعصابم خورد شد بهش گفتم اگه
قصد ازدواج داره درخدمتم :)) :)) بیچاره دیگه نیومد =)) =)) =)) =))
 

No-Enemy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
215
امتیاز
430
نام مرکز سمپاد
حلی 4
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
تکنولوژِی پرتوشناسی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم چندین سال پیش فکر میکردم گوجه سبز اگه برسه میشه گوجه فرنگی! :))
بد تر از اون فکر میکردم چاغاله بادوم و بادوم دو تا درخت جدا میوه ی متفاوت از هم هستند :D

اعتراف میکنم تو دبستان سر یه بازی حساس دروازه بان بودم (شماره 1 کلاس! B-)) بعد توپ دستم بود همه پشتشون به من و دروازه بود. من اومدم توپ رو با پا شوت کنم سوتی دادم از بالا سر خودم رفت تو دروازه. بعد هیچکس ماجرا رو ندیده بود و در همون حال یکی از بچه ای منفور مدرسمون داشت از وسط زمین رد میشد. من داد زدم سرش که بیشعور! توپ خورد بهت رفت تو گل! :)) طرف فرصت نکرد جواب بده چون 10 نفر ریختن سرش بدبخت رو کشتن! :)) سال بعد مدرسه ـش رو عوض کرد به خاطر خیلی از دلایل ... :rolleyes: نمیدونم ولی چرا وجدان درد ندارم؟ :|

ویرایش: دردش اومد! :|
 

fteh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
636
امتیاز
4,885
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
خوزستان
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : اعترافگاه !

با دوستم داشتیم از کوچه رد میشدیم بریم سر کوچه باباشون بیاد دنبالمون. باباشون ایندفه سر کوچه منتظر نبود....بعد یهو یه ماشین از پشت سرمون اومد...تند تند بوق میزد!

منم یهو غیرتی شدم (آخه فک کردم از این مزاحمانی هستن که دس از سر دبیرستان دخترانه برنمیدارن!)...با صدایین نه چندان آرام...گفتم:مرگ!(به زبان ساده:you could feel that from your bones!..بعد ماشینه نگه داشت...بعد من دیدم یارو داره بیش از حد پاشو از گلیم فراتر میذاره...با دوستم ایستادیم...

[size=12pt]گویا ایشون بابای دوستم بودن! :-" :-" :-"
[/size]حالا مگه تو ماشین دس از معذرت خواهی برمیداشتم؟اصن آب شده بودم...

اینم از اعتراف بنده...
 

mohaddes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
4,670
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بـنـاب
سال فارغ التحصیلی
94
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

ما یه معلم المپیاد جوونِ بدبخت داشتیم. زنگ تفریح بود، طی یک عملیات سری من رفتم جلو در مامور شدم که عاقا بیاد خبر بدم بعد یکی از دوستامم رفت کت ایشونو پوشید :))
خل وضع بودیما ینی :))
 
ارسال‌ها
2,289
امتیاز
62,974
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : اعترافگاه !

در راستای پست محدثه :))

سوم راهنمایی که بودیم یه معلمی داشتیم، بعد خواستیم سر به سرش بذاریم :D وقتی تو دفتر آقایون ایشون تنها بودن و خواب گویا، یکی از بچه‌ها رو که یکم گیج می‌زد گول زدیم که برو آقای فلانی تو دفتر کارت داره. ;;) ایشون هم با شک رفت در زد این آقا معلم از خواب پاشد :))

روانی ؟! :-"
 

shinymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
291
امتیاز
2,673
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
tbriiizzzz
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی از ی نفر راجب دو چیز نظر بپرسم ک کدومشو انتخاب کنم نمیدونم چرا اگ بگه اینیکی من اونیکی رو انتخاب میکنم ;;)

کل فک و فامیل میدونن دگ جواب نمیدن اگ نظر بپرسم :))
 
بالا