• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شاعرانه های کاربران

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
453
امتیاز
13,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از mj chemist :
این چیزی که شما گفتی فقط قایم کردن قضیه بود و رفع توجه
بعدم شعر رو بالاخره باید از رو خودش فهمید واین معنایی که شما براش در نظر گرفتی‌هیچ ربطی نداشت

اخه موضوع اینجاس قضیه ای نیست که بخوام قایمش کنم و دلیلی بیارم که از سرم بازش کنم, موقعی که داشتم این مصرع رو مینوشتم به همه اینایی که میگی توجه کردم یعنی موضوعی نیست که فقط شما کشفش کرده باشی, همونجور که گفتم میتونستم با "میدرد" عوضش کنم اما با منظور اینکارو نکردم که کسی که میخونه دقیقا حساس شه روش و ببینه گاهی میشه یه جور دیگه دید.

من فکر میکنم اشکالی که میگیری درست نیست و ما درواقع نگاه هامون باهم فرق داره همین. مطمعنم که اگه گستره تصور و خیالتو بیشتر کنی حتما معنایی رو که گفتم میتونی خودت برداشت کنی. اما در هر صورت خیلی ممنونم که نظرتو گفتی :)
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,339
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : شاعرانه های کاربران

خسته‌ام از تمام آدم‌ها
از تب التهاب این غم‌ها
روزگاریست بی تو می‌ترسم
ساده از لرزه‌های این بم‌ها

مثل نبض کبودِ یک رویش
زیر ریل قطارِ دل‌خسته
پیرهن را کفن تو می‌پوشی
در تکاپوی جبرِ وابسته

وهم نفرینِ دسته‌ای گندم
در خیال مترسکی دلسوز
روزگاریست او که می‌بیند
چشم در راه گندمی هرروز

عاشقِ یک کلاغِ دل‌مرده
تاروپود از نفیر، رنجیده
می‌سپارد به باد خود را تا
به رهایی رسد، که غم دیده!

خیره تقویمِ پرعلامت را
در سکوتی شبیهِ آوارم
مست آبان که خود لگدکوبست
زیر این خاطراتِ بیمارم

لهجه‌ات را به یاد آوردم
دلهره در تنم به رقص آمد
"لهجه‌ات را غلاف کن ای عشق"*
کوکِ سازِ نفس به نقص آمد

ناامید از قلم که متروکست
بغضِ من در برِ شکست آمد
ناگزیر از کسوف آبانم
بن در این کوچه هم به بست آمد




*لهجه‌ات را غلاف کن ای عشق
زخمی‌ام از زبان نوک‌تیزت
شمس مولای بی‌کسی ها باش
بیخیال شکوه تبریزت
علیرضا آذر
 

sara.speed

کاربر فعال
ارسال‌ها
34
امتیاز
36
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 10
شهر
تهران
مدال المپیاد
......
دانشگاه
نرفتم هنو خو
رشته دانشگاه
خو اینم نمیدونم
پاسخ : شاعرانه های کاربران

یک چراغ خاموش است ، یک چراغ روشن نیست

کوچه‌ای که تاریک است جای شعر گفتن نیست

هر دو پوچ می‌مانیم ، هر دو پوچ می‌میریم

من که عاشق او بود ، او که عاشق من نیست


مثل اشتباهی محض ، در تضاد با خویشیم

آدم آهنی هستیم ،‌جنسمان از آهن نیست


مرد مثل دخترها ، گریه می‌کند آرام

زن اگرچه بغض آلود فرض می‌کند " زن " نیست


بی پناه و سرگردان ، در تمام این ابیات

اتّفاق می‌افتد ، شاعری که اصلا نیست


باز شعر می‌گویم ، گرچه خوب می‌دانم

شعر فلسفه بازی‌ست جای گریه کردن نیست

اگه قابل دونستید نظر بدید درباره ی شعر
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از sara.speed :
یک چراغ خاموش است ، یک چراغ روشن نیست

کوچه‌ای که تاریک است جای شعر گفتن نیست

هر دو پوچ می‌مانیم ، هر دو پوچ می‌میریم

من که عاشق او بود ، او که عاشق من نیست


مثل اشتباهی محض ، در تضاد با خویشیم

آدم آهنی هستیم ،‌جنسمان از آهن نیست


مرد مثل دخترها ، گریه می‌کند آرام

زن اگرچه بغض آلود فرض می‌کند " زن " نیست


بی پناه و سرگردان ، در تمام این ابیات

اتّفاق می‌افتد ، شاعری که اصلا نیست


باز شعر می‌گویم ، گرچه خوب می‌دانم

شعر فلسفه بازی‌ست جای گریه کردن نیست

اگه قابل دونستید نظر بدید درباره ی شعر
راستش با بررسی هایی که من انجام دادم فقط بیت اول وزنش سر جاش بود و بقیه ابیات اشکال وزنی داشتند.تو ابیات آخر آدم حس میکرد داره یه نوشته معمولی رو میخونه از بی وزنی.
شعر سیر منطقی نداشت یعنی یک مفهوم کلی رو نمی رسوند.
بنظر من (البته بنظر من) معنای ابیات بسیار سطحی و سهل الوصول بود و همین حس خوب آدم رو از بین می برد.
تو مصرع دوم بیت 2 ضعف زبانی دیده می شد که البته با این ضعف وزن هم درس نشده بود.
دیگه همین به نظرم رسید...
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : شاعرانه های کاربران

این شعر رو دو دقیقه پیش گفتم
با خون دل شود رخ آفتاب من سپید
این خون دل کجا زمین بر خودش بدید
گل این دوروز رخش را عرضه کرد
گل این دوروز منت خون من کشید
گل سرخی اش زمن خونبار پس گرفت
اما چرا رخش به چمن نرگسم ندید
او رفت ولی عشقش خریده جان من
او جان من را به تک غمزه ای خرید
جان رفت و این تن من پوچ شده
در جسم من دوباره عشقش جان دمید
جانی دگر دوباره آمد به جسم من
بعد دوروز رنگ رخ او واپرید
سرمد تخلص کنم اینجا ضرورتاً
من سرمدم در این عهد بس پلید
میگم یه چند تا نظر بدید ببینیم چیکار کردیم!
 

barani

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
3,961
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو ^.^
شهر
تهرانـــ
مدال المپیاد
ادبـــی
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی تکنولوژی نساجی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از فاطمه م. :
خسته‌ام از تمام آدم‌ها
از تب التهاب این غم‌ها
روزگاریست بی تو می‌ترسم
ساده از لرزه‌های این بم‌ها

مثل نبض کبودِ یک رویش
زیر ریل قطارِ دل‌خسته
پیرهن را کفن تو می‌پوشی
در تکاپوی جبرِ وابسته


وهم نفرینِ دسته‌ای گندم
در خیال مترسکی دلسوز
روزگاریست او که می‌بیند
چشم در راه گندمی هرروز

عاشقِ یک کلاغِ دل‌مرده
تاروپود از نفیر، رنجیده
می‌سپارد به باد خود را تا
به رهایی رسد، که غم دیده!

خیره تقویمِ پرعلامت را
در سکوتی شبیهِ آوارم
مست آبان که خود لگدکوبست
زیر این خاطراتِ بیمارم

لهجه‌ات را به یاد آوردم
دلهره در تنم به رقص آمد
"لهجه‌ات را غلاف کن ای عشق"*
کوکِ سازِ نفس به نقص آمد
ناامید از قلم که متروکست
بغضِ من در برِ شکست آمد
ناگزیر از کسوف آبانم
بن در این کوچه هم به بست آمد




*لهجه‌ات را غلاف کن ای عشق
زخمی‌ام از زبان نوک‌تیزت
شمس مولای بی‌کسی ها باش
بیخیال شکوه تبریزت
علیرضا آذر


خیلی قوی /m\ کلی لذت بردم واقعا..حسّتُ کاملا گرفتم و این خیلی خوبه که شعر روح داشت و در عین مفهوم غمگین ، شورانگیز بود از نظر من !
- آبان -چرا ؟ شایدم بهم گفته باشی ولی آلزایمر و اینا :-"
اونایی که سبز کردمُ توضیح میدی ؟ ;;)
زرشکی ها هم واقعا عالی بودن ! نقطه ی قوت شعرتم شروع خیلی خوبش بود !
همینا دیگه..
امیدوارم هی شعرای خوب خوب بگی عزیزم >:D<
 

barani

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
3,961
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو ^.^
شهر
تهرانـــ
مدال المپیاد
ادبـــی
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی تکنولوژی نساجی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از mj chemist :
این شعر رو دو دقیقه پیش گفتم
با خون دل شود رخ آفتاب من سپید
این خون دل کجا زمین بر خودش بدید
گل این دوروز رخش را عرضه کرد
گل این دوروز منت خون من کشید
گل سرخی اش زمن خونبار پس گرفت
اما چرا رخش به چمن نرگسم ندید
او رفت ولی عشقش خریده جان من
او جان من را به تک غمزه ای خرید
جان رفت و این تن من پوچ شده
در جسم من دوباره عشقش جان دمید
جانی دگر دوباره آمد به جسم من
بعد دوروز رنگ رخ او واپرید
سرمد تخلص کنم اینجا ضرورتاً
من سرمدم در این عهد بس پلید

میگم یه چند تا نظر بدید ببینیم چیکار کردیم!

خوندم !
وزن میلنگید .. ! بد میلنگید !
سعی کردی یه مفهوم شاخ و خفن و احساسی بگی ولی چون وزن پرش داره هی ،آدم نمیتونه تمرکز کنه رو مفهوم و احساس شعرُ نمیشه گرفت!
-چرا با خون دل آفتاب سپید میشه ؟
-واپرید :| ؟
-بیت آبیُ دوست داشتم !
-بیت سبزُ توضیح بده لطفا ;;)

اگه بخوام پیشنهاد بدم : رو وزن خیلـــی کار کن !به نظر من وزنُ سماعی میتونی خیلی خوب یاد بگیری حتما نیاز نیست -مفاعیلُ مفاعیل- و از این چیزای سخت بخونی!زیاد شعر بخون حل میشه ! (;
تو انتخاب واژه هات یکم بیشتر دقت کن!
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : شاعرانه های کاربران

وزن میلنگید چون اولین ترکیبی که به ذهنم رسید نوشتم و اصلا دوباره نخوندمش
این که با خون دل آفتاب سپید میشه منظورم این بود که خورشید اونهمه خون دل میریزه(چون قرمزه) ولی ما آفتاب رو سپید میبینیم
بیت سبز واضحه : نرگس (استعاره از چشم خودم) - یعنی که چشم من رخ او را به چمن ندید
من کلا سعی کردم که شعر سیر منطقی داشته باشه دیگه ولی تو چند مورد وزن رفت حالا مهم نیس شعر دو دقیقه ای همینه!
 

alibasirat

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
536
امتیاز
754
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از mj chemist :
وزن میلنگید چون اولین ترکیبی که به ذهنم رسید نوشتم و اصلا دوباره نخوندمش
این که با خون دل آفتاب سپید میشه منظورم این بود که خورشید اونهمه خون دل میریزه(چون قرمزه) ولی ما آفتاب رو سپید میبینیم
بیت سبز واضحه : نرگس (استعاره از چشم خودم) - یعنی که چشم من رخ او را به چمن ندید
من کلا سعی کردم که شعر سیر منطقی داشته باشه دیگه ولی تو چند مورد وزن رفت حالا مهم نیس شعر دو دقیقه ای همینه!
سعی کن تخلصت هم توشعرات بیاری. م.سرشک جابده توشعرات
 

alibasirat

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
536
امتیاز
754
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از mj chemist :
تخلص آورده بودم که
اینجا سرمد تخلص کرده بودم
نمیشه هردقیقه تخلصتو عوض کنی که.یه چیزانتخاب کن ثابت که دیگه به اون اسم بشناسیمت
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از crestfallen :
نمیشه هردقیقه تخلصتو عوض کنی که.یه چیزانتخاب کن ثابت که دیگه به اون اسم بشناسیمت
خیلیا دوتا تخلص داشتن منم دوتا دارم
حالا ببینم چیه یکیشو میزارم کنار
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,339
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از kim 2gholo0:D :
خیلی قوی /m\ کلی لذت بردم واقعا..حسّتُ کاملا گرفتم و این خیلی خوبه که شعر روح داشت و در عین مفهوم غمگین ، شورانگیز بود از نظر من !
- آبان -چرا ؟ شایدم بهم گفته باشی ولی آلزایمر و اینا :-"
اونایی که سبز کردمُ توضیح میدی ؟ ;;)
زرشکی ها هم واقعا عالی بودن ! نقطه ی قوت شعرتم شروع خیلی خوبش بود !
همینا دیگه..
امیدوارم هی شعرای خوب خوب بگی عزیزم >:D<
مرسی از نظر دادن، انرژی ، روحیه و تشویق ;;)
الان اینجا بگم چرا "آبان" ؟ :-"

پیرهن را کفن تو می‌پوشی
در تکاپوی جبرِ وابسته

زنده بودن و زنده موندت عینِ مردنه ! و این یه جبره. درست مثل رویشی زیر ریل یک قطار .

بن در این کوچه هم به بست آمد
توی یک بن‌بست دیگه راهی برای رفتن وجود نداره، راهی برای گریز نیست، بن‌بست شدن یک کوچه هم قصد رسوندن همین منظور رو داره، و با تعبیر " بن به بست اومدن " بیان شده. [بن=پایه، اساس]

ممنونم >:D<
 

barani

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
3,961
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو ^.^
شهر
تهرانـــ
مدال المپیاد
ادبـــی
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی تکنولوژی نساجی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از mj chemist :
وزن میلنگید چون اولین ترکیبی که به ذهنم رسید نوشتم و اصلا دوباره نخوندمش
این که با خون دل آفتاب سپید میشه منظورم این بود که خورشید اونهمه خون دل میریزه(چون قرمزه) ولی ما آفتاب رو سپید میبینیم
بیت سبز واضحه : نرگس (استعاره از چشم خودم) - یعنی که چشم من رخ او را به چمن ندید
من کلا سعی کردم که شعر سیر منطقی داشته باشه دیگه ولی تو چند مورد وزن رفت حالا مهم نیس شعر دو دقیقه ای همینه!

+اصولا مخاطب نتیجه ی کار شاعرُ میخونه و نقد میکنه !و هیچ کس برای لذت بردن یا نبردن از شعر مدت زمانی که شاعر براش وقت گذاشته رو از ویژگی هاش محسوب نمیکنه که مثن 2دقیقه ای بودن ینی خفن بود :)
+ معنیشُ میدونم :) گفتم اگه میشه توضیح بده !
+ میتونی سپید یا موج نو بگی که دیگه وزن مهم نباشه ! (;
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از kim 2gholo0:D :
+اصولا مخاطب نتیجه ی کار شاعرُ میخونه و نقد میکنه !و هیچ کس برای لذت بردن یا نبردن از شعر مدت زمانی که شاعر براش وقت گذاشته رو از ویژگی هاش محسوب نمیکنه که مثن 2دقیقه ای بودن ینی خفن بود :)
+ معنیشُ میدونم :) گفتم اگه میشه توضیح بده !
+ میتونی سپید یا موج نو بگی که دیگه وزن مهم نباشه ! (;
عاقا معذرت خوبه
من دیگه غلط کردم نه شعر دو دقیقه ای میگم
ونه شعری رو بدون بررسی منتشر میکنم
عاقا حرف سپید هم نزن که زیاد خوشم نمیاد(به هر حال هر کی از یه چیزی خوشش میاد)
 

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
453
امتیاز
13,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از sara.speed :
یک چراغ خاموش است ، یک چراغ روشن نیست

کوچه‌ای که تاریک است جای شعر گفتن نیست

هر دو پوچ می‌مانیم ، هر دو پوچ می‌میریم

من که عاشق او بود ، او که عاشق من نیست


مثل اشتباهی محض ، در تضاد با خویشیم

آدم آهنی هستیم ،‌جنسمان از آهن نیست


مرد مثل دخترها ، گریه می‌کند آرام

زن اگرچه بغض آلود فرض می‌کند " زن " نیست


بی پناه و سرگردان ، در تمام این ابیات

اتّفاق می‌افتد ، شاعری که اصلا نیست


باز شعر می‌گویم ، گرچه خوب می‌دانم

شعر فلسفه بازی‌ست جای گریه کردن نیست

اگه قابل دونستید نظر بدید درباره ی شعر

یک سوال برای من پیش اومد, بلخره اینجا تاپیک شاعرانه های کاربرانه یا تاپیک شعره شاعرای دیگس ... یا احتمالا مهدی موسوی کاربر سایت شده یا شایدم شما تاپیکو اشتباه اومدی! لااقل اسم بنده خدارو زیرش مینوشتی .. ایشون شاعر بزرگین لازم نیست ما قابل بدونیمشون کلا قابل دارن (; جالبه که بچه های سایت ما نقد هم میکنن مهدی موسوی رو .. ببین اینا دیگه چقدر شاخن :-" :D
 

sara.speed

کاربر فعال
ارسال‌ها
34
امتیاز
36
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 10
شهر
تهران
مدال المپیاد
......
دانشگاه
نرفتم هنو خو
رشته دانشگاه
خو اینم نمیدونم
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از عاطفهــ مهـدویـــــ :
یک سوال برای من پیش اومد, بلخره اینجا تاپیک شاعرانه های کاربرانه یا تاپیک شعره شاعرای دیگس ... یا احتمالا مهدی موسوی کاربر سایت شده یا شایدم شما تاپیکو اشتباه اومدی! لااقل اسم بنده خدارو زیرش مینوشتی .. ایشون شاعر بزرگین لازم نیست ما قابل بدونیمشون کلا قابل دارن (; جالبه که بچه های سایت ما نقد هم میکنن مهدی موسوی رو .. ببین اینا دیگه چقدر شاخن :-" :D
میدونم شاعر بزرگیه آخه داستان داره این شعر داستانشم اینه که بچه ها از شعر ایراد گرفتن گفتم شاید بچه ها بیشتر میدونن بد به اسم خودم جا زدم ک بهش توحین نشه :)) :)) :)) :)) :))
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,339
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از عاطفهــ مهـدویـــــ :
یک سوال برای من پیش اومد, بلخره اینجا تاپیک شاعرانه های کاربرانه یا تاپیک شعره شاعرای دیگس ... یا احتمالا مهدی موسوی کاربر سایت شده یا شایدم شما تاپیکو اشتباه اومدی! لااقل اسم بنده خدارو زیرش مینوشتی .. ایشون شاعر بزرگین لازم نیست ما قابل بدونیمشون کلا قابل دارن (; جالبه که بچه های سایت ما نقد هم میکنن مهدی موسوی رو .. ببین اینا دیگه چقدر شاخن :-" :D
بعد جالبه کسایی اومدن نقد کردن و ایراد گرفتن که به نظر میاد ته ادعا باشن :))

گرچه کار درستی نبود، اما به نظرم کار جالبی بود ! حداقل من که از اون روز منتظرم ببینم چه نظرایی راجبش میدن، بعید نیست اگه اسم مهدی موسوی زیرش نوشته میشد همین آدما نظرشون عوض میشد ! حالا یا وقتی که ی شعر رو به اسم ی شاعر ناشناخته میبینن الکی و زیادی معتمد به نفس میشن و میخوان به هر نحوی ایراد بگیرن ، یا در صورتی که شعری رو با اسم یه شاعر به نام میبینن با اسم اون شاعر راجبش قضاوت میکنن !

کاش لو نمیدادی عاطفه :))
 

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
453
امتیاز
13,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از sara.speed :
میدونم شاعر بزرگیه آخه داستان داره این شعر داستانشم اینه که بچه ها از شعر ایراد گرفتن گفتم شاید بچه ها بیشتر میدونن بد به اسم خودم جا زدم ک بهش توحین نشه :)) :)) :)) :)) :))
متاسفانه همیشه همین شکلیه .. کلا واسه ادما صرفا "اسم" مهمه .. اسمه که اعتبار میده به ی چیزی نه خود نوشته یا خود اون "چیز"! :-<

ببین دختر, تو خیلی فداکاری که جور شاعرای دیگرم میکشی! خدا خیرت بده واقعا .. مهدی موسوی بفهمه واقعا ازت قدردانی میکنه! مثل تو کم پیدا میشه تو این زمونه :-" (; :D



+ الان مهدی موسوی میره این شعرشو اصلاحیه میزنه
"مهدی موسوی بدبختی است
زیر "نقد های محکم" دستش
مهدی موسوی ترسویی است
که رسیده او را به بن بستش"

:D :-"
 

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
453
امتیاز
13,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از فاطمه م. :
بعد جالبه کسایی اومدن نقد کردن و ایراد گرفتن که به نظر میاد ته ادعا باشن :))

گرچه کار درستی نبود، اما به نظرم کار جالبی بود ! حداقل من که از اون روز منتظرم ببینم چه نظرایی راجبش میدن، بعید نیست اگه اسم مهدی موسوی زیرش نوشته میشد همین آدما نظرشون عوض میشد ! حالا یا وقتی که ی شعر رو به اسم ی شاعر ناشناخته میبینن الکی و زیادی معتمد به نفس میشن و میخوان به هر نحوی ایراد بگیرن ، یا در صورتی که شعری رو با اسم یه شاعر به نام میبینن با اسم اون شاعر راجبش قضاوت میکنن !

کاش لو نمیدادی عاطفه :))
با من هماهنگ نشده بود :))
البته میدونی بنظر من دلیلی نداره که حالا چون ی شاعر خفنه شعراش بدون ایراد باشه مثلا همین آذر تو یه مصاحبش اعتراف کرده بود که تومور چن جاش مشکل وزنی داره اما چون ما خیلی اینکاره نیستیم نمیفهمیم, یا حتی فاضل نظری هم با تمام فاضلیش شعرایی داره ک ممکنه اشکال وزنی هم داشته باشه! اما خب اینکه مردم راجب اسم نظر میدن بله صد درصد درسته! :-<
 
بالا