• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

fateme78

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
213
امتیاز
1,547
نام مرکز سمپاد
F@rz@NeG@N H!gh $ch00l
شهر
eMN@n$
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

وما
مردگان هزاره ی اضطراب
که گوشه ی خاموش کلاس ب
پناه برده بودیم.
بیرون باد می آمد،
و به ما مربوط نبود.
ما آمده بودیم الفبا را از حروف حادثه
بیاموزیم.
ما ، معلم ، ترکه ، تمرین...!
ما
بسیار بودیم
اما پراکنده
ساده لوح
خوش باور

سید علی صالحی - چند رویا مانده تا رنگین کمان(یا یه چیزی تو همین مایه ها)
پ.ن: انگار این شعر رو فقط واسه من و دوستام گفته 8->
 

tinaradvand

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
325
امتیاز
3,074
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره دوره 11 المپیاد نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

اردوارد حس کرد کسی شانه اش را میفشارد .وقتی چشمانش را باز کرد ،روز آغاز شده بود .
پلیس گفت : اگر میل داشته باشی میتوانی به تالار شهر بروی و در آنجا پناه بگیری .اگر این جا بمانی یخ میزنی .
ادوارد در یک لحظه آنچه را شب قبل اتفاق افتاده بود به یاد آورد .زنی در هم پیچیده در میان بازوانش آرمیده بود .
-او ... مرده است
ولی زن حرکت کرد و چشمانش را گشود .
ورونیکا پرسید :چه خبر است ؟
ادوارد به او کمک رد بایستد و گفت : هیچی . یا شاید معجزه ای رخ داده :یک روز دیگر زندگی .
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد /پائولو کوئیلو
 
  • شروع کننده موضوع
  • #523

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,096
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

همیشه روزهایی است که انسان ، در آن ، کسانی را که دوست می داشته ، بیگانه می یابد ...!

بیگانه آلبر کامو
نشر مرکز
ترجمه لیلی گلستان
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

عاقبت خودم شدم قزل آلای خودم و تکه نان را خودم خوردم.

[صید قزل آلا در آمریکا، ریچارد براتیگان]
 

Rapunzell

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
154
امتیاز
194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
همدان
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

رادمان :بعضي وقت ها فقط بايد رفت....اون لحظه ي آخر كه بخواي وايسي و آخرين تصاوير رو توي ذهنت ضبط كني سخت ترين لحظه ست....!

وقتي يه روزه مي ذاري ميري همه چيز آسون تر ميشه.....


بارمان : وقتي دلت پيش اونجايي كه ولش كردي باشه هيچ وقت رفتن آسون نمي شه....خصوصا اگه بدوني يه نفر اونجا مونده كه ذهنت پر از خاطراتيه كه ازش داري....!


آن نيمه ي ديگر
 

bella_h

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
192
امتیاز
1,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید هاشمی نژاد مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

کجا میرفت،مهم نبود. مهم این بود که با من میرفت.شب سیاه بالاخره سحر شده بودو من اینبار از خوشحالی ساکت بودم. فقط درد نیست که گاهی چاره ای جز سکوت برای آن نیست،خوشبختی زیاد هم بعضی وقت ها آدم را ساکت میکند.. :)

دالان بهشت
نازی صفوی
 

Radikal

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,576
امتیاز
31,191
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
داغ دیده ام بعله!
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
سیاستگذاری علم و فناوری
اینستاگرام
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

کد:
[color=green]
مردم باید گشنه و محتاج و بی سواد و خرافی بمانند،

تا مطیع ما باشند...

هیچ می دانید ما بیشتر به گدا احتیاج داریم تا گدا به ما؟!

چون ما باید تصدیق بدهیم،اعانه جمع کنیم،

غصه خوری بکنیم تا نمایش داده باشیم...

و بعلاوه وجدان خودمان را راحت بکنیم...[/color]

صادق هدایت/حاجی آقا




اگر تو ثروتمند باشی، سَرما یک نوع تَفریح می شَود تا پالتو پوست بخری، خودَت را گرم کنی و به اسکی بروی... اگر فَقیر باشی بَر عکس، سَرما بَدبختی می شَود و آن وَقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف مُتنفر باشی؛ کودکِ مَن! تَساوی تَنها در آن جایی که تو هَستی وجود دارد، مثلِ آزادی.ما تنها تویِ رَحِم بَرابر هَستیم

اوریانا فالاچی / نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
 

zmaa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
298
امتیاز
3,526
نام مرکز سمپاد
سمپاد
شهر
تهران
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که “فقر بهتر است یا عطر؟” قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند “فقر”. از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که “فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند.” عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود. فقط یکی از بچه ها نوشته بود “عطر”. انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود “عطر حس های آدم را بیدار می کند که فقر آن ها را خاموش کرده است.”


رویای تبت////فریبا وفی
 

Noo$hin

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
2,462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

شاگرد،کیسه ی زباله بود.درس در او خالی می شد.منابع طبیعی ایران در کتاب جغرافی بود،نه در خاک ایران.سرمشق ادب و راستی در محیط مدرسه نبود،در رسم الخط مدرسه بود.معلم در سخنرانی مدیر،پدر دلسوز بود.در کلاس نه پدر بود،نه دلسوز. ...
در کتاب درس خوانده بودم: بچه جان بر سر درخت مرو لانه ی مرغ را خراب مکن
و بارها بر سر درخت رفتم،و لانه ی مرغ را خراب کردم.

/معلم نقاشی ما/سهراب سپهری
 

prof.m.d

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
237
امتیاز
1,024
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

_ آدمها روی سیاره ی تو پنج هزار گل سرخ را در یک باغچه کنار هم می کارند...وگلی را که می خواهند میان آنها نمی یابند.
_بله،نمی یابند.
_درحالیکه آنچه می جویند به راحتی می توانند در یک گل سرخ یا یک جرعه آب بیابند.
_البته!
_ولی چشم سرکور است باید با چشم دل جست.

----------------------------------

یک قطار سریع با چراغ های روشن،عبور کرد و اتاقک سوزنبان را به لرزه درآورد.
شازده کوچولو:اینها خیلی عجله دارند پی چه می گردند؟
سوزنبان:حتی راننده قطار هم نمی داند!
_مگر از جایی که بودند راضی نبودند؟
_آدم هرگز از جایی که هست راضی نیست.
قطار دیگری غرش کنان آمد.
_اینها مسافران اولی را تعقیب می کنند؟
_اینها هیچ چیز را تعقیب نمی کنند.اینها یا در قطار می خوابند یا خمیازه می کشند.فقط بچه ها هستند که بینی خود را به شیشه ها فشار می دهند.
_فقط بچه ها هستند که می دانند پی چه می گردند.آنها کلی وقت صرف یک عروسک پارچه ای می کنند و آن عروسک برایشان همه چیز است.اگر کسی آن را بردارد به گریه می افتند.

------------------------------------

«براستی که آدم بزرگ ها بسیار عجیبند!.»


شازده کوچولو،آنتوان دوسنت اگزوپری
 

king.nader

آراس.نامه (Mr. Darcy)
ارسال‌ها
751
امتیاز
2,870
نام مرکز سمپاد
علامه حلی (1) / هاشمی نژاد (1)
شهر
تهران / مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
المپ فیزیک بودم که نیمهِ راه، کفشامو آویختم نمیدونم چرا!
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
« مهندسی صنایع و سیستم ها »
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون


بله خب!! پستم طولانیه .. مگه چیه ؟! :| :-"

_ _

پرسش 97 ؛

« در چندساله اخیر مشاهده میشود که افرادی در سطح جامعه، آشکارا علیه دین سخنرانی میکنند یا در نشریات و روزنامه های خاصی، علیه اصول مسلّم اسلام، مقاله می نویسند و متاسفانه از طرف مسئولانِ مربوط، اقدام چندانی جهت جلوگیری از فعالیت های این طیفِ شکاک، صورت نـمی گیرد.
بنظر شما؛ رواج فعالیت این افراد خطرناک نـیست ؟!

..

پاسخ :

« من هرگز از پیدایشِ افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، متاثر نـمی شوم که هیچ، از یک نظر خوشحال هم میشوم! چون میدانم پیدایش اینها سبب میشود چهره اسلام بیشتر نمایان شود.

وجود افراد شکاک و کسانی که علیه دین سخنرانی میکنند، وقتی خطرناک است که حامیانِ دین، آنقدر مُرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنـیایند! یعنی عکس العمل نشان نـدهند.
اما اگر همین مقدار حیات و زندگی در ملت اسلام وجود داشته باشد که در مقابل ضربت دشمن، عکس العمل نشان دهد، مطمئن باشید که در نهایت به نفع اسلام ست!

همان گونه که در سی چهل سال پیش، کسروی پیدا شد، علیه شیعه بخصوص و احیانا علیه اسلام چیزها نوشت؛ یا توده ای ها آمدند و در مسائل مادی گیری حرفها زدند و به اسلام اعتراض کردند؛ و نیز افراد دیگری پیدا شدند که به نام و بهانهِ حمایت از ملیت ایرانی، علیه اسلام سخنانی گفتند ؛

اینها بدون اینکه خودشان بخواهند و قصد داشته باشند، غیرمستقیم، به اسلام خدمتی کردند که خدا میداند!! یعنی وقتی کسروی آن کتابها را نوشت، تازه دست علمای اسلام رفت روی کاغذ و مسائلی که در طول چند قرن در اثرِ اینکه اعتراض، تشکیک و ایرادی نـشده بود، پرده هایی از ابهام روی آنها را گرفته و کم کم، خرافات و اوهامی هم دربارهِ آنها پیدا شده بود، تشریح کردند.

یک دینِ زنده، ازین حرفها بیم نـدارد. یک دین زنده، آن وقتی بیم دارد که ملتش، آنقدر مُرده باشد که پاسخی نـدهد! دینی که اساسش منطق و فکر و عقل، فلسفه و حساب و مصالح است، درین جهت نگرانی نـدارد.

_ _ _

پرسش 98

« یکی از بزرگترین ضعف طرفدارانِ اصول و ارزش های اسلامی، این ست که به بهانه جلوگیری از گسترش انحرافاتِ به اصطلاح فکری در جامعه، جلوی ابراز نظر مخالفان را گرفته و گاهی آزادی های فکری را محدود میکنند. آیا شما این شیوهِ دفاع از اعتقادات را تایید می کنید ؟! »

..

پاسخ


« من به جوانان و طرفدارانِ اسلام، هشدار میدهم! خیال نـکنند راه حفظِ معتقدات اسلام، جلوگیری از ابراز عقیدهِ دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن هم، علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجههِ صریح و روشن با آنها !

(..) به دلیل همین آزادی ها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام، کسی که می آمد و می گفت من اسلام را قبول نـدارم، در جواب می گفتند بزنید و بکشید! ؛ امروز دیگر اسلامی وجود نـداشت.

اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و صراحت، با افکار مختلف مواجه شده است. در آینده هم اسلام، فقط و فقط با موجههِ صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که میتواند به حیاتش ادامه دهد (..) . »



+ یکصد و ده سوال از استاد مطهری (ره)

_ _ _ _



_ (..) حالا بمن بگو! ما که هنوز خاطره باز نـشده ییم، چرا دیگر همان چند کتاب تلطیف کنندهِ روح را نـمی خوانیم؟! همان حافظ و مولوی و خیامِ خودمان را ؟!


_ مگر فرصت می کنیم عزیزِ من ؟! ما حتا فرصتی برای ایستادن در صف نان و شیر را هم نـداریم!


_ می دانم ، می دانم .. اما درین معرکهِ شیر و نان ، به من بگو که جای عشق کجاست ؟!

آن جای بسیار بسیار کوچکِ بی نهایت بزرگی! که عشق میخواهد، کجاست ؟! همان جایی که اگر یک نفس خالی بماند، خاطره، شتابان و سیال، آن را پُر خواهد کرد کجاست ؟!




+ یک عاشقانهِ آرام.


.
 

ناهید

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
2,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 نیشابور
شهر
نیشابور
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

فرمان 7 ماده ای
1.هر موجودی که با 2 پا راه میرود؛دشمن است.
2.هر موجودی که با 4 پا راه رفته یا بال دارد؛دوست است.
3.هیچ حیوانی نباید حیوانی دیگر را بکشد.
4.همه ی حیوانات برابر هستند.
5.هیچ حیوانی نباید لباس بپوشد.
6.هیچ حیوانی نباید روی تختخواب بخوابد.
7.هیچ حیوانی نباید الکل بنوشد.

"قلعه ی حیوانات" از " جورج اورول"
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,681
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

پوزخندی زدم و گفتم:
-عاشقی؟چرت نگو اینا همه تو فیلم و داستانه...
مثل من پوزخند زد و تو چشمام نگاه کرد:
-جدی؟
لحظه ای مکث کرد مشکوک نگاهش کردم...پوزخند مسخره ای زد و گفت:
-پس چشات فیلم قشنگی رو پخش میکنه...

اجبار اختياري،اختيار اجباري
 

Setareh.Ghorshi

کاربر فعال
ارسال‌ها
55
امتیاز
238
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
دانشگاه صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

«آدم‌بزرگ‌ها، خودشان به‌تنهایی چیزی نمی‌فهمند، ولی این برای بچه‌ها ملال‌آور است که مرتب به توضیح دیگران گوش دهند.»
« شازده کوچولو می‌گوید:چیزی که صحرا را زیبا میکند چاهی است که جایی پنهان کرده‌است.»
«یک‌نفر به‌تنهایی هیچ‌چیز نمی‌داند.»
آدم ها دیگر برای سر در آوردن از چیز ها وقت ندارند.همه چیز رو همین جور حاضر آماده از دکان ها می خرند!اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند،آدم ها مانده اند بی دوست.......
شازده کوچولو
((تصمیم ها تنها آغاز یک ماجرا هستند. هنگامی که آدمی تصمیم می گیرد، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب می شود که او را به مکانی می برد که در زمانِ تصمیم گیری خوابش را هم نمی دیده است.))
(زنده هستم. وقتی دارم می خورم، به چیزی جز خوردن نمی اندیشم. اگر در حرکت باشم، فقط راه می روم. اگر ناچار شوم بجنگم، آن روز نیز مانند هر روز دیگری، برای مردن خوب است. چون نه در گذشته زندگی می کنم و نه در آینده. تنها اکنون را دارم، و اکنون است که برایم جالب است. اگر بتوانی همواره در اکنون بمانی، انسان شادی هستی. آن وقت می فهمی که در صحرا زندگی هست، که آسمان ستاره دارد، و جنگجویان می جنگند، چون این بخشی از نوع بشر است. زندگی یک جشن است، جشنی عظیم، چون همواره در همان لحظه ای است که در آن می زی ایم، و فقط در همان لحظه.)
کیمیاگر
 

king.nader

آراس.نامه (Mr. Darcy)
ارسال‌ها
751
امتیاز
2,870
نام مرکز سمپاد
علامه حلی (1) / هاشمی نژاد (1)
شهر
تهران / مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
المپ فیزیک بودم که نیمهِ راه، کفشامو آویختم نمیدونم چرا!
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
« مهندسی صنایع و سیستم ها »
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون


1) چند برداشت از « آوای گرسنگی » _ ژان ماری گوستاو لکلزیو

..

یک حسِ غریب، سخت، نـامتغیر اما آشنا. چون زمــســتــانــی بی پایان. حاکستری، ملال آور!

کم کم، مسائلِ روزانه، جای مهمی را اشغال میکرد.

مثلِ این بود که چشم ها به نقطهِ مشخصی بر زمین دوخته شده و به دنبال چیزی می گشتند .. شاید سکه ای، سوزنی، یا یک ته سیگار!

یک نوع طعمِ کــهـــنــگـــی و بوی دود، در خیابان ها احساس میشد!

می بایست هرچه تندتر، هرچه زودتر میرفت ..

آن دنیای جدیدی که صحبتش را میکردند، هنوز نـیامده بود ..!


http://nashenakhteha.blogs.com/photos/uncategorized/henricartierbresson3.jpg

..

با خود فکر میکرد همهِ این آدم ها، سرشان در کار خودشان ست و در لاک هایشان پنهان هستند!

این آدم ها می گشتند و آن های دیگر تظاهر به فعالیت میکردند ؛

آدم های عبوس ، هنرمندان ، انسان های سخت !!

..

در واقع هیچکسی نـگران هیچکس نـبود! شهری که در آن گم میشدی ؛

و اگر کسی را گم میکردی ، ممکن بود دیگر هرگز او را نـیابی .

..

عجیب این بود که میتوانست با وجود این _ حفره _ همچنان زندگی کند!

میتوانست برود، بیاید، از بازار خرید کند، در جلسات پیانو شرکت کند .. به دیدن دوستانش برود!

میتوانست حرف بزند و حرف بزند .. یا کمی بیشتر غذا بخورد!

حتا ممکن بود روزنامه ها را مطالعه کند _ و به مسائل سیاسی توجه کند!


اما تمامی اینها نـمیتوانست حُفره را پُر کند . رد زخم را از بین ببرد؛

و جای خالی عصارهِ وجودش را که طی این سالها از بین رفته بود، پُر کند!


.. عصاره ای که گریخته و در هوا گم شده بود ..


http://8pic.ir/images/s0jmfa9tb97bi3t8npx.jpg


_ _ _

2) باز هم ، « یک عاشقانه آرام » _ نادر ابراهیمی

..

شعار دادن و شعارها را برنامهِ کار قرار دادن، دوای تمامِ دردهای ماست !

آنها که شعار نـمی دهند، فقط به خاطر آن ست که میترسند مجبور شوند پای شعارهایشان بمانند و نسبت به شعارهای خود وظیفه مند شوند.

شعار نـمی دهند چون وحشت دارند ازینکه نـتوانند به شعارهایشان وفادار بمانند و به همین دلیل هم مسخره ی ما ، مردمِ کوچه و بازار میشوند!


هر شعارِ اخلاقی؛ یک تعهّد ست نسبت به جهان .. بزدل ها و معتادان، جرئت نـمی کنند هیچ تعهّدی را نسبت به جهان بپذیرند،

و به همین دلیل هم شعاردهندگان را موردِ بی حُرمتی قرار میدهند .. !


.
 

prof.m.d

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
237
امتیاز
1,024
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

فکر کردن ظریف و هوشمندانه تقریبا مثل رفتن به سیرک است.منظور من از سیرک دلقک بازی یا بازی فیل ها و حیوانات دیگر نیست،بلکه سیرک افکار است...

----------------------------------------------------------------
حتی اگر کره ی زمین به اندازه ی یک دانه نخود هم بود،بازهم آفرینش اش معمای بزرگی به حساب می آمد،زیرا آن وقت هم باید از خود می پرسیدیم که این دانه نخود از کجا و چگونه به وجود آمده است.بله،یک دانه نخود هم نهایتا به دست توانای خداوند به وجود می آید.البته!باید توجه داشت که آفریدن یک دانه نخود به هیچ وجه کمتر از آفریدن منظومه شمسی نیست...

-----------------------------------------------------------------
افریل فرشته گفت:...بلندی دیگری هم در دانمارک وجود دارد که کوه آسمانی نامیده اند.البته ما در آسمان این موضوع را مبالغه ای بی خطر و کوچک می نامیم!

-----------------------------------------------------------------
...این که عیسی مانند سایر پیامبران به دنیا آمد تا به مردم بیاموزد که با یکدیگر خوب و مهربان باشند.هیچ چیز برای انسان با اهمیت تر از این موضوع نیست.حتی بحث کردن درباره فرشته ها....

راز تولد،یاستین گوردر
 

zmaa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
298
امتیاز
3,526
نام مرکز سمپاد
سمپاد
شهر
تهران
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

همه مان می میریم؛ این کفاره ی زندگی کردن است.




خاطرات پس از مرگ///// براس کوباس
 

ahmed

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد
شهر
مشهد
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

{- تو اينجا چه می‌کنی؟ ميخواره گرفته و غمگين جواب داد: - می‌نوشم. شازده کوچولو از او پرسيد: - چرا می‌نوشی؟ ميخواره جواب داد: - برای فراموش کردن. شازده کوچولو که دلش به حال او سوخته بود، پرسيد:
- چه چيز را فراموش کنی؟ ميخواره که از خجلت سر به زير انداخته بود، اقرار کرد: - فراموش کنم که شرمنده‌ام.
شازده کوچولو که دلش می‌خواست کمکش کند، پرسيد: - شرمنده از چه؟ ميخواره که به يکباره مُهر سکوت بر لب زد، گفت: - شرمنده از ميخوارگی!} /همه میدونن مال کدوم کتابه/
 

ahmed

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد
شهر
مشهد
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

« آمین ، آمین ، به شما می گویم که اگر دانه ی گندم که در زمین افتد نمیرد ، تنها ماند : اما اگر دانه بمیرد ، ثمر بسیار آرد »
برادران کارامازوف برگرفته از انجیل.
 

Elahek

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
81
امتیاز
401
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 7
شهر
تهران
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

" تا صبح بیدار بمانیم. اما زیاد باهم حرف نمی‌زنیم. فقط کنار هم می‌نشینیم. گاهی چای درست می‌کنیم و با نان و پنیری می‌خوریم. اوضاع چنین است، قوانین جدید به این گونه‌اند. "

دختر پرتقالی - صفحه 150
 
بالا