• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

mahshid_f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
909
امتیاز
5,940
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دوستام اومدن خونمون، تنها بودیم نشستیم فیلم ice castle رو ببینیم.
بعد کلا دختره با دوس پسرش خیلی خوب بودن و احساساتی و اینا...
یهو یه تیکه فیلم میخوان خدافظی کنن، با هم میفتن رو برفا، همدیگرو ب مسخره میزنن و کشتی میگرن :D !
(از اونجایی ک موقع دعواشون میخندیدن کاملا مشخص بود ک شوخیه)
دوستم حواسش ب این تیکه فیلم نبود و نفهمید شوخیه. یه دفه داد زد: وااااااای خدا مرگم اینا چرا اینجوری میکنن؟چی شده؟
ما همه ب حالت دو نقطه خط نگاش کردیم، بعد میگه: ببخشید آخه من تا حالا از این فیلما ندیدم
:D
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,054
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستامو با مامانش دیدم بیروم
داشتم باهاشون حرف میزدم و اینا
خواستم تعارف بکنم :
برگشتم به سحر میگم :سحر بریم خونه ما !!
- مرسی ممنون!!
روبه مامان سحر :
-بریم خونه شما !
بعد من به این حالت: X_X X_X ببخشید
مامان سحر : :) مرسی عزیزم

***
در حال حرف زدن با مامان شقایق پای تلفن :
خواستم بگم مزاحم شدم !!!
برگشتم گفتم : زحمت کشیدم !!! :D
 

cristiano

thisisajjad
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها


سرکلاس بودیم.
بعد دو تا از بچه های سرویسی مون دیر اومدن:
معلم گفت یکی بیرون واسته و یکی بیاد تو،بعد ازش پرسید چرا دیر اومدی؟
اونم گفت لاستیک جلوی ماشی پنچر شده بود.
نفر بعدی که اومد گفت ماشین جوش آورده بود.
معلممون گفت یکی دیگه از کلاس بقل بیارین بعد اونم امد و میگه لاستیک عقب پنچر شده بود.
بعد کل کلاس به مدت یه ساعت خندیدیم.
 

s123

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
914
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : سوتی‌ها

دوغ میخواستم تو پارچ بریزم ببرم سر سفره بعد پارچه بزرگ بود باید دوتا از این بسته دوغارو میریختم تو پارچ بسته های شیر و دوغم که شبیه... #-o
بعد 1 بسته دوغ ریختم یکی شیر :)) قیافه مهمونمون وقتی میخورد بسی خنده دار بود :))

یه بارم عجله داشتم به جای شکر ، نمک ریختم تو چاییم ;;)

سر زنگ شیمی توی آزمایشگاه بودیم بعد اسید رقیق شده ی گروه ما دست من بود ، بغل دستیم ـم ساعت پرسید منم که اسید دست راستم، اومدم ببینم همش ریخت روم :)) یه همچین اسکل ـآیی معلمم کلی نگران شد و اینا :))
همیشه تو اون فیلمه که همین اتفاق برای مرد ِ افتاد اما چایی ریخت روش و مسخره میکردم اما... :))
 

sana Golaby

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
449
امتیاز
1,810
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
پاسخ : سوتی‌ها

سوم راهنمايي بوديم كلاس فيزيك داشتيم. الكتروسكوپ آورده بوديم كلاس
دبيرمون: ثنا بيا دستت رو بذار رو كلاهك الكتروسكوپ كه خنثي بشه و بارها از طريق بدن تو به زمين بره
منم انجامش دادم و بعد با هيجان گفتم: خانوم الآن من باردار شدم؟ يعني الآن من باردام؟

دبير: :-w
بچه ها: :)) :))
خودم بعد از چندين دقيقه و چندين بار تكرار اون جمله: :-" :D
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز با خانواده داشتیم در مورد هندزفری حرف میزدیم!

بعد برادرم یه دفعه برگشت گفت : از این هندزفری ها خوبن که تا حلق میرن تو گوش!!!!!!!! =)) =))

ما دقیقا! : :O :O :O :O

برادر گرام بعد از چند ثانیه : خب چی می گفتیم؟! :-" :D
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,516
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(') امیــ(')
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس عربی بودیم بعد استاد داشت درس میداد ، یه نکته ایو گفت بعد واسش این مثالو زد : " ما جاءَ الّا محمد ! "
یکی از بچه ها از ته کلاس بلند و جدی!! گفت " علی هم صل علی محمد و .. " !!
استاده ( با لهجه ی نجف آبادی :)) ) گفت : چی چیو " علی هم .. " ایی محمد که او محمد نیس !!! وا ! :|

یه چیزی در حد انفجارو در نظر بگیرین :))
_______

دوباره سر همون کلاس یکی از بچه ها اومد سوال بپرسه گفت خانــــــوم اجازه ؟!!!( استادمون مَرده :)) )
 

M.Y.B.Q

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
1,294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4d
شهر
تهران
مدال المپیاد
نپرس!!!!
دانشگاه
شهيد بهشتي
رشته دانشگاه
دندون پزشكي:*
پاسخ : سوتی‌ها

يكم ناراحت بودم...رفتم يجاي شلوغ يكم راه برم مردم رو ببينم خريد ميكنن خوشحالن منم قاطي اونا شم! :-<
بر گشتني
ي خانمه صدا كرد دختر خانم؟
من واينسادم
دوباره:دختر خانم؟
من:بله؟
خانمه:ميتونم شماره خونتون رو داشته باشم؟
من كه فهميدم چي ميگه خواستم بگم شر منده...(قصد ازدواج ندارم)... گفتم مرسي! :)) :))...الان يارو فك ميكنه من از اين ترشيده هام كه نميدونن از ذوق چيكار كنن! =))...بعدش هيچي نگفتم فقط از محل دور شدم!

اينكه خوب بود باز!
شب احيا مامانم نيومد با خواهر گرام رفتيم...
ي خانم ي اخرش گف:دخترم ميگه هم مدرسه اي شماست
من:عه............كجاست؟ >:D< >:D<...(اخه همه دوستاي مدرسم خونشون خيلييييييييي دوره!)
يارو:الان نيومده!
من: :-/
يارو:ميشه شمارتون اينا؟
من: :|ديگه نميدونستم نبايد بدم!...دادم اخرش گفتم اگه بزنگي مامانم ميگه نه هاااااااااا!(كه مثلا زنگ نزني هاااااااا)
ابجيم در گوشي اروم:مگه ميخواي عروسي كني مامانت نميزاره كه شماره ميدي ميگي مامانم ميگه نه! =))
خانم بيچاره هم همين فكرو ميكرد!چند بار زنگيد با مامانم بحرفه بيچاره :-"
خلاصه سوتي دادن شرمندگي مياره! :-"
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,320
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم پیاده روی

بعد همه شلوار ورزشی پوشیده بودن فقط من شلوار جین داشتم

پسرخالم گفت : عه! شلوار جین پوشیدی؟

من : آره ! مثل این اسکلای احمق!!!

پسر خالم : یکم به خودت احترام بذاری بد نیستا :))

اونجا بود که فهمیدم به خودم فوش دادم :-"
 

ساراخانوم

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
قم
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم داشت با گوشي زنگ ميزد بعد ي اهنگ پيشواز زشت داشت طرف من كيه انقد اهنگ پيش وازش زشته :-& دوستم مال بابامه :(من :-[
 

BerGC30

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
18
امتیاز
293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
رشته دانشگاه
من قصد دانشگاه رفتن ندارم
پاسخ : سوتی‌ها

اين سوتی پسرخالمه:
يه بار با خالمينا رفته بوديم مشهد.علی، پسر خاله ام، يه شيش هفت سالش بود. بعد يه آقايی که لهجه شديد اصفهانی داشت، نميدونم از قيافه ی علی خوشش اومد، برگشت بش گفت: سلام عليکم(با لهجه شديد اصفهانی!)
علی: هاااااااااااااااا؟!
- سلام عليکم
- هاااااااااااااااا؟!
- سلام عليکم
-هاااا،اينجاست.(!!!)
مرد بيچاره ول کرد رفت! بعد خاله ام از علی پرسيد: علی مرده چی می گفت؟
علی: می گفت فاطمه اينجاست يا نه؟ :-? :)) :))
 

angry girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب خونه یکی از اشنایان مهمون بودیم بعد ی پسربچه داشتن من اومدم صداش کنم اسم یکی ازپسرای سایت وگفتم ‏‎ :D :D
اطرافیان: ‏‎ :O :O
من: :-"
 

میعاد

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
825
امتیاز
4,572
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور-اهواز
دانشگاه
صنعت نفت
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : سوتی‌ها

خب من با توجه به اینکه قول دادم میخام این خاطره رو از سوتیه معصومه(تزار) براتون بگم: :))

این خاطره مال پری شبه.
من خودنه بابابرزگم بودم کلیم مهمون داشتن اونا.خلاصه نشسته بودم که یهو معصومه زنگ زد.گوشیو برداشتم.از اونجایی که اولین روز کلاس زبانش بود کلی از خاطره های کلاسش میگف.این که چی شده چیکارا کرده،چقدر ترمشون طول میکشه و ....(از قضاا مثه اینکه روز اولی یه نفر حسابی حالشو گرفتته بود ;)) )
خلاصه من پرسیدم گفتم آجی اسمه کتابتون چیه؟
گفت:اسمه کتابمون؟نمیدونم!!! :-??
من: :| نمیدونی اسمه کتابتون چیه؟مگه امروز کلاس نرفتی؟ینی تا حالا کتابتو ندیدی؟
اون:چرا داداشی دیدمش.حتی جلدشم کردم... :D
من:خب ینی چی پس اسمشو نمیدونم؟؟؟؟؟ ^-^
اون:خب صبر کن.....اها اسمش اِنگِلیش رِزولت هس داداشی. :D
من:چی؟انگلیش چی چی؟ :|
اون:رِزولت دیگه داداشی.... B-)
من:اهاااااااا......اجی؟رِزولت دیگه اره؟
اون:اره اره داداشی.
من:اجی ینی خاااااک....خاااااک....اون زرولت نیس ریزالت هس(result)بعدشم که کلی بش خندیدم و گفتم حتمن تو سوتیای سایت اینو مینویسم.اونم که با کمال شجاعت گف برو بنویس از هیچیم نمیترسم اصن پروفایلمم بده :-w
منم دیگه الوعده وفاع :))
 

♥KIANA♥

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
424
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 همدان
مدال المپیاد
يه سري خاطرات سبز شيميايي...
دانشگاه
علوم پزشکی شهیدبهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

انتخابات 88 بود(البته قبل از راي گيري :D)
ما داشتيم با ماشين از يه جا كه مردم تبليغ مي كردن رد مي شديم بعد يه پسره دستاشو برده بود بالا و تيشرتشم رفته بود بالا و شكمش معلوم بود
هي ميگفت زنده باد موسوي /m\
بعد يه دفه خواهر من بهش بلند گفت زنده باد دلت!!!!!!!!!!!!
بعد يه دفه پايينو نگاه كرد به زود تا كسي نديده دستاشو آورد پايين =))
=))
دلم سوخت براش آبروش رفت =))
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

آیفونمون زنگ زد برداشتم گفتم : اله بلو؟؟؟؟ :)) (به جای الو بله ! :D)
 

1tA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,592
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

صحبتی ندارم واقعا. :))

suT_s2a.png


آخر فهمیدیم دوستمون یادش رفته بود متن ِ اصلی رو بنویسه. :))
 

igin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
133
امتیاز
1,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
دانشگاه
صنعتي شاهرود
رشته دانشگاه
حسابداري _روان شناسي
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم داشت از باغچه پر گلمون عکس میگرفت، توجه کنید فقط از گل ها عکس میگرفت
گفت یک... دو... سه :)) :-"
 

shaqayeq.m

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
1,789
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
سیستان
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی پسرخالم
منو خالم باهم رفته بودیم بازار،فروشنده خیلی صحبت میکرد یعنی به قدری که دیگه خالم تصمیم گرفت دیگه اون مغازه نره!
بعد ما که رسیدیم خونه، خالم:وای چه قدر این فروشنده حرف میزد ~X(
پسرخالم:فروشنده های خانم همشون همینطورین
خالم:فروشنده مرد بود :D
 

parastoooooo

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
83
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
تهران
مدال المپیاد
....................
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از دوستای بابام داشتم تلفنی صحبت میکردم،اومدم ادای بزرگارو درارم و یکم تعارف کنم گفتم: مزاحممون بشین خوشحال میشیم!!!! بعد بنده خدا پشت تلفن یه ریسه هایی رف.
منم هی رنگ پس دادم تا اینکه گفتم:خدافظ :-[ :O
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,381
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم سوال حل می‌کردیم سوال تموم شد گفتم بعدی
بعد یکی گفت: حکم چیه ؟ :D
گفتم مگه حکم بازی می‌کنی؟
بعد ملتفت شدم معلمه حواسش نبوده گفته :D
 
بالا